عکسهایی از کاوه گلستان در تیت مدرن لندن
عکاسی مستند به توصیف گونهای از از عکاسی میپردازد که دست به نمایش مستقیم و دقیق افراد، مکانها، اشیا و رویدادها میزند. این رسانه راهی حیاتی برای ثبت حقیقی وقایع مهم جهان است و هنرمندان از دوربین خود به عنوان ابزاری برای تغییرات اجتماعی و افشای بیعدالتی، نابرابری و جلب توجه به گروههای به حاشیه رانده شده، استفاده می کنند.
هنرامروز: مجموعه عکس «روسپی» یا «شهر نو» از کاوه گلستان محصول سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۷است. گلستان سوژه های خود را در ارگ شهر نو در تهران ملاقات کرد و از آنها عکس گرفت. گلستان بدون مجوز به این منطقه وارد شد و از عکاسی برای نشان دادن رنج بخشی از جامعه که نادیده گرفته میشدند استفاده کرد. پشت این دیوارها، گروهی از افراد جامعه ساکن بودند به شدت آسیبپذیر و رانده از اجتماع بودند. در حدود ۱۵۰۰ روسپی، که بعضا کودکانشان را هم باید در کنارشان نگه میداشتند. افرادی که اغلب به دلیل سفتههایی که در بدو ورود از آنها گرفته میشد، وارد چرخه معیوبی میشدند که گریز از آن به دلیل بدهیهای بالا و طرد شدن از سوی جامعه تقریبا ناممکن بود. گتویی که گرچه برای هزاران مشتری مرد محل آمدوشد بود، برای زنان تنها یک در "ورودی" داشت. گلستان همیشه در هنگام کار از مشاهداتش یادداشت برداری نیز میکرد: «برخی از زنانی که در شهرنو کار میکنند در دیوارهای این مکان محصور شدند، مانند یک بازداشتگاه با سلولهای کوچک.»
همزمان با انقلاب اسلامی در ایران و حدود سال ۱۹۷۹ ، به شهرنو حمله شد و انجا اتش زده و تخریب شد. گفته میشود برخی از زنان شهرنو پیش از آن زندانی، اعدام یا "اصلاح شده" بودند و برخی از انان از انجا گریخته بودند، اگرچه هیچ تحقیق رسمی یا گزارشی دقیق از تلفات انجا وجود نداشته است. سایت شهر نو تخریب شد و به جای آن پارک احداث شد. عکسهای مجموعه «روسپی» بخشی از مجموعه موزه تیت مدرن لندن است.
سیّد کاوه تقوی شیرازی مشهور به کاوه گلستان ۱۷ تیر ۱۳۲۹ خورشیدی در آبادان به دنیا آمد و ۱۳ فروردین ۱۳۸۲ خورشیدی در سلیمانیه عراق و در جریان حمله آمریکا به این کشور کشته شد. او فصل جدیدی در عکاسی مطبوعاتی ایران گشود، نگاهش انسانی، حساس و عاطفی بود و عکسهایی را ثبت کرد که خواب از چشمان میربایند.
او خودش را اینگونه روایت کرد که «من کاوه هستم. کاوه گلستان. عکاس نه بالا و نه پایین. فقط برای ثبت حقیقت به دنیا آمدهام.»
او در جایی دیگر گفته: «من میخواهم صحنههایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشهدار کند و به خطر بیندازد. میتوانی نگاه نکنی، میتوانی خاموش کنی، میتوانی هویت خودرا پنهان کنی، مثل قاتلها، اما نمیتوانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ کس نمیتواند»