توصیف آثار ون گوگ با موسیقی و در قالب یک ترانه
آهنگ «شب پرستاره» با نام دیگرِ «وینسنت»، ساختهی دان مکلین، نه فقط در ستایش از این نقاشی که مرثیهای کمنظیر در رثای ونگوگ است.
هنرامروز: هنرمندی سرشار از شورِ زندگی که در زمانهی خود درک نشد؛ ذهنی خلاق که آشکارا از زمانهاش جلو بود. در واقع همانطور که مکلین میگوید، این سلامت روان نقاش بود که رنجش میداد. او تلاش خود را کرد؛ تلاشی در راستای تحول مردم همعصرش؛ هر چند که عقیم ماند.
متن شعر بینهایت زیباست و سراینده اِشرافی کامل بر جزییات زندگی ونگوگ دارد. از اشاره به یک روز تابستانی که نقاش درآسایشگاه روانی سَنت رِمی تصمیم به خلق این نقاشی گرفت تا ارجاعاتی به نقاشیهای دیگر «گل آفتابگردان»، «سیبزمینیخورها» و «گندمزار با کلاغها» تا بریدن گوش ونگوگ و خودکشی غمانگیزش...
متن شعر، ترانه و تصنیف موسیقی همگی اثر «دونالد مک لین» «DonaldMcLean» آمریکایی است. در متن شعر، احترام و ستایش به وینسنت ون گوگ موج میزند. صدای مک لین نیز تاثیرگذاری این ترانه را صد چندان نموده است. همین تبلور احساس، اجرای سال ۱۹۷۱ ترانهیشب پر ستاره را جاودانه میکند چرا که اجرایی واقعاً برخاسته از دل است.
درسال ۱۹۷۲ این ترانه به رتبهی یک در بریتانیا و رتبه ۱۲ در ایالات متحده رسید. این اثر به همراه سه ترانهی دیگر از مک لین بیش از سه میلیون بار از رادیوی آمریکا پخش شده است.
مک لین این ترانه را در پائیز سال ۱۹۷۰ نگاشت. ایدهی آفرینش این ترانه زمانی به ذهنش رسید که در ایوان منزلش سرگرم تماشای کتابی پیرامون ونسان ونگوگ بود و دیدن نقاشی "شب پرستاره" او را به این باور رساند که میتوان ترانهای در وصف این نقاش ساخت. او میگوید: هرچه بیشتر فکر میکردم، این ایده به نظرم جالب تر و چالش برانگیزتر میآمد. کتاب را زمین گذاشتم و گیتارم را که همیشه در دسترسم قرار دارد، برداشتم. با تماشای نقاشی "شب پرستاره" دریافتم که جوهرهی زندگی هنرمند، هنر اوست. پس به نقاشی اجازه دادم ترانهای برای من بسراید؛ نقاشیای که همه آن را میشناسند."
میگویند وینسنت ون گوگ در دوران عمرش تنها توانست یک تابلو به فروش برساند. اما امروز تابلوهای او با قیمتهای نجومی چند میلیون دلاری خرید و فروش میشوند. کاری که وینسنت آن را دوست نداشت. او از خرید و فروش آثار هنری و اعلام مبلغ برای آنها متنفر بود. وینسنت برای صرفه جویی در هزینه، گاهی غذا نمیخورد تا بتواند پول غذا را صرف خرید رنگ برای آثارش کند.
اگر شخصی این چنین عاشق کارش باشد، قطعاً ارزش آن را دارد تا ساعتی روی آثارش درنگ کرد، تا رنگها را در وجودتان حس کنید آن وقت است که با دان مک لین هم نوا خواهید شد که:
«شاید اینک درک میکنم آنچه را که میخواستی به من بگوییی»
Now I understand what you tried to say to me