ششم نوامبر، سالمرگ پیوتر ایلیچ چایکوفسکی
پیوتر ایلیچ چایکوفسکی، آهنگساز روس اواخر دورهی رمانتیک بود، که برخی از آثار او از محبوبترین موسیقیهای رپرتوار کلاسیک هستند.
هنرامروز: او اولین آهنگساز روس بود که موسیقیاش تأثیری ماندگار در مقیاس بینالمللی از خود برجای گذاشت. حضور وی به عنوان رهبر ارکستر میهمان در اروپا و ایالات متحده نیز تأثیری دوچندان بر این امر بود. او در سال ۱۸۸۴ مورد احترام و تشویق امپراطور الکساندر سوم قرار گرفت و به دریافت جایزه حقوق مادام العمر نایل گشت.
علیرغم استعداد سرشار او در زمینه موسیقی، چایکوفسکی برای شغلی به عنوان کارمند دولت تحصیل کرده بود. در آن زمان در روسیه فرصت شغلی در زمینهی موسیقی بسیار اندک بود و هیچ سیستم آموزش موسیقی عمومی وجود نداشت. زمانی که فرصتی برای چنین آموزشی به وجود آمد، او وارد کنسرواتوار نوپای سن پیترزبورگ شد و در سال ۱۸۶۵ فارغ التحصیل شد. آموزههای غربی چایکوفسکی وی را از آهنگسازان جنبش ناسیونالیستی معاصر به ویژه آهنگسازان روسی "گروه پنج" که با آنها فعالیت حرفهای وی ترکیب شده بود، جدا نمود. این آموزهها چایکوفسکی را در مسیری برای آشتی دادن آنچه که او با شیوههای موسیقی محلی از دوران کودکی آموخته بود قرار داد. نتیجهی آن، تلفیق سبکی شخصی اما بی شک روسی بود. اصولی که ملودی، هارمونی و دیگر عناصر موسیقی روسی شکل میداد به طور کامل متفاوت از عناصر شکل دهندهی موسیقی غربی اروپا بود؛ این امر استفاده از موسیقی روسی در ترکیب غربی در مقیاس بزرگ و یا برای تشکیل یک سبک تلفیقی را بسیار سخت میکرد. نتیجهی آن بیزاری شخصی بود که اعتماد به نفس چایکوفسکی را تحت تأثیر قرار داد. فرهنگ روس از زمان پتر کبیر نمایشگر شخصیتی دوگانه بود که عناصر بومی و اقتباس یافته آن به طور فزایندهای مجزا گشته بودند. این امر منجر به عدم قطعیت در میان روشنفکران در مورد هویت ملی شده بود ابهامی که در زندگی حرفهای چایکوفسکی نیز منعکس شده بود.
علیرغم موفقیت و محبوبیت بسیار، افسردگی و بحرانهای شخصی زندگی چایکوفسکی را تحت الشعاع قرار داده بود. عواملی نظیر جدایی از مادرش در سنین کودکی برای حضور در مدرسه شبانه روزی، مرگ زودهنگام مادرش و مرگ نیکولای روبینشتاین، دوست و همکار نزدیکش و فروپاشی رابطهی شخصی طولانی وی با نادژدا فون مک مشکلات روحی فراوانی برای چایکوفسکی به وجود آورده بود. بیماری وبا عامل مرگ نابههنگام چایکوفسکی در سن ۵۳ سالگی بود، هرچند بحثهایی در مورد تصادفی و یا عمدی بودن شروع بیماری وجود دارد.
با وجودی که موسیقی چایکوفسکی در میان مخاطبان محبوب باقی مانده است، در ابتدا نظرات انتقادی گوناگونی وجود داشت. برخی از روسها معتقد بودند که این موسیقی نمیتواند به اندازهی کافی نمایندهی ارزشهای موسیقی بومی باشد، نگرانی آنها از این بابت بود که اروپاییها این موسیقی را به دلیل وجود المانهای غربیاش پذیرفتهاند. برخی از اروپاییها چایکوفسکی را به خاطر بیان موسیقی فراتر از کلیشههای موسیقی روسی مورد تحسین قرار دادند، برخی دیگر به گفته هارولد سی شونبرگ، منتقد با سابقه نیویورک تایمز، موسیقی وی را نپذیرفتند و آن را " فاقد تفکر والا" نامیدند و به علت آنکه اساساً از اصول غربی تبعیت نمیکند آن را به استهزا گرفتند.
چایکوفسکی خالق آثار محبوبی نظیر رومئو و جولیت، درآمد ۱۸۱۲، سه باله معروف فندق شکن، دریاچه قو و زیبای خفته،( The Nutcracker, Swan Lake, The Sleeping Beauty) و همچنین مارچهی برده Marche Slave است. این آثار درکنار پیانو کنسرتوی اول و ویولن کنسرتو، سه اثر آخر از 6 سمفونی و اپرای ملکه اسپید و یوجین وانجین The Queen of Spades and Eugene Onegin از معروفترین آثار چایکوفسکی هستند. همچنین در این بین میتوان به آثاری نظیر سمفونی مانفرد، سمفونی فرانچسکا دا ریمینی Francesca da Rimini و سرناد برای سازهای زهی the Serenade for Strings نیز اشاره کرد.
آثار چایکوفسکی به طرز غیر متعارف دایره گستردهای از سبک و احساسات را از آثار جذاب سالن تا سمفونی های عمیق و تأثیرگذار در بر میگیرند. برخی از آثارش یادآور آهنگسازان قرن هجدهم همچون موتزارت (آهنگساز مورد علاقهاش) است و برخی ساختههایش نظیر سمفونی روسی یا اپرای واکولای آهنگر شیطنتهایی با شیوه موسیقی شبیه گروه پنج میباشد. آثار دیگر نظیر سه سمفونی آخر چایکوفسکی به بیان استعارههای موسیقی شخصی با ابراز احساسات بسیار زیاد میپردازند.
هارولد سی شونبرگ، منتقد و روزنامه نگار آمریکایی در مورد "ملودی" آثار چایکوفسکی یکی از ویژگیهای تضمین کننده موفقیت وی از تعابیری نظیر "شیرین، پایان ناپذیر، و مملو از احساسات" استفاده میکند.
طیف کامل سبکهای ملودیک چایکوفسکی به اندازه ساختههایش گسترده بود.
گاهی اوقات از ملودی غربی و گاهی اوقات از ملودی ثهای سبک فولک آهنگ ثهای روسی و گاهی از خود موسیقی فولک استفاده میکرد. به نقل از نیو گروو New Grove موهبت ملودیک چایکوفسکی میتواند از دو جهت بدترین دشمن وی قلمداد گردد؛ اولین چالش برخاسته از میراث بومی وی نشأت میگیرد، جایی که برخلاف تمهای غربی ملودی که آهنگسازان روسی تمایل به نوشتن آن دارند "خودمحور" است و براساس ذهنیتی ثابت و با تکرار شکل میگیرد. از لحاظ فنی، این امر تغییر گام به گام دیگر برای ایجاد موضوعی متضاد را بسیار دشوار می کند، چرا که این موضوع به معنای واقعی کلمه یک مفهوم غربی بود که در موسیقی روسی وجود نداشت. دلیل دیگری که ملودی بر ضد چایکوفسکی عمل میکرد چالشی بود که بین او و اکثریت آهنگسازان رمانتیک مشترک بود؛ آنها از فرمهای ملودیک منظم و متقارن هماهنگ با فرم سونات - فرم مورد علاقه آهنگسازان کلاسیک نظیر هایدن، موتزارت و یا بتهوون- در ساختار موسیقی استفاده نمیکردند. این چالش دلیلی بود که هیچگاه آهنگسازان رومانتیک "سمفونی سازان ذاتی نبودند". همه آنچه این آهنگسازان نظیر چایکوفسکی میتوانستند انجام دهند تکرار این المان ها بود.
مائس مدعی است که صرف نظر از آنچه چایکوفسکی مینوشت، توجه اصلی او این بود که چگونه موسیقیاش بر شنوندگان از لحاظ زیبایی شناسی در لحظات خاصی از قطعه و به طور کامل هنگامی که موسیقی به پایان میرسد، تأثیر میگذارد. آنچه شنوندگان از نظر روحی و احساسی تجربه میکردند به خودی خود هدف چایکوفسکی بود. تمرکز وی در خشنود کردن مخاطبان ممکن است حتی بیش از موتزارت و مندلسون باشد. صحت این نظریه با توجه به اینکه چایکوفسکی در قرن نوزدهم و در آخرین ملت فئودالی زندگی میکرده در واقع تعجب آور نیست. استفاده از ملودیهای قرن هجدهمی تلطیف شده و تمهای وطن پرستانه او به سمت ارزشهای اشرافی روس سوق داده شده بود. چایکوفسکی همچنین اغلب از پولونز (نوعی رقص موزون لهستانی)، رقصی که کدی برای سلسله رومانوف و نماد میهن پرستی روس بود، استفاده می ثکرد. استفاده از آن در پایان قطعه میتوانست تضمینی در موفقیت بین شنوندگان باشد.
بر طبق نظر مائس و تاروسکین، چایکوفسکی الهام گرفت تا با موسیقی خود به فراتر از مرزهای روسیه دست یابد. قرار گرفتن در معرض موسیقی غربی، او را تشویق به فکر کردن این مطلب کرد که موسیقیاش نه تنها به روسیه بلکه در مقیاسی وسیع تر متعلق به کل دنیا است. ولکوف در این راستا نظرش را اینگونه بیان میکند که طرز تفکر چایکوفسکی او را مجبور کرد تا به طور جدی در مورد جایگاه موسیقی روسیه در فرهنگ موسیقی اروپا فکر کند و در این زمینه اولین آهنگساز روس قلمداد گردد. این موضوع وی را برای تبدیل شدن به اولین آهنگساز روس که شخصاً شنوندگان خارجی را با آثارش آشنا کرد، کمک کرد. آنتونی هولدن چایکوفسکی را به پلی میان دو جهان متفاوت موسیقی روسیه تعبیر میکند.