طراحی هویت بصری برای موزه هنرهای معاصر به کجا رسید؟

در حاشیه مراسم بازگشایی موزه هنرهای معاصر که با حضور اهالی رسانه و برخی از هنرمندان و مهمانان برگزار شد از بهرام کلهر نیا هنرمند و نماینده هنرمندان در شورای نظارت بر مرمت موزه درباره مرمت موزه و هویت بصری موزه سوال کردیم. بهرام کلهرنیا از روند بازسازی راضی بود وبه نظر میرسد، نقطه قوت این روند برایش مرمت گنجینه موزه، جداسازی دستگاه تهویه موزه از گنجینه و سیستم نورپردازی جدید موزه بود. او همچنین گفت پیش از این مرمتگر مخصوص موزه و در سطح ملی نداشتیم و دست اندکاران مرمت موزه در روند مرمت به پختگی رسیدند. او همچنین درباره هویت بصری موزه گفت که به دلیل حواشی پیش آمده در حال حاضراین پروژه به خواست رضا عابدینی که به صورت داوطلبانه و بدون دریافت دستمزد مشغول این کار بود و موزه متوقف شدهاست و شاید در آینده با شرایطی دیگر مجددا روی آن کار شود و فضای گرافیکی موزه احیا شود.
هنرامروز: بهرام کلهرنیا گرافیست و هنرمند و از سال ۱۳۵۱ در حوزه طراحی گرافیک و هنر مشغول تدریس و فعالیت بودهاست. علاوه بر این او دبیر و عضو هیئت مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، عضو شورای تألیف کتابهای گرافیک دانشگاه جامع علمی کاربردی و همچنین مشاور و مدیر هنری و پژوهشی در چندین وزارتخانه از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت نفت است.
بازسازی موزه هنرهای معاصر تهران را چطور می بینید؟ هم روند بازسازی و هم نتیجه آن را.
بهرام کلهرنیا: کار بسیار بغرنج و پیچیدهای انجام شدهاست. مرمت موزه در واقع کاری با جزئیات فنی، مسائل مهندسی و مسائلی مربوط به بهبود ساختار و سازه و فضای معماری این ساختمان بود. ساختمان موزه به سبب پیرسالیش آسیبهای جدی دیده بود که قابل مشاهده نبودند و کارشناسان این آسیبها را پیدا کردند. کارشناسان در روند جستجویی دقیق و سنگین متوجه شدند مثلا سیستم تخلیه آبها، تخلیه فاضلاب و سیستم تخلیه هوا و دیگر قسمتها همگی ایراد دارند. پیدا کردن این ایرادها و دسته بندی کردن آنها و تبدیل آنها به پروژههایی برای دگرگونی و بهبود کار بسیار سختی بود. گاهی سازه معماری اجازه نمی داد تا برخی چیزها در نقطه خودشان احیا شوند بنابراین راهحلهای دیگری پیدا شد که بشود بدون اینکه سازه معماری تغییری کند و خارج از سیستم قبلی، بهبودی و تغییر به وجود بیاید. این کارها بسیار سخت بود در عین حال که این ساختمان یک ساختمان بسیار ارزشمند و سابقه دار است و مثل تابلوهای گنجینهاش ارزشمند است و سند معماری و نشانی از دورههای زندگی قبلی اجتماعی ما ایرانیها است. به همین سبب مجموع مرمت کاران، مهندسین مشاور و مهندسین اجرایی حق دست کاری و تغییر بنا را نداشتند. بر طبق قوانین و مصوبههای جهانی و ملی این نوسازی باید با احترام کامل به آن چیزی که وجود داشت تحقق پیدا میکرد و خب انجام شد.
حقیقتا کاری دشوار بود و من و دوستان گام به گام برای کنترل و نظارت با آن همراهی کردیم. بعضی مواقع حتی مزاحم پروژه بودیم چرا که زیر بار بعضی از روشهایی که از نظر ما منطقی یا کارآمد و صاحب ارزش نبود نمیرفتیم. مرمت گران موزه ناچار میشدند زمان بگذارند و راه حلی جدید پیدا کنند. مثلا یک بار گنجینه موزه با ریلهای هوایی و به صورت کامل ریل کشی شد، اما سیستم ریل کشی هوایی باعث لرزش آثار میشدند. من شخصا نپذیرفتم و به خودم اجازه دادم که دخالت کنم و اعلام کنم تکنیک به کار رفته با توجه به ارتعاشهایی که به وجود میآورد میتواند به آثار آسیب بزند و وقتی با فاصله حدود یک ماه و نیم و دوماه بعد متوجه شدم که تمام آن ریل کشیها کفی و اصلاح شدند غافلگیر شدم. لرزشها به حداقل رسیده بود و چیزی قابل دفاع و در خور موزه شکل گرفته بود. جدا از اینکه موضوع مرمت موزه موضوع مهم و اصلی بود و باید انجام میشد، مساله مهمتر گنجینه موزه و محل نگهداری آثار بود. ساختار اولیه مخزن یا محل نگهداری آثار به گونهای بود که بسیاری از مصلحتهای معاصر در ساخت آن لحاظ نشده بود. مثلا تهویه فضای عمومی وسیستم تهویه مخزن یکی بود. کافی بود که کارمندی احساس گرما کند درجه هواساز را تغییر دهد که هوا خنک شود و به این صورت تمام تابلوها با هم خنک میشدند یا کسی احساس سرما کند و درجه را بالا ببرد، در این صورت تابلوها با هم داغ میشدند. سیستم تهویه عمومی فضای موزه در کنار دیگر تغییرات آب هوایی چون رطوبت و یا خشکی هوا و تغییر فصلها باعث آسیب به آثار میشد و این مسئله برای اولین بار بعد از زمان تاسیس موزه حل شد و سیستم تهویه موزه از گنجینه جدا شد و حالا مخزن سیستم استاندارد هواسازی دارد که مخصوص آثار هنری است. موضوع بعدی به نور پردازی آثار گالریها مربوط میشود. سیستم نورپردازی جدید نورهای استاندارد معاصر هستند و جدیدترین نورهایی هستند که برای نمایش آثار استفاده میشوند بدون اینکه به آثار آسیب برسانند. نورهای پیشین نورهای ایتالیایی بسیار خوبی بودند برای سالهای گذشته و حدود ۵۰ یا ۶۰ سال قبل بودند اما امروز آن نورها، استانداردهای مورد تایید تفکر علمی حفاظت از آثار هنری را ندارد و کنار گذاشته شدند و سیستم جدید احیا شدهاست و بسیار چیزهای دیگر. به هر صورت در تمام طول مسیر حساسیت وجود داشت و هدف این بود که فضای موزه با تمام استاندارهای جهانی و ملی نوسازی شود و برخی از کسانی که این کار را میکردند اصولا آدم موزهای نبودند. ما متخصصین معمار و طراح و متخصص مرمت موزه در سطح ملی نداریم، با وجود این دوستان ما تلاش کردند و آرام آرام همگی با همدیگر در این کار پختگی پیدا کردند و کاری انجام شد که قابل دفاع است. ما موزهای را داریم که میتواند دوباره به یک مرکز و یک قطب فرهنگی بسیار جدی در سطح ملی و منطقهای و جهانی تبدیل شود. بدون شک و به خصوص وضعیتی که مخزن پیدا کرده به لحاظ حفاظت و نگهداری از کارها در خور تحسین بسیار جدی است.
ماجرای هویت بصری موزه چه شد؟
بهرام کلهرنیا: بدون شک موزه احتیاج به هویت بصری و هویت یک پارچه گرافیکی دارد. هیچ تردیدی در این باره وجود ندارد. از نخستین روزها خود من جزو مدعیان این موضوع بودم. ولی مقداری سوتفاهم و اشتباه و خطا در بعضی از رخدادها و تصمیم گیریها یا حاشیههای اجرا سبب شد که این موضوع به نقطه ناخوشی برسد. آقای عابدینی از اساتید طراز اول گرافیک امروز ایران و جهان است، هیچ تردیدی وجود ندارد ولی وقتی که درباره موزه هنرهای معاصر گفت و گو میکنیم درباره یک پدیدهای که ابعاد جهانی دارد صحبت میکنیم و طبیعی است که برای چنین تصمیمی باید جهانی فکر کرد و نیاز داریم که راه حلهایی را بیابیم که متناسب با ارزندگی خود موزه باشد. ممکن بود که آقای عابدینی انتخاب اول و آخر ما باشد اما بین گزینههای دیگر و در کنار شاید یک دعوت عام از هنرمندان در سطح جهانی یا کشوری یا گماردن یک کمیسیون حرفهای طراحان گرافیک و هنرمندان به عنوان ناظر این پروژه که وظیفه هدایت پروژه را داشته باشند و آن را کنترل کنند و چنین اتفاقی میتوانست حاشیه امنی برای رسیدن به هدفهای نهایی پروژه به وجود بیاورد.
کاری که آقای عابدینی انجام دادند طرف نقد و انتقاد بسیاری از معاصرین قرار گرفت، گاه با نگاهی بسیار نا برحق و گاهی نکته سنجانه و با احساس مسئولیت ولی به هر صورت در شرایط کنونی موزه و خود آقای عابدینی آن پروژه را متوقف کردند آن طور که از دوستان شنیدم آقای عابدینی میخواستند دواطلبانه و بدون دریافت هیچگونه دستمزدی این کار را انجام دهند و برای نخستین بار مایل بودند که فونت سازمانی برای موزه طراحی کنند که بسیار اتفاق مهم و بزرگی است. موزه فونت سازمانی ندارد و همه این پروژه به سبب حاشیههایی که به وجود آمد متوقف و اجرا نخواهد شد و شاید روزی روزگاری در آینده بشود دوستان موزه را متقاعد کرد که دوباره و این بار با یک سیستم تفکر مدیریتی دیگر این پروژه را شروع کنند و پیش ببرند تا شاهد احیا فضای گرافیک موزه هم باشیم.