"معصومه مظفری" در گفتوگو با اقتصاد هنرآنلاین از دغدغههای یک نقاش تمام وقت میگوید؛
هنر مرد و زن ندارد
"معصومه مظفری"بعد از سالها مطالعه و فعالیت در زمینه نقاشی، اکنون میتواند بگوید یک نقاش تمام وقت است. این هنرمند در کارنامه کاری خود تدریس نقاشی و تاریخ هنر در دانشگاه و آتلیه شخصیاش را دارد. همچنین به مدت شش سال مدیریت "انجمن نقاشان ایران" را بر عهده داشتهاست. خانم مظفری در گفتوگو با اقتصادهنرآنلاین از دغدغههای مدیریت و تصمیم گیری در انجمن نقاشان میگوید و معتقد است فعالیتههای جانبی در زمینه هنر مثل سخنرانی و داوری زمان زیادی از افراد فعال در این زمینهها میگیرد و هنرمندان نقاشی که این فعالیتها را انجام میدهند، بعد از چند سال به نفع نقاشی کردن از چنین فعالیتهایی فاصله میگیرند. خانم مظفری معتقد است در راه هنر هیچگاه فکر نمیکنی که زیر پایت محکم شدهاست و اگر روزی چنین تصوری داشتهباشی یعنی متوقف شدهای.
اقتصادهنرآنلاین- مهسیما شکریان: نقاشى به عنوان یک شغل از کى در ایران امکان پذیر شد و شما در حال حاضر مى توانید، به خودتان لقب نقاش تمام وقت را بدهید؟ از اوضاع کارى و اقتصادى نقاشی به عنوان شغل راضى هستید؟
صحبت درباره قدمت شغل نقاشی خود بحثی تاریخی و مفصل است . من در مورد تجربه خودم می گویم . من به نسلی تعلق دارم که در دوران انقلاب وارد دانشگاه شد ، در آشوب تغییرات ، با سوادی اندک و عشق پر شور به نقاشی ، نه تنها هم دوره ای های من بلکه اساتیدی هم که به ما آموزش می دادند اصلا به فکر فروش آثارشان نبودند . انقلاب فرهنگی ، جنگ ، مسائل سیاسی - اجتماعی تا آخر دهه 60 به خیلی از ما فرصت فکر کردن به نقاش تمام وقت شدن ودرآمد از راه نقاشی را نداد . من به عمل نقاشانه و هدف و نتیجه اجتماعی آن فکر می کردم که این زاییده دوره ای بود که درآن زندگی می کردم . بعد از جنگ و اوایل دهه ٧٠ بود، که این فرصت پیش آمد تا فکر کنم که مى شود از نقاشى هم درآمد داشت. منتهى باز نقاش تمام وقت شدن، پیچیدگی های خود را داشت ، این که تو بتوانى تمام وقتت را نقاشى کنى، احتیاج به این دارد که یک اتلیه داشته باشى وقطعا احتیاج دارى "زمانى" را فقط برای خودت داشته باشی ، حالا چه به درآمد برسد و چه نرسد. سال 71 اولین اتلیه ام را با دونفر از دوستانم گرفتم و توانستم کمی حرفهاىتر به نقاشى فکرکنم . از سال 69 هم تدریس را شروع کردم درجاهای مختلفی : "مدرسه هنروادبیات"، مرکز آموزش "کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان " و "دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد. این درس دادن همواره تا سالهای زیادی به نقاشی کردن غلبه میکرد . در دانشگاه چون تئوری درس میدادم ، باید در طول هفته زمانی طولانی را برای مطالعه و اسلاید آماده کردن، صرف میکردم. آن زمان امکان دسترسی به اینترنت به این شکل نبودو میرفتم کتابخانه و کتاب میگرفتم و میبردم جایی تا ازتصاویر برایم اسلاید تهیه کنند . در نتیجه سه روز درهفته کلاس داشتم و شش روز درهفته برایش درس میخواندم، همه اینها زمان میبرد. در ضمن نقاشی بخشی از خودم بود و هیچ وقت فکر نمیکردم این بخش میتواند مرا از نظر مالی تامین کند. فکر میکردم با نقاشی بخش معنوی و احساسی تامین میشود . اکثر هم نسلهای من همینطور فکر میکردند همهشان شروع کردند به تدریس و این تدریس برای اینکه شما به عنوان یک معلم شرمنده درس دادنتان نشوید و برنامهای برای آموزشتان داشتهباشید، وقت و انرژی میبرد. در نتیجه وقتی که من توانستم آتلیه بگیرم، البته به صورت شریکی، رفتم در آتلیه نشستم و گفتم حالا من باید نقاشی کنم ، نقاشی ای که مستقل باشد و نقاشی ای که اندیشه من باشد. و از آنجا بود که من فکر میکنم شروع شد. پس از مدتی رفتم کارشناسی ارشد خواندم، بعد بچه دومم به دنیا آمد وتمام اینها ترمزهایی بود که اتفاق افتاد ولی دیگر ذهنیتم عوض شدهبود. سال 73 یکی از اتاق های خانه را به آتلیه تبدیل کرده و آنجا کار می کردم . زمانی که در خانه بودم مطالعه و نقاشی می کردم ، دانشگاه می رفتم و روی پایان نامه ارشد کار می کردم و دو بچه داشتم . من خیلی دیر اولین نمایشگاه انفرادی ام را گذاشتم چون فکر میکردم باید توانایی هایی کافی بدست بیاورم و نقاشیهایم حرفی برای گفتن داشته باشند . در نتیجه سال 78وقتی که 41 سالم بود اولین نمایشگاه انفرادی ام را برگزار کردم . بعد از آن دیگر نمیشد طور دیگری فکر کرد. بعد از آن دیگر نقاشی همیشه یک بخش اصلی زندگی من بود و نمیتوانستم بگذارمش کنار و چیز دیگری نتوانست جایش را پر کند. به هر حال آن بخش حرفهای و جدی شدنش کاملا اتفاق افتاد. هم برای من و هم برای همسرم و بچههایم. و از آن به بعد هم ادامه پیدا کرد . میتوانم بگویم الان اگر کار هم نکنم حتی به دلایل مختلف مثل سفر، ناراحتی جسمی یا مسائل مختلفی که پیش میآید نقاشی تمام وقت ذهنم را مشغول میکند. الان میتوانم بگویم بله من یک نقاش تمام وقت هستم. اگرچه ماهها ممکن است چند روز در هفته نقاشی کنم. کمی معنای اینها در طول زمان متفاوت شده است.
در واقع باید کارهایی انجام شود تا بتوان نقاش تمام وقت بود.
بله ، من دو فرزند دارم، که بزرگ هستند ولی بزرگ شدن آنها زمان بردهاست. بچهها رسیدگی میخواستند. من همیشه معلم بودم. چه آموزش در آتلیهام و چه زمانی که دردانشگاه درس دادم. برای این احتیاج داشتم با دانشجویانم ارتباط بگیرم. آنها میآمدندو میرفتند و بخشی از زندگی من میشدند و من بخشی از زندگی آنها میشدم و بعد درس میخواندم و کار میکردم و هنوز وقتی که در آتلیه مینشینم فکر نمیکنم که کاری که الان انجام میدهم، محصول نهایی برای ارائه است و آن چیزی است که قراراست روی دیوار برود و فکر میکنم هنوز دارم در کنار نقاشی کردن تجربه هم کسب میکنم. هنوز هم از خودم وفضای اطرافم و همه تجربیاتم یاد میگیرم و همه اینها هم ممکن است که بازدارنده باشند و پروسه تولید اثر هنری را عقب بیاندازد و در عین حال میتوانند کمک کننده هم باشند. من تجربیاتی دارم که شاید خیلیها که جوان هستند و تجربه جنگ را نگذراندهاند و انقلاب فرهنگی و انقلاب را ندیدند و یا مثلا دو بچه را در شرایط سختی بزرگ نکردند، نداشته باشند. اینها هم میتوانند مثبت باشند و هم منفی. تلاش میکنم تا اینها را تبدیل کنم به اتفاق مثبت. یادم میآید که وقتی پسر دومم به مدرسه میرفت به محض اینکه او به مدرسه میرفت من هم به آتلیه میرفتم درست مثل یک کارمند. میرفتم آنجا و شروع میکردم به کار کردن . از ساعت 8:30 تا ساعت1 و بعد برمیگشتم خانه و پسرم هم کم کم به خانه میرسید. تداوم این روند یعنی وقتی شما در طول هفته هر روز این زمان را کار میکنید، نتیجه خواهدداد. و هر روز کار کردن بهترین امتیاز است، برای اینکه جلو بروید و بعد بگویید که من یک نقاش تمام وقت هستم. البته شرایط همیشه این امکان را فراهم نمی کند .
تعداد اساتید مرد در دانشگاهها خیلی بیشتر از خانمها است. قیمت کلاس معلمهای خانم از اساتید آقا کمتر است. در صورتی این خانم و اقا از نظر سطح کاری و سابقه تدریس تفاوتی با هم ندارند. و بعضی از این خانمها در زمینه تدریس با دقتتر و پر حوصلهتر هم هستند. شما این موضوع را چطور میبینید؟
قیمت کلاسهای هر معلمی بنا به دلایل شخصی خودش تعیین میشود و مرد و زن ندارد . این دلایل گاه حتی به توانایی آن معلم ارتباطی ندارد . من چون اکثر شاگرد هایم هنرستانی و دانشجوهستند و برایشان سخت است که بخواهند شهریه بالا پرداخت کنند، حد معقولی را درنظرگرفتم . وسواسهای خودم است. اگر یک روز کلاس باشد و هنرجو بیاید و به دلایلى خوب کار نکند، من دچار عذاب وجدان مى شوم، و بعد فکر مى کنم من امروز چه چیزى یاد دادم، هنرجو اینجا آمده از راه دور و شهریه را هم مى دهد. درست است که درآمد مطمئنم از کلاسهایم است، اما دوست ندارم شهریه بی ربط بگیرم. این ربطى به خانم و آقا بودن ندارد. این قیمت گذارى شخصى است. فکر مى کنم قرار نیست درس هنررا مثل یک کپسول در آب حل کنم و بدهم بچه ها بخورند. آنها باید یاد بگیرند و خودشان کار کنند و این زمان مى برد، پس هنرجو باید بتواند از عهده پرداخت شهریه بربیاید.
درباره حضور کمرنگ هنرمندان خانم در داورى فراخوان ها چه نظرى دارید؟
گاهى به من زنگ مى زنند و مى گویند براى داوری فلان فراخوان بیایید. و وقتى من مى گویم نمى آیم، آن ها مى گویند تمام داوران آقا هستند و مى خواهیم یک خانم هم باشد. این خیلى بد است و من نمى دانم چه باید بگویم چون مرد و زن ندارد وقتی شما داورانتان را براساس توانایی هایشان انتخاب می کنید . من در داوری هایی در کنار خانم ها بوده ام که توجه ، دقت ، دانش و وجدان در قضاوتشان کاملا مشهود بوده ، این امر در مورد بسیاری ازداوران آقایی که در داوری همکارشان بودم هم صادق است . اما هنرمندان خانمی را می شناسم که بسیار توانایی بالایی در امر داوری دارند ولی دعوت به داوری را قبول نمی کنند.شما براى داورى مى روید چون فکر مى کنید مى توانید تاثیر گذار باشید اما وقتى در دراز مدت مى بینید که هیچ اتفاقى نمى افتد کم کم نمى روید. شاید بسیاری از کسانی که داوری را قبول نمیکنند هم همین دلیل را دارند ، اگرچه که بسیار داوردقیق و با وجدانی باشند . بعضیها هم البته با این وجود میروند.
یعنى این عدم حضور انتخابى است، چرا که مسئولیت پذیرى و زمانى که صرف این کارها مى شود زیاد است؟
بله ، شما بعنوان یک هنرمند در رشته تخصصی خودتان زمانی را برای مطالعه و تولید احتیاج دارید ، قطعا حضور در فعالیت های هنری - فرهنگی زمان خودش را نیاز دارد ،قبول دعوت برای داوری ، سخنرانی، پژوهش ، مشاوره ، همکاری بایک ارگان و..... مستلزم صرف زمان های طولانی است . حداقل برای من چنین است ، به من بگویید یک سخنرانی در ماه آینده برگزار کنم ،مهم نیست که به موضوع سخنرانی اشراف کامل داشته باشم یا نه ، من تمام یک ماه کار فکری دیگری نمی توانم انجام دهم و تمام وقت به مطالبی که قرار است بگویم فکر می کنم . البته ممکن است برای بسیاری از دوستان هنرمندم مسئله اینچنین پیچیده و سخت نباشد . ولی برای من قبول هر کاری یعنی زمانی را صرف کردن ، چه در مقام معلم در دانشگاه ، چه در هییت مدیره انجمن ، چه داور ، سخنران و...و پس از مدتی ترجیح می دهید از بار فعالیت های جانبی کم کرده و به کارهنری خود بپردازید.
روحیه کار گروهى بین اعضاى انجمن پایین است؟
انجمن های تجسمی در ایران قدمتی بیست ساله دارند و این زمان برای شکل گیری و رشد تفکر کار گروهی و قبول مسئولیت های آن کافی نیست . روحیه کار گروهی در این بیست سال در انجمن هنرمندان نقاش افت و خیز های زیادی داشته است ، ولی در هیچ زمانی اعضا ، هییت مدیره ها را تنها نگذاشته اند . همیشه گروهی از اعضا داوطلب کار در کارگروه های انجمن هستند.
آیا یک هنرمند خوب مى تواند یک مدیر خوب هم باشد؟ این مدیر هنرمند باید زمان زیادى را صرف مدیریت کند؟
زمانى که "انجمن هنرمندان نقاش ایران" در سال ٧٧-٧٨ شکل گرفت، عده ای هنرمند نقاش اساسنامه آن را نوشتند . پیش از آن تجربه مشابهی نبود که به آن رجوع شود . در اساسنامه رییس هییت مدیره باید عضو انجمن باشد یعنی نقاش ، در آن زمان به این که یک هنرمند چقدر توان و دانش مدیریتی دارد توجه نشد . شاید به درستی فکر کردند تا رییس انجمن نقاش نباشد درک درستی از وضعیت اعضا و معضلات جامعه تجسمی نخواهد داشت . در طول بیست سال فعالیت انجمن همواره هییت مدیره و بخصوص رییس هییت مدیره زمان زیادی را برای اداره انجمن صرف کردند . شاید اگر توان مالی انجمن ها اجازه می داد فرد پر تجربه ای که در زمینه مدیریتی دانش کافی داشته باشد را جهت مشاوره دادن استخدام می کردند . طی این بیست سال این اتفاق نیفتاد و هییت مدیره ها در طول سه سال مدیریت خود با تلاش بسیارسعی در برقراری توازنی بین فعالیت هنری خود و کاردر انجمن هستند .
نیروى داوطلب از اعصاى جوانتر انجمن نمى آمد؟
مى آیند و کارمى کنند.بیشتر اعضایی که در کار گروه ها کار می کنند اعضای جوان انجمن هستند . ولی با این همه اعضای هییت مدیره تمام وقت کار می کنند .
تا زمانى که کسی خودش هنرمند نباشد، و مسائل مربوط به این حرفه برایش پیش نیامده باشد، نمى تواند به عنوان یک مدیر براى این موضوع فکر کند.
دقیقا همینطور است براى همین است که مى گویند رییس انجمن باید حتما نقاش باشد و تا وقتى که نقاش نباشید ممکن است اصلا برایتان اهمیت نداشته باشد که مثلا "موزه هنرهاى معاصر" قرار است واگذارشود یا خیر. این کارها به ایتالیا فرستاده شود یا نشود. در حوزه نقاشی دیواری باشد یا نباشد،چه اهمیتى دارد. ولى وقتى که خودتان نقاشى مى کنید، مى بینید که تمام این ها مى تواند، مهم باشد. مى بینید که بیمه نقاش مهم است، مى بینید که نمایشگاه گذاشتنشان و فروش آثارشان مهم است. ولی باید توجه داشت که نیاز های اعضا ورویکردهای انجمن ها طی سالیان تغییر می کنند و تنها در یک ارتباط پویا بین اعضا و هییت مدیره ها و مسائل جامعه تجسمی می توان نتیجه درست گرفت .
آیا نقاشانى که در انجمن کار مى کنند حقوق دریافت مى کنند؟
نه هیئت مدیره و نه اعضایى که براى فعالیت مى آیند، هیچ کدام حقوقى دریافت نمى کنند. در واقع تمام درآمد انجمن که از حق عضویت اعضا است ، برای هزینه های دبیرخانه و مسائل جاری انجمن صرف می شود .
زیبا سازى شهردارى براى فراخوان هاى نقاشى دیوارى با انجمن نقاشان همکارى مى کند؟
یک شورا دارد که بعضی از افراد هییت مدیره ها و اعضای انجمن ها در آن حضور دارند که هر دوهفته یکبار جلسه دارند و این فراخوانها را اعلام مى کنند. چه بهارستان و چه برنامههایى در طول سال. این شورا براى قضاوت درست و علمى طرح ها و ایده هاى نقاشى دیوارى و فراخوانها از طرف هنرمندان است و براى رویدادهاى سالانه برنامه ریزى مى کنند.
گفته مى شود زیباسازى شهردارى چندماه بعد از اجراى نقاشى دیوارى با هنرمندان تصویه حساب مى کند. البته این نقاشى دیوارىها اتفاق خوبى هستند، هم از نظر زیبایى شهرى و هم از نظر درآمد براى هنرمندانى که در این زمینه فعالیت دارند. اما براى انجام پروژهها بعضى از هنرمندان توان تامین سرمایه اولیه را ندارد و این انتظار چند ماهه براى تصویه حساب طولانى است.
بله من هم این را شنیده ام و چند بارهم که ازطرف انجمن با زیباسازى پروژه داشتیم، پرداختشان به همین صورت بود ه است ولی در نهایت پرداخت می کنند ..
در زمان ریاست شما در انجمن بحث واگذارى ”موزه هنرهاى معاصر تهران" به بخش خصوصى مطرح شد و هنرمندان براى اعتراض به این واگذارى جلوى موزه تجمع اعتراضى ارام داشتند. و موزه هم به بخش خصوصى واگذار نشد. این اتفاق به نظر شما مثبت بود؟
بله، آن زمان خیلى بحث و گفتوگو درباره واگذارى موزه بود و گفته مى شد این واگذارى باید با نظر مجلس صورت بگیرد. اما بالاخره متوجه شدیم این واگذارى انجام مى شودودر عین حال همه شان هم منکر بودند. انجمن هنرمندان نقاش یک بیانیه خطاب به "وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى" نوشت و نظر جامعه تجسمی را عنوان کرد . و در نهایت عقب نشینى کردند، چون اعتراض جامعه تجسمی را دیدند. "موزه هنرهای معاصر"متعلق به یک نفرو دونفر نیست ، این موزه و آثاری که در آن هست به همه مردم ایران تعلق دارد . زمانى که موزه تحت نظر مجلس و یا وزارت فرهنگ ارشاد است جایى وجود دارد، که پاسخگو باشد، اما در بخش خصوصى چنین نیست. البته آن زمان شرایط نامعلوم بود و هیچ امیدى براى پاسخ به این اعتراض نبود. و خوشبختانه جامعه تجسمى دراین مورد به موقع عکس العمل نشان داد.
نظرتان به عنوان یک هنرمند پیشکسوت درباره "تیرآرت"، "حراج تهران" و جشنواره تجسمى فجر چیست؟ خیلى از هنرمندان در این فضاها جایى ندارند و اصلا این ها را نمى پسندند.
من از زمانى که درانجمن بودم، با "جشنواره تجسمی فجر" موافق نبودم. بینال ها درایران سابقه طولانترى داشتند، اما جشنواده فجر از آنها جدیدتر بود و از زمانى که فعالیتش را اغاز کرد بودجه بینال ها را به خود اختصاص داد. الان جشنواره فجر بودجه مشخص دارد، اما بینال نقاشى بودجه مشخص ندارد. و این یک معضل است. در حال حاضر هنرمندان جوانی که در شهرهاى دیگر زندگى و کار مى کنند، احتیاج دارند که جشنواره هایى باشد که در آنها کارشان دیده شود، عده اى که از جشنواره فجر حمایت مى کنند، نظرشان این است که جشنواره فجر فرصت دیده شدن هنرمندان شهرهاى دیگر را فراهم میکند. البته کاری که بینال ها هم انجام می دهند . مشکل من این است که باید ازاول بودجه براى بینال هاى تجسمى تعریف مى شد ( عکاسى، مجسمه سازى ، نقاشى ،تصویرسازى ،گرافیک ،سرامیک و خوش نویسی ) و بعد مى گفتند جشنواره فجر هم هست. الان جاى یک بینال هنرى در کشور ما خالى است. انجمن ما طرحش را داد. یک طرح نوشتیم و قرار بود نمایشگاهى در موزه هنرهاى معاصر برگزار شود. رییس وقت موزه گفتند انجمن شما نمى تواند به تنهایى این بینال را برگزار کند و باید به همراه دیگر انجمن ها باشد، مگر اینکه آن ها قبول کنند.
"بینال مجسمه" به تنهایى در "موزه هنرهاى معاصر" برگزار شد.
بله، و انجمن ها تصمیم گرفتند بینال هایشان برگزار کنند و بینال هنرهم در فضایی بزرگتر و مجهزتر برگزار شود . "جشنواره فجر" در واقع به جاى آن بینال سراسری است. فجر خوب است که باشد، اما چرا برایش این همه بودجه کلان مى گذارند. جشنواره بزرگى است که تمام رشته ها را پوشش مى دهد اما خیلى از هنرمندان حاضر به شرکت کردن در آن نیستند. فکر مى کنم جاى بینال هنر در ایران خیلى خالى است. و در عین حال تخصیص ردیف بودجه کافی و مداوم برای بینال های حوزه تجسمی .
درباره "حراج تهران" و "تیر آرت" هم باید بگویم که توسط بخش خصوصى برگزار مى شوند. تیر آرت مجموعه گالرى هایی هستند که این کار را انجام دادند و با یکى دو بار برگزارى اش نمى شود درباره اش نظر درست داد، که درادامه چه اتفاقى برایش مى افتد. قاعدتا اگر تصمیم بر این باشد که ادامه پیداکند، باید به لحاظ تئوریک و محتوایى قوى تر شود و مى تواند یک رویداد هنرى مستقل و خوب باشد که سالى یک یا دوبار برگزار گردد. حراج تهران هم دو بار در سال است و من مشکلى با برگزارى حراج تهران ندارم اما قیمت فروش آثار در این حراج چقدر واقعى است؟ و چقدر براى هنرمند امکان پذیر است که آثارش را خارج از حراج تهران به همان قیمت بفروشد؟ معیار گزینش آثار و تعیین قیمت ها را براى هنرمند ان قدیمى را مى فهمم، اما براى هنرمندان جدید نه. بر چه اساسى قیمت کار یک هنرمند بالا مى رود و یکى دیگر نه. یا یک هنرمند دعوت مى شود و دیگرى نه. فى النفسه بد نیست اما اى کاش امکانش بود ما چند حراجى داشته باشیم. من بعد از سال ها تجربه کارى درانجمن و جاهاى دیگر به این نتیجه رسیدهام که هیچ چیزى را نباید بگوییم نه ، نباشد . باید بگوییم باشد اما چند شکل دیگرش هم باشد. براى این که ما تجربه ى کمى در تمامى زمینه ها داریم. تجربه هاى ما در زمینه هاى ماندگار کم است. چه بهتر مى شد که ما چند حراج داشتیم و در این چند حراج چند مدل سلیقه و شیوه انتخاب و برگزارى داشتیم. مثلا حراجى براى جوانترها داشتیم و آن ها را با خودشان مقایسه مى کردیم. و روى یک اصول و با یک متد خوب پیش میرفت. قطعا انرژى زیادى لازم است تا گروهى دیگر حراجى جدیدی را راه اندازى کنند تا آثاربخش دیگری ازجامعه تجسمی را پوشش دهد . .
تا به حال آثار شما بیمه شده؟
نه
حتى آثارى که به خارج از ایران فرستادید؟
فکر نمى کنم بیمه شده باشد.
تا به حال کارهایتان در این رفت و امدها آسیب ندیده اند؟
خارج از ایران نه، اما ایران چرا. زمانى که انجمن بودم کاری را به موزه هنرهاى معاصر اصفهان فرستادم. کار بسته بندى شده رفت و برگشت. من بستهبندی کار را باز نکردم، بعد کارم را براى نمایشگاهى در موزه هنرهاى معاصر تهران فرستادم و به من گفتند کار پاره است. شاید اگر زمانى که کار از اصفهان برگشت بسته بندى اش را باز مى کردم و مى دیدم سالم است یا زمانى که کار به موزه تهران رفت آنجا بودم اینطور نمى شد. احتمالا زمانى که داشتند بسته بندى را باز مى کردند کاتر کار را پاره کرده است. البته موزه کار را مرمت کرد و درست شد ..
تعامل بین نقاشان و گالرى داران را چگونه مى بینید؟
همزمان با گشایش گالری های بیشتر و بحث گالری و گالری دار حرفه ای و فروش گالری ها ، مناسبات آن ها با هنرمندان تغییر کرد . قبلا تمام گالرى ها مثل گالرى گلستان بودند و هر هفته یک نمایشگاه داشتند با بیشمار هنرمند. اما کم کم شروع کردند به کم کردن تعداد هنرمندانى که با آن ها کار مى کنند . هر گالری برای خودش خط فکری دارد و سلیقه خاص ..
گالری ها هنرمندان خود را دارند و در شرایطی هنرمندان جدیدی را به جمع گالری خود اضافه می کنند ولی این برای خیل هنرمندان جوانی که پشت در گالری ها می مانند کافی نیست .آنها به هزار دلیل از گالرى ها برای گرفتن وقت نمایش جواب سر بالا مى گیرند . گالرىها مى گویند وقت نداریم،یا این نوع کار براى گالرى ما مناسب نیست، یکى مى گوید خبر مى دهد، بعضى اصلا جواب نمى دهند، بچه ها ماه ها به دنبال جایى براى نمایش هستند و نمى دانم براى این وضعیت چه باید کرد چون گالرى هم ظرفیتى دارد. بعضى گالرى ها هم یک زمانهایى را براى جوانان مى گذارند. یا مثلا براى نمایشگاه اول بچه ها یک گروه جمع مى کنند و نمایشگاه گروهى برگزار مى کنند. اما این همه کافى نیست.
نظرتان درباره فعالیت هاى اخیر بعضى از افراد براى فروش آن لاین کارهاى نقاشى و طراحى چیست؟
من با یکى از آن ها صحبت کردم اتفاقا. قرار شد یکى از کارهایم را براى فروش و انتشار در صفحه شان بدهم. فکر مى کنم خوب است، اما نقاشان جوان علاوه بر فروش کار احتیاج به دیده شدن هم دارند. در این صفحات کارشان فروش مى رود اما مانند نمایشگاه حضورى دیده نمى شوند، اما این این هم لازم و مثبت است.
براى هنرمندان جوان چه توصیه و صحبتى دارید؟
نقاشى کردن و مسیر هنرى راهى است که خیلى زود به نتیجه نمیرسد. اینطور نیست که شخصى چهار یا پنج سال کار کند و موفق شود و کارهایش خوب فروش برود. و به جایى که مى خواهد برسد. اصلا اینطور نیست، یک راه سنگلاخ است، گاهى اوقات بن بست است و فراز و فرودهاى بسیار دارد. و در این راه به هیچ چیز نمى توان اطمینان کرد. در لحظه همه چیز مى تواند عوض شود. و شما هستید و کارى که انجام مى دهید. همیشه به جوانان مى گویم که آگاهانه پا در این مسیر بگذارند . در عرصه هنر هیچوقت نمى توانى بگویى زیر پایم محکم است. زمانى که فکر کنى محکم است، یعنى متوقف شده اى. این راه هرچقدر جلو بروى مى تواند تغییرکرده و گسترش یابد . و بطور قطع هیچ میانبری هم وجود ندارد .