نگاهی به زندگی حرفهای و کاری این هنرمند
بیوگرافی ابوالقاسم سعیدی (۱۳۰۴ - )

سعیدی سال ۱۳۰۴ در اراک به دنیا آمده، در سال ۱۳۳۴ از مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار) فارغالتحصیل شده و بیش از سه دهه است که در فرانسه کار و زندگی میکند؛ هرچند معتقد است؛ تنها کارگاهش را از تهران به پاریس منتقل کرده و پاریس، تنها برای او حکم آتلیهاش را دارد.
هنر امروز: سابقه نقاشی در ایران به هزاران سال قبل باز میگردد، نقاشی به عنوان هنری که مصارف گوناگونی داشت در طول تاریخ بسیار حائز اهمیت است؛ اهمیت نقاشی در ایران باستان بدان جا پیش رفت که مانی پیامبر معجزه خود را نقاشی اعلام کرد و بی شک در دنیای آن زمان که عموم مردم بی سواد بودند زبان تصویر به خوبی به دل قشر اعظم جامعه می نشیند و طرفداران زیادی پیدا می کند.
با ورود اسلام به ایران نقاشی با تغییراتی در کاربرد به پیشرفت و فعالیت خود ادامه داد، نقاشی ایران و در کل نقاشی شرقی هنری معنوی با باور های مذهبی و الهی است، نگارگری های ایران نمایانگر جهان لایتناهی و پرتویی از آفرینش پروردگار هستند. در ادوار مختلف با آمدن مکاتب مختلف هنری نگارگری روز به روز به تکامل خود ادامه داده و اوج این هنر را می توان در قلم سلطان محمد و رضا عباسی مشاهده کرد که آثارشان نمونه ای عالی از نگارگری در جهان است و کوله بار چند هزار ساله فرهنگ غنی تمدن ایران را به رخ می کشد.
شش دهه زندگی و هنر ابوالقاسم سعیدی
پس از عهد صفوی و بالاخص در دوران قاجار نگارگری ایران رو به افول و خاموشی نهاد. نقاشی ایران در این دوره به مانند کالبدی بی جان بود و هنرمندانی چون استاد کمال الملک هم نتوانستند تاثیر بسزایی در این هنر بگذارند، لکن در دوران معاصر گروهی از هنرمندان پا به عرصه نهادند که جان تازه ای را به نقاشی ایران بخشیدند. در این بین هنرمند جوانی نسبت به سایرین توجه بیشتری به نگارگری ایران داشت و آن کسی نیست جز ابوالقاسم سعیدی.
سعیدی سال ۱۳۰۴ در اراک به دنیا آمده، در سال ۱۳۳۴ از مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار) فارغالتحصیل شده و بیش از سه دهه است که در فرانسه کار و زندگی میکند؛ هرچند معتقد است؛ تنها کارگاهش را از تهران به پاریس منتقل کرده و پاریس، تنها برای او حکم آتلیهاش را دارد.
برخی فعالیتهای هنری ابوالقاسم سعیدی در ایران، شامل اجرای پروژههای نقاشی برای سازمان رادیو و تلویزیون، بانک مرکزی، تالار رودکی و دانشگاه شیراز است. سال ۱۳۳۹ جایزه دومین بیینال نقاشی تهران را دریافت کرد و شش سال بعد، برنده جایزه بزرگ پنجمین بیینال تهران شد و سال ۱۳۳۸ هم جایزه نقاشان جوان فرانسه را از آن خود کرد. او تاکنون نمایشگاههای متعدد انفرادی در فرانسه، بلژیک، اسپانیا، سوییس و دیگر کشورها بر پا کرده؛ همچنین در نمایشگاههای گروهی متعددی در ایران، اروپا و آمریکا شرکت کرده است. نمایش آثار در سالن نقاشان جوان و نمایشگاههای بزرگ سالانه پاریس از ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۰؛ شرکت در دوسالانههای تهران، پاریس و سائوپولو؛ نمایش آثار در دومین، سومین و پنجمین دوسالانه تهران؛ شرکت در نمایشگاه باغ ایرانی موزه هنرهای معاصر (۱۳۸۳)؛ عضویت در هیئت داوران و کمیته تشکیلاتی نمایشگاه نقاشی جوان فرانسه و عضویت در انجمن نقاشان فرانسه در کارنامه هنری این نقاش دیده میشود.
ابوالقاسم سعیدی بیش از شش دهه است که نمایشگاهی در وطنش ایران نگذاشته و ازاینرو برپایی این نمایشگاه میتواند برای هنردوستان و علاقهمندان هنر مدرن ایران جالب توجه باشد.
او در سال ۱۳۲۹ شمسی برای تحصیل در مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار) به فرانسه مهاجرت کرد و در سال ۱۳۳۴ فارغالتحصیل از آنجا است. از آن زمان تا کنون سعیدی هم در ایران و هم در فرانسه زندگی کرده است. از او نقاشیهای متعددی در ساختمانهای مدرن دهههای چهل و پنجاه شمسی در ایران وجود دارد و آثارش در مجموعههای خصوصی و عمومی متعدد نگهداری میشوند. برخی فعالیتهای هنریش در ایران، شامل اجرای پروژههای نقاشی برای سازمان رادیو و تلویزیون، بانک مرکزی، تالار رودکی و دانشگاه شیراز است. سعیدی سال ۱۳۳۹ جایزه دومین بیینال نقاشی تهران را دریافت کرد و شش سال بعد، برنده جایزه بزرگ پنجمین بیینال تهران شد. سال ۱۳۳۸ هم جایزه نقاشان جوان فرانسه را از آن خود کرد. او تاکنون نمایشگاههای متعدد انفرادی در فرانسه، بلژیک، اسپانیا، سوییس و دیگر کشورها بر پا کرده؛ ضمن اینکه در نمایشگاههای گروهی متعددی در ایران، اروپا و آمریکا شرکت کردهاست. نمایش آثار در سالن نقاشان جوان و نمایشگاههای بزرگ سالانه پاریس از ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۰؛ شرکت در دوسالانههای تهران، پاریس و سائوپولو؛ نمایش آثار در دومین، سومین و پنجمین دوسالانه تهران؛ شرکت در نمایشگاه باغ ایرانی موزه هنرهای معاصر (۱۳۸۳)؛ عضویت در هیئت داوران و کمیته تشکیلاتی نمایشگاه نقاشی جوان فرانسه و عضویت در انجمن نقاشان فرانسه در کارنامه هنری این نقاش دیده میشود. یک نقّاشی بدون عنوان از سعیدی در حراج ۱۳۹۳ تهران ۳۰۰ میلیون تومان به فروش رسید.
در خردادر ۱۳۴۷ گروه پنج، نمایشگاهی از آثار شش هنرمند نقاش و مجسمهساز در فضای آزاد انستیتو گوته برگزار کرد که شرکتکنندگان عبارت بودند از: بهمن محصص، ابوالقاسم سعیدی، سهراب سپهری، پرویز تناولی، حسین زندهرودی و معصومه سیحون (به عنوان مهمان گروه پنج).
در گفتوگوی من (جوا مجابی) با چهارتن از این نقاشان –زندهرودی، محصص، تناولی و سعیدی- مباحثی درباره هنر معاصر ایران مطرح شد، که در روزنامه اطلاعات مرداد ۱۳۴۷ انعکاس یافت.
وقتی بحث به ضرورت گردهمایی نقاشان برای فعالیت مشترک و پیدا کردن فضایی برای فعالیت هنری رسید و یکی از هنرمندان گفت اخیرا مقامات رسمی از هنر حمایت میکنند و این وضعیت به آینده هنر روشنی میبخشد، ابوالقاسم سعیدی اشاره کرد:
«خیلی مشکل است که راجع به هنر دورهای قضاوت کرد. گاهی اوقات برای دورههایی ارزشهایی قائل شدهاند و پس از گذشت دورهای معلوم شده که چنین ارزشی وجود نداشته است. آنچه که مهم است، زندگی است. باید دید این زندگی و تسهیلات آن فراهم شده یا نه؟»
نسبت به گذشته نزدیک، وقتی مقایسه میکنیم، بخشی از این زندگی ایجاد شده، و در این کشاکش و گفتوشنود چیزهایی جوانه میزند، اما اینکه این جوانه سبز است یا زرد، قد خواهد کشید یا خواهد پژمرد، من نمیتوانم داوری کنم.
در پاسخ به این پرسش که: آیا هنر معاصر روی فرهنگ مردم تأثیر –احتمالا متناقضی- دارد؟ سعیدی پاسخ داد:
«فرهنگ را یک عده مردم عمل میکنند. این فرهنگ دوایری دارد که با یک ده دوایر هنری –از آن جمله نقاشی- برخورد میکند. من نمیگویم نقاشی با تمام توده مردم سروکار دارد، بلکه با آن گروه از مردم که مطالعه میکنند و میخواهند ببینند و بفهمند، سروکار دارد. اما بردش در مقایسه با نقاشان اروپایی و آمریکایی بسیار ناچیز است. نقاشی که در فرهنگ مشهور میشود، تابلوهایش را میخرند، توی موزهها، نمایشگاهها، دیوار خانه به نمایش میگذارند، از کارهایش ریپروداکسیون و کتاب چاپ میشود، حتی در لباس پوشیدن مردم هم تأثیری مینهد، آن زندگی که گفتم چنین است و تأثیر همه جانبه آن در اینجا نیست، ولی اندکی از آن دینامیسم هنری، که در آنجا هست، در اینجا هم کمکم پید میشود.»
دراینباره که چرا گروه پنج و نه جمع نقاشان، سعیدی توضیح میدهد:
«اتفاقاتی ایجاب کرده که ما پنج نفر دور هم جمع شدهایم. ما جدا دلمان میخواهد که ده نفر دیگر هم دور هم جمع شوند و با ما ارتباط برقرار کنند یا همان هنرمندان سندیکایی داشته باشند. ما نقطه مشترکی داشتهایم که ما پنجنفر را بیشتر به یکدیگر نزدکی کرده تا با یک نفر ششمی. این وجه مشترک استتیکی نیست. هرکدام از ما پانزده یا بیست سال است که وقت خود را در این کار مصروف کردهایم و آنچه ه حاصل آمده، این نقطه مشترک همین نقاش بودن است. ما نمیخواهیم هنر بومی ر ارائه بدهیم یا هنر اروپایی را و یا از یک نوع هنر دفاع کنیم... در محیطهای پیشرفته، نقش هر دستهای مشخص شده: گالریدار بازار درست میکند و ارائه میدهد، منتقد آن را به مردم میشناساند و هنر را تعالی میبخشد، ولی متأسفانه در کشور ما نقاشی در مرحله ابتدایی است. ما باید این نقشها را خود ایفا بکنیم. نقش هنرمند، گالریدار و منتقد و گاه تماشاچی دوستان را به عهده داشته باشیم.»
ابوالقاسم سعیدی در آکادمی هنرهای زیبای پاریس تحصیل کرد و از سال ۱۳۲۹ در همان شهر زندگی میکندو در بیینال تهران و سائوپائولو شرکت جسته است و در سال ۱۳۳۸ جایزه نقاشیهای جوان پاریس، در سال ۱۳۳۹ جایزه هنرهای زیبا و در سال ۱۳۴۵ جایزه بزرگ بیینال تهران را از آن خویش کرد. جایزه معتبر لئون بودری (۱۹۹۱)، از سوی بنیاد تبلور، به او اعطا شد و مدت یک ماه آثارش در نگارخانه بنیاد، بهنمایش درآمد.
سعیدی، که بیش از چهار دهه است که در غرب (فرانسه و آمریکا) زندگی میکند، همواره بهعنوان هنرمندی جرفهای کار خود را رشد داده. اگرچه گوشهگیری و خودداریاش از هیاهو، او را چنان که باید در سطح بازار هنری شهره نساخته است.
آثار سعیدی را در سه رده متفاوت میتوان بازشناخت: رده اول، کارهای آکادمیک و تجربه متنوعی است که آثار اولیه او را دربرمیگیرد و به منزلهی امضای وی محسوب نمیشود؛
رده دوم، مدت بالنسبه طولانی، حدود سه دهه ادامه مییابد. شهرت این دورهاش بهخاطر درختهایی است که دستمایه بوده برای آزمونهای متنوعی در بهکارگرفتن خطوط اسلیمی و ختایی جهت شاخوبرگ درختان، استفاده از اشکال هندسی، که نمایانگر اجزای طبیعت –چون خورشید و ماه و زمین و اشیای موجود- در آن است؛ مانند طبعآزمایی در رنگ و نوری که از فضای میهنش و تابلوهای مینیاتوری ملهم شده. این تابلوها، که در قطعهای بزرگ نقاشی شدهاندف درخت وانسان و خورشید را بهعنوان عوامل تکرارشونده نمایش میدهند. هریک از آن عوامل تا سرحد ایجاز و تزئین تقلیل یافته، بیآنکه شباهت ناتورالیستی را از دست داده باشند. درواقع، این تابلوها، که در رنگ سبز و قرمز و آبی غرقهاند، مجالی برای ترکیببندی خط و رنگ در سطح دوبعدی است.
تأثیر مینیاتور و خطنگاری ایرانی را، بهعنوان سنت مشترک نقاشان نوگرا، میتوان در کار سعیدی نیز دید. اگرچه چون معاصرانش –طباطبایی و اویسی و زندهرودی- این تأثیرپذیری مستقیم و آشکار نیست، اما فضای مدور و پرانحنای تابلوهایش نشان میدهد نقاش، جوهر زیباشناسی بومی را، که شکل طبیعی را در فرآیندی عرفانی به طرف نمادشدن میراند، به تأمل دریافته است؛ به تعبیری، محجوبی و سپهری و سعیدی شیفتهی درخت هستند. سپهری بیشتر به تنه درخت پرداخته، سعیدی به شاخوبرگ آن و محجوبی کل درخت را در چشمانداز به تماشا درآورده است.
دوره نهایی کار سعیدی، پرداختن به طبیعت بیجان است؛ گلها؛ میوههایی که با مهارت و ظرافتی غنایی، ترسیم شدهاند. این میوهها و گلهای بهظرافت تجسمیافته، بهانهای است تا نقاش، تناسب و توازن تازه اشیا و موجودات را در قلمرو حجم و نور بیازماید و مهارتش را در عینیتی ملموس تجلی دهد.
مبنای آثار سعیدی درختان هستند. دید سعیدی به درختان رویکردی نو و انتزاعی بوده که این تاثیر هنر غرب را بر آثارش مشخص می کند. سعیدی از دوستان قدیمی سهراب سپهری بوده است. آن دو همراه با ناصر عصار نگاهی به هنر شرق دور داشته اند که سهم سعیدی به نسبت کمتر از آن دو نفر دیگر بوده است.
در آثار سعیدی مفهوم عارفانه باغ ایرانی ، روح لطیف شعر و ادب فارسی و صحنه های بزم نگارگری ایران در جای جای نقاشی هایش واضح و مبرهن است، نمایش رقص شاخ و برگ درختان و رنگ گذاری انبوه برگ ها به شکل دایره ،پس زمینه های تک رنگ حسی آشنا در آدمی را از خواب بیدار می کند ،گویی که او میراث دیدار هنر کهن نگارگری ایران است و بدون شک این سعیدی بود که پس از دویست سال خاموشی نگارگری در ایران با قلم سحر آمیز خود جان تازه ای به این هنر ناب ، ظریف و سرشار از احساس داد.
نقاشی های ابوالقاسم سعیدی مولود تمدن شرق و غرب است؛ الهام او از هنرمندانی چون گوستاو کلمیت در ریتم حرکت و رقص شاخ و برگ درختانش در فضا ملموس است، گویی خبری می دهند از معنویت که با موسیقی عارفانه ایرانی تلفیق شده و این است هنر دست استاد نقاش که مثلثی از شعر وادب ، موسیقی و نقاشی را بر روی تکه پارچه ای به نمایش گذاشته است و آرامشی معنوی در بیننده ی خود ایجاد می کند. در طی دو سده اخیر کسی که بتواند چنین میراثی را به جامعه هنری کشور عرضه کند به راستی یافت نمی شود و متاسفانه استاد ابوالقاسم سعیدی آن طور که می بایست تکریم و قدردانی نشده است و جامعه هنری ما هم در این موصوف بی تقصیر نیست، پس از رکودی طولانی در نقاشی کشور شخصی پیدا شد که ذوق هنر ایران را با نگاهی به آثار خاور دور و هنر دنیای غرب پیوند داد و بدون تاثیر از فضای هنری داخل کشور (سقاخانه) هنرش را آرام آرام به کمال رساند، کاش جامعه هنری در این دوران که فقر فرهنگی بیداد می کند، بهای بیشتری به این بزرگ مرد می داد و ای کاش دولتمردان ما قدر چنین هنرمندانی را بدانند که عمر خود را وقف ارتقای فرهنگ و هنر این سرزمین کرده اند.
داریوش شایگان، متفکر برجسته ایرانی مینویسد:
«ترکیببندی نقاشیهای سعیدی، با آنکه به استحالههای مکرر مزیناند، به فضای ظهور صور، حالوهوای بیوزنی میبخشند؛ نوعی سبکی سحرآمیز که در آن همه چیز تجسم جادویی بهشت هستی میشود. در آثار او، پرهیز از سایهپردازی و غیاب تاریخ از همین جا نشأت میگیرد. همچنین است تاکید بر ضیافت صور که بوم نقاش را چنان با بیزمانی بارور میسازد که همه چیزش گویی از گزند فرسودگی و ساییدگی زمان در امان است و دست آخر اینکه در آثار سعیدی نقوش چیزی نیستند مگر نشانههایی مرئی از عالمی نامرئی.»
محمد شمخانى: اسطوره «سهراب سپهرى» در عالم شعر و پرداختن همزمان او به دنیاى نقاشى، خیلیها را واداشته که در غیابش به دوستى با او افتخار کنند و خود را از نزدیکترین دوستان این هنرمند بدانند و بشمارند، آنقدر که اینهمه ادعا با آن همه انزواى سپهرى نه جمع میشود و نه جور درمیآید. در این میان وقتى از خواهر سهراب درباره نزدیکترین دوستان برادرش میپرسند، او از دو نفر بیشتر نام نمیبرد که یکى «ابوالقاسم سعیدى» است. از طرفى وقتى در شعرهاى سپهرى دنبال مفهوم درست و دقیق دوست میگردیم، بلافاصله به شعر «خانه دوست کجاست» برمیخوریم که آن را به سعیدى نقاش تقدیم کرده است.
شعرى که دایره واژگان آن نیز یکجورهایی به دایره واژگانى سعیدى در نقاشى نزدیک است و با مقدارى رمزگشایى یک سرى مناسبات ژرف ساختى میان آن دو میتوان پیدا کرد.
سعیدى را تا آنجا که بوده و کارهایش در ایران به چشم آمده، ما با درختهای او میشناسیم. درختهایی که شاخ و برگ آنها بیشتر در ترکیببندیهای نقاش آمده است تا تنههای آنها. اینجا هم میتوان باز به یک ارتباط طنز میان سپهرى و سعیدى اشاره کرد و آن اینکه اگر سپهرى تنههای درخت را با آن خلوت و خلوص ناب به تصویر میکشید، سعیدى شاخههای همان درخت را با «صمیمیت سیال»ى در فضا نقش میزد و بر پسزمینههای گرم و روشن و خالى میآورد و جالب اینکه در نگرش هر دو دوست و هر دو نقاش هم گوشه چشمى به واپسین جنبشهای هنرى قرن بیستم دیده میشود و به چشم میآید. آنقدر که میتوان با تساهل در ترکیببندیهای سعیدى با تمام ظرایف و دقایق و ریزهکاریهای مینیاتورى و ویژگیهای بر خود ایستاى آن، گوشه چشمى هم به آثار مینى مالیستى و «ساختار پویا»ى برآمده از آنها دید و دریافت کرد. این را بهویژه تقسیمبندی هندسى آثار او به بیننده میگوید و برآیند حرکات افقى و عمودى نقاشیهایش. با تمام این حرفها اما، سعیدى همچنان سالها بر میثاق خود با طبیعت تکیه و تأکید داشته و از شماى بیرونى و بازنمایى آن نیز بهنوعی غافل نبوده است. بهطوریکه ردپاى طبیعت و درخت و شاخههای آن را بهوضوح میتوان میان آفرینه هاى او به تماشا نشست. درختهایی که سر بهسوی تجرید دارند و از هماهنگى رساى رنگ و جلوههای ویژه نور میگویند و رابطه آنها با خط همان منحنیهای سرشاخه است و حرکات مستدیرى که در هم میروند و مرز ملموس و مشخص آنها با رنگ تعیین میشود. در این مورد شاید بتوان گفت که نقاش بهترین و باشکوهترین بازگشت را به گذشته تصویرى و نگاه جوهرى و آرمانى هنرمندان قدیم ایران داشته است. موردى که بهغلط درباره مینیاتوریستهایی چون «محمود فرشچیان» و شاگردان او عنوان میشود و از آن با نام «مینیاتور معاصر» یادمى گردد.
Studio Visit with Abolghassem Saidi -- دیدار در استودیو با ابوالقاسم سعیدی
یک چنین بازگشتى به گذشتههای قومى و تصویرى شرق را در کار نقاشان بزرگى چون «گوستاو کلیمت» هم میتوان یافت که اغلب، با واسطه حضور انسان و بیشتر زن در تابلوهاى او نمود یافته است. رویکرد سعیدى اما آنقدر ایرانى است که یکى از صراطهای مستقیم به هنر کلاسیک ایران بهحساب میآید. چیزى که بعدها نیز بیش از هر قشرى موردتوجه تصویرگران کتابهای کودک قرار گرفت و بهطور مشخص در آثار کسانى چون «فیروزه گل محمدى » خود را نشان داد و البته نه با آن «صمیمیت سیال » و نه با آن خلوص و خلوت و سادگى و نه با آن ارزشهای مثبت فضاهاى منفى نقاشیهای سعیدى. نقاشیهایی که خیالانگیزند و خیالى مینمایند، اما از محدوده جستوجوگر ذهن نقاش درمیآیند و فراتر و فروتر نمیروند. یکعمر پافشارى هنرمند در طرح این ایده و اصرار بر گسترش کیفى (و نه حتماً کمى) آن نیز دستکم از یک واقعیت خبر میدهد و آن اینکه رسیدن به یک چنین مقصد و مأوایى هرگز تصادفى نبوده است. آنقدر که مهاجرت او به فرانسه و اقامت همیشگى او در پاریس نیز نمیتواند فاصلهای میان آن بهشت زمینى و آن زبان ذهنى بیندازد. تقسیمبندی هندسى تابلو به افق و آسمان و زمین و فاصلهگذاری او بین طبیعت زنده و بیرونى با طبیعت بیجان شاید تنها تغییرى است که دورى نقاش از ایران براى نقاشیهای او در دهههای اخیر به ارمغان آورده است. به این قضیه میتوان همآیند شاخهها و تنهها و درخت شدن شاخهها را افزود که در دورههای پیشین آثار و آفرینه هاى سعیدى کمسابقه بود و مینمود. آثارى که از یک ویژگى منحصربهفرد نیز برخوردار بودند و آن طراوت و تازگى و تمیزی آنها در اجرا بود. به همین خاطر هم هست که از این هنرمند تقریباً هیچ تابلویى نمییابیم که درخور امضایش نباشد و نوعى سهلانگاری را در اجرا و ارائه به خاطر بیاورد و شاید همان وسواس نقاش هم بود که بالاخره او را از ایران بیرون برد و در غربت نیز با اقبال خاصى مواجه کرد. این نظم و نظام را آنها که با سعیدى نشستوبرخاست و برخوردى داشته و دارند نیز تأیید میکنند.
«ابوالقاسم سعیدی . . . یکی از پنج نقاش بزرگ هنر معاصر ماست»
آیدین آغداشلو درباره ابوالقاسم سعیدی، نقبی به خاطراتش میزند و از تابلویى میگوید که سعیدى بعد از دو ماه کار مداوم و مستمر روى آن پاره کرده بود. تابلویى که نتوانسته بود او را درنهایت اقناع و ارضا کند و در کنار دیگر آثارش قرار بگیرد. این خصلت را تنها در نقاشانى میتوان دید و پیدا کرد که حساسیت ذهنى بیشترى نسبت به عینیت آفرینه هایشان دارند.
کسانى که کمتر به حواشى میپردازند و بیشتر به جا انداختن ایده و اندیشهشان توجه دارند . ایده و اندیشهای که در کارهاى سعیدى روندى همگون و ریشهای همسان داشته و دارد. نقاشى که براى یافتن ردپاهاى بیشترى از او حالا باید به بیرون از ایران نگاه کنیم. چه او بیشتر عمر خود را در فرانسه گذرانده و مقیم فکر و فضایى رایج در آنجا بوده است. این داستان از تحصیل او در دانشکده هنرهاى زیباى پاریس آغاز میشود و همانطور هم تا به امروز ادامه مییابد و مگر در موارد و مدتهایی هرگز قطع نمیشود.
سعیدى چهار بار در بىینالهاى قبل از انقلاب شرکت میکند که شامل دومین، سومین، چهارمین و پنجمین بىینال آن دوره میشود.
در دوسالانه دوم بهعنوان یکى از هنرمندان ممتاز و در کنار کسانى چون حسین کاظمی، جلیل ضیاپور، چنگیز شهوق، بیژن صفارى و چند نقاش دیگر جایزه دریافت میکند. او همچنین در پنجمین دوسالانه که تحت عنوان بى ینال منطقهای به همت اداره هنرهاى زیباى کشور و با همکارى کشورهاى عضو پیمان سنتو (R.C.D) برگزار میگردد، موفق به دریافت جایزه بزرگ بى ینال میشود. رویدادى که با حضور ۵۸ هنرمند پاکستانى ، ۶۶ هنرمند ترکیهای و ۳۵ هنرمند ایرانى رقم میخورد. علاوه براین دو جایزه، سعیدى با شرکت در نمایشگاه پاییزه فرانسه و در بخش نقاشان جوان موفق به دریافت جایزه نقاشى جوان این نمایشگاه در سال ۱۳۳۸ میشود که از مهمترین جوایز هنرى در نوع خود بهحساب میآید. این جایزه باعث میشود که او بعدها عضو هیئتداوران و کمیته تشکیلاتى نمایشگاه «نقاشى جوان» فرانسه شد.
سعیدى نمایشگاههای زیادى در ایران و اروپا برگزار کرده و در نمایشگاههای گروهى زیادى شرکت کرده است. فرانسه، بلژیک، اسپانیا و سوئیس ازجمله کشورهایى است که آثار این نقاش در آنها به نمایش درآمده است. شرکت در بى ینال هاى پاریس، سائوپولو، نمایشگاه بال سوئیس و چندین نمایشگاه گروهى دیگر نیز مواردى است که در کارنامه این هنرمند معاصر ایرانى میتوان دید و یافت. بى ینال «سائوپولو» برزیل شاید از آخرین نمایشگاههایی باشد که نقاش این اواخر براى چندمین بار در آن شرکت داشته است.
ردپایى که از سعیدى در ایران هست، آنقدر گم و گنگ و پراکنده است که نمیتوان تصویر محکم و مشخصى از آن ارائه داد. در مراجعه به سالهای قبل از انقلاب به مواردى چون شرکت او در نمایشگاه گروهى «انستیتو گوته» برمیخوریم که به همراه کسانى چون سهراب سپهرى، بهمن محصص ، پرویز تناولى و حسین زنده رودى بوده است و بعد از انقلاب هیچ ردپاى مستقیمى از او در ایران نمیبینیم و نمییابیم.
به عبارتى حضور این هنرمند در این برهه به همان تابلوهایى برمیگردد که هرازگاهی و به بهانهای در نمایشگاههای گروهى و موضوعی موزه هنرهاى معاصر تهران، موزه هنرهاى زیباى سعدآباد و احیاناً نمایشگاه فرهنگستان هنر ارائه میشود؛ همان تابلوهایى که تاریخ چند دهه پیش را دارند و قبل از انقلاب خریدارى شدهاند.
نمایشگاه«باغ ایرانى» موزه هنرهاى معاصر در این میان، آخرین جایى است که یکى از همین آثار سعیدى را در خود جا داده است. شاخههای رنگارنگ یک درخت که چند قدم آنطرفتر تنه تنومندش را در تابلویى از سهراب سپهرى میبینیم!
در میان مُلغمه گیجکننده نقاشیهای متنوع و جورواجور معاصر، نقاشی سعیدی از نوعی ثبات حیرتانگیز و صفا و تانی حکایت دارد که بیننده را به شگفتی میاندازد. آثارش احساسی دوگانه را در انسان برمیانگیزد، چراکه از یکسو میدانیم با آثاری مدرن مواجهیم که تمامی گسستهای تکاندهنده اعصار جدید را در خود گنجانیده است، ولی از سوی دیگر نیز در ورای غنای حاکم بر این چشماندازهای فیگوراتیو، تجلی دنیای غریبی نمود مییابد که از سلطه تاریخ فراتر میرود و انگار میان غیاب و حضور در حالتی از تعلیق میماند.
تنها نمایشگاه انفرادی ابوالقاسم سعیدی در بهار و تابستان ۱۳۹۴ در تهران و در گالری شهریور برگزار شده است.
البته احمدرضا احمدی در نوشته « حقیقت تلخ است» برای ویژه نامه کتاب « نوشتن با دوربین» درباره نمایشگاه سعیدی می نویسد:
« ابوالقاسم سعیدی، نقاش، اولین نمایشگاه نقاشی اش را در استودیو گلستان برگزار کرد.»
آثاری از ابوالقاسم سعیدی که در حراج تهران و دیگر حراجیهای مطرح جهان شرکت داشته است را میتوانید از لینک زیر مشاهده فرمایید:
حراجیها و آثار ابوالقاسم سعیدی