محمد ستاری استاد عکاسی، به هنرامروز گفت
نهال کوچک رشته عکاسی حالا درختی تنومند شدهاست
"چهارمین سالانه عکس دانشجویان عکاسی دانشگاه تهران" در تاریخ 27 آذر ماه آغاز به کار کرد. گفته میشود این جشنواره به همت همه دانشجویان عکاسی دانشگاه تهران برگزار شد. چهارمین دوره از این جشنواره به "محمد ستاری" معلم و استاد پیشکسوت عکاسی دانشگاه تهران تقدیم شد. در حاشیه این افتتاحیه با "محمد ستاری" گفت و گوی کوتاهی درباره آموزش عکاسی در ایران داشتیم. محمد ستاری معتقد است نهال کوچک رشته عکاسی که در سال 62 تعدادی انگشت شمار دانشجو داشت امروز تبدیل به درخت تنومندی شده و اکنون نزدیک به 3000 دانشجو در شهرهای مختلف در این رشته تحصیل میکنند. البته او میگوید نباید در آموزش عکاسی کمیت را فدای کیفیت کرد.
هنرامروز-مهسیما شکریان: در افتتاحیه جشنواره "کاوه نجم آبادی" و "محمد ستاری" سخنرانی کوتاهی داشتند. 60 دانشجو به دبیرخانه این جشنواره آثاری ارسال کرده بودند و در نهایت آثار 17 نفر از آنها به نمایش درآمد. این نمایشگاه تا پنجم دی ماه در دانشگاه تهران قابل بازدید است و روز دوشنبه کتابی از این جشنواره دانشجویی با مقدمهای از "مهران مهاجر" رونمایی خواهد شد. در ادامه گفت و گو خبرنگار هنرامروز با "محمد ستاری" را میخوانید:
نظرتان درباره جشنواره دانشجویی عکس دانشگاه تهران و جشنوارههای دانشجویی چیست؟
جشنوارههای دانشجویی یک حس و حلاوت دیگری دارند. در آنها سرزندگی، صداقت و لطافت و نوجویی موج میزند. میتوانم به جد بگویم که برگزاری چهار دوره جشنواره عکاسی، حال و هوای دیگری به دانشکده هنرهای زیبا دادهاست. من تقریبا 36 سال است که در دانشگاه تهران هستم و این چهار سال را طوری دیگری میبینم. آن سالها هم شیرینی خودش را داشت. مثلا در خدمت بزرگانی بودیم مثل دکتر شفاهیه یا مهندس سعید علمی فر و بزرگان دیگر. آنها متعلق به نسل قدیمیتر بودند و قوانین خودشان را داشتند. این جشنواره دانشجویی انرژی و حس خوبی به تک تک افراد دانشگاه میدهد.
آموزش رشته عکاسی در فضای دانشگاهی را، با توجه به اینکه سالهاست در دانشگاه مشغول به تدریس رشته عکاسی هستید چگونه میبینید؟ چه مسیری را طی کرده و به چه سمتی میرود؟
ببینید زمانی که اولین بار اواخر سال 61 یا 62 در دانشگاه تهران و دانشگاه هنر فعلی دکتر شفاهیه رشته عکاسی را بنیان گذاری کرد و عنوان کارشناسی عکاسی را به آن داد خیلی از افراد اصلا نمیدانستند که این رشته چیست؟ جالب این است که طول دوره این رشته تقریبا 5 سال است و چهار و نیم ترم طول میکشد تا دانشجو درسش تمام شود. مثلا اولین ورودیها وقتی به خانوادههایشان گفتند رفتهایم لیسانس رشته عکاسی را بگیریم با این پرسش مواجه شدند که مگر عکاسی هم لیسانس میخواهد؟ حتی یکی از مسئولین فرهنگی وقت گفته بود که مگر برای عکاس شدن نیاز است که کسی چهار سال و نیم درس بخواند؟ یک دورهای میبیند و میرود در پارک ملت و دور برج آزادی عکس میگیرد. بعدها دکتر شفاهیه ثابت کرد که عکاسی فقط عکس یادگاری و توریستی گرفتن نیست و شاخههای متعددی دارد.
گویا باید چندسالی میگذشت تا برای همه جا بیفتد که رشته عکاسی دقیقا چیست. رشته نو و جدیدی بود. رشته بسیار گرانی بود و اصلا کسی نمیدانست که با آن باید چگونه برخوردی داشت. رشته علمی بود یا رشته هنری بود و ...؟ تا اینکه مرتب دانشجو گرفت و دانشجویان فارغ التحصیل شدند و بعد از آن در نهادهای مختلفی که میتوانستند به عنوان عکاس فعالیت کنند مشغول به کار شدند. یادم است اولین باری که روزنامه همشهری منتشر شد یعنی اولین روزنامه صبح رنگی در ایران، دانشجوهای سال بالایی رشته عکاسی را استخدام کرد. و مطبوعات متوجه شدند که شخصی که متخصص در رشته عکاسی است و درس عکاسی را خوانده چهقدر میتواند کارهای نو و بدیع در این زمینه انجام دهد. البته عکاسان بسیار خوب مطبوعاتی هم داریم که عکاسی را به صورت تجربی یاد گرفته و انجام میدهند. این اولین برخورد جامعه با رشته عکاسی به صورت حرفهای بود. دیگر اینکه در دوران جنگ تحمیلی هم دانشجویان سال بالایی عکاسی به جبهه میرفتند و عکسهای بسیار خاصی میگرفتند و جامعه کم کم به رشته عکاسی اقبال پیدا کرد.
بعد از چند سال، حدود سه سال پیش دفترچه ثبت نام کنکور سازمان سنجش را ورق زدم تا ببینم رشته عکاسی که سال 62 با هفت یا هشت دانشجو در دانشگاه تهران و دانشگاه هنر و 5 یا 6 دانشجو در دانشکده صدا و سییما کارش را آغاز کرده بود و این دانشجویان نمیدانستند که به خانوادهشان بگویند رفتهایم رشته عکاسی که چه کاره بشویم و کارش چیست (چرا که رشته عکاسی و تمام رشتههای هنری، میتوانند از راه هنر کسب درآمد هم بکنند) بعد از گذشت چند سال چند دانشجو را آموزش میدهد. دفترچه کنکور سال 95 یا 96 را که مطالعه کردم متوجه شدم رشته عکاسی به جز دانشگاه تهران و دانشگاه هنر در دانشگاه اصفهان و شاهرود هم پذیرش دانشجو دارند. بعد دانشکدههای غیرانتفاعی و پیام نور و دانشگاه آزاد را بررسی کردم و زمانی که ظرفیت تمام دانشگاهها را حساب کردم و متوجه شدم رقمی بالغ بر 3200 نفر در مقطع لیسانس رشته عکاسی ظرفیت پذیرش دانشجو دارد. این رشد جمعیت در تعداد دانشجویان عکاسی عشق به این رشته را در جامعه ما نشان میدهد.
بعد در دانشگاههای دیگر فوق لیسانش راه افتاد و الان که با شما صحبت میکنم دانشگاه سبزه وار هم لیسانس رشته عکاسی را در بین رشتههایش دارد. ما الان در 5 یا 6 دانشگاه لیسانس عکاسی پذیرش داریم و در دو دانشگاه دولتی پذیرش فوق لیسانس عکاسی هم داریم و چند دانشگاه دیگر در تهران و مشهد فوق لیسانس عکاسی دارند. و این رقم یک رقم زیادی است.
از طرفی الزاما افزایش رقم دانشجو کمکی به پیشبرد یک علم یا هنر نمیکند. و باید در آموزشهایمان بازنگری کنیم. در اینکه عزیزانی که از این رشته فارغ التحصیل میشوند کجای بازار کار خواهند بود و چه تاثیری در وضعیت امروزی حرفه و تولید کار هنری خواهند داشت. اینها باید دقیق بررسی شوند. من خودم با افزایش ورودی دانشجو به لیسانس عکاسی مخالف بودم. یعنی در دورهای که من مدیر گروه عکاسی بودم در اواخر دهه 60 سالانه بین پنج تا هفت نفر دانشجوی عکاسی گرفتیم. اما در دورهای هم دیدم که سی نفر هم گرفتیم. ما سعی داریم کیفیت فدای کمیت نشود. شعار ما در دانشگاه تهران این است که کمیت مهم نیست و کیفیت مهم است این است که در دوره سالانه تعداد دانشجویان کمی را میپذیریم.
نهال کوچکی که دکتر شفاهیه در سال 62 در دانشگاه تهران و دانشکده هنر کاشت، حالا تبدیل به یک درخت تنومند شدهاست.
به عنوان معلم و هنرمند عکاسی چه توصیهای برای هنرمندان جوان دارید؟
من این توصیه را درباره عکاسی میکنم چون معلم عکاسی هستم. توصیه میکنم به کارشان عشق بورزند. اگر کسی به رشته عکاسی عشق داشته باشد گران بودن این رشته، دوره طولانی تحصیلش و ابزار و متریال وابستگی آن به افراد و ابزار برایش آسان میشود. (رشته عکاسی در کلاس درسی یک معلم و یک تکنسین نورپردازی میخواهد. مسئول لابراتوار ظهور و چاپ باید حضور داشته باشند، یعنی لازم است عوامل زیادی باید برای برگزاری یک کلاس دست به دست هم بدهند.) و اگر عشق به این رشته نباشد دانشجو یا معلم این رشته را رها میکند. عشق اگر باشد همه چیز ساده و شیرین میشود.