رنگ در فیلم سرگیجه
سینمای آلفرد هیچکاک با عناصر شاخصی همچون : استفاده خاص از دوربین، نمای P.O.V، استفاده از دالی زوم، تعلیق در داستان و موتیف های تکرار شونده مثل اشکال مارپیچ و … شناخته میشود. اما ما امروز قصد داریم به بررسی عنصری نمایانتر یعنی رنگ در آثار او بپردازیم.
هنرامروز: برخلاف اینکه امروزه بیشتر رنگ صرفا برای ساخت اتمسفری یک دست و فضای بصری مرتبط (احتمالا به ژانر فیلم) به کارمیرود، این فیلمساز همواره رنگ را به کاربردیترین شکل ممکن و برای بیان احساسات و عواطف شخصیت ها به صورت استعاری یا مستقیم به کار بردهاست.
ماجرای این فیلم شخصیت اسکاتی را دنبال میکند، او کارآگاهی است که در ابتدای فیلم در طی یک تعقیب و گریز همکارش از ارتفاع سقوط میکند و میمیرد و او که شاهد این صحنه است دچار پریشان حالی و ترس از ارتفاع میشود و بعد از آن به صورت ناخواسته وارد ماجرای عجیب شده و عاشق زنی که در واقع قبلا مرده است، میشود.
اسکاتی و مادلین/جودی دو شخصیت اصلی در این فیلم هستند، که البته ما داستان را با همراهی اسکاتی دنبال میکنیم.
او را ابتدا در ارتباط با شخصی به نام میچ میبینیم که گویا به اسکاتی علاقهمند است، ولی اسکاتی احساسی غیر از دوستی به او ندارد.
شخصیت میچ با رنگ زرد در فیلم نمایش داده میشود. لباسهایش، فضای کلی خانه و وسایلش همگی تم رنگ زرد را دارند، ولی از آنجا که هیچکاک هر رنگ را برای بیان ایدهها و همچنین پیشرفت شخصیتها در داستان به کار میبرد، این حاکمیت رنگ زرد بر شخصیت میچ در جایی که او خودش را در مقابل شخصیت مادلین قرار میدهد و آن نقاشیای را که اشاره به اجداد مادلین دارد را با صورت خودش نقاشی میکند، تمام شده است و به قرمز تغییر پیدا میکند.
بعد از میچ به شخصیت اسکاتی میرسیم و او را با رنگ قرمز در فیلم میبینیم، البته او هیچگاه لباس قرمز به تن نمیکند، اما همواره با عناصر قرمز رنگ مثل: مبلمان دفتر دوستش، کرواتش، دیوارهای رستوران، گلهای بازار احاطه شدهاست.
این رنگ قرمز نشانی از عشق، هیجان، ترس، کابوس و احساسات درونی او نسبت به مادلین است.
این رنگ در صحنهای که اولین بار اسکاتی مادلین را به خانه خودش آورده و احساسات عاشقانهای به او پیدا کرده است، تغییر میکند و اسکاتی را در لباس سبز میبینیم و لباسی که به مادلین میدهد قرمز است. این رد و بدل شدن سبز و قرمز بین این دو شخصیت در جای جای فیلم به چشم میخورد.
شخصیت مادلین با رنگ سبز در فیلم حضور دارد و این رنگ باعث ایجاد حس مرموز بودن و حالت روحگونه داشتن میشود. لباسها، ماشین، فضایی که او را احاطه میکند و حتی نور خورشید که به کمک فیلتر تم سبز رنگ در آن ایجاد کرده اند، همواره شخصیت مادلین را همراهی میکنند.
در جایی از فیلم که جودی را برای اولین بار میبینیم و متوجه میشویم تمام مدت او بوده که نقش مادلین را بازی میکرده بازهم در لباس سبز نشان داده میشود و این لحظه به جهت شکل قاب بندی و اندازهی نما دقیقا همسان با اولین لحظهای است که ما شخصیت مادلین را میبینیم.
دلیل آنکه در این فیلم رنگ سبز و قرمز در مقابل هم قرار گرفته اند، آن است که این دو رنگ در جدول رنگ ها مکمل هم بوده و در واقع روبروی هم قرار دارند. این تقابل در صحنههای مختلفی از فیلم از جمله : جایی که مادلین به قصد خودکشی به زیر پل میرود( رنگپل قرمز و رنگ رودخانه و اطراف سبز است.)، وقتی مادلین به در خانهی اسکاتی میآید (رنگقرمز در خانه با رنگ سبزماشین مادلین در یک نما و در تقابل قرار دارند و همچنین اولین جایی که مخاطب مادلین را در نمایی کلوزآپ میبیند تقابل رنگسبز لباسش با دیوار قرمز رستوران خودنمایی میکند.
تصاویر را ببینید: