{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نگاهی به زندگی‌ حرفه‌ای و کاری این هنرمند

بیوگرافی علی گلستانه (۱۳۱۹ - ۱۴۰۰)

بیوگرافی علی گلستانه (۱۳۱۹ - ۱۴۰۰)
کدخبر : 4508
خبرنگار:

علی گلستانه هنرمند ایرانی، متولد ۱۳۱۹ در تهران است. او دارای مدرک کارشناسی رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا تهران ۱۳۵۱ است. علی گلستانه در ۱۴ مهر ۱۴۰۰ پس از درگیری با بیماری کرونا چشم از جهان فرو بست.

هنر ام‌روز: محمد گلستانی، معروف به علی گلستانه، در سال ۱۳۱۹ در تهران متولد شد. دو برادر و یک خواهر داشت. پدرش بازرگان بود و خانواده‌اش اصالتا ریشه‌ای اصفهانی داشتند و از لحاظ موقعیت اقتصادی در رفاه نسبی بودند. گلستانه آموزش نقاشی را در نوجوانی نزد اصغر پتگر آغاز کرد. برای تحصیلات مقدماتی به دبیرستان جم قلهک رفت و در آن‌جا با آیدین اغداشلو و عباس کیارستمی هم‌کلاس شد. در سال ۱۳۳۸ دیپلمش را گرفت و به همراه آن دو به دانشکده هنرهای زیبای تهران رفت. سایر هم‌ای‌هایش در دانشگاه رویین پاکباز، هادی هزاوه‌ای، سیروس مالک، غلامحسین نامی، ابراهیم جعفری، علی‌اکبر صادقی و... بودند. در دانشکده در ابتدا زیر نظر علی‌محمد حیدریان آموزش دید و کار با رنگ‌روغن را تا حدی از او آموخت. تمرکز اصلی حیدریان بیشتر برروی پیکره، بدن انسان و منظره بود و به نور و تاثیر آن روی محیط حساسیت زیادی داشت. در مورد حیدریان همواره گفته شده است که او بهتر از هر شاگرد کمال‌الملک توانسته بود نور و آفتاب اقلیم ایران را در آثارش به تصویر درآورد. اثر این شیوه‌ی آموزش حیدریان بعدها بر گلستانه آشکار شد.

 

artwork_637067525681412059_thumb_1680_880

 

   گلستانه بعد از آنکه هوشنگ سیحون مدیر دانشکده هنرهای زیبا شد و سیستم آموزشی قدری تغییر کرد و بر مبنای مدرسة هنرهای زیبا پاریس (بوزار) کارگاه‌بندی شد، به همراه آیدین آغداشلو و رویین پاک‌باز به کارگاه بهجت صدر رفت. به‌طورکلی نقاشی‌های سال‌های دانشجویی گلستانه، به‌مانند هر هنرجوی تازه‌کاری شامل پرتره، طبیعت بی‌جان، مناظر روستایی و... می‌شود. دانشگاه در مجموع چندان به مذاق گلستانه خوش نمی‌آمد، او تحصیلات دانشگاهی را جدی نمی‌گرفت و خود را در حیطۀ فضای آکادمیک نمی‌یافت؛ طول مدت تحصیلش هم به درازا کشیده شد.

دهه چهل، پس از تلاطمات کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، دوران ثبات سیاسی و اقتصادی در ایران و رشد طبقۀ متوسط بود و پیامدش سبب شکوفایی فرهنگ و هنر شد. با افزایش آزادی‌های نسبی در این دهه موجی از مطبوعات فرهنگی و ادبی شروع به فعالیت کردند. مجله "اندیشه و هنر" نیز که پیش‌تر از دهه سی منتشر می‌شد دوباره کارش را از سر گرفت. در دوره پنجم انتشار این مجله طی سال‌های ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۷ دوستان نزدیک گلستانه، شمیم بهار به همراه آیدین آغداشلو، سرپرستی بخش ادبیات و هنر آن را برعهده گرفتند. گلستانه هم به این جمع پیوست و در نتیجه با حلقه روشنفکری آن سال‌ها آشنا شد. در این دوره جمعی از نویسندگان، منتقدان، مترجمان و شعرا چون کریم امامی، سیروس طاهباز، احمدرضا احمدی، جلال آل‌احمد، احمد شاملو و دیگران به مجله همکاری می‌کردند. علی گلستانه مسئولیت طراحی پرتره برخی از این افراد (آل‌احمد و شاملو) برای مجله را داشت.

 

artwork_637488230911250531_thumb_1680_880

 

درعین‌حال گلستانه با فروغ فرخزاد، ابراهیم گلستان، قاسم ابراهیمی‌نژاد و دیگران مراودات نزدیکی از پیش داشت معاشرت با این گروه از روشنفکران هم‌نسلش دغدغه‌های جدی را برای او مطرح کرد که به کل از اتفاقات و جریان‌های غالب فضای هنری و تجسمی ایران در آن دهه دور بود؛ در حقیقت، درحالی‌که در دهه سی و چهل در بی‌ینال‌های تهران نوعی ملی‌گرایی صوری در قالب آخرین دستاوردهای سبکی غربی تبلیغ می‌شد که جنبش سقاخانه نتیجه‌ی آن بود، تلقی گلستانه از مفهوم و جوهر هنر شکل متفاوت‌تری از گفتمان حالم هنر ایران به خود گرفت و او درگیر مفاهیم بنیادین انسانی چون زندگی، مرگ، عشق، رابطۀ انسان با طبیعت و با انسان دیگر، با اشیا و غیره شد.

 

artwork_637488918629546763_thumb_1680_880

 

   گلستانه در آن سال‌ها، علاوه بر کار در مجله، در کانون تبلیغاتی زیبا کارهای گرافیکی هم انجام می‌داد. در سال ۱۳۴۷ شمیم بهار از مجلۀ "اندیشه هنر" کنار رفت. گلستانه نیز از مجله جدا شد؛ دانشگاه و کار را هم رها کرد و در سال ۱۳۴۸ راهی اروپا شد و برای سه‌چهار سال ساکن لندن شد. در انگلستان و اروپا، با بررسی آثار نقاشان غربی در موزه‌ها، نحوه‌ی به‌کارگیری مدادرنگی را آموخت و جدی‌تر این شیوه را ادامه داد.

   در اروپا نیز کمتر درگیر هیاهوی آخرین دستاوردهای هنری شد و بیشتر سعی کرد دریافت کلی‌تری از فرهنگی متفاوت را بیابد. در دنیای حرفه‌ای هنر غرب، بیش از هرچیز، سخت‌کوشی، ممارست و دوام هنرمندان نظرش را به خود جلب کرد. پرکاری آنان را در تقابل با فضای حاکم هنرهای تجسمی ایران می‌دانست. این مسئله را در مصاحبه‌ای در جواب این موضوع که "در میان هم‌نسلان شما کمتر کسی توانست مانند شما مداوم و زیاد کار کند." این‌گونه پاسخ داد:«من تا مدت‌ها از خیلی از آنان می‌پرسیدم نقاشی می‌کنی؟ می‌دیدم خیر. بعضی از آن‌ها تا ۱۰ سال می‌شد نقاشی نمی‌کردند. آن‌ها خیلی زمینه را بی رقیب می‌دیدند.»

 

artwork_637488960405824456_thumb_1680_880

 

   گلستانه در مدت اقامتش در انگلستان در مدرسة چاپ لندن درس خواند و برای تأمین مخارج زندگی به‌عنوان نقاش -گرافیست کارهایی تجاری انجام داد و طراح و تصویرساز نشریه باشگاه رویال اتومبیل انگلستان شد. انجام‌دادن کار گرافیکی در اجرای نقاشی‌هایش مفید واقع شد و در حساسیت‌های او را بالا برد؛ خودش در این قضیه اذعان دارد و نظرش در این باره را این گونه بیان می‌کند: «من نقاش زمختی هستم، اما کار گرافیک همیشه با این حالت تا حد زیادی مخالفت دارد؛ یعنی مانع زمختی است. تازه من در انگلستان بودم که از این بابت غلو هم می‌کنند. کار گرافیکی مقداری ظرافت به دستم داد که از این بابت غلو هم می‌کنند. مقداری ظرافت به دستم داده است و تا حدی زمختی و خشونت را از من گرفته است؛ مقداری  نرمی دست به زمختی ذهن اضافه شده.» 

 

artwork_636982687107376213_thumb_1680_880

 

 

   حدود سال ۱۳۵۱ به علت فوت برادرش به تهران بازگشت؛ فعالیت هنری‌اش را ادامه داد و بلاخره دانش‌نامه‌اش را هم از دانشگاه گرفت. در سال ۱۳۵۵ مجموعه‌ای از آثار مدادرنگی و مدادشمعی‌اش را در نمایشگاه با عنوان "۳۴ منظره" در گالری شهر، به مدیریت داراب دیبا، به نمایش گذاشت. در این مقطع گلستانه در کارهایش به‌تدریج از بازنمایی عین‌به‌عین فاصله گرفت و خوانشی انتزاعی از طبیعت را ارائه داد. نقاشی‌های این دوران او آثاری را شامل می‌‌شود که با استفاده از کاردک با رنگ غلیظ روی بوم اجرا شده بودند.

   گلستانه چندی پس از انقلاب، در سال ۱۳۵۸، دوباره راهی اروپا شد و این بار به اسپانیا رفت. چون جنگ ایران و عراق شده بود و پروازی به ایران صورت نمی‌گرفت، اقامتش طولانی شد و در نهایت حدود هفت سال ساکن جزیره‌ی ایبیزا از مجموعه‌جزایر بالئارس در دریای مدیترانه شد. طبیعت ایبیزا که به جزیره‌ی خوش‌رانی معروف است او را مدهوش خود کرد؛ با این حال آثار گلستانه به تفریحات طبقه‌ی ثروت‌مند در آن جزیره کمتر پرداخت و بیشتر به طبیعت مدیترانه و کارگران مزارع و کشاورزان توجه کرد. وضعیت زندگی نیز او را واداشت که ارزان‌ترین وسایل نقاشی را برگزیند و روی کار با آب‌رنگ و مدادرنگی تمرکز کند. حاصل کارهای اسپانیا انبوهی از طراحی‌های سیاه‌وسفید و مدادرنگی و آب‌رنگ را شامل می‌شود که او گزیده‌ای از آن‌ها را در سه نمایشگاه در مادرید و ایبیزا به نمایش گذاشت.

 

1

 

   در سال ۱۳۶۶ در حالی به ایران بازگشت که هم‌چنان جنگ در جریان بود؛ ساکن محله‌ی قدیمی‌اش در قلهک شد و هم‌چنان نقاشی با آبرنگ و مدادرنگی را با جدیت ادامه داد. این بار موضوع آثارش فضای داخلی خانه، حیاط، خانه‌ی همسایگان و محله‌اش شدند. بمباران تهران که شدت گرفت، به یزد رفت و این شهر و روستاهای اطرافش را کشید. در اواخر دهه شصت و با اتمام جنگ، محله‌های تهران چون دروس، زرگنده، قیطریه، شمیران و الهیه را تصویر کرد. 

 

artwork_637488946210784003_thumb_1680_880

 

   خصیصه‌ی مهمی که گلستانه در آثارش، به‌خصوص در مناظر، به‌دست آورد به تصویر درآوردن تفاوت اقلیم و آب‌وهوا در کارهایش بود؛ به‌طور مشخص در تصاویر او از مناظر شهر یزد می‌توان گرمی و خشکی هوا و آفتاب داغ را کاملا احساس کرد یا در مناظر اسپانیای او آب‌وهوای معتدل مدیترانه را لمس کرد. خود او نیز به این موضوع واقف است و می‌گوید: «در همین نقش‌ها و مناظر کلی حرف دارم که بزنم و اگر بتوانم یک کوچه‌ی خلوت را وسط گرمای ظهر تابستان دربیاورم، کلی لذت دارد و کلی هنر است و حرف زده‌ام. من عاشق طبیعت نیستم؛ از کار خودم روی درخت‌ها خوشم می‌آید. شکل درخت و شکل خانه و شکل آسمان را مثل سه حجم کنار هم می‌گذارم. این دیدی این وسیع به طبیعت و منظره و من این دید را دوست دارم. اصلا نقاشی کردن، صدای کشیده‌شدن قلم، کشیدن منحنی‌ها و شکسته‌ها، لذت دارد؛ درآوردن سایه‌ورشن لذت دارد؛ خش‌خش قلم‌مو و مدادرنگی است که لذت دارد.» 

 

artwork_636685486331846353_thumb_1680_880

 

   ایران پس از جنگ و فضای پرالتهاب آن سال‌ها و سختی زندگی بر کار گلستانه بی‌تأثیر نبود و به‌صورت مشخص در اجرهای مدادرنگی او نوعی خشونت پنهان محسوس است. تلخی جنگ به‌تدریج به آثار گلستانه نیز راه یافت و تعدادی از معلولان جنگی. قبرستان‌های شهر نیز موضوع کارهایش شدند. با وجود این، او کمتر چهره‌ی تاریک و دردناک زندگی را در تصاویرش به نمایش گذاشت و بیشتر به‌عنوان نقاش گل و طبیعت فعالیتش را ادامه داد. دهکده‌ی طالقان و چشم‌اندازهای اطرافش نیز به یکی از موضوعات مورد علاقه‌ی او تبدیل شدند و به‌مرور دستش نیز از پرکاری زیاد و ممارست کارآزموده‌تر شده و روانی دست‌یافت که در عین خلاصه‌گویی، جوهره‌ی وجودی آن‌ها را نیز در خود داشت. از اوایل دهه هفتاد به‌تدریج گلستانه از کار با مدادرنگی و آبرفت به رنگ‌روغن گرایش پیدا کرد و کم‌کم پالت رنگی خود را نیز یافت. کمتر نقاش ایرانی را می‌توان یافت که به‌مانند او از رنگ استفاده کند. گلستانه در مورد نحوه‌ی کار با رنگ این‌گونه توضیح می‌دهد: «از رنگ خوشم می‌آید، اما درعین‌حال از آن فرار هم می‌کنم. در کارهای من آن‌قدر گوناگونی هست که نمی‌شود درباره‌ی رنگ‌شان حرف زد. از رنگ‌های ترکیبی خوشم می‌آید؛ برای اینکه رنگ‌های ترکیبی گاهی رنگ‌های عجیب‌وغریبی به آدم می‌دهد که فقط در نقاشی می‌توان دید. این ترکیبت را در نقاشی اصطلاحا می‌گویند خاکستری! و وقتی کنار هم می‌نشینند خودشان را نشان می‌دهند. من از این رنگ‌های پیچیده خوشم می‌آید. این اواخر فکر می‌کنم فقط دو یا سه رنگ در نقاشی کافی نیست و باید مدام رنگ بگذاری و پاک کنی. گاهی رنگ‌های عجیب‌وغریبی هم به دست می‌آید.»

 

unnamed (2)

 

artwork_637479470697158659_thumb_1680_880

 

   پرتره و پیکره‌ی انسان همواره از اصلی‌ترین دغدغه‌های علی گلستانه بوده‌اند. علی گلستانه با به تصویر درآوردن تک‌چهره‌هایی از دوستان و اطرافیانش، چون فروغ فرخزاد (شاعر)، لیلی گلستان (گالری‌دار)، پرویز ملکی (گالری‌دار)، زویا پیرزاد (نویسنده)، مصطفی دشتی (نقاش)، سیمین بهبهانی (شاعر)، ژیلا ایپکچی (تدوین‌گر)، محمد مقدم (زبان‌شناس)، نادرشاه افشار و دیگران، وجهی دیگر از کارش را بازگو کرد. او که دلبستگی‌های عمیقی به تاریخ و فرهنگ و افراد دست‌اندرکار و سرشناس در این زمینه دارد در این پرتره‌ها، در عین وابستگی به برخی شباهت‌های ظاهری، به‌گونه‌ای تخلیل و برداشت خود را از آن‌ها را نیز به نمایش درمی‌آورد و حتی گاه، با ترکیب چهره‌ی افراد با هم آرزوها و امیالش را در آن‌ها تصویر می‌کند.

او می‌گوید: «اصولا از آدم خوشم می‌آید. نقاشی از آدم را دوست دارم. نمی‌دانم چرا ۲۰۰ سال است که نقاشی صورت آدم را به دیوار نمی‌زنیم؟»

 

artwork_637488955374760033_thumb_1680_880

 

    شهر تهران از همان سال‌های دانشجویی از منابع الهام گلستانه بوده است. او که مدت‌ها پیش با کشیدن محلات تهران و معضلات این شهر چون آلودگی هوا نگرانی و توجهش را به این شهر نشان داده بود، از اوایل دهه ۹۰ به طور مشخص، بر این شهر متمرکز شد. آن‌چه او را به ذوق آورد، در واقع، خاطراتش از سال‌های ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۵ تهران بود؛ تهرانی که به‌شدت در آستانه‌ی تغییر و دگرگونی بود و البته پیش‌تر نیز او و بسیاری از هم‌نسلانش در آثارشان به این تغییر واکنش نشان داده بودند. شمیم بهار در یکی از داستان‌هایش این گونه موج شتابات تحولات تهران را شرح می‌دهد: «مثل هرچیز دیگر تهران که ناگهانی بود، ناگهان ناپدید، حتی نابود شده بود[...] هرکس هرکاری می‌کرد و هیچ‌کس درست نمی‌دانست چه‌کار می‌کرد؛ هیچ‌کس راحت نبود؛ و چه شهر مشکلی شده بود تهران![...] چرا که در تهران می‌شد خوش گشت، اما نمی‌شد عاشق شد، نمی‌شد عاشق بود، نمی‌شد عاشق ماند. در تهران تنها می‌شد غم تهران را داشت، و پس نشست، چرا که هیچ‌چیز کامل نمی‌ماند، همه‌چیز می‌شکست، یا شاید کمتر می‌شکست و بیشتر دور می‌شد که سخت‌تر بود، عوض می‌شد، و خدای من، هیچ‌کس حتی تعجب نمی‌کرد.» 

 

artwork_637374056540070868_thumb_1680_880

 

مجموعه‌ی تهران گلستانه که در واقع بازگشتی به کار گرافیک او نیز محسوب می‌شود بیش از صد طراحی سیاه‌وسفید با ماژیک را شامل می‌شود که به کافه‌ها، رستوران‌ها، مشاغل، سرگرمی‌ها و غیره در دهه بیست و سی تهران می‌پردازد و مروری بر خاطرات جوانی او از شهرش است.

   گلستانه بیش از شصت سال است که نقاشی می‌کند. در تاریخ هنر ایران اوج توجه به او در این سال‌ها یا مقایسه‌اش با پل سزان بوده است یا دیوید هاکنی! هرچند این تشابهات چندان بیراه هم نیست، اما این‌گونه مقایسه‌ها هیچ‌گاه دل او را نبرد و به‌مانند کل جریان هنر ایران، توجهش را جلب نکرد. حتی در نحوه‌ی کار و نوع ارائه و نمایش آثارش نیز این بی‌اعتنایی به فضای تجسمی روز مشهود است. برخی از آثار او در دو طرف یک مقوا کشیده شده‌اند. در بعضی ادامه‌ی کار را روی کاغذی دیگر به پایان می‌برد و حتی در کاری، بی‌وجه به تکه کاغذی که در زیر کاغذ وجود دارد و ردی که از خود به جا می‌گذارد، طراحی را ادامه می‌دهد. شاید همین عشق به خود نقاشی رمز دوام شصت‌ساله‌اش است.

علی گلستانه در تاریخ 14 مهر 1400 پس مبارزه سخت با بیماری کرونا، چشم از جهان فرو بست.

artwork_637464317828080545_thumb_1680_880

 

artwork_636847092272094581_thumb_1680_880

 

حراجی‌ها:

 حراج تهران، ۴ دى (۱۳۹۵)

 

2

 

 

نمایشگاه‌های انفرادی:

گالری مریم فصیحی هرندی، تهران، (۱۳۹۶)

گالری امکان، تهران، (۱۳۹۷)

گالری هور، تهران، (۱۳۹۷)

گالری هور، تهران، (۱۳۹۸)

پروژه‌های ۰۰۹۸۲۱، تهران، (۱۳۹۹)

گالری مریم فصیحی هرندی، تهران، (۱۴۰۰)

 

unnamed

 

«منبع: نوشته‌ای از منا زهتابچی، حرفه:هنرمند، شماره ۶۴»

 

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها