{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

اولین کارگردان زن تئاتر ایران کیست؟

اولین کارگردان زن تئاتر ایران کیست؟
کدخبر : 16439

به احتمال زیاد پیش از مهین اسکویی هم بانوان دیگری در تئاتر ایران ، تجربه کارگاردانی داشته‌اند ولی بخشی از جامعه تئاتری، عنوان "اولین بانوی کارگردان تئاتر ایران" را شایسته مهین اسکویی می‌دانند

«مهین اسکویی» اولین کارگردان زن تئاتر ایران است که متاسفانه چندی پیش درگذشته‌اند.زوج اسکویی یعنی مصطفی و همسرش مهین اسکویی، با پایه‌گذاری گروه تئاتر یا هنرکده "آناهیتا"، هنرمندان درخشانی را برای تئاتر ایران پرورش دادند.

اودختر پانزده‌ساله‌ای که در دبیرستان نوباوگان تهران آن زمان درس می‌خواند و مسؤولین مدرسه، به خاطر زیبایی‌اش یا شاید به دلیل داشتن خانواده‌ای هنرمند، همیشه نقشى در نمایش جشن پایان سال، براى او در نظر می‌گرفتند، وقتى روى یکى از صندلی‌های ردیف جلوى تالار فرهنگَ نشسته و محو تماشاى خاله‌اش «بانو روح‌بخش» بود که روى سن، کنسرت می‌داد، اصلاً فکرش را هم نمی‌کرد که زمانى در راه هنر، باید با یک هواپیماى جنگى از «نى ژنینوگوردو»، شهر ماکسیم کورگى، خودش را به مسکو برساند.

آن روزها «مهین طاقانى»، فقط محو تماشاى صحنه بود و عظمتى که هنوز دور از دسترس می‌رسید. هرچند که در محیط زندگى اش، همیشه از همان ابتدا، حرف و سخن از هنر و هنرمند وجود داشته است. اکثر اوقات «مهین طاقانى»، همراه خاله‌اش، «بانو روح‌بخش» به محافل و پاتوق‌های هنرمندان می‌رفتند و در کنسرت‌های گوناگون وى حضور داشته است.

 

فیلم خارجی

می‌گوید: «روح‌بخش» با ارکستر صبا به‌عنوان خواننده گروه کر همکارى داشت و به‌طور مرتب به‌اتفاق ابوالحسن صبا و ارکسترش «صبا (نوازنده ویلن)، مجید وفادار (نوازنده سنتور)، حسینى (نوازنده تنبک) و بانو روح‌بخش (خواننده)» در تالارهاى مختلف ازجمله فرهنگ برنامه اجرا می‌کردند و البته در همین تالار فرهنگ است که مصطفى اسکویى محو تماشاى دخترى می‌شود که او هم محو تماشاى صحنه شده بود. پس مصطفى اسکویى بیست‌ودو ساله، بازیگر تئاتر، به وسیله مرحوم پرویز خطیبى و مرحوم مشکین، مهین را به‌طور غیررسمى از پدرش خواستگارى کرد و پدر که شاید به خاطر اختلافات فکرى و فرهنگى، سال‌ها پیش از مادر مهین جدا شده بود، با ازدواج دخترش، با یک بازیگر تئاتر مخالف بود. «شاید به همین خاطر بود که در مراسم خواستگارى رسمى، مادر و عمه «مصطفى اسکویى» اصلاً از هنر پسرشان حرف نزدند و او را کارمند «شرکت لوان تور» که برادرش صاحب آن بود، معرفى کردند و به این ترتیب در سال ،۱۳۲۴ در مراسمى که در منزل مادرى «مهین طاقانى» برگزار شد، با حضور عده‌ای از دوستان هنرمند، به ازدواج با «مصطفى اسکویى» تن داد و پس از آن نام خانوادگى همسرش را برگزید و به «مهین اسکویى» مشهور شد.

فیلم خارجی

اولین حضور او به عنوان بازیگر، مربوط به زمانى است که مصطفى اسکویى گروه «تئاتر سیار هنرپیشگان ایران» را رهبرى می‌کرد. از جمله نمایش‌هایی که «مهین اسکویى» نیز در آن به ایفاى نقش پرداخت می‌توان به «علی‌بابا و چهل دزد بغداد» نوشته «پرویز خطیبى» و «براى شرف» اثر الکساندر شیروان زاده اشاره کرد که توسط «مصطفى اسکویى» کارگردانى شد و در شهرهایى مثل همدان، کرمانشاه و شهرهاى جنوبى مثل آبادان و اهواز اجرا شد. پس از آن همکارى مهین طاقانى و اسکویى با زنده یاد استاد عبدالحسین نوشین آغاز شد و وى نام «سهیلا» را براى «مهین» برمی‌گزیند و «مهین اسکویى» از آن پس تا زمانى که با گروه نوشین، همکارى می‌کرد به این نام شهرت پیدا مى کند.

این بانوى بازیگر، با بازى درخشان و به‌یادماندنی که از خود در نمایش «روسپى بزرگوار» اثر «ژان پل سارتر»، به کارگردانى «نوشین»، نشان داد، موفق شد، چهره متفاوتى از زن بازیگر را در صحنه‌های نمایش آن معرفى کند.

فیلم خارجی

 

با پیش آمدن حادثه ۱۵ بهمن‌ماه ۱۳۲۷ و تیراندازى به شاه در دانشگاه تهران، تمام رؤیاهاى گروه، به‌نوعی برباد رفت. زنده‌یاد «نوشین» که خود یکى از سران حزب توده بوده، دستگیر و به دنبال آن تئاتر فردوسى تعطیل شد. در این زمان، از سوى برخى از تماشاگران، پیشنهاداتى براى فرستادن اسکویی‌ها به خارج از کشور و ادامه تحصیل در رشته تئاتر مطرح شد.

پس «اسکویى»ها با هدف ادامه تحصیل در سال ۱۳۲۷ (۱۹۴۸) به فرانسه مهاجرت کردند و پس از دو سال زندگى در پاریس و ژنو، با دوندگی‌های بسیار توانستند از مزایاى بورسیه دولتى مسکو استفاده کنند. در ژنو، اولین دخترش «کارمن»نیز به دنیا آمد.

آن‌ها پس از رسیدن به مسکو در استراخان شهر گیرف وارد شده و براى ثبت‌نام در انستیتوى دولتى هنرهاى مسکو «گى تیس» لوناچارسکى، در رشته کارگردانى استاد «زاوادسکى» از آن‌ها امتحان عملى «بازیگرى» می‌گیرد.

«على رغم اینکه زبان روسى بلد نبودیم اما «زاوادسکى» از کار بازیگری‌مان، اظهار رضایت کرد. البته متذکر شد که معمولاً خارجی‌ها، نمی‌توانند در گروه هاى بازیگرى بازى کنند، بنابراین بهتر است در اینجا به گذراندن دوره کارگردانى بپردازید. وقتى در اینجا با سیستم «استانیسلاوسکى» آشنا شوى و آن را آموزش ببینى، می‌توانی پس از اتمام دوره و بازگشت به کشور، پیس‌های گوناگون را با این شیوه به اجرا بگذارى و به عنوان کارگردان عده زیادى بازیگر تربیت کرده و رهبرى کنى. ضمن اینکه آن‌ها را با یک سیستم و متد جدید و مطرح در دنیا آشنا کرده اى.»

اما زندگى در مسکو بسیار سخت بود. به خصوص که دومین فرزندش «سودابه» هم با اختلاف سنى یک سال از خواهرش به دنیا آمد و باوجود دو فرزند کوچک، درس خواندن در یک کشور خارجى، بدون آشنایى با زبان خارجى، مشکل بود

پس از گذراندن سال آخر تحصیل، اعضاى خانواده باید از هم جدا می‌شدند. چرا که قرار بود، هر یک به صورت میهمان در یک شهر، مراحل گذراندن «تز» را انجام دهند. در طول این مدت، بچه ها «کارمن و سودابه» هم به ایوانوا «اقامتگاه بچه هاى مهاجران» برده شدند، تا آن‌ها طى یک سال بتوانند به راحتى روى تزشان کار کنند.

 

فیلم خارجی

 

«اسکویی‌ها» با کسب اجازه از مقامات ایرانى در اواخر سال ،۱۳۳۶ به وطن خود بازگشتند.

«وقتى به ایران آمدیم، احساس می‌کردم طى این سالها از پختگى بسیارى برخوردار شدم و واقعاً تجارب زیادى کسب کرده بودم. سرشار از انرژى بودم و توانایى و منتظر ایجاد فرصت براى بهره ورى از همه آموخته‌هایم بودم تا بتوانم در اختیار دیگران قرار دهم. با اینکه اختلاف سلیقه‌های من و مصطفى کم‌کم رنگ و نشان جدى به خود می‌گرفت، اما به هر ترتیب ادامه دادیم.»

اولین قدمى که بعد از حدود ۵ سال دورى از وطن برداشتند، تدریس در مدرسه دارالفنون بود و بعد از مدت کوتاهى در تابستان،۱۳۳۷ با پیشنهاد «مصطفى اسکویى» مبنى بر ایجاد یک آموزشگاه بازیگرى موافقت شد و به اتفاق نام این هنرکده را آناهیتا گذاشتند.

پس از «اتللو» دومین نمایشى که در هنرکده آناهیتا به روى صحنه آمد، نمایش «خانه عروسک» اثر ایبسن با کارگردانى «مهین اسکویى» بود که خودش هم در آن نقش «نورا» را بازى مى کرد. پس از آن ، در نمایش‌هایی از قبیل «طبقه ششم» اثر آلفرد زاری، «روبهک» اثر لیلیان هلمن آمریکایى، «تراموایى به نام هوس»، «خرس»، «جشن پانزده‌سالگی» چخوف و… بازى کرد. این کارها متعلق به سالهاى ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۴ است و برخى از آن‌ها از تلویزیون ملى ایران هم به طور زنده پخش می‌شد. اما در کنار این فعالیت‌ها، اختلاف سلیقه‌های مهین و مصطفى اسکویى هم رشد مى کرد و روز به روز این فاصله‌ها بیشتر می‌شد. به طورى که «مهین اسکویى» ترجیح می‌داد زمان‌هایی که او در هنرکده است، کمتر به آنجا برود و بیشتر در خانه با بچه ها سرگرم شود و بالاخره پس از ۱۹سال زندگى مشترک در سال ۱۳۳۴ از هم جدا شدند. مهین اسکویى پس از جدایى از همسرش از تئاتر آناهیتا نیز کناره‌گیری می‌کند. در همان سال در نمایش «نگاهى از پل» اثر «آرتور میلر» به کارگردانى پرویز بهرام در تئاتر کسرى بازى مى کند. در همین دوره است که نمایشنامه «سه خواهر» چخوف را هم ترجمه می‌کند. پس از اتمام کار ترجمه، حاصل کار را در اختیار مرحوم آذرخشى ـ مترجم ـ قرارمى دهد تا نگاهى به متن فارسى آن بپردازد. آذرخشى پس از ستایش و تأیید این ترجمه به «مهین اسکویى» پیشنهاد می‌دهد تا به عنوان مترجم زبان روسى در اداره ذوب‌آهن استخدام شود. به‌این‌ترتیب وى از سال ۱۳۴۴به عنوان مترجم زبان روسى، در آن اداره مشغول به کار شد و پس از آن قطعه زمینى در قیطریه ـ مکانى که در حال حاضر در آن زندگى مى کند ـ خرید و سال ۱۳۴۶شروع به ساختن آن کرد. در همین دوران بود که آثار استانیمسلاوسکى را هم ترجمه کرد.در سال ،۱۳۴۸ «مهین اسکویى» دوباره ازدواج می‌کند که حاصل آن دخترى به نام آذین است. در پاییز همان سال به دعوت «عباس جوانمرد»، «مهین اسکویى» براى افتتاحیه تالار نمایش موزه ایران باستان، نمایش «صاعقه» اثر آستروفسکى را به روى صحنه می‌برد. در این نمایش مهدى فتحى، ولى الله شیراندامى، افروز شیراندامى، آذرعایلى، عصمت صفوى و … مهین اسکویى بودند.

فیلم خارجی

 

نمایشنامه‌های «در اعماق» اثر گورکى و «سه خواهر» چخوف نیز از جمله نمایشنامه‌هایی بودند که این گروه به صحنه برد.

در سال ۱۳۵۷ با کمرنگ شدن حضور زنان در عرصه تئاتر، مهین اسکویى بیشتر روى ترجمه آثار استانیسلاوسکى متمرکز شد و از سال ۱۳۵۸ تصمیم گرفت بخشى از منزل مسکونى خودش را به آموزش بازیگرى اختصاص دهد که تا این سالها هم ادامه پیداکرده است.

 

 

 

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها