نگاهی به زندگی حرفهای و کاری این هنرمند
بیوگرافی پرویز کلانتری (۱۳۱۰ - ۱۳۹۵)
پرویز کلانتری (زاده ۱ فروردین ۱۳۱۰ زنجان-درگذشته ۳۱ اردیبهشتماه ۱۳۹۵) نقاش، طراح، نویسنده و روزنامهنگار معاصر ایرانی و از نقاشانِ مطرح نوگرای ایران بود. بسیاری از نقاشیهای آشنا برای کودکان دبستانی –بهویژه در کتابهای نظام قدیم آموزش و پرورش– همچون «روباه و خروس»، «چوپان دروغگو»، «حسنک کجایی؟»، «مرغابیها و لاکپشت» و «روباه و زاغ» از آثار او بودند.
هنر امروز: پرویز کلانتری در شنبه روز نخست فروردین ۱۳۱۰ در زنجان زاده شد. پدر و مادرش از اهالی طالقان بودند اما به دلیل شغل پدر سالها در زنجان اقامت داشتند، و پرویز نیز در زنجان متولد شد و تا سه سالگی در آن شهر زندگی کرد. وی از کودکی علاقه خود را به رنگها نشان داد و به گفته خودش از کودکی با خط خطی کردن دیوار همسایهها کشیدن نقاشی انتزاعی را تمرین میکرد. پدرش کارمند اداره راه و مادرش خانهدار بود. دوران تحصیل را در دبستان علامه و دبیرستان شرف تهران گذراند. کلانتری در سال ۱۳۳۰ وارد دانشکده هنرهای زیبای تهران شد و در سال ۱۳۳۸ در رشته هنرهای تجسمی دانشآموخته شد. آشنایی او با همایون صنعتیزاده موجب راهیابی او به مؤسسه انتشاراتی فرانکلین ناشر کتابهای درسی و نشریه پیک گشت. به این ترتیب به تصویرگری کتابهای درسی روی آورد.
کلانتری با زبان طنزآمیز خودش میگوید:
«در صبح روز شنبه نخستین روز هفته و نخستین روز نوروز سال ۱۳۱۰ هنگام طلوع آفتاب و در لحظهی تحویل سال کودکی بهدنیا آمد... نام پرویز بر او نهادند. در دوسالگی پیراهنم سفید بلندی به تن داشت و از مادرش میخواست دکمههای رنگین گوناگون بر آن پیراهن بدوزد. کودکی با پیراهن عجیب و غریب، که سرتاپا پوشیده از دکمههای الوان بود، در دوسالگی عشق خود را به رنگها نشان داد و در سه سالگی با خطخطی کردن در ودیوار هماسیه به جکسون پالاک نشنا داد چگونه باید نقاشی انتزاعی ساخت. البته جکسون پالاک هیچگاه از همسایههایش کتک نخورد! امروز هم، در میان انبوه خاطرات پراکنده، هنوز او را میبینم که در هفتهشت سالگی با قطعه ذغالی که از آشپزخانه ربوده است کف پیادهرو جلو خانه را نقاشی میکند.»
اگر میخواهی مرا بشناسی سر این خط را بگیر و بیا. او خط را پیچاند و پیچاند و رفت روی دیوار کناری و بعد روی دیوار همسایه، رفت تا انتهای کوچه و خط را ادامه داد تا کوچههای بعدی تا اینکه ناگهان متوجه شد در یک محله غریبه گم شده است. شروع کرد به گریه و زاری چون گمشده بود. البته طبیعی بود که سر آن خط را دوباره بگیرد و برگردد سر جای اول. ولی از آن جا که خط را در هم پیچانده بود دیگر نمیتوانست این کار را انجام دهد؛ اینها بخشی از گفتههای پرویز کلانتری است.
کلانتری در سال ۱۳۳۴ به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمد و تا سال ۱۳۴۷ که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتقل شد، در آن سازمان فعالیت داشت.
کلانتری در مراکز هنری از جمله دانشکده هنرهای زیبای تهران و کالج هنری کودکان در کالیفرنیا کار کرد و مدتی نیز مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهران بود. وی نمایشگاههای گروهی و انفرادی بسیاری در داخل و خارج از ایران برگزار کرد. یک اثر از آثار این نقاش برجسته، در فهرست تمبرهای ویژه سازمان ملل به چاپ رسیدهاست. هم چنین تابلوی مشهور شهر ایرانی از نگاه نقاش ایرانی او در مقر سازمان ملل در نایروبی قرار دارد.
بوم و گل | پرویز کلانتری، نقاش
از سال ۱۳۵۳ با شروع نقاشیهای کاهگلی، دوره تازهای را در زندگی هنری خود آغاز کرد که تا امروز آن را ادامه دادهاست. تابلوهای او جلوهای ملموس از زندگی مردمان کویر و ساحل را در خود دارد. او بیشتر با تابلوهای کاهگلیش شناخته میشود. و حتی بسیاری او را پایهگذار سبک کاهگلی میدانند اما به گفته خودش پیش از او مارکو گریگوریان اولین کسی بود که این کار را کرد، هرچند شیوه کلانتری برخلاف گریگوریان که کاملاً انتزاعی و مدرن بود، ملایم تر و طبیعی تر است. وی میگوید «من نقاش مناظر خاک آلود مملکتم هستم» به همین دلیل است که او در بیش تر کارهایش فضاها و نمادهای روستایی و بومی را تصویر میکرد. وی همچنین از هنرمندان بنام مکتب سقاخانه بود.
او به نویسندگی و روزنامهنگاری نیز پرداخت و چند مجموعه داستان منتشر کرد، کتابهای "ولی افتاد مشکل ها"،"چهار روایت" و "نیچه نه، فقط بگو مشد اسماعیل" ازجمله آثار اوست. از وی هم چنین مقالات هنری متعددی از این هنرمند در خصوص ارتباط هنر و هنرمند ایرانی، در نشریات ایرانی منتشر شده است.
اشتغال و سبک نقاشی
وی از ۱۳۳۴ خورشیدی تا ۱۳۴۷ خورشیدی به استخدام سازمان برنامهوبودجه درآمد و پسازآن به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتقل شد و در آن سازمان فعالیت داشت. کلانتری درباره نقاشیهایش میگوید: در نقاشیهای من المان (عنصر) انسانی پشت تابلو پیداست. وقتی من از معماری حرف میزنم یا آن را نقاشی میکنم و نمایش میدهم، حضور انسان در آن منعکس است. هر پنجرهای معنایش آن است که پشت آن آدمی زندگی میکند.
از ویژگیهای پرویز کلانتری، نگاه معمار گونه او به طبیعت پیرامون، برخورد نوستالژیکش با گذشته ایران، با زندگی روستاییان و عشایر، است. کارهای او، از نظر ساختاری، نظمی هندسی، بافتی مینیاتوری و پرداختی موجز و استیلیزه دارد.
کلانتری در مراکز هنری از جمله دانشکده هنرهای زیبای تهران و کالج هنری کودکان در کالیفرنیا مشغول به کار شد و مدتی نیز مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهران بود. خودش در مورد این ارتباط میگوید: من پنج سال در دانشکده هنرهای زیبا معلم طراحی دانشجویان معماری بودم. با آنها به اینطرف و آنطرف مسافرت میکردیم؛ بیشتر به کاشان. بچهها از مناظر معماری گلی کویری طراحی میکردند.
دستاوردهای هنری
کلانتری نمایشگاههای گروهی و انفرادی بسیاری در داخل و خارج از ایران برگزار کرد. نخستین نمایشگاه او در ۱۳۳۳ خورشیدی در گالری استتیک برگزار شد که مهمترین تابلویش در آن نمایشگاه، آفتاب لب بام نام داشت. یک اثر از آثار این نقاش برجسته، در فهرست تمبرهای ویژه سازمان ملل به چاپ رسیدهاست. هم چنین تابلوی مشهور شهر ایرانی از نگاه نقاش ایرانی او در مقر سازمان ملل قرار دارد.
این نقاش نزدیک به ۲۶ کتاب کودک همچون «کدو قلقلهزن، جمجمک برگ خزون، گل اومد بهاراومد ولی افتاد مشکلها، چهار روایت و نیچه نه، فقط بگو مشد اسماعیل و رنگینکمان» را تصویرگری کرد. همچنین بسیاری از نقاشیهای آشنا برای کودکان دبستانی بهویژه در کتابهای نظام قدیم آموزش و پرورش همچون «روباه و خروس»، «چوپان دروغگو»، «حسنک کجایی؟»، «مرغابیها و لاکپشت» و «روباه و زاغ» از آثار او بودند. او به نویسندگی و روزنامهنگاری نیز پرداخت و از وی همچنین در نشریههای ایرانی مقالات هنری متعددی درخصوص ارتباط هنر و هنرمند ایرانی، منتشرشده است.
درباره پرویز کلانتری نقاش و نویسنده ایرانی که دیشب در سن هشتاد و پنج سالگی چشم از جهان فرو بست، بیشتر بدانید
نقاشیهای کاهگلی
کلانتری از ۱۳۵۳ خورشیدی با شروع نقاشیهای کاهگلی، دوره تازهای را در زندگی هنری خود آغاز کرد. تابلوهای او جلوهای ملموس از زندگی مردمان کویر و ساحل را در خود دارد. او بیشتر با تابلوهای کاهگلیش شناخته میشود و حتی بسیاری او را پایهگذار سبک کاهگلی میدانند اما به گفته خودش پیش از او مارکو گریگوریان نخستین فردی بود که این کار را کرد، هرچند شیوه کلانتری برخلاف گریگوریان که کاملاً انتزاعی و مدرن بود، ملایمتر و طبیعیتر است.
کلانتری میگوید «من نقاش مناظر خاکآلود مملکتم هستم» به همین دلیل است که او در بیشتر کارهایش فضاها و نمادهای روستایی و بومی را تصویر میکند. وی همچنین از هنرمندان بنام مکتب سقاخانه است. کلانتری در ۱۳۶۴ خورشیدی در جریان همکاری با موزه پژوهشی مردمشناسی، به زندگی عشایر علاقهمند شد و اسناد پژوهشی این مرکز و سفرهای او به مناطق ایلنشین، دوره تازهای را در کارهای او پدید آورد که در نمایشگاهی با عنوان «همراه با عشایر» در سال ۱۳۶۶ خورشیدی ارایه شد.
گذشتهخوانی من/پرویز کلانتری
در نظر داشتم نوشتهی پرتفصیلتری بنویسم. با خودم گفتم ۶۰ سال عمر راه میدهد که سه دورهی ۲۰ سالهاش کنی، یا چهار دورهی ۱۵ ساله یا حتی شش دوره ۱۰ ساله و برای هرکدام تجربه و خوانش آن دوره را وسط بگذاری. بهنظر میرسید چنین روایتی از شصتسالگی جذب و تأثیری درخور ایجاد کند. شروع کردن و زود دریافتم که دارم بازیای راه میاندازم که متصنع است و «نمایش»اش بر «خوانش»اش میچربد. مشکل در این است که احساس و انگیزهی خاصی دربارهی ۶۰سالگیام ندارم –هستم و میروم- و داشتم ایجاد احساس و انگیزهی در خودم میکردم؛ که از آن کارهاست؛ چون یا هست یا نیست. بماند برای هشتاد سالگی!
آنچه میخوانید تنها چند دریافت از چند برهه یا دوره از زندگی گذشتهام است، با تلنگری به وضع حالمان؛ و نه بیشتر.
این را هم بگویم که هرنگاهی و هر ارجاعی به گذشته، خیلی زود پرتابم میکند به امروزم وامروزمان. اصلا نمیتوانم خاطرهنگاری کنم، اما خاطرهخوانی چرا. با نمایش مشکل دارم، با خوانش اما نه. انگار هر یادآوری و غوری در گذشته، برایم دعوت از گذشته برای حضور و گفتوگو با زمان حال و امروز است. نثر پاک پرویز دوایی حالم را خوب میکند، اما خاطرهپردازیهایش کفرم را درمیآورد. این چند خوانش هم پیگیر چنین گزارشی از گذشته برای اینده است.
احضار انقلاب ایران و دریافت آنچه به ما داده، و مهمتر، آنچه که هنوز می تواند بدهد، ذهنم را بسیار به خودش مشغول میکند. انقلاب را در وقایع و روزهای انقلاب نمیبینم؛ در حولحالنایی میبینم که در زندگی و رزوگار امروز ایرانیمان پیش آورده است. انقلاب ایران، بیش از هر تصویر و چهرهی دیگرش، برایم یک انقلاب اجتماعی است. معتقدم جامعه در دورهی پهلوی تحویل گرفته نمیشد، چهره نداشت و حضور نداشت. انقلاب له جامعه چهره داد و جامعه حاضر شد. احساسم این است که در دورهی پهلوی شاه صاحبخانه بود و ما مهمانهای ناخوانده؛ بعد ازانقلاب، خانه مال ما شد با مهمانهای ناخواندهی نو به نویی که هنوز فکر میکنند صاحب این خانهاند. از فردای انقلاب، خوب و بد این خانه به ما مربوط بوده است؛ هرروز و هر دورهاش –د وره پهلوی چنین نبود-. روشن است که خانه آرامگاه نیست و شور دارد و فقر دارد و هجران دارد. خانه اما خانه است. مأمن استو میتوانی سالها ترکش کنی، اما میدانی که روز بازآمدنت پذیرای توس. در خانه که هستی، اگر هم درد داری –و حتی تماما با دردر سر می کنی- خوبیاش این است که لااقل میدانی دردت چیست. مهمتر از آن؛ همدرد داری.
در نمامی سالهای بعد ازانقلاب متأسفانه جریانات و منازعات حاد سیاسی داخلی و خارجی ما غباری سنگین و پردهپوش بوده و بر چهرهی تکآدمهای این خانه، بر چهرهی اجتماعی انقلاب ما و بر تماشای زندگی جاری و روزمره مردم ما. به سالهای بعد ازانقلاب که نگاه میکنم باز هم با تاریخ رسمی و غلبعی رسم «تاریخساز» آن روبهرو میشوم و در جستجوی منابع و مکتوب و تصویر زندگی روزمره و جاری مردم، مدام به در بسته میخورم –تاریخ و تصویر دادن از این سالهای بیتاریخ و تصویر را باید جدیتر از اینها دنبال کنیم.
Parviz Kalantari-Kahgelپرویز کلانتری
عجیب احساس میکنم که نسبت ما با انقلاب ایران و دریافت آنچه به ما داده، متر و میزان بسیاری از درکها و دریافتهای ما از زندگی امروزمان با خود و جهان است؛ و عجیب با احساس رد و نفی آنچه انقلاب بهمان داده، با شرم خودباخته و تمایل به پس و پشت فرستادن این دورهی جامعهمان مشکل دارم.
و درباره کاهگلهایش اینگونه نوشته است:
«هر خشت و هر دیواره حرفی دارد با تو، رازی دارد از حوادث جهات و گذشت زمان. سائیدگی دیوار از باد است، از باران است، از گذشت زمان است. و این زمین، زمینی که با اطمینان زیر پایت حس میکنی، اشارتی است در آئینهی خشت به ناپایداری. و خشت نمودار خاک است و سرنوشت و سرگذشت تبار ماست بر دیوار، تا بماند به یادگار، به رسم، به نقش، به شکل.»
اولین نمایشگاهش در سال ۱۳۴۱ در دانشکده هنرهای زیبای تهران برگزار شد و از ان سال تاکنون تقریبا هر پنج سال یکبار تجربهی تازهای کرده است. خودش دراینباره میگوید:
«من سبک را انتخاب نکردهام بلکه سبک مرا انتخاب کرده است! زمانی که معلم طراحی دانشجویانن معماری بودم، همراه آنها برای طراحی به اطراف کاشان میرفتیم. ده سال آزگار تماشای این بناهای خشت و گلی سبب شد که این چشماندازها را مستقیما روی کاهگل و به شیوههای گوناگون نقاشی و تجربه کنم؛ و زمانی که مدیر آموزشهای هنر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم با جنگلی از نقاشیهای کودکان سروکار داشتم و در این دوره نقاشیهای کودکانه را تجربه کردم، که این تجربیات به نفش فرش سرایت کرد؛ و زمانی، در همکاری با مورزه مردمشناسی، زندگی و دستبافتههای عشایر مورد توجهم قرار گرفت. حاصل این دوره مجموعه همره با عشایر ایران بوده است.»
ایلین گراهام، مدیر مرکز آمورزش و پرورش موزهی ویکتوریا و آلبرت لندن، پس از برگزاری نمایشگاه انفرادی کلانتری در سال ۱۳۵۳، ضمن نقد و بررسی کارهای او، پیشبینی کرده بود:
«پرویز کلانتری نقاشی است امیدبخهش، با استعدادهای چشمگیر. وی درخور همهگونه تشویق است تا ایدههایش را به کمال برساند. بیان هنری او از واکنشی درونی نسبت به کشورش، و نه از سرچشمهای بیگانه، مایه میگیرد. دید روشن و تکنیک او...، ردیف خانههای روستایی، همچون ساختهای بلورین، برفراز شنزار میلغند. چنین احساس میکنم که پرویز کلانتری میتواند ایدههایش را، با توجه به شکل و سایه،بیش از این تقطیر کند. او چندین کمپوزیسیون بسیار محکم ساخته است...»
کریم امایمی در سال ۱۳۶۶، به مناسبت برگزاری نمایشگاه اثار کلانتری در انتشارات کتابسرا، مینویسد:
«آثار به نمایشدرآمده از پرویز کلانتری، کارهایی است در مکتب سقاخانه. کلانتری نیز چون گروهی از همنسلان خود در این مکتب کار کرده است. او از ماجراهای سفرش در شهرها و روستاهای اطراف کویر خسته شده است و کودکی خودش –و ما- را به خانه بازگردانده است. این آثار تنها می واند توسط هنرمندی چون کلانتری خلق شده باشد؛ در پایان دوران زولانی سفرش. و من اطمینان دارم که عاشقان هنر، کوشش صمیمانه کلانتری را تحسین خواهند کرد...»
جواد مجابی مینویسد:
«به نظر من محور اصلی نقاشیهای کلانتری در تمامی این سالها «فرهنگ مردم» بوده است – موضوع و مفهومی که هربار به گونهای در تابلوهایش خواسته و ناخواسته تجسم یافته است. عنصر دیگری که در تابلوهای کلانتری به چشم میخورد، نگاه سپاسکمد او به سنت است. مشخصا ظاهری هر دوره از کارهایش انگار واکنشی صوری به دوره پیشین است از فیگورهای زاویهدار و پیش کوبیستی سالهای چهل. به نقاشیهای ابستره و گاهی آبستره فیگوراتیو سال ۴۹ میرسد. فرم فرمانرواستف نه مضمون. از این مدرنبازی رایج بهنحوی معقول رو میکند به کاهگلها و معماری کاهگلی را البته بیحضور انسان به نمایش میگذارد. در دوره بعد (همراه عشایر) تابلوها آکنده از حضور انسان و جانور است و شکلدهندهی ترکیببندیهای شفاف آن/ در (سقاخانه) نماهای دوذ تبدیل به نمای نزدیک میشود. در پردههای دهه ۵۰، رویکرد به حجمهای مأنوس معماری روستایی، خاصه معماری کویری، درونمایهای مناسب برای هنرمندی است که به ایجاز و خلوص در خط و رنگ می اندیشد: حجمها با خطهای موجز، کوتاه و نرم، از هم جدا میشود، با حضور کمترین مقدار تهرنگهاف که سایهروشن حجم را میسازد بر متن نجیب و کهن کاهگل... یکی از موفقترین تجربههای کلانتری «فضاهای شبانه» است که، مثل «نکتورن»های شوپن لطیف و خیالانگیر است. در آخرین تجربههایش –ساختمانهای سنتی- سطحهای رنگی زرد و آبی و خاکستری دیده میشود که شیار میشود با قلمگیریهای معمارانه و خطوط هندسی ظریف که در رنگهای تخت یکدست حرکت میکنند و در ترکیب شدن با آن، به تجسم عماراتی منجر میشوند. این تجربههای تصویری که خلاصگی و خلوص شایان توجهی دارند، ترجمه دقیقی از واقعیت به زبان نقاشی است.
کلانتری نقاشیهایی را روی کاشیهای شکستههایی، پیدا و ناپیدا، بر دیوارهای کاهگلی به نمایش گذاشته، طرحها را به شیوهی کهنترین مینیاتورها (مکتب بغداد) و اشیای زیرخاکی بازسازی کرده است. در نتیجهی این همکاری نقاش-معمار اثری به شکل چیدمان هنری (اینستالیشن) پدید آمده که در آن بیننده از هزارتوی قلعهای متروک میگذرد که بر دیوارهایش نقشهایی از دوران زرین فرهنگ سرزمینی کهن به یادگار مانده است.»
نمایشگاههای انفرادی:
۱۳۳۰ گالری استتیک
۱۳۴۰ دانشکده هنرهای زیبا تهران
۱۳۴۹ دانشکده هنرهای زیبا تهران
۱۳۵۱ گالری سیحون، تهران
۱۳۵۴ موزه کرمان
۱۳۵۴ گالری سیحون، تهران
۱۳۶۶ گالری کتاب سرا، تهران
۱۳۶۹ گالری کتاب سرا، تهران
۱۳۷۰ گالری کلاسیک اصفهان
۱۳۷۰ گالری هوریان، کالیفرنیا
۱۳۷۱ گالری پاریز، رفسنجان
۱۳۸۹ گالری ساربان، تهران
نمایشگاههای گروهی[ویرایش]
۱۳۴۶ نمایشگاه هنر مدرن ایرانی، دانشگاه کلمبیا
۱۳۴۹ نمایشگاه "۲۵ سال هنر معاصر ایرانی"، تهران
۱۳۵۳ نمایشگاه یاد بود بازیهای آسیایی، گالری قندریز تهران
۱۳۵۵ نمایشگاه هنر معاصر ایرانی، تهران
۱۳۵۶ نمایشگاه واش آرت، بخش ایرانی، واشنگتن
۱۳۶۲ موزه آسیای شرقی، کالیفرنیا
۱۳۶۷ گالری واگنر، آلمان
۱۳۷۰ تایجان اکسپو، کره جنوبی
۱۳۷۲ نمایشگاه لیلات کالا، دهلی نو
دومین دوسالانه نقاشی تهران
۱۳۷۴ سومین دوسالانه نقاشی تهران
۱۳۷۵ نمایشگاه گروهی در کالیفرنیا
۱۳۷۶ نمایشگاه MK۲، پاریس / چهارمین دوسالانه نقاشی، تهران
۱۳۷۷ نمایشگاهی در ساختمان سازمان ملل، نیویورک
۱۳۷۸ اولین دوسالانه طراحی تهران
۱۳۷۹گالری آزتک، مادرید
۱۳۸۰ نمایشگاه هنر معاصر ایرانی، لندن
برای مشاهده آثار پرویز کلانتری که در حراجیهای داخل ایران و خارجی شرکت کرده است میتوانید به این لینک مراجعه کنید.