{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"انجمن شاعران مرده " پیتر ویر

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"انجمن شاعران مرده "  پیتر ویر
کدخبر : 16127

انجمن شاعران مرده (به انگلیسی: Dead Poets Society) فیلمی است به کارگردانی پیتر ویر و بازی رابین ویلیامز است که در سال ۱۹۸۹ منتشر شد. این فیلم ۱۲۸ دقیقه است. فیلم‌نامه این فیلم نوشته تام شولمن بر اساس رمان انجمن شاعران مرده‌است که توسط ن. ه کلاین بام نوشته شده‌است، فیلم انجمن شاعران مرده زودتر از رمان آن به نمایش درآمد.

به گزارش هنر ام‌روز، خلاصه داستان: انجمن شاعران مرده در مورد گروهی از دانشجویان است که در یک دانشگاه بی نهایت سختگیر و منضبط درس میخوانند و هیچکدام کوچکترین لذتی از زندگیشان نمیبرند و هرکدام مشکلاتی دارند. 

نیل، تاد، ناکس، چارلی، ریچارد، استیون و جرارد دانش‌آموزان سال اول کالج ولتن هستند. 

نیل و تاد تحت نظارت شدید خانواده‌شان هستند که اصرار دارند پسرانشان دکتر و وکیل شوند، اما تاد می‌خواهد نویسنده شود.

در شروع سال تحصیلی جدید استاد ادبیات انگلیسی عوض می‌شود و فردی به نام جان کیتینگ جایگزین معلم قبلی می‌شود.

 روش تدریس کیتینگ با آنچه دانش‌آموزان پیش‌تر به آن عادت داشتند، کاملاً متفاوت است. او دیدگاهی نو نسبت به ادبیات دارد و از دانش‌آموزانش نیز می‌خواهد با نگاهی تازه به چیزها نگاه کنند و…

 

چرا باید این فیلم را دید؟

"یادآوری اندیشه های که مرده اند!"

پیام اصلی فیلم "انجمن شاعران مرده" را میتوان کنار زدن سنت ها و رسومات غلط ،  پوچ و بی روح سابق و ایجاد یک نوآوری در آموزش و زندگی و به روز کردن مفاهیم  کاربردی در زندگی دانست. 

فیلم با یکسری سنت شکنی ها و نوآوریها و ساختار شکنیها ی درشت و ظاهری ادامه می یابد و تا عمیق ترین و باریک ترین مفاهیم انسانی پیش میرود. کار به جایی میرسد که اهداف بنیادگرایان پس زده نمیشود ، بلکه آن اهداف توسط دانشجویان تکمیل میشود و رنگی نو و زیبا به آن می پاشد. 

تمایل و توجه نشان دادن به عمیق ترین و اساسی ترین نیازهای روحی انسان بزرگترین  خواسته دانشجویان این فیلم است و اینکه میخواهند ثابت کنند همه چیز در رفت و آمد روزانه به کلاس و گرفتن نمره های عالی ختم نمیشود و زندگی شادتر ، زیباتر و عمیقتر از اینهاست.

مفهوم آزادی نیچه ای در فیلم انجمن شاعران مرده آزادی نیچه ای مستلزم پیشرفت و رشد منابع درونی ما و توانایی بیان قاطعانه و خلاقانه ارزشهای خویشتن است آن هم در حالی که خود را از آسایش و فراغت وضع موجود بر کنار نگه می داریم. 

فیلم انجمن شاعران مرده تصویری آموزنده از شخصیت‌هایی به دست می‌دهند که نمونه‌هایی از چنین چشم اندازی از زندگی را نشانمان می‌دهند .

امروز همچنان حاکم شدن استبداد نسلی بر سرنوشت نسلی دیگر موضوع داغ ، مهم و بحث برانگیز است. و گمان بر اینست نسلهای آینده  هم حتی برای تغییر دنیایی که ما ساخته ایم و در آن زمان کهنه خواهد بود ، این فیلم را بعنوان یک الگو و یک معجون تاثیرگذار و محرک در آرشیو عناصر زیبای زندگی خود  قرار بدهند. 

تاز مانی که نسلهای جدید به برهم زدن عادات پوچ و سنتهای غلط گذشته اصرار کنند ، برمحبوبیت تاریخی این فیلم افزوده خواهد شد.

 

تریلر رسمی فیلم:انجمن شاعران مرده

 

سکانس روش های آموزش وآموختن جان کتینگ(رابین ویلیامز) درفیلم انجمن شاعران مرده

 

بدون شک این یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین عباراتیه که در تاریخ سینما به یادگار  مونده و هر کسی که اندکی به سینما علاقه داشته باشه با شنیدن این عبارت کوتاه  ذهنش به سمت فیلم بزرگی در سینما میره. 

انجمن شاعران مرده... همه چیز از تغییر ارکان چهارگانه در یک مدرسه بزرگ و مطرح در آمریکا توسط چند دانشجو شروع میشه. 

سنت ، افتخار ، انضباط و سرافرازی در آغاز یک سال تحصیلی  جاشو به مسخره بازی ، نفرت ، خرابکاری و کثیف کاری میده !شاید این ، تنها تغییری است که هیچ وقت مخاطب انجمن شاعران مرده را دلزده نمیکند. بلکه کنکجاوانه منتظر تغییر بزرگتر و معنا دارتری میشود. شاید خرابکاری و مسخره بازی هرجی مرجی باشد در برابر استبداد آموزشی تاریخی در یک مدرسه و آرام آرام این خرابکاری جایش را به  عشق ورزی ، هنر و نگاه کردن از وادی دیگری به زندگی میدهد.

بزرگترین عنصر مرکزی و درون مایه اصلی فیلم ، سنت شکنی است.

 در یک نظام  آموزشی که اکثریت تصمیمها در زندگی دانشجویان و دانش آموزان با پدر و مادر واساتید است و از همه آنها با استعدادهای مختلف و متفاوت یک شخصیت مشخص  ساخته میشود ، نیاز است افرادی با سنت شکنی و خلاف جریان آب شنا کردن و شورش علیه نظام استبدادی و خشک آموزشی ، این بار سرنوشت خود را خودشان  رقم بزنند.

قصه این فیلم در سال 1959 در آمریکا میگذرد. فیلم با سکانسی از برگزاری یک مراسم مذهبی ، سنتی در یک مدرسه ای با سابقه قدیمی شروع میشود. دانشجویانی برای تحصیل در این مدرسه که سالها بر پایه سنت های قدیمی و کهن اداره میشود  ثبت نام کرده اند.

 نقطه تحول داستان زمانیست که معلمی تازه وارد به نام کیتینگ (با بازی حیرت آور رابین ویلیامز) در این دانشگاه برای تدریس ادبیات انگلیسی به دانشجویان معرفی می شود. 

کلاسهای او با متد جدیدی از تدریس ، دانشجویان  خسته از روند سنتی و اصولی را به وجد می آورد و آنها را مجذوب رفتار کیتینگ میکند.

 

 

همیشه فکر میکردم بدترین چیز توی زندگی اینه که تنها باشی! ولی نه....

حالا فهمیدم که بدترین چیز توی زندگی،بودن با آدمهایی که باعث میشن احساس تنهایی کنی!

photo_2022-10-11_12-17-59

 

کیتینگ در دقیقه۱۳فیلم می گوید: “دم را غنیمت بشمارید به این دلیل که ما خوراک کرم ها هستیم بچه ها ، چون چه ما باور داشته باشیم یا نداشته باشیم ، تک تک ما در این اتاق  روزی از نفس زدن باز می ایستیم ، جسممون سرد خواهد شد و خواهیم مرد ، زندگیتونو خارق العاده کنید”.

بی تردید مضمون غم انگیز فیلمنامه مرزها را نمی شناسد و تاریخ انقضا ندارد.

 کیتینگ تلاشش را می کند تا به شاگردانش علاوه بر درس ادبیات ، درس زندگی دهد و نهایت تکامل را نیازمند هر دوی آنها بداند. 

چه می‌شود معلمی بیایید و بچه‌ها را عاشق خود کند، چه دارد این حس که نوجوانان به دنبال معلم ادبیات برود. نه چون او مریدشان است بلکه به خاطر آنکه دوستشان است. 

دوستی‌هایی ماندگار در دورانی که هیچ‌وقت از ذهن پاک نمی‌شود.

پاره کردن صفحه‌های اضافه کتاب، بر دوش کشیدن این معلم، و آن لحظه که همه بر روی میزهایشان می‌ایستند و معلم را صدا می‌زنند پر از خاطره است. 

خاطره‌ای از حال و هوای مدرسه پسرانه با آن لباس‌های یک‌دست و ظاهرهای یک‌شکل اما با تفاوت‌های درونی بسیار زیاد.

 

کیتینگ از لحظه ی ورودش در کلاس حال و هوای خاصی به آن می بخشد. 

در اولین لحظه ی مواجهه ی دانش آموزان با معلمشان، کیتینگ آن ها را به خارج از کلاس می برد. 

در سالن، در تابلوی نمایش شیشه ای نشان های افتخار و عکس هایی از دانش آموزان سابق تاریخ صد ساله ی مدرسه را به آنان نشان می دهد. 

پس از کمی شوخی و شعر خواندن کیتینگ سراغ اولین درس می رود که همین درس در طول فیلم در همه ی تعاملات او با دانش آموزان مهم ترین پیام اوست.Carpe diem؛ "دم را دریاب". 

برای اینکه چیزی از خود بسازی منتظر مشو بلکه آرزوهایت را به واقعیت بدل کن.

لحظه ها، دقیقه ها، ساعت ها، روزها و ماههای امسال هم گذشت و "هرگز" بر نخواهد گشت. و خوشا به حال آن که حسرت کمتری می خورد بر انبوه لحظه های گذشته.

 "کیتینگ" در همان اوائل فیلم، از زبان "ثارو" به راز بزرگی اشاره می کند؛ اینکه ما زنده ایم برای مکیدنِ جوهر زندگی. "تا آن دم که مرگ به سراغم آید، چنین نپندارم که: نزیسته ام!" که "عمرِ بیشتر انسانها در یاسی خاموش سپری می شود."

 

چرا شعرمیخوانیم ومینویسیم

 

مستر کتینگ با شخصیتی گیرا و به یاد ماندنی  اثری تاثیرگذار در راستای تعلیم بچه ها و الگویی برای معلمان خلق می کند.

 شخصیت های دوست داشتنی و باورپذیر که هر یک به اجبار خانواده، مسافر قطاری هستند که مقصد به دلخواه شان انتخاب نشده است. تا اینکه مسترکیتینگ قهرمان فیلم همانند یک منجی به کمک بچه ها می آید ، قطار را از حرکت باز می دارد . تعدادی از بچه ها پیاده می شوند و دومرتبه قطار به حرکت در می آید.

کیتینگ معلم ادبیات با آمدنش به مدرسه دنیای آمیخته از رنج شاگردانش را تغییر می دهد . همانند یک شمع می سوزد تا به شاگردانش روشنایی ببخشد ، مثل تک شمعی که در همان دقایق اولیه فیلم در مدرسه ولتون روشن می شود تا شمع های دیگر نظیر: نیل ، تاد ، ناکس ، چارلی ، میکس و پیتس از آن نور بگیرند و مشعل دانش روشن بماند. 

او با شیوه تدریسش ارکان بهترین دبیرستان پیش دانشگاهی ایالات متحده را می شکند تا درس مهمتری به شاگردانش بدهد. 

 کیتینگ سعی می کند با استفاده از واژه و اندیشه های خردمندانه و نقل کردن از گفته های شاعران بزرگ در شاگردانش انگیزه ایجاد کند و مسیری که آنها تاکنون به اشتباه پیمودند را به آنها گوشزد کند .

 او بهتر از هر کس دیگر می داند که نتیجه از خود گذشتگیش بهای سنگینی دارد. در دقیقه۲۶فیلم مک آلیستر به او می گوید: “تو داری با تشویق کردن اونها برای هنرمند شدن ریسک بزرگی می کنی جان”. کیتینگ در جواب پاسخ خوبی می دهد: “اما آنها فقط در رویاهایشان می توانند آزاد باشند و این حقیقتی است که همیشه بوده و خواهد بود”.

انجمن شاعران مرده فریاد آزادی نسلی است که قصد تجربه عرصه هایی نوین از زندگی را دارند. در این فیلم از عشق ، تلاش و شور جمعی ، اخلاق ، درس ، هیجان و مبارزه سخن به میان می آید  و دنیای کوچک ما را از ابعاد مختلف می نگرد نه مانند دیدگاه سنتی در آن مرکز آموزش عالی که تنها به بعد موفقیت تحصیلی با کشتن عواطف و هیجانات درونی می اندیشد .

آقای کتینگ به دانشجویانش می آموزد خطر کنند و خواسته های خود را مطرح کرده و برای نیل به آنها تلاش کنند و از چیزی هراس نداشته باشند.  چراکه زندگی برای آنهاست.

 کتینگ خود از محصلان این دانشگاه بوده و اینبار فردی  ساخته شده در دل همین نظام روبروی قواعد کهنه و خسته کننده آن می ایستدو رهروان عاشق و شوریده خود را به ایستادن در برابر این سلطه تاریخی تشویق میکند. 

 لذت نه آن لحظه ایست که در این راه به مقصدی برسی ، لذت در آن لحظه ایست  که خود را باور میکنی و احساس میکنی نیرویی در تو بوجود آمده که میتواند در برابر  هر زورگویی بایستد و مقابله کند.

 اراده تو باعث رضایت درونی و لبخندت میشود.  چه اینکه در انتهای این مسیر در لجن فرو بروی و چه در بهشت قدم بزنی.

در ادامه دانش آموزان با دیدن سالنامه ای متوجه می شوند که معلم کنونی آنان در انجمنی آزاد با نام "شاعران مرده" عضو بوده.

 دانستن شکل و موضوعیت این انجمن دانش آموزان را ترغیب به تشکیل مجدد چنین گروهی در مکان سابق آن که یک غار در اطراف مدرسه بوده ترغیب می کند. 

شعر، موسیقی، نماد های مختص به گروه و هویت بخش، سیگار، عکس های لخت و تعدادی دیگر پای ثابت این انجمن است. 

خصوصا که کیتینگ کار خود و دوستان هم دوره اش در آن زمان را با بهره گیری از کتاب والدن به نام ثور چنین بیان می کند: "شاعران مرده کارشان مکیدن مغز استخوان زندگی بود."

به طور کلی قاب بندی و حرکت دوربین در چنین صحنه هایی که در طول فیلم کم هم نیستند کمک می کند تا رابطه ی میان دانش آموزان و معلم تثبیت شود. همینطور با قرار گرفتن دوربین میان بچه ها و معلم مخاطب را نیز جزئی از آموزندگان در کلاس می کند. البته باید اذعان داشت که همین صحنه ها به جز صحنه ی پایانی تاثیر گذار ترین قسمت های فیلم می باشند.

سکانسی ست که گروه شاعران جوان فیلم برای اولین بار میخواهند به آن غار مرموز بروند، زمانی که آن ها از مدرسه خارج می شوند کارکرد موزیک تبلور خاصی پیدا می کند و به راحتی شما در فیلم حل می شوید.

فیلمی که در آن نشان داده می شود هرچند انسان در زندگی مدرن گم شده است، ولی روح او در حال از بین رفتن است، پیتر ویِر سعی کرده است با قرار دادن اکثریت شخصیت های جوان فیلم در مرکزیت فیلم، آن را از بعد یکنواحت و تنها نشان دادن ماجراهای این جوانان و افکار آقای کیتینگ با بازی زیبای رابین ویلیامز مرحوم جلوگیری کند و تا حد زیادی هم موفق می شود.

 

سکانسی که بچه ها برای اولین بارتوی سکوت و تاریکی یواشکی میان بیرون مدرسه و پیش به سوی غار . جنگلش یه حس زیبایی داره.

 

کیتینگ قهرمان فیلم به شاگردانش یاد می دهد که رویا هر چقدر قشنگ باشد فقط یک رویاست. آن چه حقیقت دارد تو هستی ، پس خودت را در عالم هستی پیدا کن نه در رویای خام خود. 

قهرمان فیلم فداکارانه به قیمت از دست دادن هدف خودآگاهش آموزش ، نیاز ناخودآگاهش را برطرف می کند که می توان به زیبایی این برآورده شدن نیازش را در کاشت و برداشتی ستودنی تماشا کرد. 

کیتینگ در یکی از صحنه های تاثیر گذار روی میز می ایستد و از بالا کلاس را نگاه می کند: "تا به خود یاد آوری کنم که همواره باید به شیوه ی متفاوتی به چیز ها نگاه کنیم". سپس اجازه می دهد تک تک دانش آموزان بالای میز بایستند.

 هر چند آن روز شاگردانش عملکرد استاد را به معنای واقعی درک نکردند.

 

جان کیتینگ(رابین ویلیامز): من بالای میز ایستادم تا به خودم یادآوری کنم که ما باید به چیزها با دیدی متفاوت بنگریم.

ببینید جهان از این بالا متفاوت به نظر می‌رسه.. 

حرف منو باور نمی‌کنید؟ 

بیاین خودتون ببینید، بیاین.. یالا بیاین.. 

فقط زمانی می‌تونید چیزی رو واقعاً بشناسید که بتونید با دیدگاهی متفاوت بهش نگاه کنید حتی اگه نادرست یا احمقانه به نظر بیاد می‌تونید امتحان کنید.. 

حالا وقتی مطلب رو می‌خونید تنها فکر نویسنده رو مد نظر قرار ندید.. 

ببینید نظر خودتون دربارۀ اون چیه.. 

بچه‌ها باید تلاش کنید صدای خودتونو پیدا کنید.. 

چون هر قدر دیرتر شروع کنید امکان دستیابی به این هدف رو کمتر می‌کنید.. 

ثارو گفته: عمر بیشتر انسان‌ها در یأس خاموش سپری می‌شه مثل موش‌ها فقط از لبۀ میز رد نشید، به اطراف‌تون هم توّجه کنید.. 

شهامت‌تونو نشون بدید و دنیای جدید رو پیدا کنید..

چون هر قدر دیرتر شروع کنید امکان دستیابی به این هدف رو کمتر میکنید.

جرأت داشته باش و از زندگی لذت ببر.. همین زندگی‌تو فوق‌العاده می‌کنه..

 

photo_2022-10-11_12-22-17

 

 

کلیدی ترین سکانس کیتینگ چشمان دانش آموزی را مَی گیرد دانش که شعرش را ننوشته و او را مجبور مَی کند تا فی البداهه در حضور هم کلاسی هایش شعر بگوید .

 

«در طول فیلم‌برداری فیلم انجمن شاعران مرده فهمیدم که این فیلم، فیلم مهمی خواهد شد، البته با خواندن فیلم‌نامه حدسش را زده بودم.

 اما وقتی در پایان فیلم‌برداری صحنه‌ای متوجه شدم که یکی از راننده‌های کامیون گروه ساخت که پر از خال‌کوبی بود، حتا روی پلک‌هایش، با دیدن آن صحنه گریه می‌کرد دیگر صددرصد به آن مطمئن شدم.

انجمن شاعران مرده، فیلمی‌ست که در درون آدمی تاثیر می‌گذارد.

 فیلمی که از احساسات زیبا، از خلاقیت، از همه‌ی چیزهایی که همه‌ی ما برای رسیدن به آن‌ها تلاش می‌کنیم، صحبت می‌کند. چیزهایی که به‌ندرت به آن‌ها دست می‌یابیم»

photo_2022-10-11_12-37-33

 

سکانس اجرای ترومپت درغار توسط دانش آموزان عضوانجمن شاعران مرده

 

سکانس به یاد ماندنی از رابین ویلیامز درفیلم انجمن شاعران مرده​

 

با شروع فیلم در همان دقایق اولیه ، هنگام برگزاری جشن ، مادر به فرزندش می گوید: “یادت باشه که شونه هاتو عقب نگه داری”. جواب این کاشت را کیتینگ در دقیقه۶۱فیلم می دهد:

همۀ ما نیاز مبرم داریم که تأییدمون کنند ولی شما خودتون باید به باورهای مهّم و یگانه‌ای در درون‌تون ایمان داشته باشید.. 

حتی اگه دیگران به شما بقبولونن که اون باور عجیب و غیر معمو‌له.. 

حتی اگه همه بهتون بگن؛ 

این خیلی بده..

حالا من ازتون می خوام که هر کس به شیوه خودش راه بره. به شیوه خودتون گام بردارید ، بدون تقلب یا راهنمایی. هر جوری که دلتون می خواد ، چه بهتون غرور ببخشه ، یا احمقتون جلوه بده”.

رابرت فراست می‌گه؛ در جنگل دو راه پیش رویم بود و من راهی را برگزیدم که رهروان کمتری داشت و همین سبب تمام تفاوت‌ها شد..

 

نیل

نیل ، تاد ، ناکس ، چارلی ، میکس و پیتس قهرمانان جوان و تولد یافته داستان، همگی از یک درد مشابه رنج می برند.

 آنها مجبورند برای جلب رضایت پدر و مادر خواسته هایشان را نادیده بگیرند. 

سلطه خانواده و مدرسه بر افکار آنها سبب شده تا هدف خودآگاهشان تبدیل به نیاز ناخودآگاه شود. 

نیل بر خلاف خواسته پدرش که می خواهد او پزشک شود به بازیگری علاقه دارد. 

او در دقیقه ۴۴ فیلم اعتراف می کند “من پیداش کردم ، چیزی رو که دلم می خواد انجام بدم ، چیزی که واقعا درون منه. برای اولین بار در تمام زندگیم می دونم چیکار می خوام بکنم. من می خوام بازیگر بشم. از وقتی که یادم میاد می خواستم این کارو بکنم. اما خوب پدرم بهم اجازه نداد”.

 با ورود کیتینگ به مدرسه و تاثیر رفتار او بر روی بچه ها نیل نیاز و هدفش تغییر می کند.

 او پنهان از پدر عضو گروه تئاتر و به عنوان شخصیت اصلی نمایش انتخاب می شود. 

شب اجرای نمایش پدر را غافلگیر می کند و بعد از پایان نمایش بی رحمانه او را به خانه برده می شود. 

همانطور که در کتاب رونالد بی. توبیاس بدرستی به آن اشاره شده ، در بیشتر مواقع بهای خرد یک غم حتمی است. 

رفتار متکبرانه پدر سبب می شود همان شب نیل برای اینکه بار دیگر زیر بار حرف زور پدر نرود خودکشی کند.

 نیل هدف خودآگاهش برآورده می شود . او توانسته حداقل برای یکبار بازی کند و خوش بدرخشد. اما متاسفانه نیاز ناخودآگاهش با او دفن می شود. 

پدرش هیچ وقت او را نفهمید،حتی پس از مرگش . او برای رهایی از عذاب وجدان طناب تقصیراتش را به گردن کیتینگ انداخت.

 نیل هر چند زندگیش پایان تراژیکی داشت اما توانست به پیام مرسوم افتتاحیه انجمن شاعران مرده که در روز بازگشایی از زبان هنری دیوید ثارو خواند ، جامه عمل بپوشاند. 

نیل می گوید: “من به میان جنگل رفتم ، چون سر آن داشتم که آگاهانه زندگی کنم ، من بر آن شدم که ژرف زندگی کنم و تمامی جوهر حیات را بمکم. هر آنچه را که زندگی نبود ریشه کن کنم تا آن دم که مرگ به سراغم می آید، چنین نپندارم که نزیسته ام”.

 

رفتارهایی هنجارشکن از جمله ایستادن روی میز ، پاره کردن صفحاتی از کتاب ،  سرودن شعر و خواندن آن در سر کلاس اعمالی است که این معلم ، وارد روند آموزشی دانشگاه سنتی و سختگیر میکند و خود و دانشجویان را در تقابلی با مسئولان دانشگاه قرار میدهد. 

دانشجویان برای تحقق اهداف چهارگانه دانشگاه این بار به دنبال  مسیری جدید و زیبا میگردند که زندگیشان از آن نظم خسته کننده ، از آن دیسیپلین و زندگی خشک صنعتی رهایی یابد. 

علاقه یکی از این دانشجویان به نام نیل پری به بازیگری و پیگیری کردن آن در کنار درس ، عشق دوستش تاد اندرسون به دختری زیبا و تشکیل مجمع شعرخوانی توسط دختران و پسران در دل غاری بیرون از دانشگاه و به دور از چشم مسئولان به نام "انجمن شاعران مرده" و چاپ مطالبی در نشریه ی دانشگاه که خشم مسئولان توتالیتر که قصد جذب روح و مغز دانشجو را به هر ترتیبیدارند برمی انگیزاند ، اتفاقاتی است که در مسیر این تغییر و تحول رخ میدهد. ولی این همه ماجرا و پایان کار نیست. تغییر ، مبارزه و هزینه میخواهد. پدر نیل ، مدیر  مدرسه و اعضای علمی دانشگاه و طرز تفکر سنتی آنها بزرگترین مانع برای رسیدن این جوانان به خواسته های زیبای دوران زندگیشان است. و معلمی که دانشجویان ناخدا می خوانندش ، رهبری این تغییر را برعهده دارد. کیتینگ می آموزد که چه باید کرد؟ در میان زنجیره ی بی ایمانان و ابلهان بایستی به چه دلخوش کرد؟ پاسخ به اینکه تو اینجایی و زندگی هست و یگانگی که نمایش بزرگ همچنان برپاست.

 کتینگ به دانشجویان میگوید برای یکبار هم که شده عادات زندگی خود را کنار زده و به سمت کاری بروند که به آن علاقه دارند و آنها را به شورشی آرام و منطقی علیه استبداد خانواده و دانشگاه تشویق میکند.

 

سکانس پایانی فیلم انجمن شاعران مرده با موسیقی بی نظیر موریس ژار

برگرفته از شعر معروف «ای ناخدا،ناخدای من» والت ویتمن شاعر اسطوره ای آمریکا

 

در لحظات آخر فیلم کیتینگ همانند یک باغبان موفق ، محصولش را جمع آوری می کند. کیتینگ بذرش بارور شده ، میوه هایش رسیده ، دیگر کال نیستند ، آنها این بار به خواسته خود بالای میز می روند. 

هنگامی جان کیتینگ وسایل خود را جمع می کند و در حال خروج از کلاس است ، مشاهده می کنیم که یکی از خجالتی ترین شاگردان کلاس برای تشکر از استاد و راهنمای خود به بالای میز خود می رود و فریاد « ناخدا ، ای ناخدای من ... » را سر میدهد که این فریاد برخواسته از یک اندیشه ی نو و یک ایدئولوژی نو در زندگی این جوان است که تمامی این بصیرت زیبا را مدیون ناخدای خود (جان کیتینگ ) است . و به حمایت این دانش آموز تک تک دانش آموزان به بالای میزهای خود می روند و همان فریاد را برمی آورند .

 آنها به بالا صعود می کنند تا نشان دهند ، دیدی متفاوت به زندگی خود پیدا کرده اند و از این به بعد مسائل را از دورتر و با دیدی وسیع نگاه می کنند.

کلاس از کنترل نولان خارج می شود و او دیگر نمی تواند جلوی جوانه هایی که قد برافراشته اند را بگیرد.

 و چه زیباست حقارت نولان و بچه هایی که از ترس هنوز نشسته اند و از قطار پیاده نشده اند.

این برداشت یادآور کاشتی است که در دقیقه۶۲فیلم می شود.

 کیتینگ به نقل از رابرت فراست به شاگردانش می گوید: “در جنگل دو راه پیش رویم بود و من راهی را برگزیدم که رهروان کمتری داشت و همین سبب تمام تفاوت ها شد”.

 شاید تعداد بچه هایی که به حمایت از کیتینگ از جا برخاستند نسبت به تمام بچه های مدرسه ولتون اندک باشند اما آنها توانستند مثل قهرمان در مدرسه ولتون خلاف جریان آب شنا کنند.

 

جرأت داشته باش و از زندگی لذت ببر؛ همین زندگیتو فوق العاده می کنه!

photo_2022-10-11_12-44-28

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها