{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

"محمد هادی عطایی" بازیگر تئاتر و تلویزیون در گفت و گو با اقتصاد هنر آنلاین می گوید:

این روزها بیشتر سیرک داریم نه تئاتر

این روزها بیشتر سیرک داریم نه تئاتر
کدخبر : 565

"محمدهادی عطایی" بازیگر تجربی تئاتر که شخصیت آمیخته به طنزی دارد میهمان اقتصاد هنر آنلاین بود، او که بخاطر جنس بازی هایش بیشتر در شخصیت ها و نمایش های طنز دیده شده است، از تئاتر روشنفکری و حرف گنده جهانی زدن گریزان است و معتقد است اول باید معضلات داخلی خودمان را نمایش دهیم. عطایی که نزدیک به بیست سال، تئاتر را به شکلی حرفه ای و تمام وقت دنبال کرده و به خوبی با نقاط ضعف و قوت این حرفه آشناست و با آن دست و پنحه نرم کرده است، در نقد تئاتر خصوصی می گوید، این تئاتر برای صنفِ خیاط ها، پارچه فروش ها، چوب، تخته و آهن کار می کند و نه برای عوامل تئاتر. این هنرمند که اخیرا در سریال "آچمز" و با مدیوم تلویزیون با مخاطبش ارتباط برقرار کرده است بر این باور است که این روزها وقتی بازیگران درجه چندم تلویزیون و سینما بیکار می شوند، تئاتر کار می کنند! محمدهادی عطایی همچنین به سیستم آموزشی نقد دارد اما خودش در حال حاضر دانشجوست تا بتواند در آینده از طریق تدریس امنیت مالی برای خودش ایجاد کند و از خستگی حاصل از اجرای های ممتد بکاهد و با خیالی آسوده تر دست به انتخاب بزند. او در این گفت و گو مطرح می کند که اساسا هنر برای اعتراضی زیبا کار می کند و هنرمند می خواهد با یک زیبایی شناختی خاصی اعتراض داشته باشد، اما متاسفانه این روزها در مملکت ما تنها چیزی که در هنر فراموش شده است، "اعتراض" است، و هر هنرمندی با امضای خودش در حال پول درآوردن است، و مشکلات مردم دیگر دغدغه نیستند.این بازیگر بر این باور است که این روزها تئاتر نداریم بلکه بیشتر سیرک داریم؛ سیرک چیز بدی نیست و اتفاقا تئاتر و سیرک در راستای هم پیش می روند و سرگرم می کنند اما تئاتر یک رسالت دیگری هم به اسم روشنگری دارد که در سیرک نیست. بزرگترین آرزوی محمدهادی عطایی بازی در نقش یک دلقک است؛ دلقک یک نمایش نه سیرک.

اقتصاد هنر آنلاین- فرزانه شهریاری: اولین و مهم ترین سوال این است که آیا در حال حاضر یک هنرمند تمام وقت هستید؟  اگر بله، معیشت شما چگونه تامین می شود؟

بله و خوب هزینه ها به سختی تامین می شود؛ منِ محمدهادی عطایی، این طور به ماجرا نگاه می کنم و سه مدل کار می بینم. یک مدل آن از دسته فعالیت هایی ست که سال گذشته با "محمد عاقبتی" داشتم. نمایش‌های (ماهی سیاه کوچولو، از کجا اومدیم) بود که در واقع از نظر سطح هنری اینقدر برایم قابل احترام بوده و هست که بحث های مالی اش برایم در درجه چندم ماجرا قرار می گیرد. و یک مدل نمایش هایی هم است که تنها بعد مالی شان برایم اهمیت دارد از این بابت که باید سالانه مبلغی به پول پیش و اجاره خانه ام اضافه کنم و دیگر هزینه های زندگی را تامین کنم. و در بهترین حالت می توانم به حضورم در نمایش هایی مثل (پچ پچه های پشت خط نبرد/سال1391) به کارگردانی "اشکان خیل نژاد"، (آبی مایل به صورتی/سال 1396) به کارگردانی "ساناز بیان" و (ماهی سیاه کوچولو/ سال 1396) به کارگردانی "محمد عاقبتی" اشاره کنم که هم بعد هنری آن ها برایم خوب و قابل قبول است و هم از نظر اقتصادی به صرفه است.

این خیلی نکته مهمی ست که چند درصد از فعالیت های سالانه ما در تئاتر، فعالیت هایی هستند که ازهر دو جنبه‌ی مادی و معنوی بتواند به ما احساس رضایت دهد

در حال حاظر خیلی کم. اتفاق بدی در حال افتادن است؛ چون به طور مثال  یک زیرزمین و انباری در حوالی مرکز شهر و تئاتر شهر یک شبه تبدیل به سالن تئاتر می شود، شبیه به دانشگاه‌های علمی و کاربردی! و یک اتفاق بدی می افتد که هرکسی خیال می کند کارگردان، نویسنده و تهیه کننده است؛ که من اساسا با واژه "تهیه کننده" در تئاتر مشکل دارم برای اینکه تهیه کننده باید بگوید، اگر کار هر سود و ضرری داشته باشد من موظفم که دستمزد عوامل را بدهم ولی تهیه کننده تئاتر در ایران اگر کار فروش خوبی نداشته باشد دستمزد کمی هم به عوامل خواهد داد ویا اگر هم کار خوب فروخته باشد می گوید سود برای من است! و درواقع تهیه کننده در تئاتر واژه ای چند ساله است که معنی آن را نمی دانم و دچار ابهام است. البته هستند افرادی که منصف هستند، حلال و حرام برایشان ملاک است اما خیلی کم اند اما به دلیل تعدد سالن ها، آدم‌ها نیز زیادند. به طور مثال مدیری بود که در یک یا دو سال گذشته مطرح می کرد که ما می توانیم با فرانسه در میزان و تعداد تئاترهایی که هرشب اجرا می شود رقابت کنیم اما هیچ وقت راجع به این که آیا از نظر معیارهای هنری هم می توانیم با تئاتر فرانسه مقایسه شویم یا خیر چیزی نمی گفت.

این بازیگر تئاتر راجع به تئاترهای آزاد می گوید: ما تئاترهای کمدی، که معروف به تئاتر آزاد هستند، را در کشور داریم که از نگاه من خیلی از این تئاترها شرف دارند چون این نوع تئاتر به تماشاگرش می گوید شما پول دادی و به سالن آمدی و من به هر قیمت ممکن می خواهم تو را بخندانم. ولی در تئاتر حرفه ای مان در حال حاضر دیالوگ ها، میزانسن ها و اتفاقاتی می بینیم که باور کنید در تئاتر آزاد نمی بینیم، می خواهم این را بگویم که بعد هنری و آرتیستیک خیلی در آن ها کم است، مگر در کارهایی همچون نمایش های "محمد رضایی راد" که او هم در سال بیش از یک کار تولید نمی کند. و یا افرادی مثل "محمد عاقبتی" که کارش برایش مهم است.

اشاره ای به سالن های تئاتری داشتید که البته اغلب مشکل استاندارد دارند

سالن های تئاتر هزار مشکل دارند که یکی از آن ها استاندارد نبودنشان است؛ نمی دانم چطور بگویم درواقع زیر زمینی ست که دیوارهایش سیاه می شود، و برای تماشگر صندلی در آن ساخته و گذاشته می شود، حتا مورد داشتیم که لازم شده دکور را خورد کرده و به داخل آوردیم؛ و شبیه به سالن‌های عروسی می ماند که به نوبت عروسی افراد مختلف در آن برگزار می شود، یعنی در واقع می بایست خیلی مینیمالیستی در آن کار کنی و بریز و بپاشت کم باشد، اگر آتش سوزی و یا حادثه ای رخ دهد مطمئنا این دست سالن ها کشته خواهد داد و امکان این که هر لحظه دکور در سر کسی فرو بریزد نیز وجود دارد! و تنها واژه ای که  حتا نباید در مورد این سالن ها فکر بکنیم استاندارد بودنشان از هر نظر است. حتا خود مجموعه‌ی تئاتر شهر تهران نیز به غیر از سالن اصلی اش دیگر سالن هایش استاندارد نیست.

به تهیه کننده‌ی تئاتر نیز اشاره ای داشتید، اینکه تهیه کننده می تواند سرمایه گذار  را قانع کند تا سرمایه اش را برای تولید یک نمایش هزینه کند، و خوب باید این میان واسطه ای باشد، پیش تر مدیر تولید این واسطه بود و حالا همان مدیر تولیدها تهیه کننده شدند

ببنید لازم می دانم این جا توضیحی دهم، به این خاطر که هم مجری برنامه زنده جام جم بوده ام و هم متاسفانه یا خوشوقتانه در سازمان صدا و سیما تهیه کننده بودم، "مدیر تولید" در سینما و تلویزیون تعریف مشخصی دارد  اما در تئاتر فاقد این تعریف است. مثل همان دستیار کارگردان، من خودم دستیار کارگردانانی "مهرداد رایانی مخصوص"،"نیما دهقان" و دیگر دوستان را به عهده داشتم، ببنید دستیاری کارگردان در تئاتر یعنی باید همه کار انجام دهی، از مهیا کردن پذیرایی عوامل تا خرید و ساخت دکور و یا در طول اجرا کمک به بازیگر... می خواهم این را بگویم که این واژه نیز تعریف مشخصی ندارد، حالا این روزها واژه ای جدید اضافه شده است به نام "دستیار و برنامه ریز" که من با آن هم مشکل دارم، مگر تئاتر چه برنامه ریزی دارد، تئاتر یک زمان مشخصی برای تمرین و اجرا دارد، که آدم ها می آیند و می روند؛ دستیار برنامه ریز در واقع برای مدیوم تلویزیون کاربرد دارد که در لوکیشن های متعدد فیلم برداری انجام می شود و خوب لازم است گروه نورپردازی، صدابرداری، تصویربرداری و دیگر عوامل، در زمان ها و لوکیشن های مختلف حاضر شوند اما در تئاتر عوامل نور، صدا که خودشان کارمندان سالن هستند و خوب از پیش آن جا حضور دارند و بازیگران نیز ساعتی پیش از اجرا با هماهنگی گروه گریم برای گریم شدن حاضر می شوند و به روی صحنه می روند و دکور هم که یک روزی در صحنه کار می شود و پس از اجرا هم جمع می شود و این میان نیاز به برنامه ریزی ویژه ای وجود ندارد و یک سری القابی مثل "مدیر تولید، تهیه کننده، دستیار برنامه ریز" این روزها به تئاتر اضافه شده است که پیش تر هم همین کارها بدون حضور این سمت ها در کار اتفاق می افتد. به قول مولانا که می گوید: "قحط معنی در میان نام‌ها/ لفظ‌ها و نام‌ها چون دام هاست" و انگار خودمان داریم کار خودمان را مهم تر جلوه می دهیم.

شما به طور کلی با چه چیز مشکل دارید؟ چون آن چه که مطرح کردید جزییات است

کلیت مشکلم با تئاتر خصوصی ست، که نه خصوصی ست و نه دولتی ست، یعنی درواقع نه می شود حمایت مرکز هنرهای نمایشی را به دست آورد و نه می توانی شکایت کنی. یک فردی می آید و سرمایه ای را برای تولید کار هزینه می کند و هرطور هم که بخواهد با عوامل برخورد می کند در انتها هم به مرکز هنرهای نمایشی نامه می زنیم و آن هم می گوید من نمی توانم کاری کنم، به خانه تئاتر می روی (باز هم خوشوقتانه یا متاسفانه سه دوره عضور هیئت مدیره خانه تئاتر بودم) و وقتی شکایت می کنی دست آخر باید خیلی دوستانه یک نتیجه ای بگیری و ماجرا را تمام کنی؛ چون ما صنف نیستیم، موسسه ای هستیم که قدرت اجرایی خاصی ندارد، اما صنف می تواند وتو و جریمه کند و هزار و یک بلا سر عوامل بیاورد. اما خانه تئاتر در نهایت می تواند آدم ها را دور هم جمع کند و کدخدا منشانه مسائل را سامان دهد، مشکل من با تئاتر خصوصی این است که ما هیچ چیزمان در این نوع تئاتر، خصوصی اتفاق نیفتاده، تئاتر خصوصی ما قراردادش به نتیجه نمی رسد، و اگر سود بکند شامل عوامل نمی شود و همه در تئاتر خصوصی کار می کنند برای اینکه اگر به سودی رسیدند به جیب تهیه کننده برود و اگر ضرر کرد اولین ضرر را بازیگر کار متحمل شود؛ چون یک فرد وقتی می خواهد دکوری بسازد بهترین مواد را انتخاب می کند و وقتی می خواهد لباس بدوزد از بهترین پارچه و طراح استفاده می کند، اما وقتی به قرارداد بازیگری می رسد، می گوید ندارم؛ احساسم در این باره این است که تئاتر خصوصی برای صنفِ خیاط ها، پارچه فروش ها، چوب، تخته و آهن کار می کند و نه برای عوامل تئاتر، این مشکل من با تئاتر خصوصی ست. در خوش بینانه ترین حالت مدیر سالن و تهیه کننده اند که سود می برند، (با فرض اینکه کار سود کرده است) و اگر کار ضرر کرده باشد اولین دودش در چشم بازیگر، نویسنده و کارگردان می رود.

 فکر می کنید این میان، جایگاه دولت کجاست؟ چون به هر حال بودجه‌ی تصویب شده ای وجود دارد؛ و در حال حاضر چالشی در تئاتر پیش آمده، مبنی بر این که یک عده موافق می گویند بخش خصوصی موفق شده  دست و بال دولت را ببندد که همه چیز وابسته به اقتصاد دولتی نباشد، و شرایط قبل که دخالت‌ها و سانسور ها در آن وجود داشت، دیگر وجود نداشته باشد

الان هم سانسور اعمال می شود، اما دیگر در سالن های خصوصی بازبینی کیفی صورت نمی گیرد، یک گروهی از شورای نظارت می آیند و تنها ممیزی کار را می گیرند چون شما با سالن قرارداد بسته ای و درواقع سالن نمی تواند اجرا نرود، و در این بازبینی گفته می شود این دیالوگ و میزانسن را حذف کنید و... اما در نهایت اجرا بروید. اما این میان بازبینی کیفی اتفاق نمی افتد و فکر می کنم دولت چند سالی ست تکلیفش را تئاتر مشخص کرده است و بودجه ای که در این باب دریافت می کند برای جشنواره هایش صرف می کند، به طور مثال "جشنواره تئاتر خیابانی مریوان" یک بودجه ای  با مبلغ 500 میلیون تومان، دارد و این بودجه از رقم کلی بودجه تخصیص یافته به تئاتر کم می شود. بر اساس آخرین صحبتی که با یکی از مسئولین مرکزهای نمایش داشتم، در چند ساله‌ی اخیر بودجه‌ی تئاتر اضافه که نشده است هیچ، بلکه به علت "اقتصاد مقاومتی"  کسر هم شده است. زمان قدیم دولت کارها را حمایت می کرد و از لحاظ کیفی و ممیزی نیز روی کار نظارت می کرد. و الان گروه هایی که در تئاتر شهر کار به روی صحنه می برند کمک هزینه دریافت می کنند، در صورتی که پیش تر ما قرارداد تیپ داشتیم و دستمزد عوامل مشخص بود چه کار می فروخت و سود می کرد و چه نمی فروخت و سود نمی کرد. اما الان به منِ نوعی که می خواهم در تئاتر شهر کاری اجرا کنم، گفته می شود بین 8 تا 10میلیون تومان کمک هزینه به نمایشت تعلق می گیرد، و چون سالن دولتی ست تنها کمکی که می شود این است که آن 30درصد را از گروه نمی گیرند و هیچ فرقی هم نکرده است چون پولی که به حساب دولت می رود یک سال بعد به گروه پرداخت می شود.

شما معتقدید که مشکلاتِ ساز و کار اقتصادی تئاتر به واسطه حضور سرمایه گذاران پیش آمده است و یا خودِ اهالی تئاتر در این باره مقصر هستند؟

هردو را مقصر می دانم، چون پیش آمده در کاری بوده ام که سرمایه گذار گفته که باید فلان بازیگر در کار حضور داشته باشد اما کارگردان توجیحش کرده است. ما تئاتری ها خودمان آتش به دامان و خیمه خود می زنیم. ببینید تئاتر تجاری هم قابل احترام و لازم است و هم می تواند تماشاگر را به تئاتر دعوت کند و نگاه من به این نوع تئاتر این است که می تواند افرادی را که اصلا با تئاتر آشنا نیستند را با تئاتر آشنا کند و بعد از آن وظیفه تئاتری هاست که تماشاگر را تربیت کند.

محمدهادی عطایی در ادامه به معضل های آموزشی در تئاتر اشاره می کند: بزرگترین معضل این روزهای تئاتر ما از نظرِ من (بازیگری که از سال 1380 با تئاتر حرفه ای دست و پنجه نرم کرده است)، این است که ما تماشاگر و دانشجوی خوب تربیت نکرده ایم، حتا اساتید خوب دانشگاهی هم تربیت نکرده ایم، زمانی در پلاتوهای دانشگاه "هنر و معماری"، استادان "بهرام بیضایی" و "احمد دامود" تدریس می کردند. اما در حال حاضر  با تمام احترام به هم دوره ای های خودم کسانی در حال تدریس در دانشگاه ها هستند که نمی دانم چه کسانی به این ها گفته اند استاد.

در حال حاضر مشغول تحصیل در رشته بازیگری در دانشگاه علمی و کاربردی هستم و اساتیدی داشته ام که منِ دانشجو از او ایراد می گرفتم، ببینید استادی داشتم که نام استانیسلاوسکی را نمی توانست درست و کامل تلفظ کند و عده ای از هم دوره های جوان من تنها به صرف داشتن مدرک دانشگاهی و عده ای هم صرف داشتن تجربه  در دانشگاه ها تدریس می کنند. و این اتفاق در تئاتر بیشتر از رشته های دیگر در حال اتفاق افتادن است. در صورتی که از نگاه من یک استاد هم باید تجربه و هم تحصیلات مرتبط را همزمان با هم داشته باشد. اساسا هنر برای اعتراضی زیبا کار می کند و هنرمند می خواهد با یک زیبایی شناختی خاصی اعتراض داشته باشد. اما متاسفانه این روزها در مملکت ما تنها چیزی که در هنر فراموش شده است، "اعتراض" است، و هر هنرمندی با امضای خودش در حال پول درآوردن است، و مشکلات مردم دیگر دغدغه نیستند.

عطایی در نقد ارزش گذاری متولیان هنر بر هنرمندان می گوید: متاسفانه یا خوشبختانه  برایم سوال است که چرا این روزها بازیگرهای ما در اینستاگرام، خیابان و ... به شدت بازیگرهای خوبی هستند ولی روی صحنه فاجعه اند، و انگار یک چیزی را اشتباه گرفته اند و اینقدر که در صحنه بدند در زندگی خودشان خوب بلدند نمایش دهند.

بازیگرانی هستند که عنوان می کنند ما "اینستایی" هستیم، جسارت می کنم که این را عنوان می کنم اما بیش از 75 دیپلم افتخار بازیگری، نویسندگی و کارگردانی دارم و بیش از 25 تندیس این تئاتر این کشور را از آن خود کردم و دیگر موارد که تمام این ها یک سری حلبی اند که یک اسم می تواند به آن اعتبار دهد که این روزها دیگر آن اسم هم خیلی نمی تواند به آن اعتبار بخشد. و موقع قرار داد بستن، من محمدهادی عطایی با این سابقه،  در مقایسه با با فردی که در فضای مجازی دنبال کننده زیادی دارد و می تواند رنج سنی نوجوانان را به سالن بیاورد، دستمزد کم تری می گیرم و این یعنی فاجعه و خیانت کردن به هنر. نه به این خاطر که من و دیگرانِ شبیه به من، مبلغ قرار دادمان کم است. وقتی کارگردان و تهیه کننده برای هنر و هنرمند ارزش قائل نمی شوند، این طور  می شود که ریسمان دست کسانی می افتد که در زندگی خودشان نمی توانند راه بروند و تئاتر را زمین می زنند، و چیزی که پیش از گفته می شود دیگر اتفاق نمی افتد "صحنه مانند ریسمانی ست که کسانی را که نمی توانند راه بروند، زمین می زنند" این روزها وقتی بازیگران درجه چندم تلویزیون و سینما بیکار می شوند، تئاتر کار می کنند! و جالب این جاست که خودشان را هم برای اهالی تئاتر می گیرند و این اتفاق نه دست دولت و نه دست هیچ نهادی نیست و خود اهالی تئاتر به خودمان این خیانت را می کنیم.

به غلط بودن سیستم آموزشی رایج در سطح کشور اشاره داشتید؛ با این وجود و با توجه به تجربیاتی که اندوخته ای چرا به دانشگاه می روید؟

جمله‌ی معروفی وجود دارد که می گوید: "اگر می خواهی انسان تربیت کنی تئاتر کار بکن، اگر می خواهی پول در بیاوری تلویزیون کار بکن و اگر می خواهی ستاره شوی سینما کار کن"، سال گذشته پنج ماه سر سریال بودم اما شش ماه قبل را چهار اجرای تئاتر داشتم و می خواهم بگویم کمی دچار خستگی ام به همین خاطر قصد دارم فوق لیسانسم را بگیرم و در خودم این انرژی را می بینم که در آینده  از طریق تدریس کردن یک آب باریکه و حقوق ثابتی داشته باشم و آن موقع برای انتخاب تئاتر،  قدری دست و بالم بازتر خواهد بو و برای تامین هزینه های زندگی ام مجبور به انتخاب پیشنهادهایی نخواهم بود  که شاید دوستشان ندارم. و با این روال وقتی انتخاب بهتری پیش رویم قرار گیرد آن را انتخاب خواهم کرد.این یکی از دلایل تحصیل کردن من است. البته باید این را هم در نظر داشت که دانشگاه یک راه ورودی، برای معرفی یک سری منابع به افراد است. و احساس می کنم دانشگاه یک کتابی ست که شما به اندازه ای که به دنبالش هستید از آن دریافت می کنید.

شما جزو بازیگران  تجربی تئاتر هستید آیا همین مسیر را نیز به علاقه مندان این حرفه پیشنهاد می کنید؟

بله من بازیگر تجربی هستم اما در حال حاضر حالم در دانشگاه خوب است، چون تجربه کردم و حالا در فضای دانشگاهی با یک سری منابع و اصطلاح آشنا می شوم، و در واقع زمانی که یک استاد شیوه ای از بازیگری را معرفی می کند، می بینم که من ذاتا درگیر آن بوده ام و حالا اسمش، شیوه اش، متود ها و راه کارهایش را فهمیده ام و چیز هایی را در دوردست به من می دهد و از این لحاظ خودم را جلو می بینم، اما متاسفانه مشکلی در این باره وجود دارد، که پیش تر هم در تئاتر وجود داشته  اما این روزها بیداد می کند، و آن این است که استاد به دانشجو می گوید درس خواندن کافی نیست و تئاتر کار بکن... اما زمانی که دانشجو به استاد می گوید اجرا و بازبینی دارم و نمی توانم در کلاس حاضر شوم استاد در پاسخ به او می گوید غیبت هایت زیاد است، بنابراین برو و درست را حدف کن! می خواهم بگویم شیوه تدریس و آموزش عالی ما پر از اشکال است مخصوصا در حیطه هنر. بازیگری ریاضی نیست که بگوییم دو به علاوه دو می شود چهار، بازیگری نیاز به تمرین و ممارست  دارد.

آیا بی انگیزه نمی شوید وقتی می بینید استادتان در دانشگاه کم تر از شما می داند؟ و یا معتقدید همیشه و به هر طریقی باید آموخت؟

حضرت علی می فرماید:"هر کسی کوچکترین چیزی به تو یاد دهد استاد تو است" در این که خیلی از اساتید ما خوب هستند شکی نیست اما نمی شود منکر این شد که خیلی از  اساتید ما خوب نیستند. در بعضی کلاس ها حرص می خوریم و در بعضی می خندیم و در بعضی همچنان یاد می گیریم. و من به این ایمان دارم که یک بازیگر تا آخرین لحظه‌ی زندگی اش یاد می گیرد و یک مرتبه می بینید یک بچه‌ی پنج ساله یک واکنش و جمله ای را بازگو می کند که شاید یک مرد هفتاد ساله هم آن را نگوید. و یک بازیگر بیست و چهار ساعته باید در همه جا یاد بگیرد و مطالعه داشته باشد، و یکی از حلقه های مفقوده‌ی این روزهای تئاتر  ما این است که اگر از یک بازیگری نام آخرین کتابی که خوانده است را بپرسی، این را می فهمی که خیلی هایشان ممکن است کتابی نخوانده باشند.

 در مورد خود من تا چند سال پیش نمایش نامه هایی که خوانده بودم همان هایی بود که کار کرده بودم و خارج از نمایشنامه هایی که به روی صحنه برده بودیم چیزی نخوانده بودم و یک بخشی از این موضوع به آموزش عالی و بخش دیگر آن به حال بد تئاترمان و هشتاد درصد آن هم به حال بد بازیگرانمان مربوط می شود.

این بازیگر تئاتر در ادامه از تجریبات تازه اش به اقتصاد هنر آنلاین می گوید:

خداروشکر می کنم، در سال‌های اخیر اتفاقات بامزه ای برایم افتاده است. از دو سال پیش تا به حال را برایتان مرور می کنم که تجربه حضور در چه نمایش هایی را داشته ام:  نمایش "دیور" که تئاتری شورایی بود  به همراه "فرید قبادی، الهام شعبانی، آرین رضایی"، نمایش کمدی "دپوتات" به همراه "اتابک نادری، وحید، نفر، شبنم قلی خانی، یاشار نادری، کتایون بختیاری و..."  و پس از آن نمایش "ماهی سیاه کوچولو" به کارگرانی "محمد عاقبتی" و تیم بی نظریرش و دوباره نمایش کودک نوجوان "از کجا اومدیم" به کارگردانی "محمد عاقبتی".  از همه این‌ تجربیات یاد گرفته ام اما اتفاق خوبی که برایم افتاد این بود که از تئاتر شورایی به تئاتر کودک رفتم. لازم می دانم این نکته را هم بگویم که یکی دیگر از حلقه های مفقوده‌ی این روزهای تئاتر لذت بردن است که خوشبختانه در کارهایی همچون کارهای "محمد عاقبتی" این لذت بردن وجود دارد. مثال می زنم، خوبی نمایش "بوقلمون" که توسط گروه ما (نقاب) در سالن چهارسو  به روی صحنه رفت، حال خوبی بود که ما در پشت صحنه داشتیم و این حس به تماشاگر نیز منتقل می شد، پیش آمده بود که تماشاگری گفته باشد نمایش را دوست نداشتم اما بازی ها را چرا. و این زمانی ست که بده بستان در تئاتر صورت گرفته است.

بخشی از آن چیزی که راجع به انتقال حس به تماشاگر عنوان کردید  و باورتان به حال خوب و بده بستان،  به جنس بازی و کاراکتر خود شما بر می گردد، ضمن اینکه شما غالبا نماینده  نمایش هایی بوده اید که لزوما تئاتر روشنفکری نیست

اساسا از این نوع تئاترها فراری ام، تجربه اش را داشتم اما آن جا هم سعی کرده ام خیلی اتو کشیده نباشم. حرف من این است، وقتی محمدهادی عطایی نمی تواند درد جامعه خودش را بیان کند، حرف جهانی زدن برایش خیلی بزرگ است، و این معضل این روزهای مملکت ماست. وقتی نمی توانم مشکلات خانواده‌ی دو نفری خودم را حل کنم، پس معلوم است مشکلات جامعه کوچک و هم صنفان خودم را هم نمی توانم حل کنم، پس چطور می خواهم شبیه به "شکسپیر و چخوف" حرف جهانی بزنم.

عاشق تئاتر واقع گرایم، چون جادو است، تئاتر دفاع مقدس را دوست دارم چون موضوعی ست که هرچه قدر هم مردم نسبت به آن گارد داشته باشند، لمسش کرده اند، تئاتر اجتماعی کشور خودم را دوست دارم. خیلی از اساتید بزرگمان که از دنیا رفته اند توصیه می کردند که متن خارجی کار کنید،  اما من به شخصه می گویم اگر توانستم توسط متن ایرانی با تماشاگرم ارتباط برقرار کنم آن وقت موقعش است که به سراغ متن خارجی بروم. به عنوان بازیگر تئاتر شورایی، محیطی، خیابانی، فیزیکال، کودک و نوجوان که همه چیز را تجربه کرده و خواهد کرد، امیدوارم شبیه به این جمله که می گوید سنگ بزرگ علامت نزدن است، اول بیاییم معضلات کوچکمان را به تماشاگر نشان دهیم و بعد به سراغ مشکلات بزرگ تر برویم.  من به عنوان بازیگر به دنبال حل این مشکل ها نیستم چون همه ما می نویسیم "بسم الله الرحمن الریم" اما با دست خط خودمان می نویسیم و وظیفه من این است که بگویم کارمان را با این جمله شروع کنیم اما هر کسی با دست خط خودش این را بنویسد.

او راجع به وظیفه یک بازیگر بر این باور است که جدای از حرف جهانی زدن آن چه زیاد پیش می آید این است که هنرمندان اینقدر خودشان را بالا می دانند که می گویند ما باید معضل جامعه را حل بکنیم، اما من عقیده دارم باید معضل را نشان دهم اما وظیفه ام حل کردن آن نیست؛ و اگر هنر بکنم می توان صنف خودم را تر و تمیز بکنم.

نگاهتان را راجع به نمایش هایی که این روزها گردش مالی قابل توجهی را در تئاتر ایجاد کرده و "لاکچری" نام گرفته، برای ما بگویید

یک تعریفی در این باره دارم که امیدوارم به کسی بر نخورد، این روزها ما تئاتر نداریم بیشتر سیرک داریم؛ سیرک چیز بدی نیست و اتفاقا تئاتر و سیرک در راستای هم پیش می روند و سرگرم می کنند اما تئاتر یک رسالت دیگری هم به اسم روشنگری دارد که در سیرک نیست؛  تئاتر و سیرک در سرگرمی موازی هم پیش می روند. اما این روزها در تئاتر ما این سیرک است که بیشتر اتفاق می افتد. یکی از آرزوهای من یا بزرگترین آرزویم این است که نقش یک" دلقک" را بازی بکنم اما نه دلقکی در سیرک بلکه دلقکی در نمایش و تئاتر. اما این روزها خیلی زیاد شاهد سیرکی هستیم که هر چند ماه دلقکش فرق می کند... نمی گویم این اتفاق بد است و خوب مردم باید سرگرم شوند اما در انتها چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ می خواهم مثالی بزنم که شاید خیلی ها از من گلگی بکنند؛ یک موقعی سیگار کشیدن برای خانم ها و آقایان جوان نشانه روشنفکری بود، و  خاطرم هست در سال هایی که دبیرستان می رفتم هر کس سیگار می کشید خیال می کرد بزرگ شده است یا فکر می کرد خیلی داناست، و این روزها این خیال دانایی و روشنفکری با این که فردی به تئاتر می رود در ذهن آدم ها می آید، اما انتخاب این دست افراد اشتباه است، و آن تئاتری که برای سرگرمی ست نمی تواند چیزی به ما اضافه کند در سینما هم همینطور است، ما در سینما فیلمی داریم که اسکار می گیرد و فلیمی هم داریم که وقتی پس از دیدنش از سینما بیرون می آیی هیچ چیز از آن را به یاد نمی آوری، خندیدی و سرگرم شدی اما حتا یک پلان از آن هم به خاطرت نمانده است.ما تئاترهایی داریم که در فستیوال های خارج از کشور می درخشد اما همان تئاتر در تهران شکست می خورد، و یا تئاتری داریم که در تهران مورد استقبال قرار می گیرد و در شهرهای دیگر شکست می خورد.

دانشگاه هنر و معماری یک زمانی در سال 40 دانشجوی بازیگری پذیرش داشت، و الان سالی 1200 دانشجو. آن موقع هم 5 نفر جذب کار می شدند و الان همان 5 نفر هم جذب کار نمی شوند؛ پس ببنید چه بلایی سر جوان ها آمده و همین بلا بر سر تماشاگر هم آمده. سال 1380مدیر صحنه نمایش "سه خانه کوچک" به کارگردانی "مهرداد رایانی مخصوص" بودم و با افتخار یک ساعتی پیش از شروع نمایش، حوالی تئاتر شهر تراکت پخش می کردم و تماشگر تراکت را که می دید اول نام نویسنده و بعد کارگردان را می خواند و گاهی اصلا به اسامی بازیگران کاری نداشت اما این روزها اولین سوال این است: بازیگرش کیه؟ و تماشاگر نمی آید تئاتر ببنید بلکه می آید تا از فاصله‌ی 5 الی 100 متری تالار وحدت یک بازیگر را از نزدیک ببیند و دست آخر یک سلفی با او بگیرد و برود. و بذر این بلا را به جرات می توانم بگویم خود ما تئاتری ها کاشته ایم؛ چه طور است که وقتی وارد تلویزیون می شوم بخاطر این که تجربه کمی در آن دارم رقم کمی هم دستمزد می گیرد؛ اما وقتی بازیگر دست چندم تلویزیون در تئاتر بازی می کند دستمزدش از بازیگری که صرفا تئاتر می کند هم بیشتر است؛ و این بلا را چه کسی سر ما آورده است؟ مرکز هنر های نمایشی! ابدا، خانه تئاتر، کارگردان ها و یک اصطلاحی به نام "تهیه کننده" این بلا را سر تئاتر آورده اند و در واقع ما تئاتر تولید می کنیم که اجاره سالن های خصوصی را بدهیم نه این که یک اتفاق فرهنگی رقم بزنیم.

محمدهادی عطایی در ادامه از تجربه حضورش در سریال "آچمز" که به تازگی روی آنتن تلویزیون رفته است؛ و تفاوت های اهالی تلویزون و تئاتر می گوید: خیلی خوش حالم که سریال آچمز را تجربه کردم، یک تشکر ویژه دارم از دستیار برنامه ریز خوبمان، "سید علی هاشمی" که تئاتری ست و شاید اگر تئاتری نبود رفتار و نوع گفت و گویی که با من داشت خیلی متفاوت بود، و یک تشکر ویژه تر از "مهرداد خوشبخت" کارگردان سریال " "آچمز" دارم که ایشان هم  تئاتر بین است و  زمانی که با هم برای همکاری در این سریال صحبت کردیم، ایشان دو تئاتر از من دیده بود؛ و از آقای هرندی و همسرشان خانم پور کیانی که تهیه کننده و مدیر تولید کار بودند و تئاتر می دیدند نیز تشکر می کنم.

نمی گویم تلویزیون را دوست ندارم، دارم اما خیلی از رفتار های آدم های تلویزون را دوست ندارم، چند وقت پیش برای یک کار سینمایی با من تماس گرفتند و زمان قرار داد که شد یک رقمی پیش رویم گذاشتند که خنده ام گرفت، و مدیر تولید این کار به من گفت: " تو در تئاتر باجت را دادی و به این جایگاه رسیدی و حالا باید همان باج را در سینما بدهی" یکی از دلایلی که در تلویزیون کم کارم، اخلاق است؛ نمی گویم بی اخلاقند اما خوب با اخلاق ها خیلی کم هستند، منظورم از اخلاق ادب و احترام است؛ بازیگری بوده است که با من در تلویزیون هم بازی بوده است و نگاه از بالا به من داشته اما وقتی که با هم حرف زدیم و از من تئاتر دیده است رفتارش با من تفاوت کرده است؛ این یعنی فاجعه! اما در تئاتر این گونه نیست و همه‌ی ما با هم دوستیم و همه عوامل چه پشت صحنه وروی صحنه همه می خواهیم یک حرف مشترک بزنیم.

حداقل من با گروه هایی کار کردم که بسیار با اخلاق بوده اند، گروه تجربه، "ساناز بیان، دکتر رایانی مخصوص، سپیده نظری پور، خیرالله تقیانی پور،جواد نوری، محمد عاقبتی، وحید نفر، مصطفی کوشکی، آرین رضایی، اتابک نادری و..." همه افرادی بوده اند که تجربه همکاری با آن را داشته ام و احترام میانمان بوده و هست، حتا خیلی از کارها بوده که از لحاظ مالی خیلی فروش نداشته است اما در کار حال همه ما خوب بوده است چیزی که در تلویزیون کم تر می بینم، و در این مدیوم باید خودت نباشی؛ چون محمدهادی عطایی بگو بخند است و خیلی ها سوء استفاده می کنند، بنابراین باید با کارگردان یک طور رفتار کرد و با مدیر تولید طوری دیگر؛ و مدام باید خودت نباشی اما در تئاتر این گونه نیست و خدا را شکر در سریال "آچمز" هم اینگونه نبود، و پیش ازاین سریال، تجربه کار سینمایی را با گروه خودمان (نقاب) داشتم که نام  فیلم "تونل" و کارگردانش "خیرالله تقیانی پور" بود که این اثر در جشنواره فیلم دفاع مقدس در بخش فیلم اولی ها جایزه نویسندگی و کارگردانی را از آن خود کرد. سال 1389 با "مهران مدیری" تجربه همکاری در سریال "مرد 2000 چهره" را داشتم که به شدت انسان محترمی ست و دوستش دارم، و سال 1382 اولین تجربه سینمایی ام با فیلمی به نام "جایی برای زندگی" با کارگردانی "محمد بزرگ نیا" شکل گرفت.

آیا دلتان می خواهد بیشتر تلویزیون و سینما را تجربه کنید؟

متاسفانه یا خوشبختانه بازیگر انتخاب می شود؛ به تازگی دو پیشنهاد سینمایی داشته ام که یکی از لحاظ مالی و دیگری از لحاظ رفتاری اینقدر دوستشان نداشتم که خیلی شیک از عواملش عذرخواهی کردم؛ ممکن است در یاد خیلی از آدم ها نمانم اما آن آدم ها تا ابد در یاد من می مانند و چندین سال بعد وقتی دوباره به سراغم بیایند، اول یک یاد آوری به آن ها خواهم کرد که وقتی جوان تر بودم رفتار خوبی با من نکردید ولی من طوری در خانواده تربیت شده ام که محترمانه با شما کار می کنم. در حال حاضر هم برای دو پروژه ی تلویزیونی صحبت کرده ام که هنوز قطعی نشده است.

شهرت برایتان مهم است؟

کسی که به سراغ بازیگری می آید،خواهان دیده شدن است و اگر غیر از این بگوید دروغ گفته است. اما حاضر نیستم برای به دست آوردن شهرت به هر قیمتی کار کنم. تیم و تیم بازی در همه جا و در سینما، تئاتر و تلویزیون نیز وجود دارد و خدا را شکر من در هیچ تیمی نیستم؛ یک چیزی که خودم خیلی به آن افتخار می کنم، این است که اگر کارگردانی مرا دعوت به همکاری برای بازی در یک نمایش و فیلم می کند فقط برای انرژی و کارم است نه چیز دیگر؛ پله پله به کارم ادامه خواهم داد تا ببینم خدا برایم چه می خواهد.

عطایی از تجربه کارگردانی می گوید: تجربه زیادی برای کارگردانی  تئاتر خیابانی و محیطی دارم، و در جشنواره تئاتر فجر دو سال پیش، داور بخش تئاتر خیابانی هم بودم اما در  تئاتر صحنه ای دو بار کارگردانی را تجربه کردم. اما این روزها کارگردانی نمی کنم چون بسیار سخت است و اگر از لحاظ مالی نتوانم گروهم را تامین بکنم وجدان درد می گیرم و ترجیح می دهم این کار را نکنم.

عطایی از بهترین تجربه های تئاتری اش به اقتصاد هنر آنلاین می گوید: چیزی که این روزها برایم اتفاق می افتد و دوستش دارم فضای مختلفی ست که دارم تجربه می کنم؛ خیلی معتقدند که بازیگر باید خودش نباشد؛ و قالبش را بشکند، من همه این ها را می پذیرم اما دست آخر محمدهادی عطایی ست که دارد آن نقش را می سازد و به آن شکل می دهد.  یکی از بهتیرن تجربه های من نمایش "پچ پچه های پشت خط نبرد" به کارگردانی "اشکان خیل نژاد" بود که به شدت آن گروه بی نظیری بود، اشکان با این که سن کمی دارد اما روان شناس خوبی ست، با گروه دانشجویی و حرفه ای کار کرد و هر دو بی نظیر بوده اند؛ زمانی که هر دو ما دانشجو بودیم نمایش "بالاخره این زندگی مال کیه؟) را کار کردیم، از نگاه من او زبان مشترکی با بازیگرش دارد  و این نکته ای ست که خیلی از کارگردان ها درکش نمی کنند اما اشکان خوب آن را بلد است.

خاطرم هست یک هفته پس از اتمام نمایش "پچ پچه های پشت خط نبرد" نمایش "آبی مایل به صورتی" را تجربه کردم که فضای این دو کار بسیار با هم تفاوت داشت؛ در نمایش "ماهی سیاه کوچولو"، "محمد عاقبتی" این محبت را به من داشت که یک هفته پیش از اجرا مرا به کار دعوت کرد و کمک های بسیاری از سمت بچه ها داشتم و در این یک سال فضاهای مختلفی را تجربه کردم و یا در نمایش "از کجا اومدیم" هم بازیگر، هم صدا پیشه و هم عروسک گردانی را تجربه کرده ام به همین خاطر احساس می کنم حافظه حسی و عضلانی ام در این سال های حضورم در تئاتر ورز پیدا کرده که اگر یک فرصت خوبی در سینما و تلویزیون پیدا کنم می توانم اتفاقات خوبی را برای کار و خودم رقم بزنم.

و چیزی که در اهالی تئاتر بیش تر ازبچه های تصویر است، همدلی ست، در تئاتر یاد می گیریم که همه یک هدف داشته باشیم و آن دیده شدن کار است؛ یعنی اگر من نوعی در تئاتر دیده نشوم خیلی مهم نیست مهم دید شدن کار است؛ چون اگر کار دیده شود مجموعه دیده می شود.

عطایی خودش را مدیون تئاتر خیابانی می داند و در این باره عنوان می کند: همیشه به شوخی به بچه های تئاتر می گویم هرجای ایران که بیایید حاضرم با هم برای مردم بازی کنیم، تئاتر خیابانی به بازیگر صداقت در بازیگری را یاد می دهد. خودم نگاهم به  دور تر است و اتفاق خوبی که چندسالی ست افتاده است، این است که سینما و تلویزیون با افتخار به سراغ  بچه‌های بازیگر تئاتر می آیند.

وضعیت تئاتر خیابانی خیلی خوب نیست چون این نوع تئاتر صرفا دولتی ست و تئاتر دولتی این روزها در خواب زمستانی ست. در سال های پیش مورد داشته ایم که تئاتر شهر اجرا نداشته است و این یعنی فاجعه. یعنی قلب تئاتر این مملکت تعطیل بوده است! امیدوارم نیروهای متخصص به  تئاتر اضافه شود و حال تئاتر و اهالی اش خوب است و اقتصاد هم می چرخد و اگر جیب آدم ها پر باشد حالشان خوب است.

امیدوارم چرخه اقتصادی تئاتر خوب بچرخد که اگر این اتفاق بیفتد خیلی از کدورت ها بین هنرمندها از بین می رود؛ چون خیلی وقت ها پیشکسوت ها خیال می کنند جوان ترها جایشان را گرفته اند و یا بلعکس، در صورتی که اینطور نیست و در این دنیا هر کسی جای خودش را داردو ان معظلات و مشکلات اقتصادی ست که این دغدغه را پیش آورده امیدوارم دولت و مرکز هنرای نمایش راه کاری برای این ماجرا داشته باشد.

محمدهادی عطایی در پایان این گفت و گو مطرح کرد:

یکی از مهم ترین دلایلی که جایزه گرفتن را دوست دارم این است که فرصتی برای تشکر از پدر ومادرم، خواهرم و همسرم پیدا می کنم. نکته ای در این مورد برایم جالب است که در اختتامیه‌ی جشنواره فیلم فجر از هنرمندان دعوت می کنند که چند دقیقه ای صحبت کنند، اما در جشنواره تئاتر فجر همیشه وقت برای صحبت کردن مسئولین هست اما امکان صحبت  و تشکر کردن هنرمندان وجود ندارد.  امیدوارم "نادر برهانی مرند" که دبیر جشنواره تئاتر فجر بوده است امسال یک میکروفون برای صحبت کردن هنرمندانی که جایزه می گیرند قرار دهد و از آن‌ها خواهش کند که حرفشان را از این طریق بگویند. و این طوری ما یاد می گیریم اگر اعتراض هم می کنیم درست اعتراض کنیم. او همچنین بیان کرد تئاتر را از کرج و آموزشگاه سینمایی "هفت هنر" آغاز کرده ام که به نظرم  نسل خوبی را به سینما و تاتر معرفی کرد؛ از این آموزشگاه نیز تشکر می کنم.

 

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها