بونا الخاص فرزندهانیبال الخاص:
میخواهم آروزی پدرم هانیبال الخاص، که گردآوری کاتالوگی از آثارش بود را بعد از ده سال برآورده کنم

بیش از ده سال است که از درگذشت هانیبال الخاص هنرمند نقاش و نویسنده میگذرد. در آستانه دهمین سالگرد درگذشت او با پسرش بونا الخاص مصاحبهای کردیم که در ادامه میخوانید: این هنرمند پرکار که در زمان فعالیتش تاثیر زیادی بر هنرمندان بعد از خود داشت و تکیه کلامهایشان هنوز هم در کلاسهای طراحی و نقاشی برای آموزش استفاده میشوند، بعد از مرگش هیچ نمایشگاه و بزرگداشتی نداشت و به جز فیلمهای مستند و مصاحبههایی که زمان زندگیاش آماده شدند، اطلاعاتی از او در دسترس نیست. درباره تاثیر این هنرمند و اینکه آثارش کجا هستند و چرا چنین هنرمندی نه بنیادی دارد و نه سایتی.
هنرامروز-مهسیما شکریان: بونا الخاص پسر هانیبال الخاص میگوید شبی که پدرم در آمریکا فوت کرد آثارش ناپدید شدند و حتی دفتر دست نویس خاطرات پدرم و نقاشیهای پرتره من و خواهران و مادرم پیش ما نیست. خواهرم در فیس بوک و اینستاگرام صفحهای برای پدرم درست کرده که تمامی عکسهای آن را از مجموعه داران و کسانی که آثار پدرم خریدهاند گرفتهایم. او میگوید آخرین باری که پدرم را دیدیم از من خواست تا تصویر تمام آثار و مشخصات آنها را در اینترنت منتشر و برایش یک کاتالوگ چاپ کنیم. 9 سال است که به ایران آمدم تا آرزوی پدرم را برآورده کنم اما هیچ کاری از او در دسترس نیست.
آقای الخاص در مصاحبهای که مناسبت برگزاری نمایشگاه شاگردان پدرتان در گالری لاله برگزار شد، گفته بودید شبی که پدرتان فوت کرد تمام کارهایش ناپدید شدند. کارهای پدرتان کجا هستند؟
ده سال از درگذشت پدرم میگذرد و من تصمیم گرفتم که امسال درباره چیزهایی که در این ده سال سکوت صحبت کنم.
من ایران زندگی نمیکردم و 9 سال است که به ایران آمدم تا بنیاد پدرم را تاسیس کنم و از کارهایش یک کاتالوگ آماده کنم. پدرم ماه آخر زندگیش علی رغم میل شخصیاش به آمریکا برده شد. او دوست داشت روزهای آخر زندگی در کشورش ایران باشد و من هم آن زمان در اروپا بودم. آخرین باری که من و خواهرانم به دیدن پدرمان رفتیم به ما گفت که دوست دارد تمام آثارش در یک کاتالوگ گردآوری و ثبت شوند. کاتالوگی که تمامی هنرمندان نقاش دنیا دارند. هانیبال الخاص دوست داشت تصویر آثارش و تمام اطلاعاتشان به صورت آنلاین در دسترس علاقه مندان قرار بگیرد. این آخرین حرفی بود که به ما زد و بزرگترین آرزویش بود. او نقاشی پرکار بود و حتی شبها کم میخوابید و بیشتر ساعات روز را مشغول به نقاشی بود. یکی از دوستانش در ایران به من گفت پدرت به اندازه چند نقاش کار کردهاست. یکی از از خواهرانم در فیس بوک پیجی به نام هانیبال الخاص فن پیج را راه اندازی کرده و چند روز یک بار عکسی از آثار پدرم را در آن میگذارد اما متاسفانه ما عکس و اطلاعات زیادی نداریم که در این صفحه بگذاریم.
گویا آخرین باری که پدرم به آمریکا رفت تمام وسایلش را با خود برد. شبی که از مرگ پدرم با خبر شدیم و به آمریکا رفتیم تمام خانهاش پر از جعبههای بسته بندی شده باربری بود. اثار و وسایل شخصیاش در کارتنها بود و انقدر زیاد بودند که در خانه نمیشد راه رفت. ما به بیمارستان رفتیم و زمانی که از بیمارستان برگشتیم در خانه باز بود و خانه کاملا خالی بود. حتی لباسهای پدرم هم در خانه نماندهبود. آن زمان ما در ناراحتی چیزی نگفتیم و از آن زمان نتوانستیم وسایل پدرم را پیدا کنیم. آنها پوشهها و تمامی اطلاعات نمایشگاههای پدرم و حتی دفتر زندگی نامه دست نویسش را با خود بردهاند. پدرم چند شعر را حافظ را به زبان آشوری ترجمه و تصویر سازی کرده بود و این کتاب آماده چاپ بود اما بعد از ده سال از مرگش هنوز چاپ نشده و ما در این ده سال امیدوار بودیم که کارها پیدا شوند. حالا من به دنبال چیزی نیستم فقط میخواهم به شخصی که وسایل پدرم را برده بگویم به آرزوی پدرم و حرفی که زده احترام بگذارید و همکاری کنید تا کاتالوگش را آماده کنیم.
قبلا نمیدانستم که پدرم چقدر به فرهنگ و هنر ایران خدمت کردهاست و زمانی که به ایران آمدم و با دوستان و شاگردانش صحبت کردم متوجه شدم. ما نمایشگاهی از آثار شاگردان پدرم برگزار کردیم و قصد داشتیم نمایشگاهی نیز از آثار شاگردانِ شاگردان پدرم برگزار کنیم. من از شاگردان پدرم داستانها و خاطراتشان را با پدرم را هم گرفتم.
واقعا نمیدانم باید چه کنم. میخواهم یک کمپین درست کنم یا نامهای بنویسیم که صاحبان کارهای هانیبال الخاص لطفا تا قبل از اینکه دیر شود همکاری کنید تا کاتالوگ آثار پدرم آماده شود. ما برایتان کمک میفرستیم و تمام کارها را خودمان انجام میدهیم.
الان وقتی با جوانان 20 تا 30 سال حرف میزنم هانیبال الخاص را نمیشناسند چون چیزی از او ندیدند.
آقای الخاص، پدرتان بعد از انقلاب روی دیوار سفارت آمریکا نقاشی کردند که این نقاشیها بعد از سالها تغییر کرده و گفته میشود نقاشی دیواریهای دیگری هم داشتند اما اطلاعات چندانی از این آثار در اینترنت نیست. نه تصویری و نه خبری؟ شما در این باره چه میدانید؟
این موضوع هم داستان جالبی دارد. زمانی که سال 2003 در لهستان زندگی میکردم یکی از دوستان نقاشم میخواست کارهای پدرم را ببیند. با هم به کافی نت رفتیم. آن روز زمانی که اسم پدرم را گوگل کردیم عکسهای زیادی از نقاشیهای دیوار سفارت آمریکا در اینترنت پیدا شد.
زمانی که پدرم این نقاشیها را کشید را به خاطر دارم. یکی از دوستانش به خانهمان آمد و به پدرم گفت بعد از گذشت 6 ماه روی نقاشیات را سفید کردند. پدرم اصلا از این اتفاق ناراحت نشد و گفت من به مدت شش ماه نمایشگاهی 24 ساعته در مرکز شهر داشتم و تعداد زیادی از مردم نقاشیام را دیدند. در سال 2003 عکسها و فیلمهای زیادی از این نقاشی پدرم در گوگل بود اما 5 سال بعد زمانی مجددا درباره این نقاشی در گوگل جستجو کردم هیچ اطلاعاتی از نقاشی دیواری سفارت آمریکا نبود و اطلاعات دیگر از پدرم موجود بود و عکسهای جدید سفارت آمریکا در اینترنت بود. زمانی که پرس و جو کردم به من گفتند زمانی که در گوگل کاربران اطلاعاتی را جستجو نکنند پاک میشود اما به نظرم گوگل این اطلاعات را پاک کرده و حتی به گوگل هم ایمیل دادم.
بعد از آن از عکاسان آن زمان درباره عکسهایی از نقاشی پدرم سوال کردم و آنها گفتند شاید عکسی داشته باشیم و باید بگردیم. اما یک روزنامه فرانسوی دارم که عکسهای نقاشی دیواری پدرم در آن چاپ شده که تصویرش را برایتان میفرستم. این روزنامه رادر استودیو پدرم که در آن جا تدریس میکرد و تنها چیزی است که از ما نگرفتند پیدا کردم. در این استودیو چند دفتر و چند نقاشی ناقص از پدرم باقی مانده بود.
ماجرای بنیاد الخاص به کجا رسید؟
برای تاسیس این بنیاد جلسهای با حضور آقای طباطبایی و اشخاصی از طرف انجمن نقاشان و انجمن آشوریان و چند نفر از شاگردانش برگزار شد و من توضیح دادم ما اثری از پدرم در دسترس نیست و خب بدون نقاشیها و وسایل هانیبال الخاص چطور میتوان بنیاد تاسیس کرد.
چرا برای چاپ کاتالوگ و برگزاری نمایشگاه از مجموعه داران و خریداران آثار پدرتان کمک نگرفتید؟
تمامی آثاری که در فن پیج پدرم است را از کسانی که آثار پدرم را خریدند گرفتیم. اما کیفیت این عکسها برای کاتالوگ مناسب نیست و تمام آثار پدرم را هم شامل نمیشود. من میخواهم برای پدرم کاتالوگی مثل کاتالوگ "پیکاسو" چاپ کنم. کامل و باکیفیت. همه چیزش آماده است حتی نوشته و وب سایت هم داریم اما کارها را نداریم.
کمی درباره پدرتان بگویید.
پدرم نقاشی پر کار بود. زمانی که بچه بودم در خانه چند میز داشتیم که روی تمام آنها پر بود از کاغذ و ابزار کار پدرم. در اتاقش هم چند تابلو بود که روی آنها کار میکرد. شعار اصلی او کار، کار کار بود.
در آخر چیزی هست که بخواهید بگویید؟
در آخر باز هم به کسانی که آثار پدرم را بردهاند میگویم نگران نباشید من فقط میخواهم آخرین آرزوی پدرم که تهیه کاتالوگی از کارهایش بود را برآورده کنم. این هم اصلا سخت نیست، ما حاضریم آماده سازی کاتالوگ را به شخصی ثالث بسپاریم و هزینه آن را پرداخت کنیم مهم برای ما اسم پدرمان و در دسترس گرفتن آثارش برای علاقه مندان است. چون میراث فرهنگی همه مردم ایران است و تمام هنرمندان بعد از مرگشان یک کاتالوگ دارند و ای کاش جامعه هنر ایران در این راه با ما همراه باشند. میخواهم این خواسته را 10 سال بعد از مرگ پدرم برآورده کنم. پدرم حدودا 5000 کار داشت که 2000 اثرش بعد از مرگش ناپدید شدند.
نقاشیهای هانیبال الخاص بر دیواری سفارت آمریکا در روزنامه فرانسوی: