فیلمهایی درباره دوران اختناق و اعتراض
در این پست به معرفی ۴ فیلم که روایتی از دوران اختناق و اعتراض است پرداختیم.
هنرامروز:
V for vendetta
هر روز که میگذرد، سینما توجه بیشتری را معطوف مقولهی توتالیتاریسم میکند. این توجه، معقول و منطقی است. نباید فراموش کرد که سه نظام بزرگ توتالیتاریستی قرن بیستم، آلمان هیتلری، شوروی استالینی و چین مائویی، باعث مرگ دهها میلیون نفر از مردمان کشورهای خویش و دیگر کشورهای جهان شدند. حتی امروز نیز جهان از خطر اندیشههای توتالیتاریستی (یا تمامیتخواهانه) در امان نیست. تروریستهای خطرناکی مثل بن لادن، بر اساس بنیانها و اصولی دست به خشونت و ترور میزنند که ریشه و شالوده توتالیتاریسم نیز هست. به این ترتیب رابطه نزدیکی میان تروریسم و توتالیتاریسم برقرار است و ارتباط میان این دو مقوله، مضمون محوری فیلم " ک مثل کین خواهی " است.
فیلم، شخصیتی به نام وی که یک جنگجوی آزادیخواه است را دنبال میکند که از روشهای تروریستی برای انتقام شخصی و مخصوصاً برای ایجاد تغییرات سیاسی-اجتماعی در جامعهٔ پادآرمانشهری بریتانیای آینده استفاده میکند …
The pianist
«ولادیسلاف اشپیلمن» (برودی) پیانیست با استعدادی است که در یک خانواده ی یهودی ثروتمند لهستانی به دنیا آمده است. پس از اشغال لهستان توسط نازی ها، «ولادیسلاف» را به اردوگاه کار اجباری می فرستند. اما او فرار می کند و طی چند سال بعد، در حالی که تلاش دارد به دست نیروهای اشغالگر اسیر نشود، از خانه ای متروک به خانه ای دیگر می رود…
پیانیست روایتی از وحشتهای مربوط به انزوای تروماتیک، فقدان، رنج و در نهایت بقای ولاد است. در این فیلم میبینیم که چطور ولادیسلاو به واسطۀ خوششانسی و کمکهایی که از غیب برایش میرسید و آرزوی نواختن دوبارۀ پیانو، از هولوکاست جان سالم به در میبرد. اما این بقا به معنای پیروزی نبود چرا که تمام کسانی که دوستشان میداشت را در این جنگ از دست داده بود. رومن پولانسکی کارگردان فیلم در مورد تجربۀ خود از هولوکاست گفته است که مرگ مادرش در اتاقک گاز همچنان آنقدر برایش دردناک است که تنها با مرگ خودش این رنج تمام خواهد شد.
Leviathan
لوایزن پنجمین فیلم سینمایی کارگردان روسی آندری زویاگینتسف میباشد، وی که پیشازاین توانسته بود با فیلمهای بازگشت، تبعید و النا خود را بهعنوان فیلمسازی مؤلف مطرح نماید بار دیگر با فیلم لوایزن توانست تواناییهای خود را به رخ مخاطبانش بکشاند. لوایزن داستان مردی است به نام کولیا که درگیر دعوایی حقوقی بر سر حفظ خانهاش با شهردار شهر شده است و این دعوای حقوقی بهمرور منجر به فروپاشی زندگی او میگردد.
ماجرای این فیلم اولین شرح جامع دربارهی دولت جدید و ویژگیها و کارکردهای آن است که در چهار بخش شامل: «انسان»، «دولت»، «دولتِ مسیحی»، و «قلمروِ ظلمات» به چگونگی استقرار حکومت، قانون طبیعی، قانون اجتماعی و حقوق مدنی میپردازد. هابز در کتاب لویاتان میگوید انسان در وضعیت طبیعی با خشونت، همسو و همراه است و دست از جنگ و ستیز برنمیدارد و به همین دلیل به حکومت، سرور و رهبری که به او امر و نهی کند (به لِویاتان) نیاز دارد و برای پایان دادن به جنگ و خشونت، چارهی کار این است که به «دولت قدرتمند» تن دهد و الزاماتش را بپذیرد. هابز حکومت متمرکز کلانی را که برای پیادهکردن صلح و برقراری عدالت مدنی و حفظ امنیت مردم بهوجود میآید لویاتان مینامد.
The life of others
فیلم ماجرای یک بازجو و مأمور شنود اشتازی -پلیس امنیت آلمان شرقی- به نام «ویسلر» را روایت میکند، او مأور میشود که فعالیتهای نمایشنامهنویسی به نام «گئورک درایمن» را زیر نظر بگیرد، در خانهاش وسایل شنود بگذارد تا با پیدا کردن مدرکی علیه او، اسباب محدود کردن او فراهم شود.
فیلم ، راوی فضای پلیسی و جو ۱۹۸۴ گونه آلمان شرقی است، جایی که هر فردی که کار و فعالیتش ارزش داشته باشد باید زیر نظر قرار بگیرد و شنود شود، حتی از سوی همسرش. همچنان که در فیلم آشکار میشود که ماریا، علیه داریمن برای اشتازی فعالیت میکند! موئه، البته شخصا با چینن چیزی آشنا بود، چرا که در زندگی واقعی خود، از سوی اشتازی تحت نظر قرار گرفته بود و همسر دومش، فعالیتهای او را به اطلاع اشتازی میرساند.