به مناسبت زادروز ژان رنوار
حدود ۱۲۶ سال قبل «پیر آگوست رنوآر» نقاش مشهور امپرسیونیست فرانسوی در یکی از محلات پاریس به نام «مون مارتر» صاحب فرزندی شد که نامش مانند پدر در تاریخ فرهنگ و هنر فرانسه و جهان جاودانه شد.
هنرامروز: ژان رنوآر دومین فرزندی بود که از ازدواج آلین شاریگو و پیرآگوست رنوآر به دنیا میآمد. خانواده رنوار زمانی که وی هنوز کودک بود به جنوب فرانسه مهاجرت کردند. در آن سالها اعضای خانواده رنوار یکی از مهمترین سوژههای نقاشی پدرشان بودند. در سال ۱۹۱۴ زمانی که ژان تازه بیست ساله شده بود، جنگ جهانی اول شروع شد و وی به همین خاطر به خدمت سواره نظام فرانسه درآمد. در همان ابتدای جنگ تیری به پای وی اصابت کرد که باعث شد او از خط مقدم خارج و در قالب یک نیروی اطلاعاتی به شناسایی مناطق عملیاتی دشمن بپردازد. رنوار کار خود را با یک سلسلهٔ هشت قسمتیِ صامت که کیفیت یکدستی نداشت آغاز کرد، از جمله اقتباسی درخشان از رمان نانا اثر امیل زولا، کبریت فروش کوچولو روایتی مدرن از افسانهٔ دخترک کبریتفروش اثر هانس کریستین اندرسن. در این دوره فیلمهایش را به قصد گیشه میساخت، اما پس از پیدایش صدا بود که بهعنوان یک هنرمند شناخته شد. رنوار در سال ۱۹۳۱ نخستین فیلم ناطق خود به نام "تطهیر بچه" را با شرکت "میشل سیمون" ساخت و کم کم سبک خود را به عنوان یک پیشرو در فرانسه دهه ۱۹۳۰ بر سر زبانها انداخت. نام رنوار با رئالیسم شاعرانه گره خورده است، سبکی که سینمای فرانسه در دهه ۱۹۳۰ به آن میبالد. ژان رنوار، مارسل کارنه، ژولین دوویویه و ژان گرمیون فیلمسازانی بودند که در این دهه در قالب گروه نه چندان منسجمی به فیلم سازی پرداختند و جنبش رئالیسم شاعرانه را به وجود آوردند. در دنیای رئالیسم شاعرانه زندگی انسانهای بیکار طبقه کارگر، بزهکاران در حاشیه شهرهای بزرگ، آدمهای آس و پاس در نا امیدی و یاس و حرمان روایت میشود. روایتی که با عشقی پرشور و برههای برای قهرمان آغاز میشود و با ناامیدی و تلخی و مرگ به پایان میرسد. نگاه این فیلمسازان به فرانسه نگاهی تلخ و انتقادی بود که با فیلم برداری در لوکیشنهای واقعی، فیلم برداری تیره و تاریک و قهرمانی از طبقه کارگر هنرمندانه روایت میشود.
او با دیدن فیلمهای چارلی چاپلین به سینما علاقهمند شد. دههٔ سی میلادی که به عنوان نقطهٔ اوج سینمای کلاسیک فرانسه محسوب میشود مملو از فیلمهای درخشان ژان رنوار است. او هنگام جنگ جهانی دوم به آمریکا رفت و در هالیوود به فیلمسازی پرداخت. او در سال ۱۹۴۶ به تابعیت آمریکا درآمد. در سال ۱۹۴۹ رنوار سفری به هند داشت و در آنجا فیلم تحسینبرانگیز رودخانه را ساخت و بعد از آن شروع به فیلمسازی در اروپا کرد. آخرین فیلم رنوار در سال ۱۹۶۹ به نمایش آمد و او بعد از آن بیشتر به نوشتن رمان و خاطرات خود پرداخت. در آن زمان او در بورلی هیلز کالیفرنیا زندگی میکرد و در همانجا نیز از دنیا رفت و جسد او به گورستان خانوادگیاش در فرانسه منتقل شد.
پدرم عاشق نقاشی کردن موهای من بود. علاقهاش به موهای فردار طلایی من که تا روی شانههایم می آمد پاک ناامیدم کرده بود. در سن شش سالگی با وجود شلوار پسرانهام اغلب مرا با دخترها عوضی میگرفتند. بچههای تخس محله برای دست انداختنم صدام میزدند مادموازل و ازم میپرسیدند با دامنم چیکار کردهام. بیصبرانه منتظر روزی بودم که قرار بود وارد کالج سن-کروا بشوم جایی که بالاجبار میبایست مدل مویی طبق ایدهآلهای طبقه متوسط داشته باشم. اما از بخت سیاهم پدرم مدام موعد ثبت نام را عقب میانداخت، آن روز موعود برای من حکم رهایی از این همه فلاکت را داشت.
تصویر: رنوار شش ساله در نقاشیای اثر پدر نقاشش پیر-آگوست رنوار
ژان رنوار در کنار پدرش «پیر آگوست رنوار»، نقاش امپرسیونیست، سال ۱۹۱۶
عکاس: پیر بونار
تصاویر سینمایی به مثابه نقاشی، فیلم «کن کن فرانسوی» محصول ۱۹۵۴
کارگردان: ژان رنوار