گفتوگوی نوید جهانبخش با بهنام کامرانی
هر هنرمندی صاحب نظر خوبی نیست.
به گزارش هنر امروز، نوید جهانبخش: نقش جشنوارهها در روند پیشرفت هنرمندان را چقدر میدانید؟
بهنام کامرانی: باید دید چه جشنوارهای؟ داخلی یا خارجی؟ ولی اصولا جشنوارهها به خصوص برای دیده شدن هنرمندان جوان یک سکوییست که در واقع میتواند باعث شود که روند شهیر شدن و همینطور دیده شدن هنرمندان جوان سریعتر اتفاق بیفتد. بنابراین یک فضا و بستری میتواند باشد برای دیده شدن و مطرح شدن هنر جوان و هنرمند جوان.
ن.ج: نقش جشنوارهها را در طبقهبندی و بایگانی هنرهای معاصر ایران چگونه میبینید؟
ب.ک: در واقع وقتی که ما میخواهیم به صورت جنبههای زمینهای روی هنر مدرن و معاصر ایران پژوهش کنیم شاید در دسترسترین و راحتترین بستر همان جشنوارهها و بینالها باشند که میتوان از طریق آنها اتفاقها و هژمونیهای جمعی و چیزهایی که در هنر مدرن و معاصر به شکل یک رویکرد دنبال شده است را در این جشنوارهها شناسایی کرد و درعینحال سیاستگذاری ها و برنامهریزیهای هنری را هم میتوان در این جشنوارهها دید. مثلا اینکه سیاستهایشان چه بوده؟ چرا بوده؟ و تا کجا دنبال شده.
ن.ج: نقش رقابتهای خصوصی را در هنر ایران چگونه ارزیابی میکنید؟ و دربارهی جشنوارههای دولتی چگونه فکر میکنید؟
ب.ک: الان تقریبا ده سال یا شاید بیشتر میشود که جشنوارههای خصوصی اعتبارشان از جشنوارههای دولتی بیشتر شده است. آن هم چند علت داشت، یکی اینکه جشنوارههای خصوصی روی موضوعها و فرایند کار متمرکزتر شدند و در واقع به خاطر خصوصی بودنشان در یک اشل کوچکتر دربارهشان فکر شده و نمایش داده شده. به همان نسبت هم تاثیرهایشان قدرتمندتر بوده. جشنوارههای دولتی معمولا یک جور گردهمایی هستند، یک جور نمایشگاه بزرگ. البته در جشنوارههای دولتی هم گاهی – به خصوص در دورهی اصلاحات – ما جشنوارههای موضوعی را داشتیم، مثلا نمایشگاه هنرهای جدید را اگر بشود به عنوان جشنواره دید. آنها شاید جریان ساز بودند. ولی در بیشتر موارد جشنوارههای دولتی بیشتر یک جور گردهمایی هستند.
ن.ج: با توجه به اینکه پروژههای هنری معاصر – مثل چیدمان، ویدئو و… – به بودجههای حمایتی بیشتری نیاز دارند فکر میکنید سهم جشنوارهها دراین زمینه چیست؟
ب.ک: اگر منظور بینالها باشند خیلی کمتر؛ چون بینالهای ما هنوز بیشتر یکم جنبهی رسانهای دارند. اما جشنوارههایی از جنس جشنوارهی فجر یا در واقع قبل از آن نمایشگاههای هنرهای جدید و مفهومی خیلی تاثیرگذار بودند، به خاطر اینکه به این نحلههای هنری خیلی بها دادند و باعث فراگیر شدن و مطرح شدنشان حتی در گالریها شدند. یعنی نمایشگاه هنر جدید مقطعیست که ما مثلا میتوانیم از آن به عنوان مقطع زایش هنر معاصر ایران یاد کنیم.
ن.ج: از نظر شما زیرساخت فراخوانهای فعلی ایران چه اندازه پتانسیل انتخاب آثار متفاوت و آوانگارد را به داوران جشنواره میدهد؟
ب.ک: این هم بستگی دارد که دربارهی کدام جشنواره باشد. فراخوان باید از طریق یک هیئت سیاستگذاری کار خود را شروع کند، که یا همه و یا حداقل بخشی از داورها هم در آن حضور داشته باشند، در غیر این صورت فراخوان به موضوع داوری بیربط میشوند. سوال شما الان دربارهی نسبت انتخابها به داوریست که خیلی وقتها ممکن است اصلا ارتباطی وجود نداشته باشد. حتی گاهی وقتها فراخوان غلط یا بد بوده و باعث شده داورها خیلی دست به عصا حرکت کنند و یا اصلا اثری را شایسته نفر اول بودن ندانند. این نشاندهندهی آن است که در واقع شکل فراخوانی ممکن است یا درست تنظیم نشده باشد و یا تبلیغات بدی داشته باشد. جشنوارهها و بینالهای مهمی مثل ونیز و داکیومنتا از سالها قبل دیگر فراخوانی کار نمیکنند. در واقع این سیستمها الان یک سری مدیر دارند و این مدیرها کیوریتورهایی را انتخاب میکنند و کیوریتورها هم مهمترین هنرمندها را در جشنواره ارائه میکنند.
م.ج: از نظر شما بیشترین نقطه ضعف جشنوارههای داخلی چیست؟ آیا پیشنهادی برای بهبود آن دارید؟
ب.ک: جواب به این سوالها به صورت کلی کار سختیست و احتیاج به جزئیات بیشتری برای صحبت وجود دارد. در چه موردی؟ در کدام جشنواره؟ کدام دوره جشنواره؟ همه اینها را اگر بدانیم شاید بتوانیم راحتتر صحبت کنیم. ولی اول این که از هنرمندان و افرادی دعوت کنند که در حوزهی آن فراخوان صاحب نظر باشند یا در واقع اشراف کلی نسبت به شرایط و آثار هنری داشته باشند. یکی از اتفاقهایی که میفتد این است که برخی داورها و سیاستگذاران انتخاب میشوند که هنرمندان مهمی هستند ولی الزاما هنرمندانی نیستند که در زمنیه کار خودشان صاحب نظر باشند. الزاما هر هنرمندی صاحب نظر خوبی نیست و هر صاحب نظری هنرمند خوبی نمیشود. ممکن است در یک جشنواره از یک منتقد تجسمی که خیلی صاحب نظر است و یا یک نظریه پرداز دعوت شود برای داوری، در کنار هنرمندها و اعضای دیگر جشنواره. وجود و نگاه این قبیل افراد ممکن است تاثیرگذار باشد. از طرف دیگر هنرمندانی میتوانند باشند که در واقع اشراف زیادی به جنبههای نظری نداشته باشد.
من فکر میکنم بهترین حالت ترکیب اینهاست. در این صورت ممکن است قسمتی از مشکلات کار پوشش پیدا کند. اما معمولا در جشنوارههای دولتی مشکل جاهای دیگریست. معمولا مشکل بودجه، مکان نمایش و تبلیغات بد و فاکتورهای متعدد دیگری باعث میشود جشنوارههای دولتی اعتبار کافی را پیدا نکنند. گاهی وقتها هم سیاستهای تحمیلی وارد میشود، یعنی در واقع چیزهایی را از بالا به افراد دیکته میکنند که آنها هم دیگر خیلی جواب نمیدهند.
ن.ج: آیا شما در زمینهی داوری جشنوارهها تجربهای رویکرد محور داشتهاید؟ یعنی جشنواره به شکلی هدفمند در تلاش برای پیشبرد یک ساختار یا هدف مشخص بوده؟ یا بر اساس سلیقهی فردی داوران انتخاب شدهاند؟
ب.ک: من سابقهی داوریم خیلی زیاد است و هردوی اینها را تجربه کردهام. در جشنوارهای بودهام که جزو شورای سیاستگذاری آن بودهام و جزو داورانش هم بودهام، مثل نمایشگاه هنرهای جدید یا هنر معنوی یا جشنواره هنر جوان که از طرف گالری هما برگزار میشود یا جشنواره ویستا که توسط گالری ویستا برگزار میشود و همینطور جشنوارههای دیگری که در حوزهی سیاستگذاریشان حضور داشتم و بعد در داوریشان هم نقش بازی کردم.
ن.ج: شما در سالهای اخیر به صورت مستمر مشغول تدریس و ارائهی سخنرانی در مراکز آموزشی مختلف بودهاید. با توجه به این موضوع آشنایی شما به صورتِ فرد به فرد با بخش قابل توجهی از هنرمندان جوان امری بدیهی به نظر میرسد. آیا این شناختها برای شما در زمان داوری یک جشنواره بی تاثیر است؟ چگونه نسبت به نامهای آشنا برخورد میکنید؟
ب.ک: شناخت که قطعا تاثیرگذار است. اما این تاثیر یک تاثیر حمایتیست نه تاثیر به شکل پارتی بازی. در واقع سعی میکنم سلیقهی خودم یا دانشجوهای خودم را خیلی در این جشنوارهها معرفی نکنم. هنرمندان متعددی را در تمام این جشنوارهها میشناختم که یا شاگردانم بودند و یا حتی از دوستانم. از آنجایی که داوری کردن یک روند جمعیست در واقع عملا حتی امکانپذیر هم نیست که در آن بخواهی سلیقهی فردی خودت را پیش ببری. مثلا ممکن بوده اگر با آثار یا روند یک نفر آشنایی دقیقی داشتهام اثرش را به داورهای دیگر توضیح داده باشم و این پارتی بازی هم نبوده. چه بسا در خیلی از جشنوارهها مدافع آثاری بودهام که هنرمندشان را اصلا نمیشناختم.
ن.ج: بر چه اساسی تصمیم میگیرید که با چه جشنوارههایی همکاری کنید؟ از نظرتان توجه به چه نکاتی دربارهی فراخوانها ضروریست؟
ب.ک: این هم مورد به موردش متفاوت است. اما برای من تدریس یا سخنرانی کردنم خیلی تعیین کننده نیست. بیشتر کار هنری خودم برایم تعیین کننده است. اگر در دورهای که مشغول به انجام یک کار هنری هستم احساس کنم که مثلا در این دوره اگر داوری نقاشی شهری را شرکت کنم میتوانم بعضی از هنرمندها یا لهجههای جوان را پیش داوران دیگر حمایت کنم، یا کارهایشان را برای آنها تبیین کنم میروم. بیشتر وقتها برای من نقش حمایتی داشته. مثلا جشنوارهی ژکال بوده که یک جشنواره دانشجوییست و در سالهای اخیر شروع به فعالیت کرده. در آنجا هم همین اتفاق افتاده است یعنی در اکثر مواقع برای من این اهمیت داشته که در آن زمان حضور من میتوانسته حمایت از قدم و یا اقدامی جوان و جدید باشد یا نه. دومین فاکتور این بوده که آن جشنواره چهقدر استقلال هنری دارد. از نظر من استقلال هنری ربطی به دولتی یا خصوصی بودن ندارد. اگر در جایی احساس کردهام که حضورم میتواند مفید واقع شود و این استقلال هم وجود داشته شرکت کردهام.
ن.ج: مسیر حرکت هنرهای معاصر ایران را بیش از هرچیز متکی به چه عواملی میبینید؟ چه نهادها یا وقایعی بیشترین تاثیر را روی هنر نسل جدید دارند؟ دانشگاهها؟ گالریها؟ جشنوارهها؟ یا…
ب.ک: همهشان دارند. این سوالیست که یک ترم میتوانم دربارهاش صحبت کنم. وقتی به حوزهی هنرهای معاصر اشاره میکنیم همهچیز در بالندگیش تاثیرگذار است. از آموزشهای حتی پیش از ابتدایی تا رسانهها و دانشگاهها و نهادهای هنری و حراجیها. جشنوارههای دولتی و غیر دولتی و کیوریتورها و… همه باعث میشوند که هنر ایران بتواند یک جنبهی پویا پیدا کند. به خصوص چیزی که در حال حاضر کمبودش خیلی احساس میشود بیشتر جشنوارههای خارجی هستند، یعنی مثلا بینال تهران میتوانست مثل بینال استانبول باشد و شکلی بینالمللی پیدا کند. اینها باعث میشوند ما هنرمندان متفاوت و از کشورهای مختلف را ببینیم و هنر ایران در شکل بیانگری در کنار هنرمندان سایر کشورها قرار بگیرند و این میتواند مفید باشد.
ن.ج: با توجه به اینکه شما از نخستین دورهی جایزهی هنرهای معاصر ویستا تا کنون از اعضای ثابت هیئت داوران این جشنواره بودهید مسیر حرکت آن در این سه دوره را چگونه میبینید؟ دربارهی تاثیر آن در بلند مدت چطور فکر میکنید؟
ب.ک: داور ثابت آن بودهام چون اصلا این جشنواره را خودم طراحی کردهام. وقتی که این جشنواره را طراحی میکردم بیشتر به این خاطر بود که آن زمان سیطره مارکت و هنری که باید خرید و فروش شود در گالریها و در ذهنیت هنرمندان خیلی پررنگ بود. یک مقدار بیم اینکه خود فکر خلاقانه بخواهد تحت شعاع ایده مارکت قرار بگیرد خیلی دغدغه شده بود. در واقع جایزه ویستا یکم خلاف جریان حرکت کرد و در واقع قرار شد جایزهای باشد که به بهترین فکر هنری داده میشود. این فکر هنری همراه با پروپوزال است و جنبههای نظری در آن اهمیت دارد، اما در عین حال جنبههای ویژوآل هم دارد و در عین حال در سن و ویژگی خاصی نیست، اما در حوزهی هنرهای معاصر فعالیت میکند.
این در واقع شانس و حمایتی بود که خوشبختانه گالری ویستا انجام داد، با اینکه در واقع صرفا فقط یک حمایت فرهنگیست و گالری هیچ سود اقتصادیای قرار نیست داشته باشد و شاید فقط از جنبهی معنوی آن بهره میبرد. در این چند سال هم با دقت نظری که دوستان دیگر داشتند این جشنواره پیش رفته است. اعضای هیئت داوران هم سعی شده که از گالریدار تا کسانی که در حوزهی نظری هنرهای معاصر فعالیت دارند یا تدریس میکنند و همینطور از هنرمندان معتبر و مطرح در آن حضور داشته باشند. هر سال هم یکی از داوران تغییر کرده است اما باقی ثابت بودهاند. سال اول آقای امیرعلی قاسمی بود، سال دوم خانم نگار تحصیلی بود و امسال هم خانم انصارینیا.
ن.ج: شما تجربهی حضور در جشنوارهی دامونفر را نیز به عنوان داور داشتهاید. با در نظر گرفتن اینکه این جشنواره سالهاست به صورت مستمر به معرفی چهرههای جوان میپردازد نظرتان دربارهی عملکر آن چیست؟ آیا توانسته است نقش تاثیرگذاری بر روند هنر معاصر ایران داشته باشد؟
ب.ک: دامونفر از نظر من جزو مستمرترین و قدیمیترین جشنوارههای خصوصی است و به خاطر مدیران و داوران خوبی که در طول سالیان داشته تاثیرش برای مطرح کردن هنرمندان جوان کاملا فاحش و قابل مشاهده است. من کیوریتور نمایشگاههای موضوعی هم بودهام و با منتخبین سالهای قبل دامونفر کار کردهام. وقتی که ما به این منتخبین بر میگردیم و نگاه میکنیم میبینیم الان تقریبا تمامشان هنرمندان مطرحی شدهاند و این نشان میدهد که جهتگیری این جشنواره درست بوده و با یک کار گروهی درست توانستهاند بهترین داوران را شناسایی کنند.
ن.ج: دربارهی تجربهتان با منتخب نسل نو چطور؟
ب.ک: منتخب نسل نو هم به نظر من جشنوارهای است که مسیرش را خیلی خوب پشت سر گذاشته است، هرچند در سالهای اخیر کاملا شکل متفاوتی پیدا کرده. ولی جشنوارهای است که تمرکزش را روی نوآوری در نقاشی گذاشته. اکثر این جشنوارهها روی مدیای نقاشی و مجسمه متمرکز هستند که مدیاهای سنتیتری هم به شمار میروند. ولی خب ویستا اینطوری نیست، مسابقهای است که سعی میکند وجهههای کمتر پرداخته شده هنر ایران را در نظر بگیرد. بعضی از جشنوارهها مثل جشنواره فجر هم به این سمت رفتهاند که در واقع فارغ از مدیا حرکت کنند.
ن.ج: چه توصیهای برای هنرمند جوانی که به تازگی روند حرفهایش را آغاز کرده است دارید؟
ب.ک: من بیشتر از آنها توصیه میگیرم تا بهشان توصیه بدهم. به نظر من نسل جوان واقعا تیزهوش است و نیازی به توصیه ندارد. در واقع به نظر من چیزی که روی بچههای جوان خیلی دیده میشود توقع مطرح شدن و بازار سریع پیدا کردن است. اما من فکر میکنم این آهسته و پیوسته حرکت کردن است که اصولا هنرمند را هنرمند میکند. خیلی وقتها دیده شده که هنرمندی در یک جشنواره خیلی مطرح میشود و به خاطر سن و تجربهی کمی که داشته در سالهای بد به تدریج تحلیل رفته. اما هنرمندی که مستمر کار میکند و مستمر آثارش را نمایش میدهد فکر میکنم گرچه با سرعت کمتر، اما بهتر مطرح میشوند. اما هنرمندان جوان راههای تازهای هم پیدا میکنند و شکلهای مختلفی را امتحان میکنند و واقعا نیازی به توصیه ندارند و در واقع خیلی سریع مسائل و پیچیدگیها را درک میکنند.
ن.ج: تولیدهنری، تدریس، نقد هنری، داوری، کیوریت و… بیشترین دغدغهتان را به کدام زمینه متعلق میدانید؟
ب.ک: کار هنری. اصلا کارهای دیگری که انجام میدهم تابع کار هنری من هستند. دربارهی هرچیزی سخنرانی کردهام یا پژوهش انجام دادهام همیشه با کار هنری خودم پیوندی وجود داشته. حالا نه اینکه بگویم اشتباه نکردهام یا جاده خاکی نرفتهام، اما تلاشم بر این بوده که آن قسمتهای دیگر و کارهای دیگری که انجام میدهم در حوزهی کارهای فرهنگیای قرار بگیرد که کار هنریم با آن در ارتباط است. اگر از من بپرسند چه کاری را بیش از همه دوست دارید و اگر بتوانید مستمر انجامش دهید هیچ کار دیگری را دوست ندارید ادامه دهید قطعا برای من کار هنری است. اما به خاطر کمبودها و دغدغههای فرهنگی و هنری که آدم احساس میکند در واقع باعث میشود که در بقیه حوزهها هم وارد شویم. اما من اگر کار کیوریتوری هم کردهام آن کار را به نوعی کار هنری میدیدم، اگر سخنرانی یا کار پژوهشی هم کردهام بیشتر کارهایی بودهاند که با کارهای عملیم کاملا هم سو بودهاند و از هم تغذیه میکردند.
منبع: سایت موبایل آرت پروجکتس