کاوه سجادی حسینی، فیلمساز در گفت و گو با اقتصاد هنر آنلاین مطرح کرد:
اگر فیلمنامه خوب باشد به تو می گوید ریسک کن
سینما با وجود همه زرق و برقی که دارد و توجهی که بیش از هر رسانه دیگر به خود جلب می کند، ریسک بیشتری نیز برای سینماگر می طلبد، و سینماگر به عنوان فردی که تمام طول عمرش را در این حیطه گذرانده، با مشکلاتی همچون نبود محیط امن شغلی و آینده ای نامعلوم مواجه است و از طرفی سرمایه گذاران این بخش نیز، بنابر اندیشه اقتصادی خود، به حمایت از فیلم هایی که با ذائقه و سلیقه عمومی هم خوانی بیشتری دارند، تمایل نشان می دهند و چون این سلیقه لزوما همیشه در حال رشد نیست، می بینیم سینمای جدی ما روز به روز کم رنگ تر می شود. اما این میان افرادی هم هستنند که تلاششان بر این است که این نوع سینما را زنده نگه دارند."کاوه سجادی حسینی"، کارگردان و فیلمنامه نویسی ست که در کارنامه کاری اش آثار قابل دفاع و معتبری دیده می شود. اقتصاد هنر آنلاین با این هنرمند به گفت و گو نشسته است:
با توجه به اینکه شما در این حیطه پیشینه خانوادگی دارید، آیا سینما یک ژن خانوادگی در شما ست؟
من معمولا این سؤال را با جملهای از کریشتوف کیشلوفسکی، جواب میدهم. از کیشلوفسکی میپرسند که چگونه فیلم ساز شدی؟ میگوید: من یک بچه شر بودم. مادرم مرا به مدرسه فیلم عمویم برد "دقیق به یاد ندارم که عمویش بود یا همسر خالهاش" من در پانسیون آنجا ماندم و چون خیلی جسور بودم، دوربین را برمیداشتم، مستند میساختیم و به این ترتیب فیلم ساز شدم؛ یعنی اگر عمویم مدرسه نجاری داشت من هم نجار میشدم.
پدر شما اولین فردِ خانواده تان بود که وارد سینما شد؟
پدر وعمویم به همراه "کیانوش عیاری" و تعدادی دیگر که به خاطر نمیآورم در سینما آزاد اهواز فعالیت میکردند. پس از آن عمو و پدرم به سمت تئاتر رفتند. بعد از انقلاب تئاتر را ادامه دادند و پدرم با فیلم (افق/ ساخته رسول ملاقلیپور/ سال 1367) به عنوان منشی صحنه و بازی در یکی از نقشهای منفی فیلم، وارد سینما شد و فعالیتهایش را به همین ترتیب ادامه داد تا سال 77 که فیلم ساخت.
در آن زمان اقتصاد عوامل سینما چگونه بود؟
به گمانم شرایط اقتصادی به همین صورتی بوده که اکنون هم هست؛ با این تفاوت که در آن زمان تعداد افرادی که در سینما کار میکردند کم و امنیت شغلی بالا بود و به همین دلیل به صورت مداوم مشغول به کار بودند. نکته دیگر این که در آن زمان افراد متخصص کم بود و مسئلهای که اکنون وجود دارد این است که افراد متخصص وارد کار نمیشوند و افراد بر اساس روابط فامیلی وارد کار میشوند؛ یعنی من پسر خالهام را میآورم، یکی دوستش را میآورد، یکی همسرش و... در گذشته چنین اتفاقی رخ نمیداد و تخصص شرط ورود به کار بود؛ به هر حال ما با سینما روبهرو هستیم و سینما پس از معدن سختترین کار جهان است و به افراد متخصص نیاز دارد. من از کودکی در سینما بزرگ شدم؛ البته پدرم برای مدتی در کنار کار تئاتر، کارمند شرکت نفت بود و از آنجا که بیرون آمد تئاتر را ادامه داد، مسئول حوزه هنری اهواز شد و پس از این که با آقای ملاقلیپور آشنا شد با او به سر صحنه رفت.
شما جنوب متولد شدید؟
خیر، من تهران به دنیا آمدم؛ اما در جنوب بزرگ شدم.
رویکرد اجتماعی شما در فیلمهایی که کار کردید، چه به عنوان دستیار، چه به عنوان کارگردان، تا چه حد به خاستگاهی که در آن بزرگ شدید مربوط میشود؟
من یک فرد اجتماعی هستم و دستیاری کارگردان و به طور کلی کار سینما، به این دلیل که یک فعالیت گروهی است، به مهارت برقراری ارتباط نیاز دارد. من ارتباط و رفاقت را با هم ترکیب میکنم و این سبب میشود که این ارتباط به رفاقت تبدیل شود؛ البته خوب در این ارتباط ها پیش میآید که آدم اشتباه کند و گاهی با کسی رفاقت میکند که از او ضربه میخورد و یا به فرد مقابل ضربه میزند. در هر صورت ارتباط عمومی مهمترین بخش سینما است و بخش عمدهای از مردم جنوب خون گرم هستند.
شما با عنوان دستیار کارگردان عضوِ خانه سینما هستید؟
در حال حاضر دیگر عضو دستیاران نیستم اما عضو افتخاری آنها هستم؛ اما قبلا به مدت دو دوره در شورای مرکزی نایب رئیس انجمن دستیاران کارگردان بودم. اکنون هم عضو کانون کارگردانان و هم عضو انجمن فیلمسازان کوتاه هستم.
شما چه ضرورتی را برای انجام فعالیتهای صنفی در سینما احساس میکنید؟
مهمترین مسئله در این خصوص، حمایت و امنیت شغلی است که ما در سینما نداریم. کار صنفی سبب میشود که سعی شود موقعیتی شکل بگیرد که جای پای ما در این عرصه محکم شود. ما مثل کانون وکلا شماره ثبت نداریم و زمانی که میخواهیم در وزارت کار چیزی را ثبت کنیم، با شماره ماهیگیران جنوب ثبت میکنیم. سینما کد اقتصادی ندارد و تلاش بر این است که به این مرحله برسیم.
نظام سینمایی به وزارت ارشاد مربوط میشود. آنچه به وزارت کار مربوط میشود و بسیار هم مهم است، هنوز میسر نشده است.
چرا این مسئله تا این حد برایتان مهم است؟
همان طور که گفتم، مسئله امنیت شغلی، بیمه و حمایت پس از بازنشستگی است. اینها مسائلی هستند که باید برای دستیابی به آنها تلاش کنیم. باید شرایطی فراهم شود که کار سینما را به عنوان یک شغل واقعی بپذیرند. زمانی که کار تو را به عنوان یک شغل نمیپذیرند، این خطر وجود دارد که تو 10 سال ویا 20 سال از زندگیت را برای این کار بگذاری و در زمان پیری هیچ کس را نداشته باشی و در بدترین شرایط مجبور میشوی که باز هم کار کنی یا در خانه سالمندان زندگی کنی. شما هر شغلی که داشته باشید، در پیری با مشکلاتی مثل تنهایی، بیماری و.. مواجه میشوید. در جایی فیلم برداری میکردیم، یک پیرمرد فرتوت آمد که دارویی بگیرد. متصدی داروخانه به او گفت: برو آنجا بایست تا دارویت را برایت بیاورم. از دوست دیگری که او هم در داروخانه بود و با احترام بیشتری با پیرمرد صحبت میکرد، پرسیدم: این شخص کیست؟ گفت: یکی از جراحهای معروف است. مسئله این است که ما حمایت نمیشویم و تلاش ما این است که کار صنفی انجام بدهیم که امنیت شغلی بالا برود و هر کسی وارد این عرصه نشود، مگر این که تلاش کند؛ البته این گونه نیست که درها بسته باشد؛ اما اگر کسی تنها با تجربه وارد کار شود، شاید بتواند تا یک جایی با هوش و تجربه پیش برود؛ ولی ممکن است با یک اشتباه خیلی چیزها تغییر کند؛ بنابراین باید تحصیلات و تلاش در کنار هم باشد.
حمایت دولت در این زمینه چگونه است؟
به هر حال دولت مخالفتهایی دارد. همان طور که میدانید خانه سینما به مدت دو سال در زمان ریاست "محمود احمدی نژاد" بسته بود و در دوره ریاست "حسن روحانی" مجددا شروع به کار کرد و این باز و بسته شدنها مشکلات زیادی را ایجاد میکند. ما فیلم را میسازیم؛ اما توقیف میشود، آن هم فیلمی که ابتدا پروانه ساخت و سپس پروانه نمایش گرفته است. مراحل کسب مجوز به این صورت است که ما فیلمنامه را به ارشاد میدهیم، تصویب میشود و پروانه ساخت دریافت میکند سپس فیلم ساخته میشود و دوباره خود فیلم به ارشاد داده میشود که تصویب شده و پروانه نمایش میگیرد. نظر این اتاق با اتاق بغلی فرق دارد، به طور مثال حوزه هنری فیلم (بوفالو/ ساخته کاوه سجادی حسینی/ سال 1393) را اکران نکرد؛ اما مؤسسه سوره که مال حوزه هنری است، دیویدی فیلم را خرید، چرا؟ چون مسئول اکران و مسئول خرید دو نفر هستند. کار برای ما که فیلم تجاری نمیسازیم، سخت است؛ البته من فیلم تجاری هم میتوانم بسازم، چند بار هم خواستهام که فیلم کمدی بسازم؛ اما خجالت کشیدم؛ اما همان فیلم را فرد دیگری ساخته است.
اما در آتیه شما دیده میشود که فیلم کمدی هم بسازید.
بله قطعا میسازم، اما کمدی درست. من فیلمهای کمدی به ویژه فیلمهای وودی آلن و کمدی آلمان و فرانسه را دوست دارم؛ اما این نکته برایم مهم است که فیلم نگاه و حرفی برای گفتن داشته باشد. هر حرفی را نگوییم و اگر میگوییم، درست بگوییم.
نظر شما در مورد سینمای کمدی کنونی ایران چیست؟
به نظر من این مسئله به دولت مربوط نمیشود. به سلیقه عمومی مردم هم ربط ندارد. به سلیقه کسانی مربوط است که به عنوان سرمایهگذار یا تهیهکننده سرمایهگذاری میکنند؛ در واقع یک گروه کوچک باعث میشود که یک سری فیلم سخیفِ بیروحِ و بیخاصیت مریض و مشکل دار تولید شود و چون فروش خوبی دارد بقیه هم میگویند خوب ما هم فیلمهای این چنینی بسازیم.
ولی سازنده این دست فیلمها، مدعی هستند که مردم چنین فیلمهایی را میپسندند.
فرهنگ مدعی این است که سلیقه مردم را تغییر میدهد. سلیقه چگونه تغییر میکند؟ با افزایش سواد. اگر سواد یک فرد، یک گروه و یک اجتماع بالا برود، به طور مثال میفهمد که برای پیشگیری از ورود سرما باید پنجره بگذارد. به نظر من سلیقه و سواد در کنار هم قرار میگیرند. مسئلهای که وجود دارد این است کهگاهی ممکن است که افراد بگویند خوب سلیقه ما این است؛ اما من میگویم سلیقهتان این است چون بیسواد هستید؛ یعنی باید سوادتان بالا برود که با سلیقهتر شوید. مردم بیشتر تلویزیون میبینند تا سینما؛ بنابراین در تلویزیون، کتاب، مجلهها، روزنامهها و.. باید تلاش شود که به همه چیز عمق داده شود که مردم بتوانند فکر کنند. زمانی که به تولید فکر شود، مخاطب هر کالای فرهنگی سلیقه بهتری خواهد داشت.
اما مخاطبی که به سینما میآید تا به طور مثال فیلم (رحمان 1400/ ساخته هادی منوچهری/ را تماشا کند، سلیقهاش از طریق تلگرام، اینستاگرام و فضای مجازی هم تغذیه میشود.
سینماگر باید سطح سلیقه مردم را بالا ببرد؛ اما قرار هم نیست که فلسفه درس بدهد؛ اما ما باید ساز و کاری داشته باشیم که سلیقه مردم، پله پله بالا برود که اتفاقات بهتری رخ بدهد همان طور که ما بعد از فیلم فارسی، فیلمهایی مثل (اجارهنشینها/ ساخته داریوش مهرجویی/ سال 1365) را دیدیم. ما در دهه 60 و 70 فیلم کمدی سخیف نداشتیم، حتی اگر خیلی هم بد بود. فیلم (مومیایی3/ ساخته محمدرضا هنرمند/ سال 1378) بود که پیش پا افتاده بود؛ اما سخیف و مبتذل نبود.
در حال حاضر مسئله این است که سرمایهگذار تمایل دارد که خیلی سریع چند برابر سرمایهاش را برگرداند و این مسئله بر ایدههایی مثل ایدههای شما غلبه دارد.
تاریخ تکرار میشود. تولید فیلم فارسی دست کسانی بود که شغل دیگری داشتند و به آنها گفته شده بود که برای ساخت فیلم سرمایهگذاری کنند، این افراد هم وارد فضای کار شدند و به سینمای ایران ضربه زدند و فیلم فارسی را تولید کردند. اکنون همین اتفاق در حال افتادن است و ما فیلم فارسی تولید میکنیم. اگر سانسور نبود، احتمالا اتفاقات بدتری میافتاد و اکنون از فیلم فارسی هم پیشتر رفته بودیم؛ البته من نمیگویم سانسور خوب است؛ اما وقتی که فیلم ساز بر سطح حرکت میکند و از شوخیهای جنسی استفاده و با دست شویی شوخی میکند، مخاطب نمیتواند با افرادی که با آنها رابطه رسمی دارد به سینما برود.
حالا به آن بخش از اقتصادِ سینما بپردازیم که هدفش برگشت سرمایه نیست؛ با توجه به این که در کارهایی که ساخته اید، برگشت سرمایه الویت چندم شما بوده است نظرتان در این خصوص چیست؟
به طور مثال من بوفالو را نساختم که سرمایهاش برنگردد، اتفاقا ساختیم که سرمایهاش را برگردانیم و شرایط را به گونهای رقم زدیم که این اتفاق بیفتد، از بازیگران چهره استفاده کردیم. "پرویز پرستویی"،سهیلا گلستانی"،"هومن سیدی" و "پانتهآ پناهیها"، از بازیگرانی هستند که امکان فروش فیلم را فراهم میکنند؛ اما فیلم در اکران شکست خورد به این دلیل که حمایت نشد؛ البته میپذیرم که فیلم سخت است و نیاز است که مخاطب فکر کند. تم فیلم طمع است و ما هم سعی کردیم که داستان را خیلی هم سرراست بیان نکنیم و در روایت تغییراتی ایجاد کردیم. فیلم چند بار از تلویزیون پخش شده است و من بارها مردم عادی را دیدهام که گفته اند این فیلم که خیلی فیلم خوبی است، چرا این قدر به آن حمله شده ؟ من دفاع نمیکنم. یک فیلم ساختهام، شما یا آن را میپسندی یا نمیپسندی؛ من کار خودم را انجام دادهام و شما نمیتوانی در فیلم من دست ببری، فقط میتوانی در مورد آن حرف بزنی و حرف هم که میدانید، باد هوا است.
در خصوص تهیهکنندگی پرویز پرستویی برای فیلم اول شما (شب بیرون/ سال 1392) برای ما توضیح دهید.
آقای پرستویی با لطف این کار را انجام داد. از من حمایت کرد که فیلم بسازم و کسی را به عنوان سرمایهگذار معرفی کرد. پروانه ساخت شب بیرون دچار مشکل شده بود و ایشان لطف و کمک کردد که پروانه ساخت صادر شود. در فیلم دوم هم کمک کرد که سرمایه وارد کار شود و به عنوان بازیگر هم در خدمتشان بودیم.
شما به عنوان دستیار با اصغر فرهادی کار کرده ادید، از ساز و کار ایشان در خصوص جذب سرمایه بگویید. به هر حال ایشان در ژانری کار میکنند که صرفا جنبه سرگرمی ندارد و خوب سرمایهگذارها هم عمدتا تمایل دارند در حوزه سرگرمی سرمایهگذاری کنند که برگشت سریع سرمایه داشته باشند.
سینمای اجتماعی یا همان ژانر درام برخواسته از دل جامعه است و من فکر میکنم این سینما، سینمایی ست که کارگردان در آن هم میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد، هم می تواند سانسور را دور بزند و هم برای مردم جذابیت داشته باشد و مهمتر از همه فیلم می تواند قصه داشته باشد. چیزی که در این جنس سینما مهم است، روابط اجتماعی و فردی است. وقتی من تنها هستم، قصهای هم ندارم؛ اما وقتی با فردی در جامعه ارتباط برقرار میکنم، به یک قصه تبدیل میشویم. من فکر میکنم سینمای اجتماعی کمک میکند که ما بتوانیم قصههای جذابتری را تعریف کنیم.
چرا همه مردم میتوانند این قصهها را دوست داشته باشند؟
وقتی در خصوص ارتباط انسانها باشد، وقتی باورپذیر باشد، همه آن را میپذیرند و با آن همزاد پنداری میکنند. مردم جامعه ایران تخیل را کمتر از واقعیت میپذیرند. میبینید که در سینمای هالیوود چه چیزهای عجیبی ساخته میشود؛ اما ما نمیتوانیم چنین فیلمهایی بسازیم؛ در حالی که از این حیث منابع زیادی هم داریم، به طور مثال فردوسی. ما بیشتر دوست داریم قصه بشنویم تا این که ببینیم به همین دلیل سینمای اجتماعی شرایط قصهگویی را بیشتر فراهم میکند و جذابیت ایجاد میکند؛ بنابراین دیالوگ در این نوع سینما بسیار مهم است.
چگونه افرادی در این نوع سینما سرمایهگذاری میکنند؟
ببینید در سینمای اجتماعی ریسک بالا است؛ البته به طور کلی ریسک کار در سینما بالا است؛ به طور مثال شما فیلم رحمان 1400 را میسازید، اکران میشود تا حدی هم سرمایهاش برمیگردد؛ اما توقیف میشود؛ در حالی که میتوانست فروش بیشتری داشته باشد. میبینید که این همه فیلم طنز و کمدی تولید میشود؛ اما فروش نداشته و شکست تجاری خورده است.
بنابراین سرمایهگذار چگونه میتواند اعتماد کند که پولش را وارد سینما کند؟
من فکر میکنم سینما، همچون ساختمانسازی ست. شما خانهای را می خرید، خراب میکنید، از نو میسازید و یک دفعه کنار آن یک مدرسه یا مسجد یا مرکزی ساخته میشود که آلودگی صوتی ایجاد میکند. در ساختمانسازی شما میبینید که سرمایهات بالا میرود و به یک ساختمان تبدیل میشود؛ اما در سینما یک هارد به شما تحویل میدهند و میگویند این 5 میلیارد شما است؛ در واقع تفاوت این است که هزینه کردن در سینما کمی ذهنیتر و انتزاعیتر است. به نظرم این دو خیلی شبیه به هم هستند. من وقتی میخواهم برنامهریزی درس بدهم، کتاب مدیریت پروژه عمران را تدریس میکنم چرا که تمام مراحل کار مثل، فونداسیون، طرح، نقشه و... در هر دو مشترک است و یک روز اضافه کار کردن، مساوی ست با هزینه بیشتر و ضرر کردن و یک روز کمتر کار کردن موجب ذخیره کردن هزینه میشود و اگر در هزینه صرفهجویی شود، قطعا در فروش موفقتر خواهی بود. من در برنامهریزی فیلمهایی که کار میکردم، حتی فیلمهایی که بودجه بالایی داشتند، سعی میکردم کار را به گونهای پیش ببرم که یک روز کمتر کار کنیم، بریز و بپاش نداشته باشیم که در هزینهها صرفهجویی شود؛ البته که قطعا کیفیت را فدای کمیت نمیکردم. به طور مثال در مورد فیلم "بیسر" که تصمیم ساختش را داریم، قرار است با بودجه کم این اتفاق بیفتد. به این دلیل که نمیتوانم برای فیلمنامه دیگرم بودجه زیادی را فراهم کنم و فیلمنامهای را نوشتم که به بودجه کمی نیاز داشته باشد و بتواند هزینه خودش را تأمین کند.
در خصوص فیلم بی سر کمی توضیح دهید، اولین دفعه ای ست که راجع بهش در رسانه ها می گویید
فیلمی با عنوان "بیسر" که ما از سه ماه پیش درخواست پروانه ساختش را دادیم؛ اما هنوز جلسه آن برگزار نشده است. یک بار جلسه گذاشتند که فیلمنامه مشکلاتی دارد و ما آنها را برطرف و فیلمنامه را آماده کردیم و کارهای تولید آن را انجام دادیم.
چگونه مشکلاتی وجود داشت، یعنی افرادی، آن جا نشستهاند و میگویند چه فیلمی بسازید و یا چه فیلمی نسازید و آیا این افراد صلاحیت این کار را دارند؟
بله همین طور است. یک سری مشکلات عقیدتی و مسائلی از این دست وجود دارد. به هر حال وقتی شما وارد یک بازی میشوید، باید قوانین آن را بپذیرید و نمیتوانید بگویید که من کار خودم را میکنم؛ یعنی ممکن است از نظر من آن فرد اصلاً نداند فیلمنامه چیست؛ اما من باید حرفهایش را بشنوم و آنها را اعمال کنم چرا که اگر چنین نکنم فیلمم تولید نمیشود؛ البته خوشبختانه در این دوره نظراتی که به من دادهاند، نظرات بدی نبوده است، دیدگاههای کارشناسی درستی بودهاند که من آنها را اعمال کردم.
افرادی در آنجا هستند، معمولا افرادی هستند که تحصیلات سینمایی دارند؟
فردی که با من حرف زد بله؛ اما غیر از آن "منوچهر شاهسواری" نماینده کانون سینما،"مازیار میری" نماینده کانون کارگردانان، نمایندهای از تهیهکنندگان و جاهای مختلف هستند که در هر صورت نظراتشان هم همیشه اشتباه نیست و البته ممکن است که در این میان سلیقه هم دخیل باشد.
آیا فیلم بیسر یک تجربه متفاوت است؟
من فیلم ساز هستم و اگر کار نکنم مثل یک مرداب میشوم، باید جاری باشم و کار دیگری به جز فیلمسازی بلد نیستم. به عنوان یک شغل به آن نگاه میکنم؛ اما بخش حسی و روانی آن هم برایم مهم است.
چه زمانی این فیلم ساخته میشود؟
بخشی از کارهای مربوط به آن را انجام دادیم و سعی میکنیم پروانه ساخت آن را بگیریم. "سمیرا برادری" تهیهکننده کار است و نام بازیگرانی هم که قطعی شدند را در آینده خواهم گفت. در هر صورت سعی میکنم این فیلم با شرایطی تولید شود که هزینهاش با درآمدش هم خوانی داشته باشد. "محمد حسن حیدر" و آقای شاهانی" سرمایهگذارهای این فیلم هستند.
چه زمانی امیدِ اکران این فیلم را داشته باشیم؟
در مورد اکران نمیتوانم چیزی بگویم چرا که باید پروانه ساخت صادر شود، تولید مسجل شود، پروانه نمایش صادر شود. اگر پروانه ساخت صادر شود، نزدیک یک ماه نیم دیگر، یا زودتر برای صدور پروانه نمایش به ارشاد میدهیم و امیدواریم که این چنین پیش برود. مسئلهای که در ساز و کار سینمایی وجود دارد این است که به طور مثال شما یک سرمایهگذار هستی و میخواهی پولت را در فیلم من سرمایهگذاری کنی، در این خصوص با یک فرد سینمایی صحبت میکنی و آن فرد میگوید: چرا پولت را به کاوه میدهی؟ بیا با من کار کن.
از نگاه شما تعامل در فضای هنری ما پایین است؟
ما نمیتوانیم بگوییم که صد درصد این گونه است. این مسئله یک موضوع بینابین است و در تمام صنفها این مسائل دیده میشود. البته خیلی وقتها هم پیش میآید که کسی میگوید برو با فلانی کار کن. پرونده کاری افراد هم در این زمینه مهم است. البته در مورد فیلمهای اول، خوب ریسک بیشتری وجود دارد. به طور مثال در مورد فیلم اول "سعید روستایی" (ابد و یک روز/ سال 1394)، کسی نمیدانست که چه اتفاقی میافتد، خودشان هم نمیدانستند که این فیلم این قدر خوب به فروش میرود و این ریسک سبب شد که یک فیلم ساز به وجود بیاید. شرایط دیگری هم وجود دارد، به طور مثال سه فیلم اول آقای فرهادی بازخورد فروش خوبی نداشته، اما سرمایهگذار اعتماد میکند و در فیلم (چهارشنبهسوری/ ساخته اصغر فرهادی/ سال1384) سرمایهگذاری میکند و به این ترتیب یک فیلم ساز خوب وارد سینما میشود. اگر فیلمنامه خوب باشد، به تو میگوید که ریسک کن.