نقد، تحلیل و بررسی فیلم"بابل" الخاندرو گونسالس اینیاریتو

بابل (به انگلیسی: Babel) فیلمی در ژانر روانشناسی درام به کارگردانی الخاندرو گونسالس اینیاریتو و نویسندگی گییرمو آریاگا به سال ۲۰۰۶ است. برد پیت، کیت بلانشت، رابرت فایف، گائل گارسیا برنال، کوجی یاکوشو و رینکو کیکوچی ستارگان فیلم هستند. این فیلم در هفتاد و نهمین دوره جوایز اسکار در ۷ شاخه نامزد دریافت جایزه بود که در رشتهٔ بهترین موسیقی فیلم برندهٔ جایزهٔ اسکار شد. این جایزه به گوستاوو سانتائولایا سازنده موسیقی متن فیلم تعلق گرفت.
به گزارش هنر امروز، خلاصه فیلم"بابل"
ریچارد و سوزان یک زوج توریست هستند که در غم از دست دادن فرزند سومشان به روستایی در حومهٔ مراکش سفر میکنند که بیشتر با یکدیگر باشند. اما در مراکش دو پسر با اسلحهٔ پدرشان اتوبوسی را که آن دو از مسافران آن هستند نشانه میروند و سوزان بهشدت زخمی میشود. جریان رسانهای میشود و اینترپل در ماجرا دخالت میکند… این فیلم به بیان علت و معلول حوادث کوچک، که مجموع آن یک حادثهٔ بزرگ در سطح جهانی میشود، میپردازد و تأثیر روابط کوچک را بر حادثهای بزرگ که از درون خالی است بیان میکند.
بابل و مدنیتی دوباره
فیلم های زیادی هستند که ما می توانیم از آنها بیاموزیم اما فیلم های کمی هستند که مفاهیم عمیق و گسترده را توأمان و البته به زیباترین شکل ممکن نمایش دهند و در عین حال به اصل حقیقت نیز پایبند باشند.
فیلم بابل شاهکاری بی مانند است که در دنیای سینما به زحمت می توان نمونه ای دیگر را در حد قیاس با آن مطرح کرد اثری فاخر و شگفت انگیز که مفاهیم فراوانی را مطرح می کند.
علت انتخاب این فیلم برای نمایش در این کانال دلایل زیادی داشت از جمله اینکه هیچ فیلمی به این زیبایی به موضوع اثر پروانه ای اشاره نکرده است آن هم تا این حد واقع گرایانه.
همچنین یکی از موضوعاتی که مدیران ایرانی نسبت به آن بی اعتنا هستند، موضوعات مرتبط با فرآیندهای جهانی شدن است که با اثراتی عمیق بر زیرساخت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی؛ همراه است و متأسفانه مدیران ما از درک تغییرات جاری عاجزند چرا که نسبت به ریشه آن ، که پدیده جهانی شدن است، بی تفاوت بوده اند. تماشای این اثر فاخر به ما کمک می کند تا علاوه بر ادراک بهتر اثر پروانه ای، بتوانیم نسبت به ابعاد گوناگون پدیده جهانی شدن آگاه باشیم.
تریلر رسمی فیلم: بابل
سکانس ابتدایی فیلم بابل
بابل و تاریخ
آغاز فیلم به ظاهر از مراکش است و بیشتر از آنکه شبیه مراکش باشد، شبیه عراق است.
سرزمینی که از عهد باستان تا کنون محل وقوع اتفاقات تاریخی بزرگی بوده است از اختراع خط و تولد اولین تمدن های شناخته شده ای همچون سومر گرفته تا حضور امپراطوری های عظیم ایرانی همچون هخامنشیان و ساسانیان و سپس نقش پر رنگ این سرزمین در صدر اسلام وسلاخی ناباورانه پیامبرزادگان و....
اما در این میان بابل شهرت فراوانی دارد شهری که پایتخت افسانه های باستان و میزبان باغ های معلق بود که خود یکی از عجایب هفت گانه دنیای قدیم محسوب میشد.
شهری که جزو اولین نمونه های تاریخی مفهوم قانون مدنی است جایی که پس از فتح کوروش کبیر، تجربه شیرین آزادی عقیده جریان پیدا می کند تجربه ای که امروز برای مردم خاور میانه یک رویاست و اهمیت بابل شاید از این جهت است که اولین تجربه بشر در جهانی شدن محسوب می شود جایی که فرهنگ های مختلف و حتی متضاد این امکان را پیدا می کنند که به جای حذف دیگری، به مصالحه با دیگری بپردازند تا امکان متأثر شدن اندیشه از همه خرده فرهنگ ها وجود داشته باشد.
جهانی شدن در عصر ما شاید مدل های متفاوتی با عصر باستان داشته باشد اما عنصر مشترکی به نام "انسانیت" وجود دارد که ما را مجبور به در نظر گرفتن تاریخ می کند.
بابل نامی است که به افسانه برج بابل اشاره میکند، آدمهایی که برج بابل را می سازند از آن بالا رفته و به خدا تیر اندازی می کنند، بعد خدایان چنان می کنند که صبح روز بعد هیچکدام زبان دیگری را نفهمند، وقتی مردم از خواب بیدار شوند تا از برج بالا روند هیچکدام زبان دیگری را نمی فهمند و همه آنها روی زمین پراکنده می شوند.
ایناریتو در داستان چند لایه از دنیایی حرف می زند که ایجاد رابطه در آن مثل آدم هایی است که در افسانه برج بابل زبان همدیگر را نمی فهمند، عقاید، تعصبات قومی و نژادی خیلی بیشتر آدم ها را از یکدیگر دور می کند خود ایناریتو در جایی گفته است که ما دائما از مرزهای فیزیکی میان کشور ها حرف می زنیم، در حالی که مرزهای اصلی میان خود ما هستند همچنان که حافظ می گوید:
تو خود حجاب خودی از میان برخیز
در روستای کوچکی در کوهستانهای کشور مراکش یک مزرعه دار به اسم «عبدالله» برای از بین بردن گرگها و شغالهایی که به گله گوسفندان او حمله می کنند یک تفنگ خریداری می کند.
این خانواده مراکشی مانند هر سرمایه گذار یا کارآفرینی برای بقا نیاز دارد از سرمایه اش به بهترین شکل محافظت کند.
سکانسی از فیلم بابل
انسان حتی قبل از آنکه مدنیت را تجربه کند موجودی اهل مهاجرت بوده است.
همین خُلق مهاجرت باعث شده که با گذشت هزاران سال از احداث اولین روستاها و شهرها، مهاجرت به طور گسترده ای رواج داشته باشد و همین مهاجرت امکان انسداد فرهنگی در دورافتاده ترین نقاط متمدن را نیز غیر ممکن کرده است آرزویی که حاکمان مستبد همواره با خود به گور برده اند چرا که انسان فی نفسه موجودی اهل مهاجرت و مبادله است و این ارتباط در طول تاریخ همواره باعث شده تا فرهنگ ها متأثر از هم باشند و پدیده های انسانی با یکدیگر به طرز عجیبی مرتبط شوند تا جایی که به طور معمول امکان شناخت علت اصلی در میان سلسله عللی که پدیده های اجتماعی را رقم می زنند گاه غیر ممکن است چرا که طبق اثر پروانه ای، کنایه ای ظریف در گوشه ای از دنیا ممکن است انقلابی عظیم را در گوشه دیگری از دنیا ایجاد کند و در این میان توالی زمانی-مکانی رویدادها چندان قابل تشخیص نیست و اگر هم باشد قابل اعتنا نیست.
فیلم با شروع از وسط ماجرا در مراکش آغاز میشود و مسیر داستان از مراکشیها به توریستهای امریکایی در مراکش کشیده میشود و سپس به امریکا و مکزیک میرود، در حالی که به صورت موازی به ژاپن نیز منتقل میشود و در نهایت دوباره به وقایعی در مراکش ختم خواهدشد.
دنیایی جهانی شده داریم که مرزهای ملی در آن با مرزهای غیر ملی درهم تنیده شده است.
در چنین عصر ودوره ای جامعه تحت تاثیر مستقیم وغیر مستقیم حوادثی است که در جوامع دیگر اتفاق می افتد که در فیلم بابل این موضوع را درکلیت داستان می توان دید.
در صحنه ای که کیت بلانشت در نمایی نزدیک کهبه پنجره تکیه داده است به زنانی که با حجاب کامل در بیابان راه می روندنگاه می کند، حضور جهانی شدن به عنوان یک فرآیند در حال رشد،به وضوح به مخاطب القا می شود.
ریچارد و سوزان یک زوج توریست هستند که در غم از دست دادن فرزند سومشان وبرای کسب ریکاوری روحی به مراکش سفر میکنند.اما در مراکش دو پسر با اسلحۀ پدرشان اتوبوسی را که آن دو از مسافران آن هستند نشانه میروند و سوزان"کیت بلانشت" بهشدت زخمی می شود...
سکانسی از فیلم بابل
ناشنوایی
در عصر اطلاعات، انسان ها فرصت چندانی برای شنیدن ندارند با توجه به حجم محرک های اطلاعاتی و مجموعه کنش ها و واکنش های رسانه ها و اثراتش بر افکار عمومی، انسان ها کمتر از قبل فرصت می کنند که بشنوند .
کسانی که به لطف شهرت، بیشتر شنیده می شوند از نعمتی رشک برانگیز - البته به زعم افکار عمومی - برخوردارند حال آنکه تاوان شهرت گاه چنان ناگفتنی است که هیچ شنیده شدنی قادر به التیامش نیست.
انسان مدرن و پر مشغله عصر ما ، خشونت طلب نیست بلکه به شدت ناشنواست.
همچنین در کش و قوس های جهانی شدن البته زبان های جدید ابداع می شود که هر کدام ممکن است واژگان جدید ایجاد کند یا مفاهیمی جدید بر واژگان قدیم انتصاب نماید که منجر به عدم تفاهم زبانی، فی ما بین افرادی می شود که خاستگاه فرهنگی متعارض دارند و با وجود یکی بودن زبان مادری، قادر به فهم یکدیگر نیستند.
بابل فیلمی کامل است.احساسات دارد،فلسفه دارد،از رویارویی تمدنها ناراحت است و از اینکه انسان در این دنیای پرجمعیت تنهاست. فیلم انتقاد شدیدی به نظام سلطه دارد .
آلخاندرو"کارگردان "فرهنگ شرقی را به دختری کر و لال تشبیه می کند.
در ژاپن، دختر کر و لال نوجوانی به نام چیکو (با بازی «رینکو کیکوچی»)دختری که به خاطر فقدان مادرش به شدت عصبی است و نه تنها احساس می کند که پدرش او را درک نمی کند بلکه احساس می کند بقیه جامعه هم او را به سبب گنگ و ناشنوا بودنش، پذیرا نیست.
تصمیم میگیرد با دنیایی که اندکی با او نامهربان است پنجه بیفکند و مبارزه کند.
مادر او خودکشی کرده و پدرش (با بازی «کُجی یاکوشو») یک فرد سرد و نچسب است. در واکنش به این امر و برای کسب اندکی محبت، او درگیر یک سری شیطنت جنسی خطرناک میشود.
موجودی که زیباست،تنهاست و بسیار مقدس است اما به شدت نیازمند به احترام و توجه می باشد...
سکانسی از فیلم بابل
خصومت و سوء تفاهم
مقایسه ای تأمل برانگیز میان دو نوع خشونت عصر ما وجود دارد خشونتی از جنس خشونت های رایج در خاور میانه و خشونتی که به فرهنگ لاتین مربوط است.
خشونتی که در خاور میانه رواج دارد بیشتر از جنس غفلت و اشتباه است همچون کودک عرب که اسلحه در دست می گیرد و مستقیم شلیک می کند بی آنکه با کسی یا چیزی عناد داشته باشد بی آنکه هیچ تصوری از دشمنی داشته باشد و بی آنکه قلبش از نفرت سیاه شده باشد اما خشونتی که در مکزیک و کشورهای آمریکای لاتین رواج دارد بیشتر جنبه لذت طلبی و خودخواهی دارد و البته که در آمریکای لاتین هم خشونت هایی که ریشه در سوءتفاهم داشته باشد فراوان به چشم می خورد اما همه می دانند که آمریکای لاتین جای سوء تفاهم نیست درست برعکس خاور میانه که جنگ های بزرگ و خصومت های ریشه داری به صرف یک سوء تفاهم شکل می گیرد و تا سال ها ادامه پیدا می کند و دلایل اصلی درگیری ها برای همیشه از چشم ها پنهان می ماند.
اتفاقات مهم از زمانی آغاز میشود که سوزان زمانی که در اتوبوس تور پیش ریچارد نشسته است، کتفش مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. گلوله از تفنگی شکاری شلیک شده که یک گلهدار آن را به پسرش داده است، او هم از کنار تپه به اتوبوس شلیک میکند.
در حالی که سوزان در آن مکان دورافتاده خونریزی دارد و مرگش نزدیک است، ریچارد با عصبانیت به سفارتخانهی آمریکا زنگ میزند و وضعیت را گزارش میدهد، در همین حال یک بمب خبری مبنی بر تروریستی بودن این واقعه رسانهها را پر میکند.
صحنه ورود اتوبوس توریست ها به روستا، نقطه برجسته و ممتاز نه تنها این سکانس، بلکه تا این قسمت فیلم است و به بهترین شکل، تفاوت و عدم شناخت فرهنگ های مختلف از یکدیگر را نشان می دهد.
همان قدر که مردم روستا برای توریستها عجیب و غریب هستند، توریستها هم برای مردم روستا عجیب به نظر می رسند.
سکانس کندن سر مرغ درفیلم بابل
سکانسی از فیلم بابل
ارتباط میان جهان های متفاوت
جوامع بشر نسبت به هم آنچنان متفاوت هستند که به نظر می رسد هر کدام از این جوامع دنیایی متفاوت از دیگر جوامع است و نمی توان هیچ ارتباطی میان آنها برقرار کرد در برخی از جوامع انسان هایی زندگی می کنند که نهایت رویاهایشان خوراک و پوشاک است و در جوامع دیگری، انسان هایی زندگی می کنند که هزینه سالانه زندگی آنها از بودجه رسمی چند کشور بیشتر است.
با وجود این همه تفاوت سخت است که باور کنیم ارتباطی عمیق و البته پیچیده میان همه جوامع و همه انسان ها وجود دارد اما حقیقت این است که حتی پیش از عصر ارتباطات و گسترش فناوری های اطلاعاتی، باز هم سرنوشت جوامع مختلف به هم مربوط می شد و در عصر ما که ابزار ارتباط تا این حد پیشرفته و گسترده شده است، بی شک ارتباط جوامع نیز عمیق و پیچیده تر می شود.
در همین حال یک بمب خبری مبنی بر تروریستی بودن این واقعه رسانهها را پر میکند.جریان رسانهای میشود و اینترپل در ماجرا دخالت میکند...
داستان به توکیو میرسد، جایی که یک پدر با خودکشی همسرش و دختر کر و لالش چیکو دست و پنجه نرم میکند و سپس، متوجه میشود به آن تفنگی که با آن به سوزان شلیک شده مرتبط است.
در نگاه به زندگی شرقی ایناریتو بیشتر به سمت نقد جامعهشناسانه تمایل دارد او دختری را نشان میدهد که کر و لال است (نماد گنگ بودن و عدم درک مسائل اطراف) و در مواجهه با فرهنگ غریبهی غربی حاکم شده بر کشورش و جوانان و دوستان اطرافش کاملاً گنگ است و تلاش میکند این تهی بودن را با رابطهی جنسی جبران کند.
مشکل عدم درک انسانها در اپیزود ژاپنی فیلم نمود روشنتری دارد.
در این داستان چیکو، دختر نوجوان ژاپنی، برای جبران ناتوانیاش در حرف زدن و ارتباط با دیگران دست به کارهایی میزند که گاه در تضاد مطلق باهنجارهای اجتماعی هستند.
ارتباط میان جهان های متفاوت
جوامع بشر نسبت به هم آنچنان متفاوت هستند که به نظر می رسد هر کدام از این جوامع دنیایی متفاوت از دیگر جوامع است و نمی توان هیچ ارتباطی میان آنها برقرار کرد در برخی از جوامع انسان هایی زندگی می کنند که نهایت رویاهایشان خوراک و پوشاک است و در جوامع دیگری، انسان هایی زندگی می کنند که هزینه سالانه زندگی آنها از بودجه رسمی چند کشور بیشتر است.
با وجود این همه تفاوت سخت است که باور کنیم ارتباطی عمیق و البته پیچیده میان همه جوامع و همه انسان ها وجود دارد اما حقیقت این است که حتی پیش از عصر ارتباطات و گسترش فناوری های اطلاعاتی، باز هم سرنوشت جوامع مختلف به هم مربوط می شد و در عصر ما که ابزار ارتباط تا این حد پیشرفته و گسترده شده است، بی شک ارتباط جوامع نیز عمیق و پیچیده تر می شود.
در همین حال یک بمب خبری مبنی بر تروریستی بودن این واقعه رسانهها را پر میکند.جریان رسانهای میشود و اینترپل در ماجرا دخالت میکند...
داستان به توکیو میرسد، جایی که یک پدر با خودکشی همسرش و دختر کر و لالش چیکو دست و پنجه نرم میکند و سپس، متوجه میشود به آن تفنگی که با آن به سوزان شلیک شده مرتبط است.
در نگاه به زندگی شرقی ایناریتو بیشتر به سمت نقد جامعهشناسانه تمایل دارد او دختری را نشان میدهد که کر و لال است (نماد گنگ بودن و عدم درک مسائل اطراف) و در مواجهه با فرهنگ غریبهی غربی حاکم شده بر کشورش و جوانان و دوستان اطرافش کاملاً گنگ است و تلاش میکند این تهی بودن را با رابطهی جنسی جبران کند.
مشکل عدم درک انسانها در اپیزود ژاپنی فیلم نمود روشنتری دارد.
در این داستان چیکو، دختر نوجوان ژاپنی، برای جبران ناتوانیاش در حرف زدن و ارتباط با دیگران دست به کارهایی میزند که گاه در تضاد مطلق باهنجارهای اجتماعی هستند.
سکانسی از فیلم بابل
زامبی های هالیوودی
یکی از نکات قابل تأمل در این فیلم، چهره مسلمانان است که در میان فیلم های غربی یک نمونه ممتاز محسوب می شود.
تصویری که از مسلمانان ارائه می شود به مذاق مسلمانان خوش نمی آید چرا که به طور کامل بیانگر محدودیت ها ، عقب ماندگی ها و ناهنجاری های جوامع مسلمان است و اگرچه این تصاویر هرگز مورد تأیید مسلمانان نیست اما به حقیقت بسیار نزدیک است و از طرفی در فیلم های غربی ما عادت داریم که از مسلمانان همان چهره زامبی های هالیوودی را ببینیم که جز خشونت چیزی نمی فهمند اما اینجا خبری از زامبی ها نیست اینجا فقط عرب های بادیه نشین و فقیری را می بینیم که از مکزیکی ها بسیار آرام تر و مهربان تر هستند حیوانات را برای سرگرمی ذبح نمی کنند و به غریبه های آسیب دیده کمک می کنند و ای بسا همین تصویر غیر هالیوودی از مسلمانان باعث شده باشد آکادمی اسکار در اقدامی حیرت انگیز و غیر قابل باور، از انتخاب این فیلم به عنوان بهترین فیلم سال خودداری کند در حالی که بابل نه تنها بهترین فیلم آن سال بلکه در فهرست برترین آثار تاریخ سینماست.
در فیلم بابل یوسف به دختر خانوادهی خود میل جنسی دارد که از نگاه خانواده خطا کارانه است، چیکو تلاش ناکامی برای پر کردن خلأهای زندگی خود از راه رابطهی جنسی دارد و امیلیا در روز عروسی پسرش با مردی همبستر میشود که مشخص است درگذشته به او علاقه داشته است، در فیلمهای ایناریتو سکشوالیته نمایانگر شادی زودگذر یا ناکامی دردناک افراد است.
بابل فیلمی که گسترهی اتفاقات آن جهانی است و نشاندهندهی آنکه یک حادثهی کوچک چگونه میتواند زندگیهای مختلفی را در سرتاسر جهان تحت تأثیر قرار دهد.
بابل روایت سه زندگی است که بهوسیلهی یک اسلحه بر رویهم تأثیر میگذارند.
برجسته ترین مزیت فیلم بابل هشیاری تحسین انگیز اینیاریتو در برخورد با فرهنگهای مختلف و ارائه آنها است
اینیاریتو با دقت و هشیاری کم نظیری با تصویر سطحی که رسانه های غرب از فرهنگ شرق ارائه میدهند مقابله می کند. یکی از صحنههای جالب فیلم جایی است که پیرزن مراکشی به زن مجروح آمریکایی تریاک میدهد تا درد را کمتر حس کند.
کارگردان در این صحنه کوتاه به تماشاچی نشان میدهد که آنچه در یک فرهنگ ناپسند به شمار میآید در فرهنگ دیگر میتواند ارزنده و مثبت باشد.
سکانسی از فیلم بابل
خوشی های ناپایدار و عمق اندوه بشر
انسان مدرن به لطف استفاده از تکنولوژی های پیشرفته و ابزارهای فراوان، توانسته است که بسیاری از تهدیدات بزرگی که حیاتش را در معرض مخاطره قرار می داد، از میان بردارد و این پیشرفت های طوفانی امکان غنی سازی رفاه نوع بشر را چنان مهیا ساخت که تاریخ تا پیش از این به خود ندیده بود که بشریت تا این حد از امکانات رفاهی برخوردار باشد.
امکاناتی که تا یکی دو قرن گذشته حتی در خلاقانه ترین خیالات و افیون زده ترین رویاها نیز جایی نداشت اما امروز جزو وقایع روزمره و بدیهی زندگی ماست که این مسئله برای اولین بار شاید اینچنین خیال انسان را از ادامه حیات خود راحت کرد که بتواند مدتی طولانی به حال خود باشد همچون انسان های جوامع پیشرفته که دغدغه ای برای ادامه زندگی خود ندارند و در عمل هیچ چیز و هیچکس نمی تواند آنچنان تهدیدی برای ادامه حیاتشان باشد که همین مسئله منجر به کنکاش عمیق تر انسان در روح و روان خودش شد و نتیجه ای جز پی بردن به عمق اندوه ذاتی نوع بشر نداشت و به همین دلیل است که خوشی ها و شادی های انسان عصر ما کوتاه، گذرا و به شدت ناپایدار هستند و برای به دست آوردن همین خوشی های ناچیز، انسان عصر ما باید تلاش فراوانی داشته باشد و بالعکس رنج ها و ناخوشی های انسان معاصر بسیار عمیق، مستحکم و پایدار هستند و لحظات کمی از عمر ما هست که از گزند این اندوه دور بماند.
وجوه احساسی و انسانی موجود در این فیلم به خوبی دنیا راکه درگیر یک بحران دردناک است به تصویر میکشد.
شاید شخصیترین و دردناکترین داستان مربوط به چیکو است.
در یک دیسکوی پر سر و صدا در توکیو، صدا تا حداکثر بالا میرود ما هم تنها چیزی را میشنویم که چیکو میشنود. چیکو فراموشنشدنی است، و ریزهکاریهای زیادی را به تک تک سکانسهایش در فیلم اضافه کرده است.
وقتی دردیسکوبا موسیقی متنی ساکت و رعبآور و البته تنها محو نورافکنها و صدای بلند یک دیسکوی توکیویی میشود، ایناریتو داستان او را به داستانی عمیق، پرمایه و تاثیرگذار تبدیل میکند.
کار او غمانگیز و فراموشنشدنی است. به همان مقدار که ما برای دیگر شخصیتهای «بابل» و تراژدیها و سرنوشت شان احساس ناراحتی و همدردی میکنیم، برای چیکو نیز احساس ناراحتی میکنیم.
حس دخترک در اوج شلوغی و هیجان و هیاهوی دیسکو، جایی که جمعیت فشرده است و افراد با کمترین فاصله ممکن از هم ایستاده اند، می تواند تمثیلی از تنهایی روز افزون بشر، آن هم در اوج در هم تنیدگی و رشد مستمر اشکال متنوع روابط اجتماعی باشد.
بشر با اینکه هر روز بیشتر در جامعه غرق می شود، هر روز تنهاتر از قبل است.
سکانسی از فیلم بابل
توریست ها و تروریست ها
در خاورمیانه با یک عرب صحرانشین مثل یک تروریست برخورد می شود حال آنکه رفتارهای تروریستی کسانی که تحت عنوان توریست به آمریکا می آیند مخاطره آمیزتر است.
آمریکا سال های زیادی است که به دنبال مقابله جدی با عوامل تهدید کننده امنیت ملی این کشور در خاور میانه است اما درست در همان زمانی که آنها در خاور میانه با این عوامل می جنگند؛ عده زیادی از خلافکاران تلاش می کنند تا از مرز آمریکا به صورت غیر قانونی عبور کنند تا مشخص نباشد که مرزهای امنیت ملی آمریکا در خاور میانه است یا در شمال مکزیک.
طبق نظریه اثر پروانه ای
اگر در این سوی دنیا و در قاره آسیا یک شکارچی ژاپنی اسلحه خود را به یک دوست عرب هدیه می کند در مراکش قاره آفریقا بر حسب تصادف و در یک شرط بندی کاملا کودکانه و مضحک یک توریست آمریکایی «کیت بلانشت» که برای فراموشی مرگ فرزند سومش با همسرش (براد پیت) به سفر رفته است مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و به دنبال این وقایع تصادفی روابط مراکش و آمریکا به چالش کشیده می شود از طرف دیگر و در قاره آمریکا دو فرزند براد پیت به دلیل تاخیر والدینشان در برگشت از سفر با پرستار خود برای شرکت در یک مراسم عروسی به مکزیک می روند که خود وقایع تلخ بعدی را به دنبال دارد. ویکی ازدوبرادران عرب مراکشی هم توسط پلیس اینترپل به قتل می رسد.
کارگردان یک اسلحه را عامل ارتباط بین آدمیان در قاره های مختلف قرار میدهد
به نظر می رسد در عصر رسانه ها، اثر پروانه ای بیشتر مقبولیت می یابد و کارگردان به خوبی مشکلات جهانی شدن و جهان سازی و ایجاد رابطه در جهان جدید را به تصویر می کشد.
سکانسی از فیلم بابل
آسیب های اجتماعی
در گذشته آسیب های اجتماعی را می شد به طور مستقل در هر نقطه از جهان و به طور متمرکز مورد مطالعه قرار داد اما با گسترش مهاجرت، توریسم و از همه مهم تر شبکه های اجتماعی در فضای مجازی، دیگر نمی شود آسیب های اجتماعی را در هر نقطه از جهان به طور مستقل و متمرکز دنبال کرد چرا ارتباطات عصر ما، مرزهای تعریف اجتماع را تحت تأثیر قرار داده تا پیچیدگی ابعاد مورد بررسی دو چندان که هیچ بلکه صد چندان شود.
انسان های متفاوتی که با زندگی در کنار هم لاجرم گاهی خواسته و ناخواسته به هم آسیب می زنند و گاه از دردهای مشترکی رنج می برند که اغلب از درک عوامل اصلی ایجاد آن، آگاه نمی شوند و نمی دانند که برای التیام درد خود چه کنند؛ در مجموع یک جهان بزرگ و پیچیده را تشکیل می دهند که برای ساده ترین موضوعات آن هم نمی شود به سادگی قانون وضع کرد
.
دولت آمریکا با پیش کشیدن مسئلهی تروریسم باعث تأخیر در کمکرسانی به سوزان میگردد.
یکی دیگر از نکات حائز اهمیت در فیلم بابل مسئلهی تنازع بقاع است، زمانی که توریستها مجبور میشوند برای رسیدگی به وضعیت سوزان به روستا بیایند بدون آنکه توجهی به حال وخیم وی داشته باشند تلاش میکنند تا ریچارد را مجبور به حرکت کنند و وقتیکه متوجه ی تصمیم او برای ماندن تا رسیدن کمک میشوند بیآنکه به او کمکی کنند به خیال خود جان خود را برداشته و فرار میکنند این در حالی است که تا پیشازاین آنها با خوشی با یکدیگر همسفر بودهاند اما زمانی که پای منافع به میان میآید انسانیت را نادیده گرفته و همسفران گرفتار خود را ترک میکنند، مشابه این اتفاق برای امیلیا و برادرزادهاش نیز میافتد، سانتیاگو زمانی که در شرایط بحرانی قرار میگیرد عمه و دو کودک همراهش را در میان بیابان رها کرده و جان خود را نجات میدهد و امیلیا نیز اقدام مشابه را هرچند به بهانهی نجات کودکان انجام میدهد و با رها کردن دو کودک خردسال در بیابان به دنبال کمک میرود.
بابل را میتوان الهام گرفته از نظریه اثر پروانهای (پر زدن یک پروانه در گوشهای از جهان میتواند موجب طوفانی در سوی دیگر از جهان شود) شکار کردن یک مرد ژاپنی در مراکش و بخشیدن اسلحه توسط او به یک مرد محلی منجر به ایجاد حوادثی مرگبار و جهانی میشود، اما نکتهی مهم دربارهی این حوادث آن است که تمامی آنها تنها درگرو گفته یا نگفته شدن یک جمله است شاید اگر حسن دربارهی برد سه کیلومتری تفنگ چیزی نمیگفت هیچکدام از این حوادث پیش نمیآمد.
درماندگی
انسان امروز موجودی به شدت درمانده است و این فیلم به زیبایی اوج استیصال نوع بشر را به نمایش گذاشته است.
فیلم با رویکردی کاملاً واقع گرایانه و بدون مبالغه در هیچ یک از ابعاد ماجرا صرفاً می کوشد ارتباط و تمایز انسانی هایی را به تصویر بکشد که هر کدام به نحوی درمانده شده اند انسان هایی که هر کدام تاوانی به مراتب سنگین تر از خطایی که مرتکب شده اند را پس می دهند.
خطا و اشتباهی که اگرچه قابل توجیه نیست اما جریمه آن نیز نمی بایست تا این حد دردناک و ناعادلانه باشد.
انسان هایی که با وجود تفاوت های فراوان در سبک زندگی و سطح نیاز به استیصال و درماندگی می رسند و مشخص نیست رشته وصل کننده این آدم ها به یکدیگر همین استیصال و درماندگی است یا خطاها و اشتباهاتی که درقبال هم انجام می دهند و یا هر دو.
شکار کردن یک مرد ژاپنی در مراکش و بخشیدن اسلحه توسط او به یک مرد محلی و تصمیم یک مرد مبنی بر خرید اسلحهای برای حفاظت از گلهاش به تنها ماندن دو کودک در صحرای کالیفورنیامنجر میشود.و همچنین منجر به ایجاددیگرحوادث....در جهان میشود.
این تنها یکی از مواردی است که در داستان بابل تنیده شده است. این فیلم به اصطلاح شبیه به «اثر پروانهای» است. فیلمی که یک تلاش زیرکانه بود برای خلاصه کردن "تئوری هرج و مرج".
سکانسی از فیلم بابل
اوج ابتذال
دنیایی که فیلم به ما نشان می دهد دنیای حقیقی عصر ماست دنیایی که از هر جهت به آن نگاه کنیم مبتذل است.
از تقلای دردناک دختر تنهای ژاپنی که هیچکس جز پسران هرزه حاضر به تعامل با او نیست گرفته تا تروریست.
فرض کردم عرب های صحرا نشین و اخراج بی رحمانه امیلیا پرستار مکزیکی؛ تنها گوشه ای از ابتذال جهان پیرامون ماست اما اوج ابتذال عصر ما شاید مرتبط با همان توریست آمریکایی باشد که با وجود آسیب دیدگی شدید توسط هم وطنانش رها می شود و این عرب های مسلمان که تروریست نامیده می شوند برای نجات توریست آمریکایی هر چه دارند را رو می کنند و هنگام وداع و در نهایت ابتذال ، جز پول راهی برای تشکر پیدا نمی کند و امتناع مترجم سیاه پوست از دریافت پول، اوج این ابتذال را به رخ مخاطب می کشد.
به راستی کسانی که خود را مالک جهان و زعیم دیگران می دانند اگر برای تشکر از دیگران ابزاری جز پول نداشته باشند باید واژه ابتذال را واژگانی محترمانه تر جایگزین کنیم چرا که هر واژه نامحترمانه ای، بعد از فراگیر شدن قابلیت های معنایی خود را از دست می دهد.
ارتباطات هر روز پیچیده و پیچیده تر می شود و زندگیمان بدون اینکه بدانیم، به زندگی افرادی هزاران کیلومتر دورتر از ما، بدون اینکه آنها را بشناسیم، گره خورده است.
نظریه ای در شبکه های اجتماعی وجود دارد که هر دو فرد دلخواه روی کره زمین، نهایتا با زنجیره ای از شش سطح از دوستان مشترک به هم متصل می شوند.
در چنین محیط ارتباطی پیچیده ای، وظیفه هر کدام از افراد جامعه، کنترل مسوولانه رفتار خویش است. چرا که روابط اجتماعی بیشتر از هر زمان دیگری در هم تنیده شده اند و به هم خوردن یکی ازین تعادلها می تواند مثل دومینو به سرعت موجب تخریب تعادلهای دیگر شده و زیانهای جبران ناپذیری را موجب شود، پدیده ای که به اثر پروانه ای معروف است.
سکانس پایانی
بغض بی پایان
بابل جهانی را به نمایش می گذارد که پیچیدگی و پویایی آن مهم تر از گستردگی آن است.
مرزهایی که به سادگی جا به جا می شوند آنچنان هم موضوعی در خور توجه نیست و بر عکس روابطی که در هم تنیده می شود و اسباب ظهور مسئله ای لاینحل را فراهم می سازد بسیار شایان توجه است چرا که دقیقاً بر طبق همین روند است که اثر پروانه ای در ساحت روابط بین فردی متولد شده و مرزها را ناباورانه در می نوردد و آنچنان طوفانی از حوادث به پا می کند که هیچ تحقیق مدونی ولو با ساختارمند ترین ابزار ممکن هم نتواند پی به علت ماجرا ببرد.
آنچه سرانجام باقی می ماند اندوه ژرف بشر و استیصال برزخ گونه ایست که تمام ابعاد زندگی انسان را مملو از بغض می کند بغضی دردناک و به غایت بی پایان آنچنان دردناک و بی پایان که گویی دختر تنهای ژاپنی تا ابد خواهد گریست.
منبع: کانال تلگرامی کافه هنر