میزدگرد خوانندگان زن با حضور سه خوانندهی ایرانی؛ شهرزاد بهشتیان، صنم پاشا و سایه سدیفی
حق داری بخوانی حتا اگر بد بخوانی

خواندن زنان بعداز انقلاب ممنوع و شکل های خوانندگی زنان حتا با مردان نیز محل مناقشه بوده و هست. این میزگرد راجع به مضامین مربوط به این موضوع و با حضور سه نفر از خوانندگان و نوازندگاه معتبر موسیقی برگزار شده است.
اقتصاد هنر آنلاین- صالح تسبیحی:
خانم پاشا شما علاوه بر این که خودتان در این زمینه مشغول هستید، به خوانندگان زن آموزش میدهید. با این اوصاف به چه امیدی این کار را میکنید؟ فکر میکنید شرایط تغییری میکند یا فکر میکنید در همین فضای محدودی که در شبکههای اجتماعی مجازی هست یا کنسرتهایی که با تفکیک جنسیتی برگزار میشود متوقف بماند؟
صنم پاشا: فکر میکنم که آواز خواندن مثل تمام هنرهای دیگر یک عشق است. کسی که در کلاس آواز شرکت میکند یک عشقی دارد که اگر به او آموزش داده نشود هم میخواند. پس چه بهتر که بتواند یک مقداری اصولیتر بخواند. در واقع آموزش، کمک میکند که آن هنرجو به عشقی که دارد به روش صحیح تری برسد. دغدغهی خود من هم خواندن است و خواندن واقعا چیزی است که کسی که عشقش را دارد انجام میدهد.
با این اوصاف فکر میکنید که ادامه دادن در این وضعیت و شرایط چگونه است و یا فکر میکنید تغییری هم بکند؟
صنم پاشا: راستش نمیدانم که تغییری می کند یا نه. همه چیز همیشه خیلی غیر قابل پیش بینی بوده و درست زمانی که ما فکر میکردیم میتوانیم مجوز کنسرت را بگیریم این مجوز کنسل شد. این اتفاق درست قبل از مشخص شدن سالن اجرایمان در جشنوارهی موسیقی فجر سال گذشته، پیش آمد، و هزار اتفاق غیر قابل پیش بینی دیگر هم افتاده است . همچنان فکر میکنم نباید ایست کرد. کسی که به خواندن علاقه دارد حتا در خانه خودش، در رانندگی و حتا در انجام کارهای روزمره و شخصی اش هم میخواند. یعنی این فقط جنبه حرفهای قضیه نیست. راستش من فکر میکنم که خب الان حداقل یک راهی وجود دارد، برای اینکه بشود برای بانوان کنسرت گذاشته شود، هر چند که مشکلات خودش را دارد و میشود ساعتها فقط در مورد همان صحبت کرد ولی فکر میکنم بهتر از متوقف شدن است. بالاخره یک راهی است.
سایه سدیفی: فکر میکنم از نگاه وزارت ارشاد اصلا ممنوعیتی وجود ندارد، یعنی شما همین حالا یا هر زمان که بخواهید به عنوان یک خواننده زن اقدام کنید، با یک سری قطعات، البته قطعاتی که قبلا جزو ممنوعیات بود و آنها را خوانندگان غیر مجاز ما پیش از انقلاب خوانده بودند، الان شما میتوانید به راحتی مجوز شعر بگیرید و اجرایش کنید. کما اینکه من خودم یکی از این کنسرتها را بوده و دیده ام که خیلی قطعاتی اجرا شده از خوانندگان زن پیش از انقلاب، یا خیلی دیگر از خوانندگان تازه تر، مجدد اجرا شده. یعنی عملا از نگاه وزارت ارشاد اصلا موضوع ممنوعیت خوانندگی زن وجود ندارد. حالا میروم عقب تر، جریان این که سال 1387 به ایران برگشتم و قصد داشتم در جشنواره موسیقی آن سال شرکت کنم.
کجا بودید؟
سایه سدیفی: ارمنستان درس میخواندم. آواز کلاسیک خواندم و زمانی که برگشتم با یک حس عالی رفتم که در جشنواره موسیقی شرکت کنم. در بخش مسابقه و آواز کلاسیک، هیچ اتفاقی نیفتاد. فرمها را به من دادند و پر کردم و خیلی هم جذاب قطعاتی که دوست داشتم را انتخاب کردم. درست است ایرداتی گرفته شد از جمله این که در کلمات ایتالیایی شعری که میخواهید بخوانید کلمهای به معنای "خیانت" است و خواسته شد که آن را حذف کنم و به جایش لالالا بخوانم. اما درست یک هفته قبل از اینکه اجرا داشتهباشم همه چیز درست پیش میرفت، نظر هیئت ژوری مشخص شده و بلیت ها فروخته شده بود. یعنی بلیت های"تالار وحدت" که 850 نفر ظرفیت دارد برای یک خواننده گمنامی که تازه از دانشگاه ارمنستان فارغ التحصیل شده بود، SOLD OUT شده بود. همه به من میگفتند تمام بلیتهایت فروش رفته و من خیلی خوشحال بودم که با چنین استقبالی رو به رو شده بودم. به مدت 8 سال خارج از ایران بودم و آن دورهای که قرار بود چیزهایی تغییر کند، من ایران نبودم ولی خب وقتی رفتم و شرکت کردم، طبق قوانین به تالار وحدت رفتم و آنجا خانم نقیبی در بخش موسیقی، تمام فرمها را به من دادند و پر کردم. آنجا کسی به من نگفت نه تو اجازه نداری شرکت کنی و یا نمیتوانی به عنوان یک خواننده زن شرکت کنی. شرکت کردم و این اتفاق افتاد و روز اجرا من و پیانیستم با خوشحالی از مانیتوری که پشت صحنه بود، دیدیم که ساعت 5 است و اجرای من است اما هیئت ژوری وجود ندارد و تنها دو ردیف در کل سالن حضور داشتند، که آن هم مادر و خانواده خودم و جمعا فقط ده نفر بودند.
چه اتفاقی افتاده بود؟
شهرزاد بهشتیان: مثل ورزشگاه، زمانی که میخواهید بلیت بخرید و مینویسید جنسیت زن، میگوید بلیت تمام شده است.
پس نتیجه میگیریم این موضوع بیشتر از اینکه مربوط به خوانندگان زن باشد، در مورد مخاطبان و شنوندگانِ صدای زنان هم هست
سایه سدیفی: بله. این جواب بزرگی به من بود. اینکه تو نمیتوانی. اصلا کسی به عنوان داور نیامده بود. و هیچ زنی به عنوان داور و حتا هیچ کدام از اساتیدمان نیامده بودند و اینگونه اجرای ما تمام شد و آن شد اولین و آخرین باری که من در جشنواره موسیقی شرکت کردم. نمیدانم چطور با چیزی که عملا گفته میشود وجود دارد ولی وجود ندارد، می توان برخورد کرد.
شهرزاد بهشتیان: ببینید، هر آن کسی که حرفهای را میآموزد قصدش این نیست که در آن حرفه فعال باشد. ولی باید این امکان برایش به عنوان یک حق وجود داشته باشد. یعنی مثلا اگر من به کلاس تار میروم قرار نیست که بعدا حتما تبدیل به نوازنده تار بشوم و شاید فقط برای دل خودم بزنم. اما اگر بر اساس شایستگیهایم بخواهم این را به عنوان یک پیشه برگزینم باید این امکان را داشته باشم. الان موضوع این است که چنین امکانی وجود ندارد. نمیگویم ناامید شویم، موضوع بحث، ادامه کار به عنوان یک شغل و پیشه است. و یک بخش دیگر اینکه موضوع خودش در خودش حل میشود و از بین میرود. مصائب "صنف خوانندگان زن" که اصلا موجودیت این آدمها شناخته نمیشود، شاید بهتر باشد این موضع را تغییر بدهیم به اینکه چنین چیزی یعنی این محدودیت، این محرومیت باعث میشود که چه ماجراها و اشکالاتی مثلا از نظر اقتصادی و یا حقوق مالکیت معنوی و مادی به وجود بیاید. یعنی میتوانیم موضوع را بچرخانیم به سمت این که حداقل چیزی داشته باشیم که گفتهشود. و اگر نه ما تمام مدت درباره چیزی خیالی که وجود خارجی ندارد و جز خودمان کسی آن را به رسمیت نمیشناسند صحبت میکنیم. درمورد قضیه کنسرت برای بانوان هم اتفاقا از آن چیزهاییست که من خیلی با آن مخالف هستم. چون احساس میکنم یک توهم آزادی ایجاد میکند. انگار یک اجازهای داده شد و اینها دیگر ممنوع نیست و شما میتوانید بخوانید. خانمها برای خانمها بخوانند. متوجه هستم که در حال حاضر تنها راه اجرا همین است و نمیخواهم بگویم خوانندگان زن چرا از این امکان استفاده میکنند، اصلا حرفم این نیست ولی این خودش باعث میشود که فکر کنیم خب امکان پذیر است دیگر. می بینیم تبلیغ میکنند کنسرت خانم فلانی است. درحالی که این کنسرتها برای من بیشتر شبیه به یک مجلس دورهمی است که شما گفتهاید چه کسانی بیایند و چه کسانی نیایند و همه چیز آن تعیین شده است. انگار من میروم "مولودی". بار منفی به آن نمیدهم اما میگویم برای ما خطرِ باور دارد و میدانم اینها میتواند فریبنده باشد. کنسرت و جشنواره بانوان همواره منتقدین دیگری هم داشته، به همین دلیل؛ اینکه بخواهد به ما القا و به دیگران اعلام بشود که آن چیزی که میدانیم در حقیقت دریغ شده وجود دارد و در دسترس است.
صنم پاشا: راستش تا حدودی با نظرتان موافقم و یک مقداری دغدغه خودم هم بوده. یعنی برای سالها خودم هم این کار را انجام ندادم چون اعتقادم این بود که اصلا این جنسیت گذاشتن معنایی ندارد. موسیقی بانوان یعنی چه؟ خودش یک عامل محدودیت است. ولی از آنجایی که به اجراهای بانوانی رفتم و احساس کردم، بانوان زیادی هستند که شاید دلشان بخواهد موسیقی بهتری بشنوند، چرا نباید موجود باشد؟ یعنی چرا باید آن موسیقیهای تکراری شنیده شود.
یعنی نتیجه گرفتید از این فعالیت که صرفا از آنِ بانوان باشد هم میشود استفاده کرد؟
صنم پاشا: یعنی فکر کردم که ما به هر صورت بخشی از مخاطبانمان را داریم که خانم ها هستند. چرا آن خانمها باید بروند و موسیقی چندین سال قبل را دوباره تکرار کنند و گوش کنند.
منظورتان موسیقی قبل از انقلاب است؟
صنم پاشا: بله.
موسیقی پاپ، سنتی و کلاسیک، سلیقه در آموزش و سبک
میشود در این مورد کمی بیشتر با هم صحبت کنیم. چون به محض اینکه در مورد خوانندگان زن صحبت میشود. دورانی در ایران آزادی برای خواندن خانم ها وجود داشته و خوانندگان زن در تمام این ژانرها فعال بودند. بعد از انقلاب عمدتا آن بخشش که در دهه 60 و حتا دهه 70 هم خیلی دنبال شد موسیقی سنتی و همخوانی بود. چه دلیلی داشت که مردم به خوانندگان سنتی زن توجه میکردند؟
سایه سدیفی: موسیقی پاپ همانطور که از اسمش هم معلوم است موسیقی است که مردم از هر قشری میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. ولی موسیقی کلاسیک و سنتی موسیقی است که شنونده خاص دارد و تخصصی تر است. ولی من فکر میکنم یکی از دلایلی که الان موسیقی سنتی باب شدهاست دقیقا باز به علت محدودیت است. دلیلش هم این است که شما خارج از ایران میتوانید کنسرت داشته باشید و در خارج از ایران آواز کلاسیک و آواز پاپ شاید جذابیتی برای شنونده خارجی نداشته باشد دلیلش هم این است که بهترینهایش و با کیفیت بهتر شاید، نمیخواهم کسی را زیر سوال ببرم ولی خب خیلی از جاها میبینیم که از نظر کیفیت خیلی بالاتر از ما هستند. چه در زمینه پاپ و چه در زمینه کلاسیک و خب موسیقی سنتی، نوعی از موسیقی است که شهروندان خارجی نمیفهمند و کیفیت بالا و یا پایین آن را تشخیص نمیدهند و درک نمیکنند و در نتیجه هر چه که به عنوان موسیقی سنتی به ایشان خوراک داده شود که این از ایران است و چهارتا ساز داریم که خیلیهایش جذاب و خوش فرم و خوش شکل مثل قیچک باس و قیچک آلتو و کمانچه و سازهایی که برای هر خارجی غریبه است. وقتی چنین است، خب شنودهاش هم بیشتر میشود. در نتیجه همه میروند به سمت موسیقی سنتی یا حداقل تلفیق سنتی با یک سبک دیگر. که من فکر میکنم که این است که الان بیشترشناخته میشود.
شهرزاد بهشتیان: در واقع میرود به همان حوزهای که میگویم محرومیت خودش یک شاخصهای دیگر بازاریابی پیدا میکند. خوانندهی زن در بازار داخلی رسمیت ندارد و بازارش میشود خارج از کشور که میتواند در آن فعالیت کند و برای این بازار و مخاطبانش بهتر و خاص تر است که موسیقی ایرانی را دنبال کند.
من میدانم که هر سه شما در حوزه آموزش هم فعال هستید. ما مشتاقیم بدانیم که دختر بچهها و خانوادههایشان که شما با آنها کار میکنید و معمولا هنرجویان، به کدام ژانر از موسیقی تمایل دارند؟
شهرزاد بهشتیان: چون گروه سنی که من آموزش میدهم خیلی کوچک هستند هنوز جهت گیری خاصی ندارند و ما هم سعی میکنیم به آنها جهت دهی و سلیقهی خاصی ندهیم. در گروه سنی که من با آنها سر و کار دارم، موسیقی به صورت پایهای و بنیانی آموزش داده میشود و به همین دلیل به سمت خاصی هدایت نمیشوند و خودشان هم هنوز ابراز مشخصی ندارند.
صنم پاشا: معمولا آن چیزی که با هنرجویان سر کلاس کار می کنم، صدا سازی و سلفژ است، همچنین آموزشهای گوشی و شنوایی. سبکی که هنرجویان بیشتر تمایل دارند کار کنند "بلوز" و "راک" است.
این به خاطر سبکی است که خودتان بیشتر ترویجش میکنید یا مخاطب این را بیشتر دوست دارد؟
صنم پاشا: هنرجویی که به کلاس هایم میآید، معمولا میداند که میخواهد چه چیزی یاد بگیرد. یعنی از اول، برنامه مشخص است و من یک روند آموزشی و مباحث درسی مشخصی دارم. مثلا قطعا اگر کسی بیاید پیش من و بخواهد آواز کلاسیک بخواند من میگویم پیش بدترین کسی که میتوانستی آمدی و باید در جای درستی به یادگیری بپردازی. چون به هر صورت سبک خیلی مهم است. از همان ابتدا، صداسازی که با هنرجو کار میشود مهم است، که به چه سمتی و کجا میرود و کدام ماهیچه پرورش پیدا میکند. و رنگ صدا قرار است که چه شود.
شهرزاد بهشتیان: من درباره چیزی که خانم سدیفی گفت میخواهم توضیحی بدهم. این که گفتند پاپ غیر ایرانی بین نوجوانان محبوبیت دارد. من خودم با نوجوانان پروژههای مختلفی کردم، البته در مورد خواندن نبود. دورههای خلاقیت موسیقی در مدارس مختلف بود و چنین چیزی را خیلی دیدم. نه فقط پاپ، که سبک راک یا جز بین بچهها محبوب است. ماجرایی که وجود دارد و خیلی محسوس است این است که این بچهها نمونههای داخلی، از آنچه که دوست دارند را ندارند. مخصوصا بچههایی که موسیقی کار کردهاند یک دانش موسیقایی و یک سلیقه موسیقایی پیدا کردند که خوراکش در داخل ایران برایشان تامین نمیشود بنابراین به سمت نسخههای غیر ایرانی میروند.
و از آن مهم تر اصلا نمونه خواننده زن در ایران برایشان پیدا نمیشود. برای همین اگر بخواهند صدای شبیه به خودشان گوش دهند حتما باید نسخه خارجی گوش کنند. برای همین میرود "الا هیتز جرالد" یا "تیرول سوییفت" گوش میدهد. چون به دنبال نمونهای شبیه به خود هستند و در ایران نیست. چیزی که ما در مسابقات فجر برای آقایان گروه سرود مثلا میدیدیم یا با آن مواجه بودیم این است که بچههای راهنمایی و دبیرستان همه بم میخوانند. و گاهی به زور این اتفاق میافتد. اصلا پرهیز دارند از صدای به ذهن خودشان نازک و صدای ظریف در حالی که ممکن آن صدا جای درست صدایش باشد.
چرا این اتفاق افتادهاست؟
شهرزاد بهشتیان: من خیلی به این فکر میکنم . به نظرم برای این است که فقط دارد آن شکل از صدا را میشنود. آن بچه در این کشور دارد مدام موسیقیای میشنود که فقط توسط یک صدا و یک جنسیت مشخص خوانده میشود. گسترهی صدای خوانندگانی که اینجا میشنود، گسترهی صدایی خوانندهی مرد است و بس!
موسیقی، مردانه و زنانه
یعنی فضای موسیقی مردانه است؟
شهرزاد بهشتیان در خواندن بله! در آن محدوده صوتی میخوانند و تنها آن صدا و محدودهی صدایی شنیده میشود. برای همین نوجوانی که گفتم فکر میکند جای عادی و طبیعی صدای هرکس این است و جای دیگر خواندن برایش غریب است. و پس چطور و چرا باید صدایش را آن شکلی "نازک" کند. خیلی وقتها شک میکنم شاید در موسیقی پاپ امروزی که موسیقی شناسان از آن ها دل چرکین و ناراضی هستند و مورد تاییدشان نیست در مورد خیلی از خوانندگان مردی که با صدای ناله ونازکی می خوانند، این فکر را می کنم که این ها ازعطش و کمبود شنیدن صدای خواننده زن ایجاد شده است و حالا در جایی نادرست، تقلیدی نادرست از این نوع صدا را می شنویم. گاهی فکر می کنم آن آقایان موسیقی پاپ که یک دفعه پر مخاطب شده اند، شاید دارند یک بخشی از آن گستره صوتی را می خوانند که کمتر شنیده شده و میشود.
با این اوصاف منظورتان این است که آدم ها می خواهند جای خالی هم را پر بکنند؟
شهرزاد بهشتیان: به طور مثال من دختر نوجوانی هستم که می روم به اجرای این دست خواننده ها و من هم با او هم خوانی می کنم یعنی کاری که من دوست دارم بکنم.
صنم پاشا: ولی خیلی از گروههای پاپ راک و حتا پاپ هستند که خواننده های مرد دارند و کاملا در همان محدودهی صوتی می خوانند.
شهرزاد بهشتیان: صد در صد، ولی دلیلش از الزام چیزی که دارند سرچشمه می گیرد، یعنی بخاطر سبک و سلیقه ای که دارند و زیبایی شناسی موسیقی است.
صنم پاشا: دقت کرده اید تازگی ها چقدر در صدای آقایانی که پاپ می خوانند "فالستو" می شنویم. یک سری آلبومهای موسیقی آلترناتیو راک هم، پیشتر در ایران منتشر شد و خیلی به لحاظ خوانندگی تحت تاثیر گروه های آلترناتیو موسیقی چون میوز Muse و ردیو هد Radiohead بودند و البته، برای مثال تام یورک Thomas Edward Yorke هم که گوش می کنیم با این مواجه می شویم که در فالستو خوانی، نتهای به شدت بالایی را ایجاد می کند. یک سری از خوانندگان پاپی که در حال حاضر معروف شده اند، دقیقا از همین تکنیک ها استفاده می کنند.
شهرزاد بهشتیان: بله صد البته فقط این نیست. اما یک موقع هایی در این تردید قرار می گیرم، مخصوصا زمان هایی مثل مواجه ای که با بچه های مدرسه داشتم که همه در گروه های کُرشان آهنگ ها را به اصرار بم می خوانند و به این فکر می کنم که نکند بخشی از این اتفاق بخاطر این است که جامعه تشنه بخش صوتیای است که آن را نمی شنود، بنابراین وقتی از هر جای دیگری به هر دلیلی آن را می شنود، برایش جذاب است.
سایه سدیفی: و از نگاه من همهی این ها برمی گردد به نا آگاهی و بی سوادی. ما به طور کلی مردم آموزش پذیر و اهل تحقیق و یادگیری نیستیم. برای مثال می گویم این همه در فضای مجازی و غیر مجازی تبلیغ و فرهنگ سازی می شود که آشغال نریزیم اما خوب در جامعه با چیز دیگر مواجه می شویم. و ارتباط این مثال با مسئلهی مورد بحثمان این است که ما از روی عدم آگاهی نسبت به صدای خودمان و سبک هایی که کار می کنیم و عجله ای که برای خواننده شدن و شهرت و دیده شدن داریم، گاهی اوقات می خواهیم راه های میان بر بزنیم.
سبک غم و غصه
این نقدی کلی به مسائل خوانندگی ست؟
سایه سدیفی: بله کاملا. ما مملکت غم دوستی هستیم و از نوحه و اشک ریختن لذت می بریم و بخش بزرگی از روزهای تاریخ ما با غم، غصه، درد و توبه گذشته است، در نتیجه وقتی موسیقی از آن جنس می آید قطعا بیشتر به دل می نشیند. وقتی می خواهم قطعه ای به هنرجویانم بدهم این سوال را از آن ها می پرسم که دوست دارید که قطعه ای در گام ماژور(فضای شادتر و بچه گانه تر) بهتان بدهم و یا قطعه ای در گام مینور و خب می گویند مینور. بچه های ایرانی اصولا گام های مینور و ملودی های غمگین را دوست دارند. شاید این بشود دومین چیزی که در مورد خوانندگان ایرانی می شود گفت. حالا شاید هم از بحث دور شده باشیم...
اتفاقا بحث خوبی ست و یک طورپدیده شناسی ست
شهرزاد بهشتیان: صدالبته که این موضوع جای بحث کارشناسانه دارد و باید همهی عوامل آن مورد بررسی قرار بگیرد، ما هرکدام یک بخش از آن را عنوان کردیم که دست کم برای من حدس و گمان بوده است و حرف این نیست که ما تحلیل موسیقی پاپ کنیم.
شبکه های اجتماعی، ناجی یا مبتذل کننده؟
با رشد و پیشرفت تکنولوژی این امکان به وجود آمده است که خواننده زن به آن نقطهی خفه شدن نمی رسد و اگر هم می رسد دست کم این نقطهی امید( اینترنت) وجود دارد و خیلی از خواننده ها در اینترنت خودشان را معرفی می کنند، نقطه مقابل این نظر می گوید نه، تا وقتی که خواننده زن برای مخاطب عام گزینش نشده کنسرت برگزار نکند، نمی تواند پیشرفتی در این صنف داشته باشد
شهرزاد بهشتیان: چیزی که هست در حال حاضر به مدد شبکه های اجتماعی و عصر ارتباطات خواننده زن بهتر می تواند شنیده شود ولی وقتی روی موضوع صنفی تاکید می کنیم این یعنی که من خواننده زن بتوانم این هنر را به عنوان یک پیشه برگزینم. و این فقط به این معنی نیست که شنیده شوم بلکه به این معنی ست که زندگی ام را بر این محور بچینم و شغل من باشد. و این شنیده شدن تنها کفایت نمی کند و باعث نمی شود من امنیت شغلی داشته باشم... باید جلوتر از آن را دید که آیا خواننده زن می تواند آلبوم بیرون دهد و مخاطب می تواند کارهایش را بخرد؟ فضای مجازی در حال حاضر صرفا توانسته است بستری برای شنیده شدن و شناخته شدن خواننده زن باشد که البته بماند که این شناخته شدن خوب است یا بد. چه بسا که گاهی به ضررمان هم تمام شده. مسئله این است که این شنیده شدن از طریق فضای مجازی به جایی نمی رسد و باعث نمی شود به این وسیله صنفی شکل بگیرد. اساسا موجودیتی برای خوانندگان زن در ایران وجود ندارد.
صنم پاشا: نگاه من نسبت به شبکه های مجازی این است که چه راهی را برای معرفی خود به مخاطبان، انتخاب کنیم. سال گذشته یک گروه بانوانی تشکیل داده ام که درسالن نیاوران کنسرت برگزار کردیم اما خوب هیچ صدایی نباید در اینترنت وجود می داشت و این شاید به نوعی خود کشی بود. تمام کارهای گروه من اصل است و توسط خودمان تولید و آهنگسازی شده و هیچ کاری بازخوانی نشده است. طبیعتا، در جذب مخاطب مشکل دارم چون اصلا مخاطب کار من را نشنیده است. نمی داند وقتی به اجرای من می آید قرار است چه چیزی بشوند. گروه هایی که بازخوانی قطعات را دارند حداقل مخاطبشان بر اساس آن کارها می آیند. این موضوع برای من خیلی مشکل ساز بوده است و با خود فکر کرده ام اگر بخواهم کارم را در فضای مجازی منتشر کنم که خب دیگر اجازه اجرا نخواهم داشت و گاهی به این فکر افتاده ام که از خوانندگان مرد درخواست کنم که کارهای مرا بخوانند تا مخاطب هایم را از این طریق پیدا کنم و با قطعات من آشنا شوند.
شهرزاد بهشتیان: من هم گاه این فکر را کرده ام که چرا خودم بخوانم، قطعه ای می سازم و آن را به خوانندهی مرد می دهم.
صنم پاشا: در صورت اینکه جای صدا، جای صدای خودم است و یا یک سری از ترانه ها که متعلق به "فروغ فرخ زاد" و "پروین اعتصامی"ست را که یک خانم با خواندنش می تواند احساسش را بیان کند.
اساسا بخاطر تبعیض جنسیتی که در جامعه ما هست خیلی وقت ها سوء استفاده هایی هم می شود و بعضی از خوانندگان خانم (البته این فقط مربوط به خوانندگی نیست) به صرف اینکه خانم هستند می آیند و در فضای مجازی تبدیل به یک اینفلوئنسر می شوند. نگاهتان راجع به این اتفاق چیست؟
شهرزاد بهشتیان: خیلی وقت ها نمی توانم بازخوردی را که از این فضا می گیرم به راحتی بپذیرم و باور کنم. مثلاً خیلی وقت ها برای یک کارم ممکن است خیلی کامنت ها و بازخوردهای خوبی دریافت کنم اما با خود می گویم نکند چون دخترم این توجه را جلب کردم و درست نمی توانم متوجهاش بشوم که بخاطر اینکه در این محرومیت تلاش می کنم خودم را بالا بکشم مورد استقبال قرار می گیرم و یا به عنوان یک موزیسین و بخاطر کارم است. و خوب خیلی با دل راحت نمی توانم این تعریف ها را بپذیرم. اصلاً رویایم گاهی این میشود که جایی کنسرت دهم و "هو" شوم و بدانم خوانندگی کار من نیست و بگویم خدانگهدار! و خوب این محرومیت برای من یک فیلتری گذاشته است که من گه گاه به خودم شک کنم وبگویم چون یک دخترم و در ایران می خوانم خیلی توجه جلب می کنم.
سایه سدیفی: من خودم کلا نسبت به جریان اینستاگرام خیلی تلخم و اگر هم در حال حاضر اینستاگرام دارم به واسطهی خواهرم است که از من کوچکتر است و مرا ترغیب می کند که در این فضا باشم. دلیلش هم این است که واقعا در این فضا قضاوت درستی وجود ندارد و متاسفانه همین باعث شده است که می توانم بگویم در سال گذشته چندین نفر خواستند از خوانندگان زن فیلم بسازند و هم پروژهی عکس تهیه کنند، اما چرا؟ خوب چون کاملا بحث داغ و پررنگی ست و جذابیت بیشتری دارد در صورت اینکه مثل این می ماند که راجع به یک باغی بگوییم گل رز قرمز نباید در آن باشد. و از نگاه من این موضوع خیلی عادی است و من به عنوان یک خواننده زن مثل خوانندگان مرد می خوانم و اصلا زن و مرد ندارد...
شهرزاد بهشتیان: این "به عنوان یک زن" خوانندگی کردن و مورد توجه قرار گرفتن از همین محدودیت شکل میگیرد، اگر نه من به عنوان یک آدم می خوانم، فارغ از جنسیت.
سایه سدیفی: بله هیچ وقت به این فکر نکرده ام که از این صدا و این زن بودن به عنوان نماد مبارزه استفاده کنم.
عملا این موضوع شاخه ای از فمنیسم با ورژن ایرانی شده است
شهرزاد بهشتیان: البته که این موضوع ناگزیر است و خود این محرومیت و محدودیت این شاخه را به وجود می آورد و حتا نمی توانم با اطمینان این را بگویم که این شاخه باید حذف شود و درست نیست چون این شاخه دارد یک بخش دیگری را متوجه ماجرا می کند که شاید در دسترسی من نباشد. می خواهم این را بگویم که ممکن است من این ماجرا را قبول نداشته باشم اما به هیچ عنوان نمی توانم منکر این فعالیت شوم و حتما لزومی بوده است که آن شاخه در حال قطور تر شدن است.
کسانی که از منظر نقد و مبارزات به موسیقی داخلی و مشخصا خوانندگی زن رجوع می کنند این را راجع به برخی خوانندگان زن می گویند که این ها هنوز در آموزش ضعیف هستند و هنوز خواننده های کاملی نبوده اند و متاعی که به مخاطبشان ارائه می دهند با کیفیت نیست و صرف این که خواننده زن در فضایی محدود بوده اند با او همراهی می شود
شهرزاد بهشتیان: قبول دارم اما به هر حال حتا ناشایسته بودن در موسیقی این حق را از تو (خواننده) سلب نمی کند و حق داری بخوانی اما بد بخوانی.
هرچند که ضعف های شبکه های اجتماعی را بیان کردیم اما به هرحال این فضاها باعث نزدیک شدن و ارتباط گرفتن تک تک ما باهم دیگر شده است. درواقع تنها رسانهای است که با حداقل سانسور و محدودیت ما را به همدیگر متصل میکند. درباره ضعف هایش صحبت کردیم که عدهای به عنوان اینفلوئنسر در آنجا فعالیت میکنند اما نظرتان درباره قوت هایش چیست؟ چون بسیاری از خواننده های زن هم از این طریق خود را نشان میدهند و فعالیت میکنند و خوانندههای آماتور میتوانند با گروه های مختلف ارتباط بگیرند
سایه سدیفی: ریسک این کار برای کسانی که فعالیت میکنند بسیار بالاست. خوانندگی و بی حجابی زنان برای عموم در ایران جرم است. من در صفحه خودم میتوانم به عنوان یک مجرم شناخته بشوم. چون قانون کشور به ما میگوید که نمیتوانیم در انظار عمومی به این شکل حاضر بشوم. من خبرهایی دارم که در لیست سیاه وزارت ارشاد هستم و نمیتوانم هیچ اجرای رسمی در ایران داشته باشم. همهی ما که در اینستاگرام فعالیت میکنیم، به نوعی داریم ریسک میکنیم و انگار در حال یک مبارزه و مقاومت نیز هستیم. هرچند که من خودم آدم سیاسی نیستم اما ناخودآگاه من در یک جریان سیاسی افتادهام که این اتفاقات میافتد. به نظر من بودن اینستاگرام از نبودش بهتر است و بالاخره هر چیزی بهایی دارد.
صنم پاشا: به نظر من بودنش تاحدی مفید است و میتواند باعث دیده شدن نیز بشود .اما چون بر روی کارها بازبینی درست صورت نمیگیرد و بسیار سلیقهای به این موضوع نگاه میشود، برای دیده شدن صفحه و کار باید از المانهایی استفاده کرد و به کارگیری همان المانها ممکن است مشکلزا باشد. اما در کل نگاه بدی به آن ندارم. گاهی پیش میآید کارهایی را میبینیم که بازدیدکننده زیادی داشته باشد اما از نظر هنری ، پوچ است و متاسفانه کیفیت خوبی ندارد.
سایه سدیفی: من این تجربه را دارم که شاگردهایم برای من تعریف میکنند که فلان خواننده بسیار خوب است و وقتی دلیل آن را میپرسم به من میگویند چون دنبال کننده زیادی در صفحه هایشان دارند. و با این استدلال که آن فرد دنبال کننده زیادی دارد حتما خواننده خوبی هم هست. در واقع به تکنیک و هنر آن فرد توجه نمیکنند.
شهرزاد بهشتیان: بخشی از این قضیه به آسیب های فضای مجازی بر میگردد مانند پدیده شاخهای مجازی که در حوزههای مختلف وجود دارد و منحصر به موسیقی و خوانندهها نیست.
درباره خوانندگی زنان نیز همه ما به آسیب های آن آگاه هستیم اما موضوع آن است که ما چارهای غیر از آن نداریم و مجبور هستیم که این روند را ادامه بدهیم. نکته مهم این است که وقتی حرف از شبکه های مجازی میزنیم، به اینستاگرام محدود نمیشود. شبکههای مجازی که توجهشان به موسیقی بیشتر است و برای آن هدف شناخته شدهاند بسیار کمک کننده هستند. مانند اپلیکیشن "ساند کلاد یا اسپایتفای" که برای ما خوانندههای زن ایرانی بسیار مفید بوده است. اما مسئله مهم این است که بعدش چه میشود؟ وقتی در جهان حقیقی محروم و محدود هستیم و جایگزین حق و حقوق واقعی ما نمیشود. درواقع آن محرومیت همچنان بر قوت خودش باقی است و ما تنها راهی پیدا کردهایم که کارمان را ارائه بدهیم و صدایمان شنیده بشود.
همه معلم شده اند!
سایه سدیفی: من می خواهم این را هم اضافه کنم که هر جوری می خواهی بخوان اما درس نده. با هیچ خواننده و صدایی مخالف نیستم و این حق را ندارم بگویم این صدا بد است و نباید بخواند. اما در حال حاضر هرکسی که می خواند و مخاطب دارد فکر می کند می تواند آموزش هم دهد.
شهرزاد بهشتیان: باور کنید این هم بخاطر محدودیت و محرومیت است، یعنی آن کسی که بستر و بازار اجرا داشته است مخاطبش یا آن را می پسندد یا نمی پسندد. اما یک آوازه خوان زن در ایران به دلیل اینکه نمی تواند اجرا داشته باشد و آلبوم بیرون دهد و منبع درآمدی ندارد می گوید پس بهتر است درس دهم و اساسا کار دیگری نمی تواند انجام دهد، حال آنکه آموزگاری خودش یک تخصص است.
صنم پاشا: منم تا حدی با نظر دوستان موافقم و اذیت می شوم وقتی می بینم هنرجویان علاوه بر اینکه کلاسی را رفته و چیزی یاد نگرفته اند چقدر صدایشان آسیب دیده است و دوباره باید چند ماه با هم کار کنیم تا برسیم به نقطه صفر و خوب این ها برای این است که هیچ بازبینی در این باره وجود ندارد.
سالن ها و اجرا برای عموم
سایه سدیفی: حتا ما تنها دو سالن برای اجرای بانوان داریم که یکی خیلی مبلغ اجاره بالایی دارد و یک سالنی هم هست که خیلی کوچک است و به علاوه این که تبلیغات هم برای خوانندگان زن میسر نیست و خوب دو سال پیش من با گروهی که برایم خیلی باعث افتخار بوده همکاری داشتم اما حالا حتا نمی توانم ثابت کنم بخاطر این که هیچ چیزی از آن موجود ندارم.
شهرزاد بهشتیان: گاهی فکر می کنم کنسرت بانوان شبیه به اندرونی یک حرم سراست که از آن هیچ چیزی بیرون نمی آید و باید خودشان برای خودشان بخوانند و خوش باشند.
صنم پاشا: هر هنرمندی لازم دارد که کار خودش را از بیرون نگاه کند تا بتواند پیشرفت کند، من واقعا دلم می خواست فیلمی از اجرایم موجود باشد تا ضعفهایم را بشناسم. در صورتیکه ما حتا نمی توانستیم صدای خودمان را داشته باشیم و از آن اجرا هیچ چیز نماند ،جز یک پوستر اینترنتی، و ما حتا برای اینکه پوسترمان را نشر دهیم باید یک فرایندی برای دریافت مجوز این کار می گذراندیم.
سایه سدیفی: و این باعث می شود موسیقی در سطح پایین بماند. فکر می کنم پیش از انقلاب تالار وحدت جایی بود که هر خواننده ای نمی توانست آن جا اجرا دهد آن هم به دلیل سبک و نه به دلیل ناشایستگی. تالار وحدت برای موسیقی اپرا و کلاسیک و... طراحی و ساخته شده بود و فرهنگ سرای نیاوران برای باله و هرجای دیگر برای سبکی متناسبش. برای هرجایی تایید شده است که چه کنسرتی باید اجرا شود و بارها جزکلاب رفته ام و موسیقی شنیده و لذت برده ام، هیچ وقت هم درجهی آن خواننده پایین نیامده به دلیل اینکه در سالن کوچکی اجرا کرده است و یا من نوعی کنارش غذا خورده ام.
شهرزاد بهشتیان: چه بسا که انتخاب آن هنرمند این بوده است.
سایه سدیفی: دقیقا، جذابیت هم دارد. اما ما در حال حاضر می بینم هر شکلی و سبکی از خواننده های زن با بهترین و یا بدترین کیفیت در سالن وحدت کنسرت برگزار می کند در حالی که آن جا مناسب این اجرا نیست. حالا کسی که می آید و آن اجرا را می بیند با خود می گوید این خواننده کلاسیک ماست و می توانم پیشش آواز و موسیقی یاد بگیرم وناخودآگاه انتخاب های اشتباهی می کند.
صنم پاشا: دقیقا برای همین است که می گویم باید کار کرد چون یک مخاطب نوجوان و یا انسان بزرگ قطعا حق دارد که موسیقی های گوناگونی بشنود.
شهرزاد بهشتیان: مسئلهی انتخاب و پیدا کردن سلیقه و درک ارزش کار چه از نظر موسیقی تخصصی و چه آماتوری وقتی ممکن میشود که امکان ارائهی کار در بستری عادلانه وجود داشته باشد. آن سالنی که به من با هر تعداد جمعیت که فقط برای خانمهاست اجازهی حضور میدهد، بستر عادلانه نیست وقتی که در بیرون، در اجراهای متعدد و بزرگ، در تلویزیون موسیقی دیگری توسط جنس دیگری ارائه میشود. بنابراین من هیچ وقت نمیتوانم توقع داشته باشم که آدمها انتخاب درستی داشته باشند. چون درست برایشان ارائه نشده است. آن چرخهی باطلی که خانم پاشا گفت واقعا خیلی چیز عجیبی است. اینکه بخاطر اجرا نمیتوانند در شبکهی مجازی که تنها راه ابراز و ارائه کارشان است فعالیت داشته باشند، بنابراین نمیتوانند مخاطب جذب کنند. بعد اجرایشان هم مخاطب ندارد چون ایشان را نمیشناسند. این چرخهی باطلِ عجیبی است و باعث میشود که ناتوان شوند. خوانندهی زن چگونه مخاطب جذب کند؟ اگر آهنگم را جایی به اشتراگ بگذارم دونفر آن را میشناسند و بعد به کنسرتم میآیند اما آن وقت به اجرا مجوز نمیدهند! همان مجوز شنیده شدن توسط خانمها را هم نمیدهند.
سایه سدیفی: اصلا درآمدزایی ندارد.
صنم پاشا: من هم درآمد نداشتم. در خوشبینانهترین حالت میتوانیم ضرر ندهیم.
شهرزاد بهشتیان: دقیقا برای همین است که میگویم صنفی وجود ندارد. اگر هم کسی از این راه درآمد کسب میکند همان آموزگاری است. که آموزگاری هم تخصص، دانش، مهارت و تجربه میخواهد.
چرا نوازنده های زن کمتر دیده می شوند؟
تقریبا همهی خانم هایی که به خوانندگی روی میآورند کسانی هستند که موزیک میدانند و با سازها آشنایی دارند و حتا تحصیلات موسیقی دارند. یعنی آن دورهای که صرفا به صورت سنتی عمل کنند گذشته است و وضعیت تغییر کرده است. با این حال چرا گروههای موسیقی مثل تلفیقی که عموم مردم آن را دوست دارند، نوازندهی ثابت زن نمیآورند؟ در صورتی که در دهههای گذشته که سخت تر بوده است مثل دهه 60 با تمام محدویتها نوازندههای خانم حضور داشتند
سایه سدیفی: من فکر میکنم که ما در کار گروهی در ایران اساسا ضعف داریم. اصلا جنسیتی نیست.
شهرزاد بهشتیان: نه اتفاقا من فکر میکنم این مسئله خیلی جنسیتی است. یک بخش از این ماجرا همان عافیت طلبی گروههاست. چون دردسر دارد. واقعا حضور یک یا دو نوازندهی زن در گروه ماجرا دارد. بالاخره گروه برندینگ خودش را دارد. باید از پشت صحنهی خودش هم فیلم بگذارد. جذب مخاطبش هم به یک شکل دیگرست. بنابراین حضور یک خانم همیشه برایش دردسر دارد. از طرف دیگر شما وقتی انتخاب میشوی که کارت ارائه شده باشد. این ترکیب همکاری زنان و مردان، مدام دیده نشده است. این نگاه در این سالها به طرز نامحسوسی فرهنگی شده است. یعنی نگاهی که قانونی بوده حالا به مسئلهی فرهنگی تبدیل شده است.
سایه سدیفی: برای آنها کم درسرتر است. اما من فکر میکنم بخش بزرگی از این ماجرا در خوانندگی خانمها کم لطفی آقایان هم است. ما در کنسرتی احتیاج داشتیم بک وکال مرد داشته باشیم. این آقا شخص معروفی هم بود اما حاضر نشد در کنار یک زن بخواند. در واقع هم نگران اسمشان هستند و هم اینکه این نگاه وجود دارد که وقتی من به راحتی میخوانم به چه دلیل باید بک وکال یک خوانندهی زن باشم که او دیده شود؟
شهرزاد بهشتیان: سوای بحث موسیقی هر زمان و در هرجایی جز ایران وقتی خانمها خواستند حقی را بگیرند همواره یک فشار فرهنگی به غیر از زمینهی قانونیاش هم بوده است. این هم بخاطر این است که وقتی در تکرار روزمرگی مدام با این روند زندگی میکنی ناخودآگاهت این را باور میکند. آنقدر آقایان و خانمها در طول سالها با همین روش زندگی کردند که این ماجرا در آنها نهادینه شده است. همین میشود که آن آقای خواننده میگوید برای چی من باید بک وکال بخوانم؟ در واقع آن شخص باید آگاهانه به این مسئله نگاه کند تا متوجه این نابرابری شود. این نابرابری اینقدر در روزمرهاش وجود دارد که نمیبیند و فکر میکند زندگی عادی همین است. فقط شخص محروم است که این نابرابری را میبیند.
یک نکتهای وجود دارد که مسئله خوانندگی چون به صدا مربوط است و از طریق شنیدن صدا میتوان فرق زن و مرد را متوجه شد با قضیه ساز زدن زنان و مردان متفاوت است. به نظر من این یک بدعت اجتماعی و فرهنگی است که نوازندههای زن و مرد را جدا میکنیم در حالی که همه آنها نوازنده هستند و جنسیت نباید در این موضوع دخیل بشود.
سایه سدیفی: این مسئله بسیار ریشه دار است. از زمانیکه مدارس ما مختلط نبوده است وقتی من کنار یک نوازندهی مرد بنشینم چیز عجیبی است. در هیچ جای دنیا این مسئله وجود ندارد. شما سازتان را میزنید. این نکته هم برای آن خانم عجیب است و هم برای آن آقایان.
شهرزاد بهشتیان: من هم به آقایان خرده میگیرم. اما قضیه این است که آن فرد در ذهنش این نابرابری را نمیبیند. برای اینکه این اشکال برای آن مرد مطرح نیست. کما اینکه مثلا اگر من در قشر مرفه باشم دغدغههایی که فردی در قشر ضعیف است را متوجهش نیستم و باید آگاهانه به آنها فکر کنم.
سایه سدیفی: اصلا نوع روابط تغییر میکند. این بد است.
ما قبل از انقلاب با سه نسل خواننده روبهرو بودیم که زنها هم از اوایل در آن بودهاند. تقریبا صد سال پیش که سینما شروع به فعالیت کرد موسیقی هم آمد. موسیقی پاپی که کوچه بازاری هم بود. در واقع ارزشگذاری موسیقی به این شکل بود که فلان خانم برای خودش عجب مردی است. این تربیت فکری که شما میگویید به هرحال مقداری از آن محدودیت فکری بعد از انقلاب است
شهرزاد بهشتیان: ما نمیتوانیم یک بخش از بحث زنان را جدا از کلیت آن ببینیم. حقوق زنان در طول تاریخ در همهجا یک رشدی داشته است. بنابراین من نمیتوانم خیلی با اطمینان بگویم این فقط حاصل نگاه بعد از انقلاب است. برای اینکه در بستر جهانی هم این رشد را میبینم. در حال حاضر توجه به موضوع حقوق زنان زیاد شده است. برای همین نمیتوانم بفهمم که وقتی ما توجهمان به این مسئله زیاد شده بهخاطر این است که این نگاه سیاه بیشتر شده یا آگاهیمان بیشتر شده است. همچنین به طور کلی آگاه شدن زنان نسبت به حقوقشان باعث میشود که حضور پررنگتری یا دادخواهی بیشتری داشته باشند.
صنم پاشا: فکری که من میکنم این است که نوازندههای مرد موضوع نوازندگی را بهخاطر فشارهایی که در جامعه ما وجود داشته و دارد جدیتر میگیرند و نوازندههای به نسبت جدی تری هستند. فکر میکنم بسیاری از گروههای آقایان دوست دارند نوازندهی خانم داشته باشند. همان طور که در اجراهای زندهشان میبینیم از نوازندههای خانم استفاده می کنند .اما در آلبومهایشان کمتر از نوازندگان خانم استفاده میکنند. فکر میکنم دلیلش این است که کار کردن با نوازندههای خانم مشکلات خودش را دارد. بهخاطر اینکه خانمهای شاغل در جامعهی ما که نسبتا جامعهی مردسالاری است همیشه شغل برایشان در درجهی دوم است. حتما استثناءهایی هم وجود دارد ولی اگر بخواهیم کلی ببینیم، خانمها یک سری مسئولیتهای دیگری دارند که باعث میشود آن کار در درجهی دوم برایشان قرار میگیرد. این وسط جنایتی هم از سوی اساتید موسیقی صورت میگیرد. اساتیدی هستند که همین که دختری سازی مینوازد برایشان خوب و کافی است و بی جهت تشویق و هنرجو را بزرگ میکنند، درصورتی که از هنرجوی پسر انتظارات بیشتری دارند. معقولهی نوازندگی و هر شغل دیگری برای آقایان به طور نسبی جدیتر است در نتیجه خیلی طبیعیتر است که در گروهها اکثرا نوازندهی خانم وجود ندارد. چون خانمها مشکلات خودشان را دارند.
شهرزاد بهشتیان: من با این مسئله مخالفت میکنم. با این ارزشیابی که نسبت به جنسیت انجام میشود خیلی مخالف هستم. همینطور با این حرف خانم پاشا جایی گفت طبیعی است که این کار را میکنند، که باز هم مخالف هستم چون کاملا غیرطبیعی است. ماجرا همان ارائه است. ما نوازندگان مرد متبحر بیشتری میشناسیم چون فرصت ارائه بیشتری نسبت به زنان دارند. ما نوازندگان زن متبحر زیادی داریم که فرصت حضور ندارند.
صنم پاشا: همین که فرصت حضور ندارند باعث میشود که پیشرفتی هم نکنند و در همان جایگاه بمانند.
شهرزاد بهشتیان: خب این مسئله از محرومیت نشات میگیرد. الزما این نیست که مردها نوازندگان بهتری نسبت زنها هستند. الآن بعضی شاگردهای مدرسهای که من در آن تدریس میکنم سطحشان از همکاران مرد من بالاتر است. ولی به غیر از مثلاً جشن مدرسه کجا ساز بزنند؟
سایه سدیفی: فکر میکنم دقیقا جریان تفاوت فیزیکی یا ضعف نوازنده یا خوانندهی زن نیست که جریانی که خانم پاشا دربارهی آن میگوید را ایجاد میکند. من فکر میکنم دقیقا تمرکزی که یک خانم باید روی کارش داشته باشد متاسفانه کمتر است چون دغدغههای بیشتری دارد. و بعد اینها باعث میشود که کم کم دغدغه برسد...
شهرزاد بهشتیان: من میگویم که ما نوازندگان زن را نمیشناسیم اما میتوانیم نوازندگان مرد بیشتری نام ببریم چون حضور زنان حذف شده است و فرصت نشان دادن خود را نداشتهاند. چیزی که از دور به نظر میآید این است که نوازندگان مرد کارشان را جدیتر میگیرند و ماهرتر هستند. اما به نظر من اینگونه نیست چون نوازندگان ماهر زن به چشم نمیآیند و بسترهای آن فراهم نیست.
مستند سازی اجراهای زندهی زنان ممکن نیست!
در ادامه صحبتهای قبل آیا مستندسازی اجراهای زنده زنان ممکن نیست؟
صنم پاشا: خیر امکان ندارد. وقتی ما وارد سالن کنسرت میشویم باید تمامی موبایلها تحویل داده شود. اجازه نداریم که عکاس شخصی داشته باشیم که از خودمان عکس بگیرد و حتا امکان فیلم گرفتن و ضبط کردن صدایمان را نداریم.
سایه سدیفی: خود سالن کنسرت را ضبط میکند اما به در بایگانی نگهداری می شود و به ما داده نمی شود.
من صدام خوبه همه میگن من منتظر نظرشون نبودم البتا برای خوندن خیلی دوست دارم یه خوانندا زن لشم ایا امکانش هست ؟؟ من اگه لازم باشه گیتار هم میرم ؟