{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

دستمزد آقای بازیگر چقدر بود؟

دستمزد آقای بازیگر چقدر بود؟
کدخبر : 12637

هادی حجازی‌ فر می‌گوید تهیه‌کننده «ماجرای نیمروز» ترجیح می‌داد یک بازیگر چهره‌ برای فیلمش بیاورد، او ادامه می‌دهد برای بازی در این فیلم فقط ۲۰ میلیون تومان دستمزد گرفت چرا که حضورش برای سیدمحمود رضوی سنگین بود و با هم حرف نمی‌زدند.

به گزارش هنر ام‌روز،  هادی حجازی‌فر که این روزها فیلم «موقعیت مهدی» را با محوریت زندگی شهید مهدی باکری روی پرده سینما دارد در گفت‌وگو با سالنامه «اندیشه پویا» از همکاری با محمدحسین مهدویان در فیلم‌های «ایستاده در غبار»، «ماجرای نیمروز» و «رد خون» گفت. 

 

او در پاسخ به این سوال که «تو بعد از این که سال ۱۳۸۲ در «مزرعه پدری» ملاقلی‌پور بازی کردی، یک وقفه طولانی در کار بازیگری‌ات داشتی تا بازی در نقش اول «ایستاده در غبار» و بعد در «ماجرای نیمروز» و «رد خون» پرسونای بازیگری که امروز در تو سراغ داریم ساخته شد.

 

چه شد که یک دفعه در فیلم‌های مهدویان ظاهر شدی؟» گفت: «من یکی، دو نفر از اعضای گروه مهدویان را می‌شناختم اما خودش را نه. ابراهیم امینی که همکار او بود سال پایینی من در دوره فوق لیسانس تربیت مدرس بود و او واسطه این آشنایی شد اما در مجموع این آشنایی خیلی اتفاقی شد.

من مدتی کار عروسکی می‌کردم و با خانم برومند خانه عروسکی تأسیس کرده بودیم تا بچه‌ها در پارک‌ها و پاساژها کار عروسکی اجرا کنند. من هم مسئول گروه بودم. آن‌جا بودم که از بچه‌ها شنیدم فراخوانی آمده است و دنبال بازیگری می‌گردند که به حاج احمد متوسلیان شباهت داشته باشد.

ما آدم‌های غرغرویی بودیم آن زمان و من تا قبل از بازی در «ایستاده در غبار» کارم این بود که دنبال سالن خصوصی و دولتی بدوم و به جایی نرسم. خلاصه ما همیشه در حال اعتراض بودیم. در این حال و هوا بودم که دو روز بعد از آن فراخوان، ابراهیم امینی به من زنگ زد و گفت می‌خواهیم فیلمی بسازیم و تو شبیه یکی از کاراکترها هستی. پرسیدم کدام کاراکتر؟ گفت حاج احمد متوسلیان، چون عکس او را دیده بودم گفتم کجای او شبیه من است؟ فاصله چشم‌هایش را ببین. گفت حالا بیا تست بده. این گفت‌وگو تمام شد تا این که امینی دو روز بعد دوباره زنگ زد که بیا برای پدر متوسلیان تست بده، گفتم وقتی شبیه نیستم بازی نمی‌کنم و البته جز نقش یک هم بازی نمی‌کنم.

راستش اصلا بازیگری را دوست نداشتم. تا این که یک ماه بعد برای کاری به تهران آمده بودم و به اصرار ابراهیم رفتم تست دادم. آقای خلج تست گریم را زد اما یک کم که کار کرد، قیچی و شانه را انداخت کنار و گفت: «من را مسخره کرده‌اند، این آقا شبیه نیست!» ظاهرا به او گفته بودند زشت است تا اینجا آمده ردش کنیم، شما تست گریم بزن و بگو شبیه نیست.

اما در همین حین مهدویان وارد شد و گفت خودش است. خلاصه به همین راحتی برای بازی در نقش متوسلیان انتخاب شدم و 10 روز بعدش هم فیلم‌برداری شروع شد.

من آن نقش را کاملا با ذهن کارگردانی بازی کردم. الگویی هم برای چنین کاری که صدا در آن وجود ندارد و متکی به نریشن است داشتم که آن را ارتقا دادم؛ همان کاری که مهدی زمین‌پرداز در فیلم «آخرین روزهای زمستان» انجام داده بود.» 

5677288

سوال بعدی «اندیشه پویا» از او این بود: «بازی شما در «ایستاده در غبار» و در دو فیلم بعدی مهدویان دیده شد؛ در حالی که در «ماجرای نیمروز» بازیگر نقش اصلی هم نبودی.» و حجازی‌فر این‌ گونه پاسخ داد: «بله! اعتمادی میان ما شکل گرفت که نتیجه‌اش خوب بود. یادم است در «ماجرای نیمروز» التماس می‌کردم تا کارهایی را که می‌خواستم، در فیلم انجام دهم. آخرین آن‌ها صحنه بغل کردن بچه رجوی بود که اصلا در فیلم‌نامه نبود.

اصلا در فیلم‌نامه شخصیت کمال که من بازی می‌کردم خیلی گم بود. به حسین گفتم من بچه مسعود رجوی را در سکانس پایانی بغل بکنم. گفت این شخصیت نمی‌تواند. خلاصه آخر به او گفتم اگر بگذاری بچه را بغل کنم، حتما کاندیدای سیمرغ خواهم شد. گفت اگر نشدی چه؟ گفتم اگر کاندیدا نشدم در فیلم‌های بعد، حرف، حرف تو و حسین اجازه داد که آن اتفاق بیفتد. من شخصیت گم کمال در فیلمنامه «ماجرای نیمروز» را با بازی بداهه پررنگ کردم. واقعیت این است که من بازیگری را هم با ذهن کارگردانی و نویسندگی پیش می‌برم.» 

او در جواب این که «با توجه به این همه اتفاق‌های خوب چرا می‌گویی بازیگری را دوست ندارم؟»، گفت: «چون مورد علاقه من نیست. ببین، من سینما را آکادمیک دنبال کردم و برای خودم خرده‌نظریه‌هایی دارم. مثلا برای تز لیسانسم در هنرهای زیبا، این ایده را مطرح کردم که اضطراب، مهم‌ترین سلاح یک بازیگر است و باعث می‌شود ۹۹ درصد هوش و ذهن بازیگر کار کند اما بازیگری در سینمای ایران فرصتی برای فکر کردن و طراحی کردن به بازیگر نمی‌دهد.

شاید غیر از دو، سه نفر، مثل نوید محمدزاده‌، شهاب حسینی و حامد بهداد که می‌توانند بایستند و دعوا کنند و سر نقش‌شان بجنگند، بقیه نتوانند به خواسته‌شان در بازیگری برسند. من آدم خجالتی هستم. دو سه بار که اعتراضم را بگویم، کم‌کم تسلیم می‌شوم.» 

 

حجازی‌فر در پاسخ به این که «یعنی بازیگری را دوست نداری چون نمی‌توانی نظر خودت را اعمال کنی؟» توضیح داد: «بله! تو در بازیگری عمله جهان آدم دیگری هستی، من خودم عروسک‌گردان بودم و بنابراین نمی‌توانم عروسک کارگردان شوم. من حتا در کارهای مهدویان هم در نقش‌های خود کوتاه نیامدم. تقریبا می‌توانم بگویم در هیچ کاری کوتاه نیامدم. به هر طریقی که توانستم کار خودم را کردم.» 

5677289

او در تایید این که «گاهی باید کارگردان را دور بزنی و تو می‌زدی» گفت: «بله! گاهی باید کلک بزنی. مثلا ممکن است بخواهی سر به تن کارگردان، هر کسی که هست، نباشد ولی صبح که می‌روی، دست دور گردنش می‌اندازی و حالش را می‌پرسی تا جلوی دوربین کار خودت را بکنی. من این مشکل را با حسین نداشتم اما مثلا کاراکتر کمال در «ماجرای نیمروز» قرار نبود این‌قدر دوست‌داشتنی باشد.» 

حجازی‌فر در جوابِ «اما تو با شوخ طبعی‌ات، نسبت به کمال سمپاتی ایجاد می‌کردی» گفت: «بله! من وکیل مدافع نقشم هستم. کسی که نقش مقابل را بازی می‌کند، باید تلاش کند که دلبری کند. من به نقشی که بازی می‌کنم خیانت نمی‌کنم.

من در سریالی یک نقش منفی را بازی کرده‌ام و عوضی‌ترین آدم جهان هستم اما جوری بازی کرده‌ام که آن کاراکتر، محبوب‌ترین کاراکتر شده است. در «ماجرای نیمروز» و تحلیل سیاسی خیلی از لحظه‌هایی که در خلق شخصیت کمال به مهدویان ربط می‌دادند، اصلا او مخالفشان بود.

مثلا تخمه شکستن کمال، با این تکه کلام او که «آقا من بروم و قله‌هایم را فتح کنم»، عصبانی و قاطی بودن و در عین حال بامزه بودن پیشنهادهایی بود که به شخصیت کمال اضافه کردم اما در «رد خون» وضع فرق کرد و بالای سر ما بودند و نمی‌گذاشتند نفس بکشیم. همان زمان ناظر به ما گفت که بعد هم می‌بینم‌تان! صحنه‌ای در «رد خون» داریم که جنازه یک زن را بالا کشیده‌اند. من اعتراض می‌کنم که این را پایین بیاورید، لااقل جنازه یک مرد را بالا بکشید. ناظر سر این حرف من قهر کرد و رفت. مهدویان می‌گفت که هادی می‌گوید این صحنه نباشد من بازی نمی‌کنم.

زور من هم بعد از «ماجرای نیمروز» زیاد شده بود و در «رد خون» جولان می‌دادم. اما این را بگویم که تیم حسین مهدویان از شفاف‌ترین و مستقل‌ترین تیم‌هاست و به نظرم حسین نابغه است. البته بعد از جشنواره اخیر به حسین به شوخی می‌گویم تو ریزش هستی و من رویش هستم. مهدویان از اول پای من ایستاد اما سیدمحمود رضوی که تهیه‌کننده بود حاضر نبود با من قرارداد ببندد.» 

حجازی‌فر در مواجه با «چرا؟»، توضیح داد: «تهیه‌کننده ترجیح می‌داد یک بازیگر چهره‌تر برای این فیلم بیاورد. شاید باورتان نشود که من برای «ماجرای نیمروز» فقط بیست میلیون تومان دستمزد گرفتم. حضور من برای رضوی سنگین بود و من هم با او حرف نمی‌زدم و تازه روز آخر فیلمبرداری با هم رفیق شدیم اما حسین پای من ایستاد و من را صدا کرد و گفت اگر ده میلیون یا حتا یک میلیون تومان هم گفتند قرارداد ببند.» 

 

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها