گفتوگوی نوید جهانبخش با شهناز خوانساری
مجموعهدارها هم هیچ احساس مسئولیتی ندارند.
به گزارش هنر امروز، نوید جهانبخش: فعالیتتان در دنیای هنر چطور شروع شد؟ گرایشتان به گالری داری چگونه شکل گرفت؟
شهناز خوانساری: من از زمان مدرسه و دبیرستان عاشق هنر بودم. خیلی خوب نقاشی میکشیدم. وقتی که میخواستم وارد دانشگاه شوم دوست داشتم به فرانسه بروم. برای همین فکر کردم دلم نمیخواهد کنکور بدهم و شروع کردم به زبان خواندن اما در آخرین لحظهها نظرم عوض شد و فکر کردم کنکور بدهم. شانسهای زیادی برای تحصیل در زبان و یا هنر داشتم، اما تصمیمم این شد که در زمینهای تحصیل کنم که به روابط عمومی مربوط باشد. برای همین رشتهی روابط عمومی و تبلیغات را انتخاب کردم. اما در کلاسهای مختلفی همزمان شرکت میکردم. کلاسها هانیبال الخاص را میرفتم و پیش استاد دیگری عکاسی یاد میگرفتم. یعنی علاقهام به هنر همیشه موضوعی ثابت بود. یک استاد فرانسوی داشتم و استاد دیگری که برایم مهم بود پروانه اعتمادی بود. اما دیگر حوصلهی نقاشی کردن را نداشتم. په پروانه میگفتم که من نمیتوانم یک جا بشینم و نقاشی بکشم، برعکس بیشتر خانمها که برای این کارها روحیهی مناسبی دارند.
شرکت در این کلاسها بیشتر برای دلم بود و اینکه دوست داشتم به دنیای هنر نزدیک باشم. گالری ماه قبلا برای ما جایی بود که اجارهاش میدادیم. اما مسائل سخت قانونی زیادی داشت که خستهام میکرد. یک بار با پروانه اعتمادی دربارهاش صحبت میکردم که از من پرسید چرا اینجا را گالری نمیکنی؟ و من همانجا فهمیدم که این فکر درستیست. مثل اینکه نتیجهی تمام علاقهی من به دنیای هنر در طول این سالها واقعا باز کردن یک گالری بود. اما آن زمانی که ما میخواستیم گالری باز کنیم از نظر قانونی باید حتما مدرک هنری میداشتی، بر خلاف الان که هر کسی میتواند مجوز گالری بگیرد. اما من مدرک هنری نداشتم. یکی از امتیازهایی که داشتم این بود که بدون اینکه فعالیتم را موضوع مهمی بدانم در طول سالهایی که گذشته بود برای نمایشگاههای زیادی فعالیت کرده بودم، مثلا نمایشگاه خیریه برگزار کرده بودم یا در سفارت مصر نمایشگاه دیگری ترتیب داده بودم که عکسهای تمامشان موجود بود. تمام فعالیتهایی که در زمینههای فرهنگی انجام داده بودم را به ارشاد تحویل دادم.
چند روز بعد از اینکه تصمیم گرفتم گالری باز کنم در جایی به صورت اتفاقی سمیع آذر را دیدم که آنوقتها مدیر موزه هم بود. به او گفتم که چنین تصمیمی دارم و تنها چیزی که برایش کم دارم مدرک تحصیلی مرتبط است. از من دربارهی فضا و امکاناتم سوال کرد و گفت با من همکاری میکند و من توانستم جوازم را بگیرم. کار را از آن زمان شروع کردم. راستش را بخواهید ما خانوادهֱی خیلی اقتصادی و اینکه خیلی بلد باشیم بیزینس کنیم نیستیم و چنین مهارتی خیلی بین ما نبوده. برای همین وقتی من اینجا را باز کردم اصلا اطمینان نداشتم که صد در صد میتوانم کار خوبی انجام دهم. من قبلا در کتابسرا کار میکردم و نمایشگاههایشان را برگزار میکردم. حدود دو سال آنجا کار میکردم و با کسانی مثل پرویز کلانتری، پرویز تناولی، فرح اصولی و خیلیهای دیگر همکاری داشتم.
من همیشه معاشرت وسیعی داشتم و آشناهای زیادی در دنیای هنر پیدا کرده بودم، برای همین وقتی که میخواستم گالری را باز کنم توانستم اولین نمایشگاه را نمایشگاهی پر محتوا و عالی برگزار کنم. همکار من خانم اصغرزاده یک ماه بعد از شروع کار به من پیوست و کمکهای خیلی زیادی به من کرد. من آن زمان حتی سرمایهی خیلی زیادی نداشتم و برای راه انداختن گالری مجبور شده بودم قرضهای زیادی از دوستانم بگیرم. یکی از دوستانم او را به من معرفی کرد و واقعا به من کمک کرد که اینجا را راه بیندازیم. اصلا کار آسانی نبود، اوایل با همدیگر کارها را میگرفتیم و خودمان به دیوار میخ میزدیم و نمایشگاه را دو نفره برگزار میکردیم. اما توانستیم کم کم نیروهای بیشتری را فراهم کنیم و گالری را قویتر کنیم.
از اول سعی کردیم هنرمندهای گزیده و با کیفیتی را ارائه کنیم. باید بگویم یکی از اشتباههایی که آن زمان و از سر بی تجربگی میکردم این بود که خیلی وقتها هنرمندها را با کارهایی که روی سی دی به من داده بودند انتخاب میکردم. بعدها یاد گرفتم که دیدن آثار واقعا موضوع دیگریست. میخواهم بگویم به صورت کلی آمادگی این کار را داشتم و جزئیات و دید دقیقتر را هم در طول انجام دادن آن بیشتر یاد گرفتم. من اینجوری شروع کردم و بیشتر راه را هم در کنار خانم اصغرزاده که همیشه کنارم بوده رفتهایم و باید بگویم کسی را کنار خودم دارم که همیشه میتوانم به او بگویم که اصلا من یک روز از اینجا میروم و میدانم که تو به خوبی گالری را مدیریت میکنی.
ن.ج: قبل از اینکه گالری را راه بیندازید اثر هنری خریده بودید؟
ش.خ: علاقه داشتم اما بودجهاش را نداشتم. برای همین چیزهای خیلی کوچکی از دوستان و اطرافیانم خریده بودم.
ن.ج: اولین کاری که خریدید از کدام هنرمند بود؟
ش.خ: اصلا یادم نمیآید. من حتی وقتی گالری را باز کردم یکی دو سال اول زیاد نمیتوانستم کاری بخرم. بودجهام واقعا محدود بود و تمام توانم را برای باز کردن گالری گذاشته بودم. من هیچ وقت کارهایی را که خریدم از دید سرمایهگذاری نگاه نکردهام. برایم مهم بوده چیزهایی را بخرم که دوست دارم و این حتی در خریدن مسترپیس هم برایم اهمیت داشته. هیچوقت هم از این موضوع که میتوانستم سود بیشتری در خیلی از مواقع کرده باشم و نکردهام پشیمان نیستم، چون چیزی را انجام دادهام که دلم خواسته.
ن.ج: از آثاری که برای مجموعهی شخصیتان میخرید وارد بازار دست دوم هم میکنید؟
ش.خ: تا آنجایی که بودجهام برسد و بتوانم اصلا این کار را نمیکنم. واقعا بارها برایم پیش میآید که مجموعهدار دیگری اثری از مجموعهام را بخواهد و بگویم که دوست ندارم بفروشم. دلم نمیخواهد اثری را که دوست داشتهام و خریدهام را از دست بدهم، این ویژگی کسیست که بر اساس علاقهاش آثار هنری را میخرد. یک بار یکی کاری را از مجموعهام خواست و برای این که من را راضی کند قیمتی خیلی بالاتر از قیمت کار را پیشنهاد داد. من اول گفتم که عاشق کارم هستم و آن را نمیفروشم، بعد یکم با خودم فکر کردم و دیدم چنین مبلغی برایم کم نیست و میتواند خیلی چیزها را تغییر دهد. اما باز هم این کار را نکردم و خیلی هم شانس آوردم، چون همان وقتها شرایط اقتصادی و قیمت دلار به کلی تغییر کرد و فردای آن روز دیگر قیمتی که او میخواست کار را از من بخرد، نه تنها بیشتر از قیمت اثر نبود که کمتر هم میشد.
ولی در یک دورهای که احتیاج شدید به پول داشتم مجبور شدم خیلی از کارهایم را بفروشم. خیلی وقتها از کارهایی که آن زمان فروختم ناراحت میشوم و آثار خیلی زیبایی یادم میآید که شاید حتی بعضیهاشان از بهترین قطعاتی بودند که داشتم، اما آن موقع باید همین کار را میکردم و گزینهی دیگری در زندگیم نداشتم. گرفتاری من آن زمان میتوانست به این شکل حل شود. اما الان واقعا این کار را نمیکنم، مگر اینکه پیشنهاد خیلی عجیبی برای اینکار بگیرم. اما همیشه با خودم فکر میکنم مجموعهی من مال من است و دوست ندارم هیچ کدام را از دست بدهم و برای همین بیشتر مجموعهدارهایی که کاری از مجموعهی خودم خواستهاند نتوانستند به نتیجهای برسند.
ن.ج: مجموعهداری را بیشتر به شخصیتتان نزدیک میدانید یا آرت دیلر بودن را؟
ش.خ: اول باید بگویم که من به خودم نمیگویم آرت دیلر، من گالری دار هستم. گالری دار فرق دارد با کسانی که الان در شهر راه افتادهاند و دلالی میکنند. من فکر میکنم اینها هنر را خیلی خراب میکنند. خرید و فروش میکنند و با آثار هنری بازی میکنند و بیش از اندازه برایشان نگاه ابزاری دارد. به نظر من اینها دنیای هنر را دارند نابود میکنند. چند وقت پیش یکی از هنرمندانی که خیلی قبولش دارم به من گفت که شنیده است در بازار کارهایش را دویست میلیون میخرند و میفروشند. به او گفتم که من قبول ندارم. این همه اغراق در قیمتها از نظر من اصلا منطقی نیست. گالریدار دیگری به من زنگ زده است و میگوید شنیده است که من این کار را دویست میلیون میفروشم و من گفتم نه. بعد از آن طرف میگویند خانم خوانساری آرت دیلر است.
طرف میآید از من کار میخرد و هنوز روی دیوار گالری من است و صد و بیست میلیون هزینه کرده، از آن طرف در مارکت یک آرت دیلر آن را شصت میلیون ارائه میکند. این موضوع کار را خیلی خراب میکند و آدم از خودش میپرسد با حضور اینها چطور میشود اعتماد خریدار را حفظ کرد؟ متوجه هستید؟ به نظر من این فرق آرت دیلر با گالریدارد است. من به عنوان گالریدار هزینههای خیلی زیادی برای اینکه فضا، امکانات و موقعیت برای دیده شدن هنرمندها فراهم کنم در پیش دارم. هر سال برای سایت و چندین هزینهی جانبی کوچک و بزرگ باید هزینه کنم که بتوانم به دیده شدن هنرمندها کمک کنم. اما آرت دیلری که این کار را میکند هیچ نقشی در پرورش هنرمند ندارد. یا از طرف دیگر مجموعهدارها هم هیچ احساس مسئولیتی ندارند و خیلی وقتها تلاش میکنند آثاری را که در گالری میبینند و میپسندند را از خود هنرمند مستقیم بخرند.
یکی از چیزهایی که مخصوصا در شروع کار من را متعجب میکرد این بود که مجموعهدارها همیشه دوست دارند تخفیف بگیرند و خیلی اهل چانهزنی هستند. به نظر من این رفتارها به هنر ایران توهین میکند و آن را پایین میآورد. من الان کاملا وارد این بازی شدهام و خیلی هم متاسف هستم. ولی واقعیت این است که من میدانم الان اگر خود شما هم بخواهید از من خرید کنید حتما چانه میزنید. الان دیگر تخفیفی که میتوانم بدهم را هم از قبل برای خودم مشخص میکنم و بیشتر از آن کوتاه نمیآیم. ولی این اصلا بازی قشنگی نیست و خیلی تاسف میخورم که آدم هیچ گریزی از آن ندارد. به نظر من هنر را باید با عشق خرید و به آن اعتبار داد. آدم وقتی یک اثر هنری را میخرد قبل از هرچیز باید دوست داشته باشد که آن کار را هر روز روی دیوار ببیند و بداند که قطعهی خوبی خریده است. اما اینکه فقط یک کاری را بخرید که سود کنید یا بعدا آن را بفروشید واقعا جالب نیست. شاید باور نکنید اما من واقعا یک سری از مشتریهایم را یک جوری رد میکنم، برای اینکه به نظر من به هنرمندها توهین میکنند.
آدم ممکن است یک کاری را دوست داشته باشد و یک کاری را دوست نداشته باشد، اما لازم نیست که بگوید “اه این دیگر چه کاریست” یا آثار هنرمندها را مسخره کند. به نظر من با این کار هم به من توهین میشود هم به هنرمند و من ترجیح میدهم هنر را به چنین کسانی ندهم. شما میتوانید بگویید که مثلا کار آبستره دوست ندارید، یا بگویید فیگور دوست ندارید، اینها همه به زبان خیلی بهتری هم از مسخره کردن کارها قابل بیان هستند. واقعا لازم نیست یک مجموعهدار به اثر یک هنرمند بی احترامی کند تا قدرت خودش را نشان بدهد.
ن.ج: ممکن است نگاهی از بالا به پایین از طرف مجموعهدارها نسبت به گالریدارها و هنرمندها وجود داشته باشد؟
ش.خ: خیلی زیاد این را تجربه کردهام. البته باید بگویم که من دوستان هنرشناس خیلی خوبی هم دارم که با آنها هیچ مشکلی ندارم و کار کردن با آنها برایم فوقالعاده خوشایند است. اما در مجموعهدارهای جوان و جدید خیلی این چیزها را دیدهام. حتی به من به عنوان مدیر گالری چنین احساسی را انتقال میدهند. انگار همین که دارند به من پول میدهند نسبت به من برتر هستند. شما پول میدهید و یک اثر هنری خوب وارد خانهتان میشود. اگر بلد باشید از اثر هنری لذت ببرید این برایتان کافیست و به اندازهی کافی از آن لذت خواهید برد. شاید من یک اثر را در خود گالری صد دفعه دیده باشم، اما هربار برای من لذت دیگری ایجاد کرده باشد. این بهترین احساس است که شما آن را از یک گالری میخرید. این نشانهی برتری شما نسبت به هنرمند یا گالریدار نیست و نباید باعث شود این کار را فضای مناسبی برای واکنشهای شخصی خودتان بدانید.
آدم باید با هنر ارتباط واقعی داشته باشد، در آن صورت خیلی از رفتارهایی که این روزها در دنیای هنر شاهد آن هستیم را نخواهیم دید. متاسفانه آدمها این احساس را خیلی زیاد ندارند. یکی از چیزهای بد کار کردن در این شهر این است که هنر را فقط به چشم بیزینس میبینند و برایشان عمقی ندارد. به نظر من یک نمایشگاه کامل نمایشگاهی نیست که فقط فروش خوبی دارد، نمایشگاه باید دیده شود، دربارهاش صحبت شود، برایش نقد نوشته شود و حتی حرف منفی گفته شود. آدم باید از تمام وجهههای دنیای هنر لذت ببرد و آن را فقط یک جریان اقتصادی نداند. از آنجایی که امسال کرونا بود و شرایط برای اینکه نمایشگاهی به خوبی دیده شود فراهم نبود من برای هنرمندهایم نمایشگاهی نگذاشتم. به همهشان گفتم که اگر دوست داشته باشند میتوانم این کار را انجام دهم، اما زحماتشان آنطور که شایسته است دیده نمیشود. خوشبختانه آنقدر همهی هنرمندهای من برایشان کار هنری کردنشان عمیق است که هیچ کدام پافشاری خاصی هم روی این موضوع نکردند.
به نظر من قشنگی یک نمایشگاه خوب با آثار با کیفیت این است که به خوبی دیده شود و مردم بتوانند تا آخرین لحظه شانس مخاطب آنها بودن را داشته باشند. برای همین معمولا حتی یک روز هم از نمایشگاههایم کم نمیکنم و تلاش میکنم که در طول نمایشگاه به خوبی آن را ارائه کنم. مخصوصا وقتی یک اثر خیلی تک ارائه میکنم واقعا برایم مهم است که بتوانم به بیشترین مخاطب ممکن نشانش دهم. این مهم نیست که شما فقط یک اثر را بفروشید، مهم این است که بتوانید آن را به بهترین شکل معرفی کنید. به هر حال هرکسی دیدگاهی دارد و نگاه من هم لزوما نگاه درستی نیست، اما هنر برای من واقعا جایگاه ویژهای در زندگی دارد که ناراحت میشوم وقتی آن را در آدمهای دیگر نمیبینم.
ن.ج: تا به حال اثر هنریای را خریدهاید که از خرید آن پشیمان شده باشید؟
ش.خ: دربارهی قیمت بله. اما از لحاظ دوست داشتن تا به حال پیش نیامده است. تنها اتفاقی که افتاده این است که بعضی وقتها کارهایی را خریدهام که بعد از خرید فهمیدم با قیمت اشتباهی خریدهام.
ن.ج: این اتفاق از طرف هنرمندها برایتان افتاده یا از طرف گالریدارهای دیگر؟
ش.خ: هنرمندها واقعا خیلی این اخلاق را ندارند. گرچه هنرمندهای جوان ممکن است خیلی کارهای بدی انجام دهند. متاسفانه بیشتر آنها برخوردهای خاصی دارند که برای من واقعا جذابیتی ندارد. خیلی وقتها شما که آنها را به فضای هنری معرفی میکنید به سرعت فکر میکنند که تو دیگر جوابگوی آنها نیستی و فراموش میکنند که خودت همان کسی هستی که این جایگاه را ساختهای. خیلی وقتها هنرمندهایی از گالریهای دیگر به گالری من میآیند و تمایل دارند با هم همکاری کنیم، اما من میگویم تا وقتی که از آن گالری با من تماس نگیرند و من ندانم که برای این کار رضایت دارند چنین کاری نمیکنم. اگر بدانم حداقل یکی دو سال از همکاری یک هنرمند با گالری دیگری گذشته است ممکن است چنین کاری کنم، اما در غیر این صورت اصلا چنین اقدامی را درست نمیدانم. هرچیزی یک پرنسیپی دارد. میدانید چه میگویم؟
در نهایت میتوانم بگویم که از نظر مالی برایم اتفاق پیش آمده است اما معمولا نه از طرف هنرمند. من همیشه با کمال میل از هنرمندهایی که با آنها کار میکنم حمایت میکنم. معمولا خودم حتما از نمایشگاهی که برگزار میکنم خرید میکنم. اصولا هم ترجیح میدهم اول بگذارم که خریدارانم کارهایشان را انتخاب کنند و بعد خودم از کارهای باقی مانده خرید میکنم. دوست دارم کارهای خوب هنرمندها به جاهایی برود که بیشتر دیده شود و بعد خودم کارهایی را بخرم که دوست دارم. خیلی مهم است که اثر هنری به جای درستی برود و بعد از فروش در دید عموم قرار بگیرد.
ن.ج: شما از هنرمندهای غیر ایرانی هم در مجموعهتان کار دارید؟
ش.خ: دارم ولی اثری است که پدر و مادرم در سال 1958 در خوزستان از یک هنرمند هلندی خریدند. خیلی هم کار زیباییست و در خانهمان روی دیوار است. اما به جز موردهای کمی مثل این آثاری از هنرمندان غیر ایرانی ندارم.
ن.ج: در جایی از شما خواندم که از نظرتان افزایش بیرویهی قیمت آثار هنری بازار هنر را نابسامان میکند. شما چگونه آثار هنری را ارزشگذاری میکنید؟ از نظرتان چگونه میتوان قیمت آثار هنری را برآورد کرد؟
ش.خ: دربارهی چیزی که از من خواندهاید باید بگویم که واقعا به آن اعتقاد دارم، مخصوصا دربارهی حراج تهران که کار را خیلی خراب کرده است. الان بچههای جوان همه فکر میکنند فلانی فلان قیمت فروخته است و من که کارم از او بهتر است. ببینید من اگر به هنرمند جوانی برخورد کنم نگاه میکنم که کارش چه کیفیتی دارد؟ چهقدر نمایشگاه داشته؟ فروشش در نمایشهای قبلی چطور بوده؟ قیمت فعلیش چهقدر است؟ الان بالاتر رفته یا قرار است توسط گالری ما تازه معرفی شود؟ هیچوقت بیرویه قیمت را بالا نمیبرم و برای افزایش قیمت روندی آرام را در نظر میگیرم. طبیعتا امسال به خاطر گرانی همهی هنرمندها از من خواستند کارشان را گرانتر کنم. اولش گفتم نه، اما بعد دیدم واقعا راست میگویند و من هستم که اشتباه میکنم. الان با توجه به مارکت دنیای هنر بچههای ما واقعا خیلی قیمت مناسبی دارند.
برای ارزش قیمت هنرمند نباید با حراج کاری داشت. خیلی از مجموعهدارها انتظار دارند آثار مجموعهشان را به قیمت حراج بفروشند، در حالی که این اصلا منطقی نیست. قیمت داخل حراج لزوما قیمت درستی نیست. از طرف دیگر خیلیها نمیتوانند آثار هنری را نقد بخرند. معمولا با این افراد مشکلی پیش نمیاید، گرچه در شروع کارم شده است که چک برای فروش بگیرم و چکم نقد نشود، اما از جایی به بعد دربارهی این چیزها مشکلی نداشتم. یکی از هنرمندهای پیشکسوت دو هفته پیش به من گفت که با توجه به بازار بهتر نیست کار کوچکم را هم گران کنم؟ اول مخالفت کردم و بعد دیدم فکر درستی است. من باید قیمت را بالا ببرم که با تخفیفهای بعدی تازه به قیمت درست برسیم. الان دیگر هیچ کس نقد حساب نمیکند. مخصوصا وقتی خریدهای بزرگ میکنند و قرار است مبلغ زیادی پرداخت کنند. در شرایط اقتصادی فعلی این موقعیت طبیعی است.
اگر جوانی را ببینم که دوست دارد با سرمایهای محدود مجموعه جمع کند حتما با او کنار میآیم. به نظرم آدم متوجه میشود چه کسی واقعا برای علاقه و با برنامهریزی اثر هنری میخرد و چه کسی نه. این اتفاقی است که برایم خیلی پیش آمده و همیشه هم احساس خوبی نسبت به این همکاریها داشتهام. قیمت گذاشتن واقعا پیچیده است. تا به حال شده است که هنرمندی به من اعتراض کند که هنرمند دیگری را که تازه آوردهام را از او گرانتر گذاشتهام. نه جزئیات را میبیند نه ابعاد کار را و نه شرایط مختلفی که در این قیمتگذاریها اهمیت دارد. این ناراحتیها همیشه در کار ما وجود دارد و نمیشود از آن فرار کرد. اما بعضیها و بعضی موقیتها واقعا کشش خیلی زیادی برای بالا رفتن و رشد کردن دارند. بعضیها واقعا ویژه و استثنایی هستند. هنرمندهایی هستند که وقتی آنها را میبینم واقعا تحت تاثیر شخصیت و کار استثناییشان قرار میگیرم. من دوست دارم کار هنرمند فروش برود و برای این کار احساساتی تصمیم نمیگیرم. فروش اثر هنری واقعا جوانب مختلفی دارد که آدم باید بسنجد. مهم این است که اثر هنری جای درستی برود و قیمت عادلانهای فروخته شود. بعضی از مجموعهدارها اگر یک کار را بخرند و به دیوار خانهشان بزنند فردا چندین مجموعهدار دیگر از آن کار میخواهند. خیلی مهم است که اثر هنری را تا جایی که امکان دارد به کسانی بدهید که دایرهی ارتباطاتشان وسیع است. من دوست دارم به این مجموعهدارها کار بفروشم، حتی اگر لازم باشد دربارهی قیمت بیشتر کنار بیایم.
ن.ج: بیشتر مردم فکر میکنند مجموعهداری آثار هنری مستلزم داشتن سرمایهی بسیار زیاد است. شما چطور فکر میکنید؟
ش.خ: من اینطور فکر نمیکنم. البته زمانی که من شروع کردم قیمتها پایینتر بود و شاید خیلی فرق میکرد. اما الان خیلی گران شده است. من خودم عاشق همین کار آقای جعفری شدهام که اینجاست. این کار را یکی از دوستانم پیش من گذاشت اما خود من اصلا نمیتوانم به خرید آن فکر کنم. مجموعهدار میتواند با خرید کارهای کوچک روند خودش را شروع کند. خیلی از جوانها را میبینم که چنین کاری میکنند. اما بدبختی اینجاست که مخصوصا مجموعهدارهای جدید فکر میکنند کار حتما باید بزرگ باشد و روی بوم. اما هنر که این نیست. هنر را بر مبنای ابعاد نباید سنجید. من خودم کارهای کوچک زیادی خریدهام چون امکان خرید کارهای بزرگ را خیلی نداشتم. اما اینکه کارهای کوچکی خریدهام اصلا باعث نشده است که لذت کمتری از مجموعهای که جمع کردهام ببرم. حتی آن زمانی که کارها ارزان بود و آثار کوچکی میخریدم باز هم برایم سنگین بود، چون همانطور که گفتم نگهداری و برپایی گالری برایم هزینههای خیلی زیادی دارد که اگر بخواهم از پس آن بربیایم باید جیبم را مدیریت کنم. الان شرایط واقعا سخت شده است. مثلا من عاشق این هستم که برای هنرمندهایم کتاب چاپ کنم، اما حالا خیلی وقتها بودجهی کافی برای این کار را هم ندارم.
ن.ج: شما گالری خوب را گالریای میدانید که برای هنرمندش زحمت میکشد و تلاش میکند که به جز فروش آثار، هنرمندش را به خوبی به جامعهی هنری معرفی کند. گالری ماه را چهقدر در این امور موفق میدانید؟ از نظرتان یک گالری چگونه میتواند کیفیت خودش را در این زمینهها حفظ کند؟
ش.خ: خریدارهای من همیشه از همکاری با من راضی هستند، چون بارها به من گفتهاند که نه تنها قیمت آثاری که از من خریدهاند همیشه بالا رفته است، بلکه آثاری با کیفیت از گالری من به خانهی خودشان بردهاند. تا به حال شنیدهام که یک عده میگویند که من کار تقلبی میفروشم، این در حالی است که خریدارهای من همیشه میگویند که از من خرید میکنند چون اطمینان دارند کار غیر اصل نمیفروشم. من فکر میکنم در جامعهی هنری ایران به اندازهی کافی آدم خوبی بودهام. اتفاقا پریشبها که خیلی ناامید بودم یکی از هنرمندها به من پیغام داد و حرفهای خیلی دلگرم کنندهای زد. شاید آدم همیشه آنطور که دوست دارد از جامعه جواب زحمتهایش را نگیرد، اما میتواند اطمینان داشته باشد که بالاخره کسانی هستند که کارهای درست او را ببینند و تحسین کنند. اما حقیقت این است که برخورد هنرمندها مخصوصا در شروع کار، خیلی پیش میآمد که من را عصبی کند. آدم خیلی زحمت میکشد تا بتواند برای یک نمایشگاه برنامهریزی مناسب کند و فروش خوبی فراهم کند. فقط موضوع فروش هم نیست که انرژی میگیرد، بلکه مجموعهای از فعالیتها برای یک نمایشگاه موفق لازم است که بی شک دغدغهی یک گالریدار خوب را شکل میدهد. اما بارها پیش میآید که بعد تمام این انرژیها و معرفی، هنرمند احساس میکند که شما برای او کم هستید. حالا اگر فقط هم برود که اشکالی ندارد، اما متاسفانه معمولا این ترک کردن را با حاشیههایی همراه میکنند که اصلا خوشایند نیست.
مثلا یکی از هنرمندهای ما شروع کرد با گالری دیگری کار کردن. چندوقت پیش به گالری آمده بود و با خانم اصغرزاده صحبت کرده بود. گفته بود من از اینکه شما را نگاه کنم خجالت میکشم و دوست نداشتم کاری کنم که باعث ناراحتیتان باشم. احترام این هنرمند بعد از این کار برای من چندین برابر شد. حتی اگر قرار نیست آدمها با هم همکاری کنند، لزومی هم ندارد به همدیگر بیاحترامی کنند و زحمات همدیگر را ندیده بگیرند. خیلی وقتها همین احترام و دیدن همدیگر برای این که رنجشی پیش نیاید کافی است، حداقل برای من که اینطور است. موضوع در یک گالری فقط این نیست که بفروشید و سود کنید، یک ارتباط حقیقی و عمیق بین گالری، هنرمندها و مجموعهدارها وجود دارد که تمام زوایای آن دارای اهمیت است. من همیشه میدانم که اگر مسترپیس بفروشم بیشتر سود میکنم، اما دلم نمیخواهد که موضوع برایم فقط همین باشد و برای هنرمندهای جوانی که دارم تلاش کافی را نکنم. این برای من یک امضای فکری است که بدانم یک جوان هنرمند را به جایی رساندهام و برایش تبلیغ کردهام. حتی دوست داشتم دامنهی همکاریهایم با هنرمندهای جوان را وسیعتر کنم که متاسفانه کرونا شروع شد و این شرایط برای امسال فراهم نشد. بنابراین دارم تلاشهای دیگری میکنم که بتوانم هنرمندهای جوان را معرفی کنم. موضوع فقط فروختن نیست، مخصوصا در شرایط فعلی که فروختن آثار هنرمندهای جوان شاید کمی سختتر از همیشه باشد. به نظر من خیلی وقتها درست معرفی کردن از فروختن مهمتر است؛ در واقع درست معرفی کردن میتواند مقدمهی مناسبی برای فروش آثار در آینده هم باشد.
ن.ج: از نظرتان چطور میشود برای معرفی مناسب یک هنرمند جوان تلاش کرد؟ چگونه میشود از رسانهها برای این هدف استفاده کرد؟
ش.خ: رسانه خیلی مهم است اما متاسفانه رسانههای ما خیلی جهتدهی دارد. شاید مثلا پیشنگاه بد نباشد، چون بیشتر جنبهی اطلاع رسانی دارد. اما نوشتهی دیگران یا فعالیتهای مطبوعاتی در ایران فقط بستگی به نان قرض دادن دارد. این برخورد رفتار منصفانهای نیست. اگر درست باشد از نظر من ایرادی هم ندارد، اما حتی نوشتههای خیلی خوبی در همان بده بستانها درست نمیشود که آدم احساس کند نگاهی دقیق حتی نسبت به نکات منفی نمایشگاه را انتقال میدهد. انتقاد باید ریزبینانه و حساس باشد. من حتی اگر هنرمندی را ببینم که هنرمند دیگری را بدجوری نقد میکند اعتراض میکنم. خیلی مهم است که اهالی هنر تفاوت بین نقد و گاسیپ را درست تشخیص بدهند. به نظر من تمام آثار هنری نکات منفی و مثبت دارند و برای نگاه کسی ارزش قائل هستم که احساس کنم با دقت تمام این نکتهها را زیر نظر میگیرد.
ن.ج: ویژگی یک مجموعهدار خوب را در چه چیزهایی میدانید؟
ش.خ: ویژگی یک مجموعهدار خوب این است که دید هنری خوبی داشته باشد، اینکه هنر را برای فروش و سود نخرد و اثر هنری را به عنوان یک کار هنری ببیند، نه به شکل سرمایهای که بیشتر برایش جنبهی اقتصادی دارد. مجموعهدار خوب باید بیشتر از اینکه درگیر بزرگ و کوچک و سودمند بودن و نبودن خریدش باشد، دنبال پیدا کردن سلیقهی خودش بگردد. یک مجموعهدار خوب به هنر با عشق نگاه میکند. من خودم کارهای کوچک زیادی از هنرمندهای پیشکسوت دارم که خیلی کارهای خوبی هستند. یک بار یک مجموعهدار به من پیشنهاد داد که دوتا از آن کارهای کوچک را به او بدهم و به جایش یک کار خیلی بزرگ از آن هنرمند بگیرم. اما من باز هم قبول نکردم چون خود آن کارها را فراتر از ارزشی که دارند دوستشان دارم. هرکسی یک اخلاقی دارد و این هم اخلاق من است.
ن.ج: دربارهی نمایش عمومی و چاپ و نشر مجموعههای شخصی چطور فکر میکنید؟ آیا از نظرتان این نوع فعالیتها میتواند تاثیر مثبتی در جامعهی هنری داشته باشد؟
ش.خ: به نظر من کتاب خیلی خوب است. اوایل کار کردنم عادت داشتم مجموعهام را خیلی به دیگران نشان بدهم. بیشتر مجموعهای که برای خودم جمع کردهام را هم در خانهام نگهداری میکنم و برای همین وقتی که میخواستم کارها را به مجموعهدارهای دیگر نشان بدهم خیلی وقتها آنها را به خانهام دعوت میکردم. بعد متوجه شدم خیلی کار اشتباهی است. بعضی از کسانی که برای این کار به خانهام راه دادم متاسفانه اصلا آدمهای قابل اعتمادی نبودند و اشتباه من این بود که با شناخت کم به آنها اعتماد کردم. برای همین گرچه به نظر من نشان دادن مجموعهی شخصی خوب است، اما خیلی اهمیت دارد که چطور این کار را انجام دهید. یکی از سختیهای این کار برای من این است که چون گالریدار هستم خیلی از خریدارها فکر میکنند حتما باید آثار مجموعهی خودم را هم بفروشم و وقتی کاری را دوست دارند و برای خرید جواب منفی میگیرند باعث ناراحتی میشود. کمتر کسی علاقهی واقعی به آثار هنری را درک میکند.
درآوردن کتاب خیلی خوب است و من به اینکار خیلی علاقه دارم، اما ترجیح میدهم به جای کتاب مجموعهی شخصی، کتاب آثار هنرمندها منتشر شود. متاسفانه خیلی وقتها جوانهای ما روحیهی کاری خوبی ندارند. خیلی پیش آمده است که من پیشنهاد دادهام که بیایند و با حمایت من عکسهای خوبی از آثارشان جمع کنیم و کتابی از آنها منتشر کنیم، اما وقتی بخشی از کارها به عهدهی خودشان میافتد معمولا به خوبی انجام نمیشود؛ از طرف دیگر من هم که نمیتوانم به تنهایی تمام کارها را جلو ببرم. این است که هرجایی به همکاری گروهی با جوانها نیاز میشود متاسفانه کارها خوب پیش نمیرود. اما اخیرا یک هنرمند جوان با من برای تهیه کردن فیلمهای کوتاه از هنرمندها همکاری میکند. بخشی از فیلمهایی که میسازیم را در اینستاگرام نمایش میدهیم، اما بخش دیگری از این پروژه فیلمهای بلندی است که برایش برنامههای دیگری داریم. حتی در این کار هم با هنرمندان جوان و برای هماهنگی و همکاری مشکلات بیشتری داریم تا با هنرمندان پیشکسوت و قدیمی. هنرمندهای جوان باید بدانند که برای رسیدن به هدفهای بزرگ خیلی وقتها نیاز واقعی به همکاری دو طرفه وجود دارد. گالریدار در برابر هنرمند مسئول است، اما این مبنی بر این نیست که انتظاراتی یک طرفه از سوی هنرمند نسبت به او باید وجود داشته باشد.
ن.ج: اگر بخواهید سه مجموعهدار نام ببرید که از نظرتان مجموعهای مثال زدنی از هنر معاصر ایران دارند چه کسانی در لیستتان خواهند بود؟
ش.خ: محمد افخمی و فرید اخوی. هر دو به نظر من نگاهی فوقالعاده نسبت به هنر دارند. همینطور خانم مسعودی که مادر آقای افخمی هستند. به نظر من هر سه از مجموعهدارهای درجه یک هنر معاصر ایران هستند.
ن.ج: در رابطه با هنرمندها چطور؟ اگر بخواهید سه هنرمند نام ببرید که از نظرتان در یک مجموعهی معتبر از هنر معاصر ایران بهتر است آثاری از آنها وجود داشته باشد چه کسانی را خواهید گفت؟
ش.خ: ببینید این از آن سوالهای سختی است که نمیدانم باید به آن چه جوابی بدهم. به نظر من یک نفر یا سه نفر نیستند هنرمندهای خوبی که میشود پیشنهادشان کرد و خیلی بیشتر از اینها است. خودم آرزویم این است که از خیلیها کار داشته باشم و ندارم، مثل سهراب سپهری. خیلیها در مجموعهی من نیستند و دوست دارم یک روز کاری از آنها بخرم و خیلیهای دیگر را توانستهام در طول این سالها بخرم. برای همین نمیتوانم یک لیست سه نفره به شما بدهم.
ن.ج: برای هنرمندهای زیادی ارتباط با مجموعهدارها سخت و پیچیده است، به نظرتان چه عواملی باعث این اتفاق میشود؟
ش.خ: بعضی از هنرمندها آدمهای خاصی هستند. بعضی دیگر خودشان را نمیفروشند. خیلی بستگی به شخصیتشان دارد. بیشتر هنرمندها به نظر من در این زمینهها مشکلی ندارند، اما بعضیها که غرور و تعصب خاصی دارند برایشان سختتر است. موضوع این است که بعضی خریدارها انتظار دارند هنرمندها دنبالشان بدوند، در صورتی که چنین رفتاری در روحیهی خیلی از هنرمندها نیست. اگر نظر من را بخواهید فکر میکنم خیلی خوب است که یک هنرمند اثرش را بفروشد، اما خودش را نباید بفروشد. متوجه منظورم میشوید؟ ممکن است در دورههایی از زندگیشان نیاز بیشتری داشته باشند و انعطاف بیشتری نشان دهند، اما نباید در شرایط عادی کار سفارشی قبول کنند و مثلا برای یک مجموعهدار یک درخت بکشند چون او دوست دارد تصویر درخت بخرد.
ن.ج: به مجموعهدارها پیشنهاد میکنید از چه راهی آثار هنری را فراهم کنند؟ رجوع به کارگاه هنرمندها؟ گالریها؟ حراجها؟ یا آرت فرها؟
ش.خ: من اوایل خیلی عادت به رفتن آتلیهی هنرمندها نداشتم و معمولا آنها کارهایشان را برای من میآوردند. مگر اینکه هنرمندی در شهری دیگر را میخواستم بشناسم که در آن صورت ممکن بود برای دیدن کارهایش سفر کنم. الان تجربه به من میگوید دیدن کارها در کارگاه هنرمندها بهتر است، اما لزوما خرید از کارگاه هنرمندها اینطور نیست. زیاد با حراجها ارتباط خوبی ندارم، گرچه نمونههای خارجیش خیلی بهتر و قابل اعتمادتر است. فکر میکنم کلیدیترین و کم ریسکترین روش همان خرید کردن از گالری باشد، چون حداقل میتوانید اطمینان داشته باشید برنامهای برای هنرمندی که به شما پیشنهاد میکند دارد و بر اساس آن فعالیت و قیمتگذاری میکند. موضوعی که خیلی مهم است این نکته است که گالریدار هم باید بداند که فرصت واقعی را باید در اختیار جوانها بگذارد؛ برای همین من شخصا تلاش میکنم که از نمایشگاه گذاشتن به خاطر آشنایی یا دلایل دیگر دوری کنم و فکر کنم که باید فرصت را در اختیار چه کسانی قرار بدهم. بعضی وقتها هم واقعا سخت است که آدم چنین کاری انجام دهد، اما بهتر است گالری بر اصولی مشخص استوار باشد و به این شکل اعتماد بلند مدت خریدارانش را جلب کند. قطعا در هر شرایطی استثنا هم وجود دارد، اما اگر اصول مشخصی برای فعالیت در نظر گرفته شود امکان این به وجود میآید که فعالیتی یک دستتر و هدفمندتر صورت بگیرد.
ن.ج: از نظر شما حضور آثار هنرمندان ایرانی در حراجهای بینالمللی میتواند شرایط خوبی برای معرفی آنها به بازار جهانی ایجاد کند. موقعیت هنر معاصر ایران را در بازارهای جهانی چگونه میدانید؟
ش.خ: یک زمانی عالی بود و خرابش کردند. متاسفانه کارهای تقلبی خیلی وارد بازار هنر ایران شد و این کار را خراب کرد. اوایل در حراجها خیلی موفق بودیم، اما الان دیگر اینطور نیست. اغراق خیلی زیادی در قیمتها به وجود آمد که دیگر اصلا منطقی نبود. به عنوان مثال الان یک مجموعهدار میآید و ده اثر از یک هنرمند میخرد، چون با کسی که با حراجها ارتباط دارد رابطهای دوستانه دارد از او میخواهد که هنرمندی که کارهایش را خریده است را به حراج ببرد. ممکن است پیشنهاد کند که اگر قیمت کار بالا برود دو اثر هم به کسی که آثار را به حراج برده است هدیه کند. من به این شکل به موضوع نگاه نمیکنم و به نظرم این اتفاقها به بازار هنر ایران آسیب زیادی زد.
در اوایل شکل گرفتن این بازارها برای هنر معاصر ایران کسانی مثل محمد افخمی و مادرش که هنرشناس خیلی خوبی است نقش زیادی داشتند، برای همین هم اتفاقهای خوبی برای صحنهی هنر ایران رقم خورد. یا عدهی دیگری مثل آقای توسلی که واقعا جوانها را حمایت کردند. افراد خاصی نقشهای خیلی مثبتی در این مسیر ایفا کردند که نباید فراموش کرد. آقای توسلی آنقدر نسبت به هنر ایران مسئول هستند که یک بنای کامل را در اختیار هنرمندها قرار دادهاند که به عنوان کارگاه از آن استفاده کنند. آدمهای زیادی نیستند که چنین کارهایی انجام دهند و باید به اینها واقعا احترام گذاشت. حتی مدیریت سرمایه به خودیِ خود کار دشواریست، چه برسد به اینکه شما بخواهید احساس مسئولیتی واقعی و عمیق نسبت به دنیای هنر داشته باشید و به آن جواب بدهید.
ن.ج: دربارهی حراج تهران چطور فکر میکنید؟ آیا میتواند نقش مثبتی در بازار هنر ایران داشته باشد؟
ش.خ: میخواهید برایم دشمن درست کنید؟ ( با خنده ) البته من آدم رکی هستم و معمولا راحت حرفهایم را میگویم. حراج تهران در مارکت داخلی ما و برای من به عنوان گالریدار تاثیراتی داشته، اما نه الان که این شکلی شده است. اما در مجموع به نظر من بازار را برخلاف انتظار ضعیف میکند. توقع نسبت به قیمت آثار هنری نباید به صورتی غیرمنطقی بالا برود. الان برای من خیلی پیش میآید که مجموعهدارها زنگ بزنند و بپرسند در حراج کاری از هنرمندی که آنها دارند هشتصد میلیون فروخته شده است و آیا آنها هم میتوانند چنین قیمتی بفروشند یا نه؟ من هم مجبور میشوم متقاعدشان کنم که قیمتهای حراج تهران الکی است و نمیشود با در نظر گرفتن آن قیمتگذاری انجام داد. نمیشود برمبنای حراج قیمت آثار هنری را برآورد کرد. در هنرمندهای پیشکسوت نسبت به این مسائل واکنشهای منطقی بیشتری میشود دید. برای من خیلی پیش میاید که هنرمند بخواهد که قیمتش را بالا نگذاریم برای اینکه بتواند مستمر بفروشد و آثارش به خانهی آدمها برود. من با چنین سیاستهایی موافقم.
ن.ج: دربارهی نقش آرت فرها در هنر معاصر چطور فکر میکنید؟ آیا از نظرتان در بازار هنر ایران میتواند نقشی داشته باشد؟
ش.خ: من شخصا دو بار در آرت فرها شرکت کردهام. به نظر من خیلی زیاد سودبخش نیست. البته همهچیز نه سیاه است و نه سفید. اما مشکل اصلی این است که در آرت فرها وقتی حضور پیدا میکنید و آثار هنری کشورهای دیگر را میبینید با تنوع و آثار آوانگارد زیادی روبهرو میشوید که ما هنوز به آن نرسیدهایم. متاسفانه جامعهی ما هنوز پتانسیل زیادی برای پذیرش هنر آوانگارد و واقعا متفاوت ندارد. برای همین به نظر من در آرت فرهای بینالمللی شانس خیلی زیادی برای دیده شدن ما وجود ندارد، چون در تجربهی من آدمها دنبال چیزهای متفاوتی در آرت فر هستند که از آنچه ما میتوانیم ارائه کنیم دور است. جامعهی ما از روی چشم روی هم چشمی به هنر واکنش میدهد و این شانس گسترش آثار آوانگارد را کم میکند. آرت فر فقط برای نمایش هنرمندها نیست، بلکه باید بتواند فرهنگ و خواستهی ما را هم تغییر دهد؛ اما متاسفانه دسترسی عمومی ما به آرت فرها محدود است و نمیتواند چنین تاثیری در صحنهی هنرمان ایجاد کند.
آرت فری که در تهران برگزار میشود هم با اینکه برای من قابل احترام است، اما ارزش شرکت کردن ندارد، چون به نظر من اصلا آرت فر نیست. در آرت فر باید کار هنرمندان غیر ایرانی هم وجود داشته باشد و مجموعهداران غیر ایرانی هم برای دیدن آثار بیایند. من آدم رکی هستم و وقتی به من پیشنهادش مطرح شد پرسیدم برای چی باید از گالری خودم به جای دیگری از تهران بیایم و هزینهی زیادی کنم؟ برای من منطقی نداشت. شاید برای دیگران کار سودمندی باشد.
ن.ج: گالری ماه بیشتر از پانزده سال است که به فعالیتی مستمر در دنیای هنر مشغول است. چه توصیهای به کسی دارید که به تازگی علاقهمند به باز کردن یک گالری شده است؟
ش.خ: توصیهام این است که این کار را فقط برای سود بردن انجام ندهند، بلکه برای نگاه کردن به هنر و عشق به آن انجام دهند. گالریداری فقط به معنی فروش آثار هنری نیست. باید انگیزه داشته باشند که هنرمند را به جامعه معرفی کنند و به هنر علاقهای عمیق و واقعی داشته باشند. اما متاسفانه در نسل جدید گالریهای تهران چنین چیزی را خیلی کم میبینم. همه بیشتر جنبهی مادی هنر را در نظر میگیرند و این واقعا بد است. اگر از این حالت خارج شوند قطعا دنیای هنر بهتری را در تهران تجربه میکنیم. من فکر میکنم یک گالریدار واقعی قرار است عشق به هنر را به وجود بیاورد. گالری این نیست که فقط یک فضایی داشته باشید و در آن نمایشگاهی برگزار کنید و چند کار هم بفروشید. شخصیت خود گالریدار است که اهمیت دارد و گالری به کسی شخصیت نمیدهد. گالریدار باید بداند که با آدمها چطور باشد و چگونه رفتار کند. ممکن است بعضی وقتها به عنوان گالریدار خسته شوید، اما نباید اجازه بدهید که این باعث شود هر رفتاری دوست دارید با خریدار یا هنرمندانتان انجام دهید. من نمیگویم که گالری من بهترین است، اما چیزی که میدانم این است که تمام وسواس ممکن را برای اینکه اشتباههایمان را کاهش دهیم به کار بردهایم.
در سالهای اخیر به من بارها پیشنهاد شده است که گالریم را به مرکز شهر منتقل کنم و در آنجا جایی بگیرم، چون همه آنجا جمع شدهاند. اما من فکر میکنم آدم نباید بر اساس مد کار کند. این که من محل گالریم اینجا باشد یا هفت تیر به نظر من تفاوتی در موفقیت فعالیتم نخواهد داشت و چیزهایی خیلی مهمتر برای بها دادن وجود دارد. زمانی که این گالری را باز میکردم به خیلی چیزها فکر کردم و از جایی که دارم هنوز رضایتمندم و نیازی نمیبینم که مثل بقیه عمل کنم تا احساس خوبی به کارم پیدا کنم. به نظرم خیلیها هم از فضای من لذت میبرند و مهمتر از آن با گالریهای دیگر من را متفاوت میدانند. جای یک گالری نیست که کیفیت آن را تعیین میکند، بلکه خود گالریدار است که موفقیت خودش را تضمین میکند. تنها دلیل منطقی برای داشتن فضایی دیگر برای کسی مثل من زمانی است که مثلا یک مجسمهی بزرگ و عجیبی را قرار باشد نمایش دهم که به خاطر محدودیت فضا ناگزیر مجبور باشم فضای دیگری را برای نمایش اثر انتخاب کنم.
ن.ج: به عنوان آخرین سوال چه توصیهای به جوانی دارید که به تازگی علاقهمند به مجموعهداری شده است؟
ش.خ: من فکر میکنم اولین چیزی که باید به آن اهمیت بدهد مطالعه کردن است. دوم اینکه هنر را فقط به خاطر این نخرد که بعدا میتواند گرانتر بفروشد؛ میتواند به این فکر کند که شاید یک روز اثری را که خریده است بفروشد، اما این نباید دلیلش برای خرید اثر هنری باشد. من خودم اخیرا که با کارگرم برای تمیز کردن انبار کارهایم رفته بودم متوجه شدم کارهای زیادی دارم که دیگر دوست ندارم روی دیوار بزنم، با خودم فکر کردم شاید یک روز با قیمت ویژهای تمامشان را بفروشم، برای اینکه ماندن آنها در انبار من به جز دیده نشدنشان و یا حتی خراب شدنشان سود دیگری ندارد. میخواهم بگویم که گرچه همیشه ممکن است به دلایلی آدم آثاری را که خریده است بفروشد، اما مجموعهدار خوب هیچوقت برای چنین روزی اثر هنری را نمیخرد. ممکن است جوانها در خریدهایشان مخصوصا در شروع کار اشتباههایی کنند، برای همین خوب است از مشورت گالریداری که به او اعتماد دارند استفاده کنند و خطاهای کمتری در این مسیر انجام دهند.
توصیهی دیگرم این است که لازم نیست فقط به دنیال قطعههای بزرگ و مسترپیس باشند. اگر آدم فقط دنبال پولی که در آینده قرار است از کاری که خریده است به دست بیاورد نباشد میتواند قطعات کوچک مسترپیس بخرد و از داشتنشان خوشحال باشد. من از خیلیها کارهای کوچکی خریدم که زمانی که اقدام به خریدشان کردم ارزش چندانی نداشتند اما الان آثاری با ارزش از هنرمندانی شناخته شده هستند. یک زمانی هم مجبور شدم و همان طور که گفتم بخشی از آنها را به دلیل مشکلاتی که داشتم فروختم، اما وقتی که خرید میکردم و یا در حالتی که نیاز مالی نداشتم هرگز به سود فروش هنر فکر هم نکردم. متاسفانه باید بگویم خیلی از کارهایی که فروختم را هنوز نتوانستم جایگزین کنم، اما مطمئنم که میتوانم در آینده دوباره این کار را انجام دهم اگر شرایط مالی مناسب داشته باشم. بدترین مجموعهدارها آنهایی هستند که تحت تاثیر آدمهای متعددی قرار دارند و خودشان برای چیزی که میخرند تصمیم نمیگیرند. خیلی از این مجموعهدارها هم البته به مرور تغییر میکنند و هم سلیقهی خودشان را پیدا میکنند هم یکی دو نفر کسی را که واقعا قبول دارند را به عنوان مشاور انتخاب میکنند. من فکر میکنم بهترین حالت این است که یک مجموعهدار در ازای هر سه چهار اثری که از هنرمندان جوان و رو به رشد میخرد، یک مسترپیس بخرد، نه اینکه فقط تمام تمرکزش را روی مسترپیس بگذارد. نباید فراموش کرد که الان در دورهای زندگی میکنیم که رویکرد جوانگرایی در دنیا حاکم است و برای همین هنرمندهای جوان هم خوب دیده میشوند و هم رشد قیمت خیلی خوبی دارند.
منبع: ن سایت موبایل آرت پروجکتس