سفر به بینهایت فیلمی مستند درباره موریس اشر
موریس اشر در سال ۱۹۶۹ در نامهای برای یک مجموعه دار نوشت: «میترسم که در جهان تنها یک نفر باشد که بتواند فیلم خوبی درباره آثار من بسازد و ان شخص خودم هستم.» این نقل قولی از این هنرمند است که فیلم با ان آغاز میشود. اشر همچنین از ترکیب «سفر به بینهایت» نیز برای توصیف آثارش استفاده می کرد که عنوان این مستند به کارگردانی رابین لوتز است.
هنرامروز: این فیلم از ۵ فوریه به صورت انلاین در امریکا اکران میشود و شامل عکسهای دوران جوانی این هنرمند، تصاویر آثارش، انیمیشنهایی که بر اساس آثارش ساخته شدند و سخنرانیها و نامههای او است و راوی ان استفان فرای بازیگر خواهد بود، پسران اشر و بسیاری از دنبال کنندگان و علاقمندان او نیز در ساخت این مستند همکاری داشتند.
این مستند داستان زندگی اشر را از تربیتش در یک خانواده ثروتمند هلندی آغاز میکند و بعد به تحصیل او در مدرسه هنرهای زیبای هارلم میرسد. در دوران جوانی اشر از کیفیت موسیقی ارگ در کلیسای سنت بارتولومئو در هارلم لذت می برد و صداهای اعجاب انگیزی که انجا شنیده بود خط فکری او برای خلق آثار ویژهاش شد.
او اوایل زندگی حرفهای خود را در توسکانی گذارند. جایی که اسمان ابی و طبیعتش موجب خلق منظرههای اشر شدند.
او درباره مناظر توسکانی نوشت: «چشمهای ضعیف من خیره شدند و مغز ضعیف من تلاش میکند تا موارد غیر قابل درک را درک کند.»
این فیلم همچنین از ماجرای اقامت اشر در ایتالیا و ازدواجش با جتا اومیکر در سال ۱۹۲۴ میگوید و از سالهای اول زندگی ان دو در ایتالیا و استودیوی اشر بالای اپارتمانشان میگوید و اینکه شبها به خیابانهای شهر راولو میرفت تا از معماری شهر طراحی کند.
جورج، پسر بزرگ اشر ، در این مستند می گوید: «مهمترین چیزی که به یاد می آورم بوی آن است، بوی جوهر چاپ هنگام شروع چاپ بسیار دلنشین بود. جوهرهای امروزی بوی چندان خوبی ندارد."
این فیلم همچنین به تاثیر ظهور فاشیسم در ایتالیا و بر زندگی خانوادگی اشر میپردازد. جورج میگوید زمانی که ده ساله بودم از ایتالیا به سوئیس نقل مکان کردیم. پدر و مادر قصد داشتند من را از فعالیتهای سیاسی دور کنند. در همین دوره اشر سفارش خلق ۱۲ اثر چاپ دستی برای یک شرکت حمل و نقل ایتالیایی با هدف تبلیغات گردشگری قبول کرد.
بخشی از این مستند به تاثیر عمیق معماری کاخ الحمرا در اسپانیا بر اشر میپردازند. کندهکاریها و کاشیکاریها و همه چیز این بنا به توصیف اشر شامل نقشهایی بودند که مطابق یک سیستم خاص تکرار میشدند.
هنگامی که خانواده اشر درست پیش از شروع جنگ جهانی دوم به بلژیک نقل مکان میکنند اشر شروع به خلق آثار پر شور و شلوغ و در عین حال تابع نظمی کرد که روزی را به شهرت جهانی رساند و ادامه مستند مشهورترین آثارش به گفته خودش هستند. در طی سالهای قبل از جنگ، او بیش از آنکه به زیبایی شناسی بپردازد، روی ریاضیات متمرکز شده بود و این باعث تحیر دوستانشی شد که پیش از این کارهای او را میشناختند. این ابتدای پیگیری طولانی مدت اشر برای خلق «ایده بی پایان در یک صفحه محدود» بود. اگرچه این هنرمند در طول جنگ برای رسیدگی به نیازهای خانواده خود از چاپ و نقاشی فاصله گرفت (همسرش در این دوره برای سلامت روانش مبارزه میکرد که موضوعیست که در این فیلم تکرار میشود) اما فعالیت حرفهای او در دهه ۱۹۵۰ با استقبال گسترده روبهرو شد.
در دهه بعد اشر به سرطان روده بزرگ مبتلا و گوشه گیر شد و به پردازشهای پیچیده در موجودات و جهان ساختاریافته خود پرداخت. او همواره اصرار داشت که او یک هنرمند نیست بلکه یک ریاضیدان است و همزمان با حرکات ضد فرهنگی دهه ۱۹۶۰ و به ویژه زمانی که هیپیها به دنیای هنر وارد شدند، اشر درباره اثارش گفت که مغزی و منطقی هستند.
گراهام نش ، نوازنده گروه «کرازبی، استیلز، نش اند یانگ» که در اغاز و پایان این مستند با او مصاحبه میشود، گواهی بر تاثیر ماندگار آثار اشر بر ذهن افراد است، او میگوید در حالی که یک شخص همچنان به یکی از چاپها یا نقاشیهای اشر نگاه می کند، صورتهای جدیدی از معنا برایش آشکار می شود.
نش همچنین میگوید: «اشر به من آموخت که متفاوت ببینم و من از این بابت سپاسگزارم.»
منبع: آرت نیوز