نگاهی به زندگی حرفهای و کاری این هنرمند
بیوگرافی رضا درخشانی (۱۳۳۱ - )
رضا درخشانی (متولد ۱۳۳۱، سمنان) نقاش، هنرمند و موسیقیدان ایرانی است. او تحصیلات کارشناسی در رشته نقاشی را از دانشگاه تهران (۱۳۵۵)، و کارشناسی دیگری از آرت سنتر (۱۳۵۷)، ایالاتمتحدهی آمریکا دریافت کرده است.
هنر امروز: از رضا درخشانی میپرسند: داستان نقاشی برای شما چگونه شروع شد؟
او میگوید: «نمیدانم. شاید مقداری ژنی است. حالا از میآید نمیدانم. من خیلی بچه بودم که برادر بزرگم نقاشی میکرد و بوی رنگ و روغن همیشه در خانه ما بود. برادرم خیلی مشوق من بود. اولین معلم نقاشی من او بود. آن زمان ما در سمنان زندگی میکردیم. برادرم آنجا کلاس نقاشی داشت و من به عنوان دستیار به او کمک میکردم. یادم هست سوم دبستان که بودم بدون هیچ تمرینی پرترهای شبیه به عکس از معلم مدرسهام کشیدم. یا کلاس ششم دبستان که بودم، برای اولین بار یک تابلوی رنگوروغنی کشیدم. نتیجهی کار برای برادرم بسیار جالب و عجیب بود و خیلی تشویقم کرد که نقاشی را ادامه بدهم. ایشان در شهر نقاش شناختهشدهای بود و سفارش کار میگرفت. من در آن موقع اجبارا تعداد زیادی از شاهکارهای هنری را کپی کردم که تمرین خیلی خوبی بود.»
طراحی کردن همه زندگیام شده بود. من تصورات و ایدههای خاص خودم را داشتم. خوب آدم دورهای کتاب میخواند، زندگینامهها را میخواند. منتهی در سنی نیست که بفهمد چه اتفاقی دارد میافتد. یادم هست همان موقع من با خواندن نامههای ونگوگ دیگر خودم را یک ونگوگ میدانستم. در واقع دیگر نقاشی بر زندگیام حاکم شده بود. البته درس هم میخواندم. اما بخش عمده زندگیام نقاشی شده بود. نقاشی من در مدرسه مطرح شد و در مسابقات هنری کشوری شرکت میکردم. و با بچههایی که در هنرستان نقاشی تهران آموزش دیده بودند رقابت میکردم و در پنج رشته نقاشی هم مدال طلا گرفتم. اما وقتی دیپلم ریاضیام را با رتبه بالا گرفتم، همین برادر بزرگترم مرا تشویق کرد که معماری بخوانم، اما من رشتهای غیر از نقاشی را امتحان ندادم و با اینه نفر اول کنکور دانشکده هنرهای تزئینی بودم به دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران رفتم. در هر حال همه اینها باعث شد که حرفه من در حال حاضر نقاشی باشد.
درخشانی درباره دوران دانشجویی و جو حاکم بر دانشگاههای هنر در آن زمان میگوید:
من حدودا سال ۵۰-۵۱ وارد دانشگاه شدم. و اولین نمایشگاهم را همان سال اول دانشگاه برگزار کردم. طراحی زیاد میکردم. در آن زمان در رشته نقاشی با معلمانی چون آقایان الخاص، آذرگین، گریگوریان، اشلامینگر، پاکباز، وزیری و دیگران کلاس داشتیم که همه اساتید برجستهای بودند. در دوره ما حتی قبلتر، یک جور انقلاب هنری بهوجود آمده بود. شاید فضای حاکم بر دانشکده هنرهای زیبا بهترین معلم هنری بود. چرا که حتی از مخالفین هنر نقاشی هم میشد چیزهایی یاد گرفت. البته در آن زمان کمی فضا آزاد شده بود و این فضای آزاد خیلی کمک کننده بود. یک تعادل نسبی بهوجود آمده بود. بحث بین دانشجویان بسیار گرم بود. حتی بین اساتید نیز این بگومگو وجود داشت.
من هیچوقت صحنهای را که در حیاط دانشکده هنرهای زیبا دیدم، فراموش نمیکنم؛ آقای دکتر میرفندرسکی معتقد بود که نقاشی مرده است و آقای الخاص که همیشه یکی از مدافعیت نقاشی در ایران بوده، طبعا خیلی از نقاشی دفاع میرد و به آن ارزش میداد. من همیشه از اساتید چیزهایی یاد گرفتم. فکر میکنم هنرمند همیشه باید آنتنهایش در زوایای مختلف کار کند. همیشه اینطور بوده است. هنرمندانی که این قابلیت را نداشتند، پیشرفت نکردند. من تجربه کردم که هنر یک بخشاش تکنیک است و یک بخش دیگرش خلاقیت، که باید بارورش کرد. به هر صورت من چون خارج از دانشگاه کار میکردم تا سال 56 درسم طول کشید. سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم ، حس کردم با روحیهام سازگار نیست. درسم را ناتمام گذاشتم و در شروع جریانات انقلاب بود که به ایران بازگشتم.
او درباره شرایط هنری اول انقلاب میگوید:
دوره، دورهای بود که هیچکس نمیتوانست بیتفاوت باشد و هرکس به نوعی با سیاست درگیر بود. اما من به این نتیجه رسیدم که بین هنرمند بودن و سیاسی بودن فاصله است. البته کار سیاسی کردن در هنر میتواند یک وظیفه باشد و اشکالی نیست. اما هنرمند بودن خود وظیفه بزرگی است و مسئولیت سنگینی دارد.
پس از مدتی ساکن نیویورک شدم که که هنر تجسمی بود با امکانات بسیار، از آن طرف فضای فکری خودم را هم داشتم. در آنجا متوجه شدم که یک رگههایی از فرهنگ و هنر ایران در کارم دارد پدیدار میشود. آن موقع بود که من گرایش به استفاده از مینیاتور ایران و فضای رنگی آن را پیدا کردم.
رضا درخشانی دوره دبیرستان را با دیپلم ریاضی در سمنان به پایان رساند. در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دوره نقاشی را گذراند و سپس در مدرسه «آرت سنتر» کالیفرنیا در رشته ایلوستراسیون ادامه تحصیل داد. درخشانی قبل از مهاجرت به آمریکا در دانشگاه تهران و دانشکده هنرهای تزئینی به تدریس هنر پرداخت. وی حدود دو دهه در نیویورک به سر برد و در آمریکا و اروپا به فعالیّت هنری در زمینه موسیقی و نقاشی پرداخت. رضا درخشانی ضمن دستیابی به شیوههای خاص خود بر اساس هنر ایرانی در زمینه موسیقی نیز فعالیّت گستردهای داشته و با هنرمندان بنام بینالمللی در پهنه هنر موسیقی، شعر، تئاتر و رقص به همکاری مستمر پرداخته است.
او در سال ۱۳۸۱ و پس از یک دوره طولانی غیبت از فضای هنری ایران به این کشور بازگشت تا با اجرایی هنرمندانه موسیقی و حرکت، آثار خود را در خانه هنرمندان به نمایش بگذارد. با استقبال تماشاچیان ایرانی انگیزه فعالیتهای هنری بیشتر شد که سامل نمایشگاه و کنسرت در فرهنگسرای نیاوران، گالری طراحان آزاد، گالری باران، گالری ماه، گالری اثر و نمایش نقاشیهای پردهای و دو اجرای موسیقی در موزه هنرهای معاصر تهران میباشد.
تابلوهای بزرگ و عظیم رضا درخشانی، صحنه درشتنمایی و وسعت بخشیدن به دستاوردهای کهن نگارینههای شرقی است که در بیانی معاصر بازآفرینی میشوند. آنچه به واسطه سنتهای نگارگری ایرانی در پرداخت به جزییات، کوچک، ظریف و جزیی بود در این تابلوها وسیع، سترگ و کلی به نمایش گذاشته میشود و بدین طریق وجهی پنهان و پوشیده شده در هنر دوران کهن در بیانی نو مجال دیده شدن مییابد. درخشانی در خلق تابلوهای نقاشی خود، بداههپردازی میکند و بدین طریق با ورود به ساحت شهودگرایانه هنر، اتفاق و حادثه ناخواسته را در شکلگیری اثر دخیل میکند که هم وابسته به نگرشهای مدرنیستی است و هم از آنگرایی و شهود شرقگرایانه برخوردار است.
اثر بالا، به مجموعه شب و روز و درختان انجیر تعلق دارد. در این مجموعه، هنرمند از دو وجه مشترک در خلق آثار مجموعه استفاده کرده است؛ نخست آنکه تمامی مجموعه از دو لته تشکیل شدهاند که فرمهای مختلف گیاهی را مجسم میکنند؛ این دو لته بودن بر نگرش دوگانگی شرقگرایانه شکل گرفته است؛ و دوم آنکه هر لته به لحاظ رنگی، عکس لته روبهروست؛ یعنی جای رنگ در فضای مثبت و منفی یکی، در دیگری جابهجا میشود. با این حال دو تابلو به لحاظ فرمی مکمل نیستند و نوعی قرینه در بیقرینگی در اثر دیده میشود که تابلو را به لحاظ کلی پویا میکند.
پرداخت به عنصر گیاهی به عنوان سوژه هنری ریشه در اسلیمیها، ختاییها، درخت نخستین و نگرش تزیینی هنر شرق دارد که بعدها بنیان اندیشه مدرنیستی را در دوره ویکتوریایی غربی پایه میگذارد. با این حال این عناصر تزیینی به واسطه نوع رنگگذاری و حجم سطوح رنگی و رد قلمموها بر بستر بوم، از بیان تزیینی جدا شده و نگرهای اکسپرسیونیستی مییابد که در آن میتوان حالت هنرمند در روند خلق اثر هنری را دنبال کرد. همچنین استفاده از رنگ طلایی وجه دیگری از وامگیری درخشانی از دیدگاههای والاگرایانه هنر شرقی است؛ آنجا که بستر طلایی، نمادی از تقدس و حضور ساحت معنوی میشود و به واسطه ارتباط میان رنگ طلایی و نور، تجربه امر قدسی بازنمایی میگردد. از سوی دیگر عالم، در تفکر آیینی شرقی جمع اضداد است و همه چیز در تقابلهای دوتایی است که معنا مییابد؛ روز و شب، نور و تاریکی، سفید و سیاه، حقیقت و مجاز، لاهوت و ناسوت در این تفکر از هم جدا میشوند و جهانی دوگانه را شکل میدهند؛ اما این تقابل به معنای ضدیت نیست بلکه عنصر کمال، در جمع اضداد است که زاده میشود. به همین دلیل جای رنگ طلایی در دو تابلوی پیشرو با جابهجا شدن در ساختن زمینه و برگهای انجیر، اولویت را به هیچ کدام نمیدهد. از یک سو رنگ طلایی به دلیل تجانس معنایی با نور، نمایانگر روز و قهوهای سوخته نمادی از شب میشود، اما با جابهجا کردن این دو رنگ، فضای مثبت و منفی به یک میزان دارای اهمیت شده و آنچه هستی اثر را شکل میدهد در جمع این تضاد شگفتانگیز است که نمایان میشود. از سوی دیگر به تبعیت از سنت نگارش و خوشنویسی در نگارههای ایرانی، درخشانی از حروف در بسترسازی بافت زمینه بهره گرفته، اما با عدم پرداختن به خوانشپذیری و عدم وفاداری به سنت نگارش خوشنویسی، بر بیان اکسپرسیونیستی نقاشی خود تأکیدی دوباره میکند.
آثار رضا درخشانی را میتوان تجلیگاه پیوند موسیقی، نقاشی و ادبیات دانست. او علاوه بر نقاشی ساز نیز مینوازد و تأثیر موسیقی را در فرم و محتوای کارهایش میتوان مشاهده کرد. آثار درخشانی در مرز میان پیکرنمایی و اکسپرسیونیسم انتزاعی قابل بررسی است. تأثیرپذیری از ادبیات کهن ایران به آثارش رنگ و بویی شاعرانه و تغزلی بخشیده و به نمادپردازیهای برخاسته از ریشههای تصویری سنتی ایران زمین منجر شده است.
مجموعه انارهای درخشانی حاصل سالها مولویخوانی اوست. تصویر جهان در حال تغییر در اشعار مولانا و مضامین عمیق پنهان در سادهنویسی، توجه او را به خود معطوف میسازد. به عقیده وی شعر فارسی از بزرگترین قالبهای هنری قاره آسیاست.
این نقاشی ادامه مجموعه «انار»های این هنرمند معاصر و نوگراست که در آن به نمایش تجریدی درخت انار پرداخته است. رنگ سرخ در این آثار از اهمیت بسزایی برخوردار است تا آنجا که میتوان آن را شناسنامه این دوره کاری درخشانی دانست و حاکی از تمایل وی به این رنگ و تأثیری است که بر مخاطب میگذارد. به عقیده وی قرمز رنگی است که به نسبت دیگر رنگها تابش و انرژی بیشتری دارد و دنیای بینهایت را به تصویر میکشد. انار به عنوان موضوع اصلی این آثار نماد میوه بهشتی و سمبل زایش است. درخشانی در این میوه جذابیتی خاص مییابد. بازی هنرمندانه با لکهرنگها همراه ضرباهنگی خاص بر سطح سرخ رنگ بوم توهمی از درخت اناری که بر پشت یک لاکپشت غولپیکر روییده در ذهن مخاطب ایجاد میکند و بدین ترتیب بیان نمادین اثر با توجه به عنوان آن کامل میگردد: هجرتی از درون به بیرون؛ آهسته و پیوسته!
آثار رضا درخشانی علاوه بر تهران در شهرهای لندن، رم، پاریس، ژنو، نیویورک، مکزیکو، آستین، سیاتل، واشنگتن و لسآنجلس بدفعات به نمایش درآمده است و در بسیاری از مجموعههای مهم هنری موجود میباشد. وی در حال حاضر در تهران، اروپا و آمریکا در حال زندگی و کار میباشد.
حراجیها:
ساتبیز لندن، 2 آبان (1386)
کریستیز دبی، 9 آبان (1386)
بونامز دبی، 13 اسفند (1386)
کریستیز دبی، 11 اردیبهشت (1387)
ساتبیز لندن، 2 آبان (1387)
کریستیز دبی، 9 آبان (1387)
بونامز دبی، 4 آذر (1387)
کریستیز دبی، 9 اردیبهشت (1388)
کریستیز دبی، 9 اردیبهشت (1388)
بونامز لندن، 13 خرداد (1388)
بونامز دبی، 20 مهر (1388)
ساتبیز لندن، 24 مهر (1388)
آرت کیوریال، 2 آبان (1388)
آرت کیوریال، 2 آبان (1388)
آرت کیوریال، 2 آبان (1388)
آرت کیوریال، 2 آبان (1388)
کریستیز دبی، 5 آبان (1388)
کریستیز دبی، 7 اردیبهشت (1389)
کریستیز دبی، 7 اردیبهشت (1389)
بونامز نیویورک، 21 اردیبهشت (1389)
بونامز نیویورک، 21 اردیبهشت (1389)
بونامز لندن، 12 خرداد (1389)
بونامز دبی، 19 مهر (1389)
ساتبیز لندن، 28 مهر (1389)
ساتبیز لندن، 28 مهر (1389)
کریستیز دبی، 4 آبان (1389)
کریستیز دبی، 30 فروردین (1390)
بونامز لندن، 11 خرداد (1390)
کریستیز لندن، 23 شهریور (1390)
ساتبیز لندن، 12 مهر (1390)
ساتبیز لندن، 12 مهر (1390)
کریستیز دبی، 3 آبان (1390)
کریستیز دبی، 4 آبان (1390)
کریستیز پاریس، 13 آبان (1390)
کریستیز پاریس، 13 آبان (1390)
کریستیز دبی، 29 فروردین (1391)
حراج تهران، 2 تیر (1391)
فیلیپس لندن، 20 مهر (1391)
میلون اند اَسوسیز، 1 آبان (1391)
میلون اند اَسوسیز، 1 آبان (1391)
میلون اند اَسوسیز، 1 آبان (1391)
میلون اند اَسوسیز، 1 آبان (1391)
کریستیز دبی، 3 آبان (1391)
کریستیز دبی، 27 فروردین (1392)
حراج تهران، 7 تیر (1392)
کریستیز لندن، 27 مهر (1392)
کریستیز دبی، 7 آبان (1392)
کریستیز دبی، 28 اسفند (1392)
بونامز لندن، 19 فروردین (1393)
حراج تهران، 9 خرداد (1393)
بونامز لندن، 15 مهر (1393)
کریستیز دبی، 29 مهر (1393)
کریستیز دبی، 29 مهر (1393)
کریستیز دبی، 29 مهر (1393)
کریستیز دبی، 27 اسفند (1393)
بونامز لندن، 31 فروردین (1394)
حراج تهران، 8 خرداد (1394)
حراج تهران، 8 خرداد (1394)
بونامز لندن، 15 مهر (1394)
بونامز لندن، 15 مهر (1394)
کریستیز دبی، 28 مهر (1394)
کریستیز دبی، 28 مهر (1394)
کریستیز دبی، 26 اسفند (1394)
کریستیز دبی، 26 اسفند (1394)
ساتبیز لندن، 2 اردیبهشت (1395)
ساتبیز لندن2، اردیبهشت (1395)
بونامز لندن، 8 اردیبهشت (1395)
کریستیز دبی، 27 مهر (1395)
کریستیز دبی، 27 مهر (1395)
ساتبیز لندن، 29 مهر (1395)
حراج تهران، 4 دى (1395)
حراج تهران، 4 دى (1395)
کریستیز دبی، 28 اسفند (1395)
کریستیز دبی، 28 اسفند (1395)
کریستیز لندن، 3 آبان (1396)
حراج تهران، 22 دى (1396)
حراج تهران، 22 دى (1396)
کریستیز دبی، 2 فروردین (1397)
کریستیز لندن، 2 آبان (1397)
حراج تهران، 21 دى (1397)
کریستیز دبی، 3 فروردین (1398)
ساتبیز لندن، 30 مهر (1398)
ساتبیز لندن، 30 مهر (1398)
بونامز لندن، 1 آبان (1398)
کریستیز لندن، 1 آبان (1398)
کریستیز لندن، 1 آبان (1398)
حراج تهران، 27 دى (1398)
ساتبیز آنلاین، 12 فروردین (1399)
بونامز لندن، 22 خرداد (1399)
کریستیز آنلاین، 4 آذر (1399)
بونامز لندن، 4 آذر (1399)
بونامز لندن، 4 آذر (1399)
بونامز لندن، 4 آذر (1399)
فیلیپس لندن، 25 آذر (1399)
حراج تهران، 26 دى (1399)
حراج تهران، 26 دى (1399)
بونامز آنلاین، 19 اسفند (1399)
ساتبیز لندن، 10 فروردین (1400)
ساتبیز لندن، 10 فروردین (1400)
بونامز لندن، 12 خرداد (1400)
میلون اند اَسوسیز، 26 خرداد (1400)