راز گم شدن دخترِ اسدالله یکتا برملا شد

به گزارش هنر ام‌روز، اسدالله یکتا در فضای مجازی نوشت:  دختر گمشده ی من...
شاید تا امروز یک راز برایم بود اما از شما چه پنهان من گم کرده ای دارم...
تازه سی و چند سالم بود که خدا تو را تو را بهم داد که پدر شدن را لمس کنم...
من برای خودم کسی بودمو تو برای خودت دختر پدری که هنوز تصویرش سر در سینما های لاله زار رنگ وارنگ عوض میشد.
روزی هزارتا نقشه برای فردایت میکشیدمو پاک میکردم
تا سر بیگناه من به دار کشیده شد و از اسب و اصل بر زمین نقش بستم..
من ورشکسته شدم!
دیگر نه لاله زاری بود نه فیلم فارسی ای...
بعد از تمام دارایی هایی که از دست دادم یک روز گرم تابستان تو که ته مانده تمام داشته هایم بودی با مادرت از خانه رفتید و دیگر بر نگشتید و هیچ وقت شناسنامه ات اطلاعات جدیدی به خودش ندید مطمعانم الان برای خودت خانمی شدی و اسمت در شناسنامه هر چیز دیگری شده باشد تو دختر دردانه منی حتی اگر این راز را هیچ وقت برایت نگفته باشند...
آخرین باری که دیدمت هنوز آوای بابا گفتن را به گوش هایم هدیه نداده بودی
در این حال و هوای هفتاد و چند سالگی روز پدر را با تمام پدرانی که آوای بابا گفتن دخترانشان هیچ وقت به گوش هایشان نرسید به عنوان یک مردی از همین جنس تبریک میگویم...
شاکر خدا هستم که بعد از وزش آن باد پاییزی دلبری به زندگی ام آمد که شش بار دگر طعم شیرین پدر بودن را تمام و کمال به زندگی ام هدیه داد و شکر گذار درگاه ایزد منانی هستم که شمایی را به زنذگی من داد که هر کدام مریم گمشده ی من هستید
تصویر: خبرنگار روزنامه جوانان ، اسدالله یکتا ، دردانه ی بابا مریم یکتا