به بهانه روز جهانی آزادی مطبوعات
پانزده فیلم در مورد آزادی بیان روزنامهنگار و خبرنگارها
امروز ۱۳ اردیبهشت، سوم ماه می میلادی، در تقویم سازمان ملل متحد روز آزادی مطبوعات نام گرفته است. این روز یادآور آزادی رسانه و مطبوعات است که همانند یک ضمانت نامه از جانب دولتها به رسانههای عمومی داده میشود تا هرآنچه حقیقت است را بدون هیچ روند محدودکنندهای بازتاب دهند گرچه برای اهل رسانه و مردمانی که در کشورهای زیر سلطه حکومتهای سرکوبگر و دیکتاتوری زندگی میکنند، مفهوم آزادبودن جریان خبررسانی و نیاز به خواندن و دانستن حقیقت، ارزش و مفهومی بسیار والا دارد. به بهانه این روز فیلمهایی با موضوع چالشهای روزنامهنگار و خبرنگارها در جریان آزادی بیان در مطبوعات را معرفی میکنیم.
هنرامروز-فرزانه شهریاری: آزادی بیان مقولهایست بسیار حساس و پیچیده که گاهی در لبه مرز درست و یا اشتباه بودن بیان و افشای موضوعاتی که به ضرر و یا نفع عدهای تمام میشود قرار میگیرد گاهی هم سوالاتی در مورد آزادی بیان مطرح است که پاسخشان در ابهام است؛ اینکه آیا آزادی بیان در خدمت همه، افراد معمولی و حتا بدکاران است و یا تنها افراد مصلح حق آزادی بیان دارند. اینکه آیا آزادی بیان تنها در خدمت افکار و رفتار موجه و خوب است و یا افکار بد و کردار ناشایست را هم میتوان بیان کرد؟ چگونه میتوان واقعا تشخیص داد کدام درست، خوب است و کدام اشتباه و بد...البته که در جوامع مختلف، بر اساس فرهنگها، مذهبها و نظام حکومتی، آزادی بیان نیز تعریف مشخص خود را دارد و شامل محدودیتها و یا خط قرمزهایی میشود. و بنظر میرسد یک جامعه در تعریف آزادی باید به یک وحدت رویه برسد، تا حقوق ملت تامین شود. در ادامه فیلمهایی با موضوع آزادی بیان در مطبوعات را معرفی میکنیم:
منشی همه کاره او 1940 His Girl Friday
همشهری کین ۱۹۴۱ Citizen Kane
این فیلم به کارگردانی اورسن ولز و بازی اورسن ولز، جوزف کاتن در سال ۱۹۴۱ ساخته شد.همشهری کین بیشک یکی از بهترین و الهامبخشترین فیلمهای تمام دوران است و ماجرای زندگی پیچیده روزنامهنگار بزرگ چارلز فاستر کین (اورسن ولز) است که بهعنوان آخرین کلمه پیش از مرگ واژه «غنچه رز» را به زبان میآورد و دستهای از خبرنگاران به دنبال کشف مفهوم این عبارتاند.
شخصیت کین از «ویلیام راندولف هرست» الهام گرفتهشده است البته به هیچکدام از مقالاتش در فیلم اشارهای نمیشود. همشهری کین ماجرا سلطه قدرت و ثروت بر صنعت روزنامهنگاری است که کین را فردی ایدئالیست به روزنامهنگار مجلههای زرد تبدیل میکند که با غلو کردن ماجراهای احساسی به دنبال فروش بیشتر و کسب قدرت و ثروت است.
شبکه ۱۹۷۶ Network
این فیلم به کارگردانی سیدنی لومت و با بازی فی داناوی، پیتر فینچ، ویلیام هولدن ساخته شده است.
این فیلم طعنهآمیز امتحان خودش را در گذر سالها پس داده و نشان میدهد که فقط یک فیلم کنایی تاریخ مصرفدار نیست. برندهی چهار جایزهی اسکار از جمله بهترین فیلمنامه برای پدی چایفسکی و اسکار برای همهی بازیگران اصلی و مکمل فیلم و ۱۹۸ امین فیلم میان ۲۵۰ فیلم برتر imdb است.
داستان مردی به نام هاوارد بیل که مجری قدیمی تلویزیون است و از طریق دوستش متوجه میشود که فقط دو هفتهی دیگر روی آنتن خواهد بود چون به آمار بینندهها بیتوجهی کرده است. بیل روی آنتن زندهی تلویزیون اعلام میکند که در برنامهی سهشنبه هفتهی آینده خودکشی خواهد کرد.
شبکه به خاطر این اتفاق او را اخراج میکند اما رفیقش پادرمیانی میکند تا بیل بتواند یک خداحافظی در خور شانش داشته باشد. بیل قول میدهد برای برونریزیاش عذرخواهی کند اما باز هم روی آنتن به زندگی بد و بیراه میگوید. در کمال تعجب مسئولان شبکه آمار بینندههای برنامهی بیل افزایش پیدا میکند.
فیلم یک پایان حیرتانگیز هم دارد با حرکت کرین دوربین که در تاریخ سینما ماندگار شده است.
منتقدان معتقدند فیلم بیعیب و نقص نیست. پایانش کمی لق میزند و سوالاتی هم به جا میگذارد اما چنان خوب و دقیق اجرا شده و آنقدر تند و تیز است که در نهایت به این چیزها توجه چندانی نخواهید کرد.
همه مردان رئیسجمهور ۱۹۷۶(All the President's Men)
فیلمی از آلن جی پاکولا درباره تقلب انتخاباتی در زمان ریچارد نیکسون که به رسوایی واترگیت مشهور شد و استعفای نیکسون را از ریاست جمهوری آمریکا در پی داشت. این فیلم نامزد هشت جایزه اسکار بود که چهار جایزه را دریافت کرد. از نقاط قوت این فیلم میتوان به بازیهای خوب ردفورد و هافمن اشاره کرد. همه مردان رئیسجمهور در چندین رشته نامزد دریافت جایزه اسکار و نهایتاً موفق به دریافت آن در بخش بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مکمل برای «جیسون روباردز» شد.
همه مردان رئیسجمهور را میتوان از قدیمیترین فیلمهای ژورنالیستیدانست که استانداردهای بسیار بالای آن حتی میان فیلمهای جدید هم بیرقیب است. ماجرای فیلم درباره رسوایی واترگیت و پیگیریهای دو خبرنگار به نامهای باب وودوارد (با بازی رابرت ردفورد) و کارل برنشتاین (با بازی داستین هافمن) است که منجر به استعفای نیکسون از سمت ریاست جمهوری میشود. ترکیب وقایع مربوط به صنعت روزنامه و تریلر سیاسی، همه مردان رئیسجمهور را به یک فیلم کلاسیک پارانوئید تبدیل کرده که حال و هوای آمریکا در دوران واترگیت را بهخوبی نشان میدهد.
همه مردان رییس جمهور بیشتر از هر چیزی کتاب الفبایی برای اصول اولیه روزنامه نگاری است در لحظه ای که خطر ریسک کردن در بالاترین حد خودش است. تمرکز فیلم- به درستی- فقط روی خبرنگاران و کار آن ها نیست، بلکه درباره مدیریت فراگیر سردبیر بزرگ روزنامه پست، بن بردلی، است در زمانی که داستان شکل می گیرد و از سوژه صرف به شکل یک اتفاق مجسم در می آید، فیلم به یادمان می آورد که بن بردلی مرکز جاذبه روزنامه و زندگی های خبری ما بود. همان طور که از بازی درخشان جیسون روباردز دستگیرتان می شود، او کاریزماتیک و باجذبه و مقتدر بود.
پس از رسوایی واترگیت که دو روزنامهنگار جوان واشنگتن پست به نام باب وودوارد و کارل برنشتاین در افشای تخلفات انتخاباتی ریاست جمهور وقت آمریکا ریچارد نیکسون نقش به سزای ایفا کردند رابرت ردفورد علاقهمند شد فیلمی با محوریت این دو روزنامهنگار جوان تهیه کند. نخست به الیا کازان مراجعه میکند که او نمیپذیرد و سپس با ویلیام فرید کین وارد مذاکره میشود که او هم نمیپذیرد و سرانجام دوستش آلن ج. پاکولا میپذیرد که کارگردانی فیلم را به عهده بگیرد خود ردفورد بازی در نقش باب وودوارد را میپذیرد و داستین هافمن نیز نقش خبرنگار دیگر کارل برنشتاین را بازی میکند.
داستان این فیلم بر اساس ماجرای واقعی نوشته شده است. ماجرایی که در ۱۷ ژوئن ۱۹۷۲ در دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون از ستاد فرماندهی دموکراتها در واشنگتن با دستگیری پنج سارق با وسائل مدرن استراق سمع آغاز میشود و با ورود باب وودوارد (رابرت ردفورد) گزارشگر تازهکار واشنگتن پست و کارل برنستاین (داستین هافمن) گزارشگر پرانرژی و پیگیر روزنامه وارد مرحلهٔ تازهای میشود.
منتقدان میگویند که در سینمای مدرن آمریکا هوشمندانهترین و برانگیزانندهترین فیلم دربارهی شکستهای سیاسی ملت آمریکا و تصویری نسبتا بینقص از روزنامهنگاری در خالصترین نوع خودش است. در یک کلام میشود این فیلم را درخشان قلمداد کرد. علیرغم همهی پیچشهای داستانی و جزییات پیچیدهی رسوایی واترگیت، فیلم طوری ساخته شده که برای همه قابل فهم و تماشایی باشد.
نفوذی The Insider 1993
نفوذی بر اساس مقاله «مردی که زیاد میدانست» Vanity Fair ساختهشده است. جفری وایگند (راسل کرو) کارمند ارشد یک کمپانی دخانیات است که با تضمین تهیهکنندهای به نام برگمن (آلپاچینو) برای افشاگری درباره این صنعت در برنامه تلویزیونی حاضر میشود اما قدرت زیاد صنعت دخانیات مانع از پخش برنامه میشود. بازیهای آلپاچینو و راسل کرو را از بهترین اجراهای کارنامه هنریشان است.
این فیلم داستان واقعی زندگی یک ناشر معروف هرزهنگاری در ایالات متحده است که بارها و بارها از سوی اقشار مختلف جامعه مورد اتهام قرار گرفته و بابت انتشار مجلاتش به دادگاه کشیده میشود.
فیلمی است به کارگردانی میلوش فورمن، محصول مشترک کانادا و آمریکا که در سال ۱۹۹۶ ساخته شد. اسکات الکساندر و لری کاراشوسکی فیلمنامهٔ این فیلم را نوشتند و الیور استون تهیهکننده آن بود. بازیگرانی چون وودی هارلسن، کورتنی لاو، ادوارد نورتن، برت هارلسن، دانا هانوور، جیمز کرامول و کریسپین گلاور در این فیلم ایفای نقش کردند.
«مردم علیه لری فلینت» جایزه بهترین فیلمنامه و کارگردانی گلدن گلوب را دریافت کرد. در دو رشته جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین کارگردانی نامزد دریافت جایزه اسکار شد و خرس طلایی جشنواره فیلم برلین را نیز به دست آورد.
فیلم با نمایش دوران کودکی لاری آغاز میشود. از آن زمانهایی که به همراه برادر کوچکتر خود با یک گاری دستی در منطقه آپالاچی کنتاکی به درب خانهها رفته و مشروب میفروشند و سپس جهشی به آینده و پیشرفتهای بیست سال بعد.لری فلینت (وودی هارلسن) و برادرش جیمی (برت هارلسن) گردانندگان کلوب شبانهای به نام هاسلر هستند. فلینت تصمیم میگیرد برای باشگاهش خبرنامههای اغواکننده منتشر کند و امیدوار است تصاویر برهنه دختران جوان شاغل در پاتوقش بتواند مشتریهای بیشتری جذب کرده و کاسبیاش را از رکود نجات دهد.پس از زمان کوتاهی خبرنامهها را توسعه داده و تبدیل به یک مجله کامل میکند، اما فروش هنوز ضعیف است، تا اینکه مبادرت به چاپ عکس برهنهای از ژاکلین کندی همسر اول کندی میکند. پس از آغاز اولین جرقههای موفقیت٬ کارش به مرور بالا میگیرد و با یکی از کارمندان باشگاهش (کورتنی لاو) ازدواج میکند تا این که به جرم نشر تصاویر منافی عفت عمومی و توهین به یک کشیش، کارش به دادگاه کشیده میشود. صحنه دادگاه عرصه تلاش او برای تأکید بر حق آزادی بیان است.
لاری در دادگاه در دفاع از خود میگوید: «اگر اصلاحیه قانون اساسی حافظ من باشد، شما همگی محفوظ خواهید بود؛ چرا که من در بین شما بدترین هستم».
تقریباً مشهور (Almost Famous 2000)
کیت هادسون و فیلیپ سیمور هافمن بازیهای بینقص و بهیادماندنی دارند. تقریبا مشهور فیلمی درباره دنبال کردن علایق، تصویر ایده آل و واقعگرایانهای از خبرنگاران ارائه میکند.
تقریباً مشهور روایتگر داستان نوجوانی به نام ویلیام در دهه 70 میلادی است که برای تهیه مقاله از گروه راک معروفی به نام استیل واتر، از طرف مجله راک اند رول با این گروه همراه میشود. «کمرون کرو» کارگردان فیلم مانند اثر پیشینش جری مگوایر (Jerry Maguire) تمرکز ویژهای بر پیچیدگیهای انسانی دارد.
شیشه شکستهShattered Glass 2003
شیشه شکسته درام جنایی بر اساس خاطرات واقعی است. ماجرا درباره روزنامهنگاری به نام استفن گلس (با بازی هایدن کریستنسن) است که در اواسط دهه نود میلادی داستانهای طنز و فکاهی مینوشت که به خاطر آن توبیخ میشود. همکاران گلس ابتدا در کنار او میایستند تا اینکه مشخص میشود بیش از نیمی از مقالات او جعلی است!
هایدن کریستنسن اجرای بینقصی از استفن گلس دارد و فیلم روند تغییر شخصیت او از روزنامهنگاری موفق و محبوب به یک دروغگوی تمامعیار را بهخوبی نشان میدهد.
شببخیر و موفق باشید ۲۰۰۵ (Good Night, and Good Luck)
فیلم درامی به کارگردانی جرج کلونی که موفق شد در ۶ رشته از جمله بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه غیراقتباسی و بهترین بازیگر نقش اول مرد نامزد جایزه اسکار شود.
شب بخیر و موفق باشید که دومین فیلم جورج کلونی پس از اعترافات یک ذهن خطرناک به عنوان کارگردان و اولین فیلمنامه بلند اوست، باز هم به تاثیرات تلویزیون بر جامعه میپردازد و داستانی واقعی را از کشاکش ادوارد مورو (گوینده مشهور شبکه CBS) و سناتور سناتور ایالت ویسکانسین، جوزف مک کارتی در سال ۱۹۵۳ روایت میکند. کلونی این فیلمنامه را به همراه گرانت هسلو نوشته است که یکی از تهیه کنندگان مجموعه خیابان کی (کار مشترک کلونی و استیون سودربرگ) بود.
زودیاک Zodiac 2007
زودیاک یکی از بهترین فیلمهای «دیوید فینچر» که ماجرای تعقیب قاتلی به نام زودیاک در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 میلادی است. رابرت گریاسمیت (کاریکاتوریست سیاسی)، پال آیوری (گزارشگر جنایی) و کارآگاه دیوید توشی به دنبال افشای هویت قاتل هستند. زودیاک برای توجه به جزئیات تاریخی و ارسال لباسهای خونین و نامههای رمزنگاریشده به روزنامهها شناخته میشود.
زودیاک بهخوبی نشاندهنده عطش عدالت خبرنگاران است که میتواند به قیمت از دست دادن زندگی شخصیشان باشد.
فراست/نیکسون ۲۰۰۸ Frost/Nixon
این فیلم به کارگردانی ران هاوارد و بازی فرانک لانگلا، مایکل شین ساخته شده است.
فیلم «فراست/نیکسون» داستان یک مصاحبهی تلویزیونی بعد از ماجرای واترگیت را روایت میکند. یک طرف این گفتوگو دیوید فراست مجری تاکشوهای بریتانیایی است و طرف دیگر ریچارد نیکسون، رییسجمهور سابق ایالات متحدهی آمریکا.
سال ۱۹۷۴ چیزی حدود ۴۰۰ میلیون نفر در سرتاسر جهان از تلویزیون شاهد بیرون رفتن ریچارد نیکسون از کاخ سفید هستند و یکی از آنها هم دیوید فراست است. مردی که تصمیم میگیرد با مردی که بزرگترین رسواییهای تاریخ ایالات متحدهی آمریکا را رقم زد، گفتوگو کند.
میانمار ویجی: گزارشی از یک کشور بسته ۲۰۰۸ (Burma VJ: Reporting from a Closed Country)
این فیلم به کارگردانی «آنرس اوسترگارد»، تولید مشترک دانمارک، سوئد، انگلستان و نروژ است و سپتامبر ۲۰۰۷ در جریان شورش علیه دیکتاتوری نظامی در میانمار به شکل کاملامخفیانه فیلمبرداری شد.
این مستند درباره انقلاب زعفرانی علیه رژیم نظامی این کشور است. عبارت ویجی مخفف video journalists به معنای «خبرنگاران تصویری» است. برخی بخشهای این فیلم با دوربین دستی فیلمبرداری شده و فیلمها بهطور قاچاقی، مسافری یا از راه اینترنت از کشور خارج شد. بخشهای دیگری از فیلم هم بعدها بازسازی شدهاست که مورد بحث و جدل و اختلاف نظر بودهاست.
درواقع این مستند اعتراض راهبهها و راهبان بودایی به افزایش شدید قیمتها، در خیابانهای برمه را نشان میدهد که پس از چرخش اعتراضات به رهبران نظامی کشور، تیم های خبری بین المللی از کشور بیرون رانده شدند و فیلمبرداری فقط به صورت مخفیانه انجام می شد.
این فیلم در جشنواره بینالمللی فیلم زردآلوی طلایی ایروان برنده جایزه «بهترین فیلم مستند»و در جشنواره فیلم ساندنس برنده جایزه «بهترین تدوین فیلم مستند سینمای جهان» شد و نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم مستند گشت.گزارش از یک کشور بسته جایزه ۱۲۵۰۰ یورویی بهترین فیلم جشنواره آمستردام را گرفت.این فیلم حاوی پیامی ویدئویی از ریچارد گییر هنرپیشه بوداییمذهب است که وضعیت میانمار را با وضعیت تبت مقایسه میکند.
شبگرد ۲۰۱۴ Nightcrawler
این فیلم به کارگردانی دن گیلرویو با بازی جیک جیلنهال، رنه روسو ساخته شده است.
جیک جیلنهال بازی در حد اسکار در این فیلم از خودش نشان میدهد. یک تریلر روانشناسانهی به شدت سیاه که در پسزمینهاش در حقیقت به روزنامهنگاری ارتباط پیدا میکند.
یک ژورنالیست نه چندان سطح بالا موفق میشود به دنیای زیرزمینی جرایم در لسآنجلس وارد شود و در جستوجوی سوژههای بعدیاش در حقیقت انسانیتش را قربانی میکند.
فیلم تعلیقش را خیلی زیبا و درست ایجاد میکند. گیلروی به همراه مدیر فیلمبرداریاش که متخصص لسآنجلس است و پیشتر کارهایش را در فیلمهایی مثل «شبهای بوگی» و «ماگنولیا» دیده بودیم با وجود آن که فیلم اولش را ساخته با اعتماد به نفس و سرزنده کارگردانی میکند.
فیلم یک زمینهی اجتماعی و یک زمینهی اخلاقی اریجینال و منحصر به خودش دارد.
اسپاتلایت 2015 Spotlight
اسپاتلایت به کارگردانی تام مککارتی و با بازی مارک روفالو، مایکل کیتون، ریچل مکآدامز محصول سال 2015 است.
فیلم برندهی دو اسکار بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم سال شد. در حالی که در تمام رشتههای مهم دیگر هم نامزد دریافت جایزه شده بود. آن هم در سالی که رقبای قدری مثل «پست» اسپیلبرگ و «از گور برگشته» الخاندرو گونزالس ایناریتو داشت.
فیلم داستان جسورانهی تعدادی از روزنامهنگاران روزنامهی بوستون گلوب است و ماموریتشان که میخواهند نور حقیقت را روی بدرفتاری تعدادی از کشیشان کلیسای کاتولیک با کودکان بتابانند.
ماجرای فیلم از سال ۱۹۷۶ شروع میشود. وقتی دو افسر پلیس در مرکز پلیس بوستون دربارهی دستگیری یک کشیش کاتولیک صحبت میکنند که محکوم به تعرض به بچههاست و یکی از افسرهای عالیرتبه با مادر بچهها حرف میزند.
چند سال بعد در سال ۲۰۰۱ بوستون گلوب یک سردبیر جدید به نام مارتی بارون استخدام میکند. بارون با تیم اسپات لایت روزنامه آشنا میشود. گروه کوچکی از روزنامهنگاران که مقالههای تحقیقی مینویسند. آنها ماهها روی یک موضوع تحقیق میکنند تا آن را منتشر کنند. بارون ستونی از یک وکیل میخواند که میداند یک کاردینال از بچهها سوءاستفادهی جنسی میکند. بارون تصمیم میگیرد که تیم اسپات لایت روی این موضوع متمرکز شوند.
منتقدان حتی کمی بیش از حد فیلم را تحویل گرفتند. آنها نوشتند که مثل هر تلاش خلاقانهی دیگری فیلم مجموعهای از چند بخش است. از فیلمنامه بگیرید تا بازیگرانی که قرار است آن فیلمنامه را به تصویر بکشند. فیلم «اسپات لایت» تیم مک کارتی نمونهای از اثری است که همهی قطعاتش درست کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
پست 2018 The Post
فیلم پست به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و بازی تام هنک و مریل استریپ محصول سال 20018 است. فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم شد و برای بازی مثل همیشه درخشان مریل استریپ هم یک نامزدی اسکار دیگر به همراه داشت.
روزنامه واشنگتنپست در دههی شصت و هفتاد نقش تاثیرگذاری در سیاست آمریکا بازی میکند. فیلم «پست» که اشاره به اسم این روزنامه دارد داستان افشای اسناد پنتاگون است. پنتاگون اسناد مخفی داشته که نشان میداده در جنگ ویتنام شکست خورده بودند و ادامهی جنگ به ضرر منابع مالی و مالیاتدهندگان آمریکایی تمام میشده اما آنها جنگ را ادامه میدهند.
یک منبع داخلی چند سال بعد این مدارک را در اختیار بن بردلی سردبیر روزنامهی واشنگتن پست میگذارد. شوهر کاترین گراهام که مدیرمسئول و سرمایهگذار روزنامه بوده تازه مرده و حالا کاترین همه کارهی روزنامه است. او میخواهد وضعیت مالی روزنامه را به ثبات برساند و پیشنهاد بن بردلی برای چاپ این اسناد کارش را پیچیده خواهد کرد.
یکی از سریعترین فیلمهای اسپیلبرگ بود. کل فیلم در چیزی حدود شش ماه فیلمبرداری و تدوین شد. حتی یک سکانس تلف شده هم در فیلم «پست» وجود ندارد. این جا شاهد فیلمساز استاد و کارکشته هستیم که او را در شهودیترین حالت خودش میبینیم.فیلم به گفتهی منتقدان اخلاقگرایی کاپرایی در خودش دارد. اسپیلبرگ داستان صمیمانهاش را به روشی غریب روایت میکند و به تماشاگر اجازه میدهد تا با یک درام تاریخی رابطهای نزدیک پیدا کند.