به مناسبت زادروز "مارک شاگال"
نقاش جهان خیال انگیز 142 ساله شد
"مارک شاگال" هنرمند روسی-فرانسوی، در تاریخ 7 جولای 1877 درخانوادهای یهودی، در روستایی در بلاروس متولد شد. نقاشیهای او بیشتر بر مبنای احساسات شکل میگرفت و کمتر به سنت واقعگرایی تصویری وفادار بود. او رویاهای ذهنی و فضاهای روستایی را با رنگهایی زنده و خلوصی کودکانه به تصویر میکشید. جهان غیرمتعارفی که او آفرید آمیزهای از رنگهای روشن، حیوانات، گُل، انسانها، عشاق، پرندگان و ماهیان در حال نواختن ساز، فرشتگان، علائم یهودی و مسیحی و سازها بود. گفتهمیشود آثاری از این هنرمند در مجموعه "فرهنگیهنری نیاوران" ، "کاخ سعدآباد" و "موزههنرهای معاصر تهران" نگهداری میشود.
اقتصادهنرآنلاین-مهسیما شکریان؛ در سال ۱۹۷۷ شاگال مدال افتخار «لژیون دونور» فرانسه را دریافت کرد. او جزو معدود هنرمندانی است، که نمایشگاهی برای مرور آثارش در لوور برگزار شد. او در ۲۸ مارس سال ۱۹۸۵ در سن ۹۷ سالگی درگذشت و مجموعهای وسیع از کارهایش را به عنوان یک هنرمند یهودی و یکی از پیشگامان هنر مدرن برای جهان بهجا گذاشت.
در سنپترزبورگ او تحت تعلیم هنرمند و طراح صحنه لئون بکس، درس خواند. این هنرمند سال 1907 روسیه را قصد فرانسه ترک کرد. بعد از اقامت کوتاهی در محله مونپارناس، شاگال وارد اجتماعی هنری به نام «لاروش» یا لانه زنبور در حومه شهر شد و در آنجا در کنار هنرمندان نقاشی مانند «مودیلیانی»، «فرنان لژه» و شاعر معروف «گیوم آپولینر» کار کرد. تحت تأثیر سبکهای فوویسم و کوبیسم که در آن زمان بسیار محبوب بودند، شاگال مجبور به روشن کردن پالت رنگیاش شد و سبکش بیش از پیش از واقعیت فاصله گرفت. «من و دهکده» و «تجلیل از آپولینر» از کارهای اولیه پاریسی او هستند که گفته میشود، موفقترین آثارش بوده و نمایندهی دورهای مهم از کارش محسوب میشوند. در سال 1914 بعد از نمایش آثارش در برلین به روسیه بازگشت.
جنگ جهانی در سال 1914 مانع از بازگشت به پاریس شد. او در روسیه ماند و ازدواج کرد. در دوره جنگ آثاری با محوریت جنگ مثل "سرباز زخمی" و"رژه" را خلق کرد.
شاگال برای پرهیز از شرکت در جنگ و ماندن کنار خانواده، به عنوان منشی در وزارت اقتصاد جنگ در سن پترزبورگ مشغول کار شد. او در آن زمان کار روی زندگینامهاش را نیز شروع کرده بود و با فضای هنری بومی منطقه آشنا شد. شاگال در این دوره نمایشگاهی از کارهایش را در شهر برپا کرد و شهرت قابل توجهی بهدست آورد. این شهرت بعد از انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ برای او موقعیتهای خوبی فراهم کرد. شاگال در پست هنری جدیدی که دریافت کرده بود، پروژههای مختلفی را در منطقه اجرا کرد که شامل حمایت مالی از آکادمی هنر در سال ۱۹۱۹ میشد. علیرغم این تلاشها، تفاوتهایی که بین همکارانش وجود داشت، نهایتاً او را دلسرد کرد. در سال ۱۹۲۰ او موقعیت خود را رها کرد و با خانوادهاش به مسکو رفت. در مسکو شاگال خیلی زود سفارش طراحی لباس و صحنه برای کارهای مختلفی در تئاتر دولتی «ییدیش» (Yiddish) را دریافت کرد. همچنین در آنجا مجموعهای از نقاشیهای دیواری با موضوع «آشنایی با تئاتر یهودی» را کار کرد. علاوه بر این، او به عنوان معلم در مدرسهی یتیم خانه جنگ مشغول به کار شد. در سال ۱۹۲۲، شاگال حس کرد هنرش دیگر باب میل مخاطب نیست و برای پیدا کردن افقهای جدید، روسیه را ترک کرد.
بعد از یک اقامت کوتاه در برلین شاگال و خانوادهاش در سپتامبر سال ۱۹۲۳ به پاریس رفتند. کمی بعد از رسیدن آنها، یک انتشاراتی و دلال هنری به نام «آمبرواز ولار» به او سفارش مجموعهای از چاپ فلز برای نسخه جدید رمان «روحهای مرده» نیکولا گوگول را داد. دو سال بعد شاگال کار بر روی کتاب تصویرسازی شدهی «ژان دولا فونتن» را آغاز کرد و در سال ۱۹۳۰ نیز چاپ فلزیِ یک کتاب عهد عتیق تصویرسازی شده را آماده کرد.
کارهای شاگال در این دوره موفقیتهای جدیدی را به عنوان هنرمند برایش رقم زد و به او اجازه داد تا در دهه ۱۹۳۰ در اروپا سفر کند. او همچنین کتاب زندگینامهاش را در سال ۱۹۳۱ منتشر کرد که مورد توجه زیادی واقع شد. در همین زمان بود که گسترش محبوبیت شاگال برای فاشیسم و نازیسم یک تهدید محسوب میشد. کارهای او در روند «پاکسازی» فرهنگی که توسط نازیها در آلمان صورت گرفت از موزهها حذف شد. بسیاری از آثارش نیز در طی این پروژه آتش زده شدند و برخی دیگر در نمایشگاه «هنر منحط» در سال ۱۹۳۷ در مونیخ به نمایش در آمدند. بعد از شاگال در لیست هنرمندان و روشنفکران مورد تهدید نازیهای ضد یهودی قرار گرفت و به همراه خانوادهاش به آمریکا پناهنده شد. او در آمریکا هنرمندی شناخته شده بود و خیلی زود به عضوی از جامعه هنرمندان اروپایی تبعیدی تبدیل شد. سال بعد او سفارشی از یک طراح رقص به نام «لئونید ماسین» گرفت تا لباسها و ستهای باله «آلکو» (Aleko) را بر اساس «کولیها» اثر الکساندر پوشکین و موسیقی چایکوفسکی طراحی کند.
هفت سال بعد این هنرمند دوباره به فرانسه بازگشت. شاگال در این زمان به عنوان یک هنرمند شناخته، تصمیم گرفت مهارتهای هنری دیگرش را تقویت کند و کارش را در زمینه مجسمه، سرامیک و شیشههای رنگی ادامه داد. بسیاری از کارهای مهم بعدیاش در قالب کارهای بزرگی از سرتاسر جهان هستند. از میان این سفارشها میتوانیم به پنجرههای شیشه رنگی کنیسه "دانشگاه عبری مرکز پزشکی هاداسا" در اورشلیم، "کلیسای جامع سنت اتین" یا "ساختمان سازمان ملل نیویورک" و نقاشی سقف "سالن اپرای گارنیر" پاریس اشاره کنیم.