{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد، تحلیل و بررسی فیلم "بر باد رفته" ویکتور فلمینگ

نقد، تحلیل و بررسی فیلم "بر باد رفته" ویکتور فلمینگ
کدخبر : 16139

برباد رفته (به انگلیسی: Gone With The Wind) یک فیلم آمریکایی در ژانر حماسی، عاشقانه و درام به کارگردانی ویکتور فلمینگ است که در سال ۱۹۳۹ اکران شد. فیلم نامه این فیلم توسط سیدنی هاوارد بر اساس رمانی به همین نام، نوشته مارگارت میچل به رشتهٔ تحریر درآمده‌است. روایت عشق یک دختر جنوبی به نام اسکارلت اوهارا در خلال جنگ داخلی آمریکا و دوره بازسازی پس از جنگ را به تصویر می‌کشد.

به گزارش هنر ام‌روز، نام فیلم: بر باد رفته - Gone with the wind

ژانر: درام، عاشقانه

کارگردان: ویکتور فلمینگ

ستارگان: کلارک گیبل، ویوین لی، اولیویا وی هاویلند، لسلی هاوارد، اونا مانسون، هتی مک‌دال

محصول کشور: آمریکا

سال انتشار: ۱۹۳۹

موضوع روانشناسی : مشاوره پیش از ازدواج - شخصیت هیستریونیک,شخصیت اجتنابیAvoidant

برنده جایزه اسکار:

بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین هنرپیشه نقش اول زن، بهترین نقش زن دوم، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین فیلمبرداری رنگی، بهترین تدوین، بهترین طراحی صحنه.

خلاصه داستان:

اسکارلت بزرگ‌ترین دختر جرالد اوهارا صاحب مزرعه پنبه تارا. با فهمیدن اعلام نامزدی و ازدواج اشلی ویلکز پسر مالک مزرعه مجاور با دختر خاله‌اش ملانی همیلتون به فکر ابراز علاقه به اشلی می‌افتد چون فکر می‌کند اشلی به خاطر ناامید شدن از او می‌خواهد ازدواج کند.

در یک میهمانی در خانه ویلکز، اسکارلت به اشلی اظهار علاقه می‌کند ولی اشلی عنوان می‌کند که می‌خواهد با دخترخاله اش ملانی ازدواج کند. رت باتلر ماجراجوی خوش قیافه‌ای که شاهد صحبت‌ها بوده‌است از جسارت اسکارلت خوشش می‌آید.

جنگ شمال و جنوب آمریکا آغاز می‌شود و اسکارلت با چارلز برادر ملانی ازدواج می‌کند، ولی چارلز در اردوی آموزشی درمی‌گذرد.

 اسکارلت به آتلانتا پیش ملانی می‌رود و در آنجا دوباره با رت باتلر که حالا دلال ارتش است و پول کلانی به جیب می‌زند روبه رو می‌شود.

وقتی آتلانتا مورد حمله نیروهای شمالی قرار می‌گیرد رت به اسکارلت و ملانی که تازه زایمان کرده کمک می‌کند که از شهر بگریزند و آنگاه به جنوبی‌ها می‌پیوندد.

 وقتی اسکارلت به تارا می‌رسد مادرش مرده و پدرش دچار جنون شده‌است و مسئولیت نگهداری مزرعه بر دوش اسکارلت می‌افتد.

 اشلی از جنگ برمی‌گردد و درکنار اسکارلت زندگی می‌کند. 

شمالی‌ها برای مزرعه مالیات سنگینی وضع می‌کنند و اسکارلت برای نگهداری مزرعه و تهیه پول به شهر می‌رود و با فرانک کندی نامزد خواهرش ازدواج می‌کند.

 پس از مرگ فرانک اسکارلت اداره کارخانه چوب بری او را به عهده می‌گیرد.

 سرانجام رت باتلر از اسکارلت تقاضای ازدواج می‌کند و باهم ازدواج می‌کنند ولی توجه مداوم او به اشلی ازدواجشان را به جدایی می‌کشاند. پس از مرگ دختر خردسالشان رت برای همیشه اسکارلت را ترک می‌کند و اسکارلت که بالاخره دریافته‌است اشلی هیچگاه او را دوست نداشته و علاقه او به اشلی بیشتر یک رؤیای کودکانه بوده‌ است به مزرعه پنبه تارا بازمی‌گردد تا به زمین نزدیک باشد و از آن نیروی حیات بگیرد.

 

برداشت های روانشناسی ازفیلم بر باد رفته:

" بر باد رفته " چهارمین اثر عاشقانه ی تاریخ سینمای جهان شناخته شده است. این فیلم در پکیج فیلم های درمانی مشکلات جنسی، آمیزشی و زناشویی و در پکیج فیلم های درمانی افسردگی، سرخوردگی، ناامیدی، بی انگیزگی و درماندگی و افزایش سرسختی، استواری و پایمردی و پشتکار کاربرد دارد.

 در ایران، رت باتلرها پس از داشتن چندین رابطه پر سر و سِر با چندین اسکارلت، برای ازدواج به سوی ملانی آفتاب و مهتاب ندیده می روند و اسکارلت ها پس از آزمودن چند شکست عشقی و خیانت آمیزشی از سوی رت باتلرها، به ازدواج با اشلی بی آزار و کم حاشیه رضایت می دهند.

 ملانی ها و اشلی ها چه از دیدگاه هیجان و چه از چشم انداز آمیزش، از پس سیراب ساختن رت باتلرها و اسکارلت ها برنمی آیند و فرجام داستان آن می شود که ملانی ها و اشلی ها شکست خورده و ناکام در خانه سر به کار خویش می نشینند و رت باتلرها و اسکارلت ها سرخورده و ناکام در راستای رابطه ی فرازناشویی به سوی هم می شتابند. "

در داستان آمریکایی بربادرفته، رت باتلر با آن که ملانی را آشکار می ستاید و دوست دارد، آگاهی و بینش دارد که نمی تواند به او بسنده کند و نیاز به هیجان و شور در زندگی کم پاسخ و ناکام می ماند؛ از این رو به خیانت به ملانی راضی نمی شود و اسکارلت را برای زناشویی برمی گزیند.

اشلی نیز همچون همگان از اسکارلت خوشش می آید اما نیک می داند که نباید پایش را از گلیمش درازتر کند  چرا که هرگز آن اندازه میل و کشش جنسی - آمیزشی و قدرت و قاطعیت هیجان آفرینی و شوربخشی نداشته و نخواهد داشت که بتواند اسکارلت را به خودش وفادار نگه داشته و مانع خیانت او شود؛ پس هوشمندانه و واقع بینانه (برخلاف اشلی های ایرانی) برای ازدواج و زناشویی، ملانی را برمی گزیند.

این میان، فقط و فقط اسکارلت اوهارای دچار شخصیت پر رنگ خودشیفته (نارسی سیستیک) و شخصیت مختل نمایشی (هیستریونیک) است که تا واپسین جای داستان بر " انتخاب اشتباه خودش : اشلی هیلز " پافشاری و اصرار دارد و آن هنگام در می یابد و به بینش می رسد که از روز نخست باید همآورد همراه و همگام جنسی - زناشویی خودش : رت باتلر را برمی گزید و دل به او می سپرد که دیگر خیلی دیر است و رت باتلر به واسطه اختلال شخصیت های نمایشی (هیستریونیک) و خودشیفته (نارسی سیستیک) او، رها و ترکش کرده است !

 فیلم در عین نمایش جنبه های منفی و ناپسندیده ی شخصیت نمایشی و خودشیفته ی اسکارلت، بر سرسختی، استواری، جنگندگی، پشتکار و اراده و انگیزه ی اسکارلت برای زنده ماندن خودش و زنده نگه داشتن مزرعه و میراث پدری و اسم و رسم نیاکانش به خوبی اشاره دارد و نشان می دهد که هر چند از درد و دشواری رخدادهای ناگوار جبر زمانه و تقدیرش - حتی مشکلات درون روانی و رفتاری خودش - به خوبی اما دیرهنگام آگاه می شود، اما چون فعلا حالش را ندارد، بعدن بدان فکر می کند !!

بربادرفته همچنین برای درمان نشانگان (سندرم) مرد شرمگین ایرانی (سندرم تختی) و زن شرمگین ایرانی از طریق آموختن راه و رسم مردانگی و زنانگی از رت باتلر و اسکارلت اوهارا و همانندسازی با آن ها بسیار ارزشمند است.

فیلم در مشاوره های پیش از ازدواج و طلاق، برای نشان دادن نبود همتایی و همخوانی شخصیتی، خلقی، اضطرابی و هیجانی و نیز ناهمتایی و ناهمخوانی جنسی - زناشویی و عاطفی - آمیزشی، کاربرد دارد.

 ندیدن برباد رفته، بزرگ ترین اشتباه و خیانت یک نوجوان و جوان به خود و خانواده آینده اش است. 

برباد رفته را ببینیم و از آن فراوان بیاموزیم.

 

سکانسی از ابتدای فیلم برباد رفته

 

سکانسی دیگر از ابتدای فیلم برباد رفته.

 

ویوین‌لی درحال انتخاب لباس برای فیلم «بربادرفته»

 

تست گریم و بازیگری کلارک گیبل برای فیلم بر باد رفته در سال ۱۹۳۹

 

بربادرفته تمام آن چیزی است که تماشاگران سینما انتظار دارند.

 فیلم برای هرتماشاگری می تواند نکات جالب توجهی داشته باشد. می تواند درعین رویارویی وخیال انگیز بودن،شعورتماشاگرش رادست کم نگیرد ومی تواند همه نوع احساسی از جمله نوستالژی دوران گذشته،عشق های نافرجام،ناکامی های برباد آمده ازواقعیت های بیرونی و وسوسه های فقرو ثروت رادراوبیدارکرد.

باهمین فیلم بود که دردهه سالهای۱۹۳۰درتاریخ سینمای آمریکا به اولین وموفق ترین دهه درنظام استودیویی هالیوود بدل گشت وبه نقطه اوجی دست نیافتنی که از نظر اندازه وشکوه بصری فیلمی تا این اندازه ساخته ودیده نشده بود.

اما جذابیت فیلم برای مخاطبانش درجایی دیگراست.دراین که فیلم موضوعی گسترده وعظیم،چون جنگ داخلی آمریکا،رابه عنوان پس زمینه ای برای ماجراها وحوادث ناگوا ری که برای چهارانسان رخ می دهد،برمی گزیند.ازهمین رو به فیلمی باشکوه اما دلپذیر وصمیمی بدل می شود،داستانی کوچک که دراندازه ای حماسی نقل وروایت می شود.بنابراین فیلمی است درمتن رویدادهای جنگ داخلی بی آنکه واقعأ درباره جنگ داخلی آمریکا باشد.درتمام طول قصه فیلم،جنگ هم ادامه دارد وحتی به موجزترین وشکیل ترین شکل هم تصویر می شود.بدون اینکه دغدغه های واقعگرایی راداشته باشد به نمایش با شکوه ودرعین حال تلخ صحنه های جنگ می پردازد.وهمزمان صحنه های عاشقانه غریبی رادرکل ماجرا بسط وگسترش می دهد.

بربادرفته ازسوی بسیاری یک فیلم عاشقانه تلقی شده است.درواقع نه تنها عشق که رابطه بین اشخاص به انگیزه ها و اشکال مختلف که چشم حریص وتنوع طلب تماشاگررا ارضاء میکند ودرضمن می تواند او را با این احساس ازسینما بیرون بفرستد که تنها موضوع مغتنم و قابل اعتنا دردنیای رنگارنگ فیلم،عشق بوده است.

ملانی واشلی تجسم عشق پاک واخلاقی گذشته ها هستند.فیلم دو سویه،هراس ها وآمال بشری را درنهایت اغراق به تصویر می کشد. از تنهایی تاتعلق به خانواده،ازفقر تاثروت،ازجنگ ومعصیت تاصلح و آرامش،ازعشق تامرگ،ازشرارت محض تا اخلاق گرایی.

بدین ترتیب بربادرفته به آلبومی از کلیه تصورات،اوهام و اندیشه های بشری تبدیل می شود.فیلم بدون اینکه برموضوع خاصی متمرکز شود،همه موضوعات کلاسیک رادر یک مجموعه خوش آب ورنگ گرد می آورد وبشررادربدترین وبهترین حالات خود به تصویر می کشد.

شایدرویکرد عوامانه ومصالحه آمیز بربادرفته باموضوعات مختلفی که درآن مطرح شده باعث شود که آن را فاقد بیان شخصی و هنرمندانه کارگردانی صاحب سبک بیابیم،اما مسئله غیر قابل انکاری وجود دارد وآن اینکه بربادرفته محصول کار یک تهیه کننده مؤلف است.

تهیه کننده ای که مقتضیات عارفانه رویاسازی وپسند تماشاگران را قبل از هر وسوسه دیگری سرلوحه کار خود قرار داده و توانسته است رویایی این چنین جالب وشیرین خلق کند.

سال ۱۹۳۹ یک بوسه سینمایی دل میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان برد.

 

 بوسه رت باتلر (کلارک گیبل) بر لبان اسکارلت اوهارا (ویوین لی) در فیلم "بربادرفته" یکی از معروفترین بوسه‌های تاریخ سینماست. 

با این بوسه زیرکانه اسکارلت توانست رت باتلر عاشق‌پیشه و ثروتمند را بیش از پیش در دام عشق خود گرفتار کند و به این ترتیب خانه پدری‌اش را که در معرض ویرانی قرار داشت، نجات دهد.

چه آدم های با این فیلم عاشق شده، چه عاشقانی که سینما را از این نقطه شروع کردند. با دختری با شور و شعف جوانی و مرد جا افتاده و جهان دیده که یک درام عاشقانه در حین جنگ داخلی را شکل می دهد.

اسکارلت با آن اغوا گری و احساسات سنگی اش، رد باتلر با آن چشمان خمار و صدای مردانه و جذابش و بر روی فیلم نامه ای آرام و پر هیاهو، عشق و تنفر را در هم آمیخته تا فیلمی چهار ساعته شکل گیرد.

بربادرفته با رنگ ها و نقش ها و عشق های واقعی و دروغین در حال و هوای از ترس و عقل را به شما پیشنهاد میکنم.

141219151302_gone_with_the_wind_640x360_internationalpictures_nocredit

 

هاتی مک دانیل/ اولین زن سیاهپوست که بخاطر نقش مامی در بربادرفته جایزه اسکار دریافت کرد.

 

 

تو باید این حقیقت رو بدونی اسکارلت، "مردها ممکنه از زن های خیره سر خوششون بیاد، اما هرگز باهاشون ازدواج نمی‌کنند!"

photo_2022-10-13_12-29-32

 

در اولین سکانس ها که اسکارلت در آن حضور دارد (سکانس مهمانی). در همین دقایق اندک با اصلی ترین ویژگی های او آشنا می شویم: بی پروا، مغرور، دمدمی مزاج، عاشق اشلی ویلکز و… در مورد رت باتلر هم همین طور. پوزخندی که او در همان اولین صحنه ای که حضور دارد به اسکارلت می زند، بیان گر خیلی از مسائل است.

اسکارلت، بی شک نمونه ای ترین زن تاریخ سینماست. از همان ابتدای فیلم می فهمیم که او یک زن معمولی نیست. حسادت ها، بی پروایی ها و بی قیدوبندی های اسکارلت، او را از تمام زنان اطراف متمایز می کند. او زنی بی پرواست که قوانین برایش اهمیتی ندارند و فقط به فکر خودش است.

 همان طور که وقتی مادر و خواهرانش مشغول دعا کردنند، او دعا نمی خواند و به تمایلات درونی اش درباره ی اشلی فکر می کند.

 او زنی حسود، دورو، منفعت طلب و ریاکار است. همه ی این ها برای این که یک شخصیت را منفور و کثیف جلوه دهد، کافی است! ولی به طرز پارادوکسیکالی اتفاقاً اسکارلت چهره ی محبوبی هم هست! 

 علت این محبوبیت را می توان حضور خصوصیاتی دانست که نه تنها زنان، بلکه حتی بسیاری از مردان هم آرزوی داشتن آنان را دارند. اسکارلت زن شجاعی است. برای گرفتن حق خودش هر کاری می کند. بی باک و جسور است. قدرت مدیریت بالایی دارد و در مواقع بحرانی به خوبی می تواند اوضاع را اداره کند. حاضر نیست ذره ای هم از حقش بگذرد، مگر این که چیزی دیگری را در قبال آن به دست بیاورد.

 

اولین برخورد ویوین لی کلارک گیب

 

رت باتلر کسی است که در واقع معادل اسکارلت در میان مردان به شمار می رود. او تنها کسی است که می تواند جلوی اسکارلت بایستد. اوست که می تواند به سادگی دل زنان را به دست بیاورد و سپس به آن ها بی اعتنایی کند. اوست که می تواند قولی بدهد و به راحتی زیر قولش بزند. برای همین است که اسکارلت از همان ابتدا روی خوشی به رت نشان نمی دهد. چون انگار دارد خودش را در وجود رت می بیند. همه ی صراحت ها و رفتارهای رک و تند آزاردهنده ی اسکارلت، در رت هم وجود دارند. برای همین است که از رت دوری می جوید (هر چند در باطن طور دیگری است). در عوض رت از مشاهده ی شیطنت های اسکارلت لذت می برد. چرا که بالاخره زنی را پیدا کرده که می تواند در مقابل رت بایستد و جوابش را بدهد! بنابراین توجه رت به اسکارلت و بی توجهی ظاهری اسکارلت به رت، کاملاً منطقی و قابل قبول است. اما رت باتلر فقط این نیست. در اوائل فیلم به اسکارلت (و در واقع به ما) گفته می شود که رت سوابق خوب و روشنی ندارد. انگار قرار است با نقش منفی داستان رو به رو شویم. ولی آن چه در ادامه می بینیم، کاملاً متفاوت است. رت در طول فیلم از همه ی مردان برتر و بالاتر است. جذاب ترین مرد داستان اوست. ظاهری بسیار جنتلمن دارد. ولی موقعش که برسد، آن قدر بی قید و بند و آزاد است که برود پشت مبل قایم شود و صحبت های پنهانی اسکارلت و اشلی را گوش کند! از همان جایی که رت درمقابل مردان پرشوری که از ورود به جنگ با شمالی ها حمایت می کنند می ایستد و نظر مخالفش را ابراز می کند، می توانیم بفهمیم شخصیت او چگونه است. اما زمانی که اسکارلت ظرف چینی رو به دیوار اتاق می کوبد و کلارک گیبل با آن لبخند تمسخرآمیزش سوت زنان از پشت مبل بیرون می آید، انگار بخشی دیگر از وجود او هم آشکار می شود. بخشی که در تضاد با آن عقل گرایی و منطقی قرار می گیرد که او در مقابل طرفداران جنگ با شمالی ها بروز داده بود. رت باتلر آدمی است که آبروی مناسبی در میان جنوبی ها ندارد،روابط نامشروع او با زنان نقل محافل است و خیلی ها با او مخالفت می کنند، ولی جذاب است و خوش پوش. مدال افتخار می گیرد و زنان به او غبطه می خورند! می بینید که تناقض هایی که در مورد اسکارلت وجود داشتند، در رت باتلر هم به چشم می خورند. رت آدم خوبی نیست. ولی می توان گفت هر کس که به تماشای این فیلم بنشیند، حداقل در بخش هایی از فیلم آرزو می کند جای رت باشد! بخشی از این جذابیت به خاطر حضور کلارک گیبل در این نقش است.

 

سکانس رقص "رت و اسکارلت" در بر باد رفته

 

سکانس نمایش مجروحان و کشته شدگان جنگهای انفصال در فیلم، برباد رفته

 

فیلم برباد رفته در لایه ی رویی خود، یک فیلم ضدجنگ است.

 پبام های ضدجنگ فیلم، کاملاً مشخص وآشکارند. ولی هنوز جذاب جلوه می کنند.

 در این بین دو صحنه وجود دارد که شاید بیش از هر سکانس دیگری نمایان گر مصائب جنگ باشند. 

یکی آن جا که دارند لیست کشته شدگان جنگ را توزیع می کنند و ما نمایی از این لیست را می بینیم که در آن فقط عبارت KILLED IN ACTION در کنار اسم سربازان خودنمایی می کند و پس از زوم دوربین، فقط کلمه ی KILLED را می بینیم که زیر هم ردیف شده است. سکانس دوم هم همان صحنه ی معروفی است که اسکارلت دارد از میان مجروحان و کشته شدگان جنگ می گذرد و وقتی دوربین عقب می کشد، تازه متوجه می شویم که عظمت کار تا چه حد است و با چه خیل عظیمی از کشته ها و مجروحان جنگ طرفیم.

 فیلم در واقع تقابل دنیای ساده و شاد قبل از جنگ و دنیای خشن و تلخ و بی رحم پس از آن است.

 فضای فیلم به فراخور این پیام، از همان ابتدا فضایی آرام، ولی تهدیدکننده است.

 بر باد رفته در واقع به طور کلی داستان جدایی هاست. اسم فیلم هم به همین نکته اشاره دارد. توجهتان را به سکانس ابتدایی و آن تک درخت زیر آسمان جلب می کنم که به وضوح نمایان گر تنهایی است. 

این جدایی ها ابعاد مختلفی دارد. می تواند جدایی ظاهری رت و اسکارلت باشد (قبل از ازدواج)، یا جدایی درونی آن ها (پس از ازدواج). می تواند جدایی اسکارلت و اشلی در طول فیلم باشد و یا به طور کلی جدایی همه ی کسانی که جنگ آن ها را از هم دور انداخته است.

پایان فیلم هم که دیگر در نقش تیر خلاص است و گم شدن کلارک گیبل با آن ابهت در میان مه، حتی جنبه ای اساطیری و دست نیافتنی به او می بخشد. کنایه آمیز است.

 تا زمانی که رت باتلر دست یافتنی بود، اسکارلت به او اهمیتی نمی داد و حالا که دست نیافتنی شده، تازه اسکارلت ماجرا را فهمیده است و می خواهد او را حفظ کند. انگار او هیچ گاه از این تنهایی نمی تواند بگریزد.

 

سکانسی ماندگار از فیلم برباد رفته

 

صحنه های بسیار زیبای الیویا دی هاویلند در فیلم ماندگار (بر باد رفته)​

 

سکانسی از فیلم بیاد ماندنی" بر باد رفته​"

 

سکانسی ودیالوگی ماندگار ازفیلم برباد رفته​

 

 

بررسی فیلم برباد رفته ازمنظر روان درمانی:

شناخت شخصیت هیستریونیک،تمام مردانی که اسکارلت را می شناسند،بلافاصله در حلقه عاشقانش در میآیند،امری که بسیار برای هیستریونیک ها مهم و حیاتی است.

از نظر یک هیستریونیک فقط یک دسته مرد وجود دارد:مردانی که دلباخته او و زیبایی هایش هستند.

در سکانس مهمانی دوازده بلوط این جنبه شخصیت اسکارلت به خوبی نشان داده شده است.اگرچه سخت کوشی و جاه طلبی هایش می تواند تا حدودی شخصیت خود شیفته را نیز برایش مطرح کند.

هیستریونیک ها معمولا نه شناخت خوبی از خود دارند و نه شناختی از دنیا و دیگر آدمیان.احساسات آنها تند وپرشور ولی سطحی ست.

اسکارلت اصرار دارد که با اشلی ازدواج کند،اما اشلی با داشتن شخصیتی اسکیزوئید و تا حدودی اجتنابی به او می گوید که آنها به درد هم نمی خورند.

در سکانس کتابخانه،اشلی به اسکارلت می گوید که تو مانند آتش و طوفان هستی و من اینگونه نیستم.

اسکارلت اشلی را متهم می کند که جرات ازدواج با او را ندارد و همسری مانند ملانی می خواهد که دهانش را جز برای بله یا نه گفتن باز نمیکند.

اشلی با او وارد مجادله نمی شود،اما ما به خوبی احساس می کنیم که چقدر اشلی عاقلانه تصمیم برای ازدواج گرفته و چقدر خواسته اسکارلت بر اساس تکانه ای موقتی و نسنجیده است.

ازدواج اسکارلت با چارلز همیلتون خجالتی و بی دست وپا(اختلال شخصیت اجتنابیAvoidant)نیز تصمیمی خلق -الساعه و بی هدف است.چارلز شیفته دلبری ها و رفتارهای اغواگرانه شخصیت هیستریونیک اسکارلت شده ،چشم هایش را می بندد و از او خواستگاری می کند.اسکارلت برای رنجاندن اشلی به درخواست او پاسخ مثبت می دهد.ازدواجی بسیار نامتناسب رخ می دهد که شاید خوشبختانه مرگ چارلز پایان آبرومندانه ای برای آن است،وگرنه در جامعه ویکتوریایی آمریکای قرن نوزدهم و ناممکن بودن طلاق از نظر فرهنگی،فرجام اسکارلت مانند بلانش در فیلم اتوبوسی به نام هوس(الیا کازان-۱۹۵۱)می شد:روابط متعدد بی نتیجه و سپس بیماری افسردگی.

 

اسکارلت : من نمی تونم الان درباره اش فکر کنم. اگر بخوام الان درباره اش فکر کنم دیوانه می شم! من فردا راجع بش فکر خواهم کرد.

رد باتلر : یک گربه بهتر از تو مادری می کنه!

اسکارلت: زندگی من تمام شد . دیگر هیچ اتفاقی برای من نخواهد افتاد…رد ، رد ، رد اگه تو بری من بایستی کجا برم ؟ چی کار باید بکنم؟

رد باتلر : صادقانه بگم عزیزم ، اصلا برام مهم نیست!

اسکارلت : قربان، شما یک جنتلمن نیستید.

رد : و شما خانم ، شما هم یک بانوی محترم نیستید.

photo_2022-10-13_13-05-12

 

بررسی فیلم برباد رفته ازدیدگاه روانشناسی

رابطه اسکارلت و رت از شروع تا ازدواج و بعد از آن که در یک بازه زمانی ۱۲ ساله رخ می دهد،رابطه ای ست عمدتا بر مبنای "بالغ"یا "والد"رت باتلر و"کودک"اسکارلت.

اسکارلت معمولا یا از جنبه های هیستریونیک خود با رت تعامل دارد یا گاهی با جنبه های بردرلاین و پاسیو-اگرسیو خود،یعنی با اغواگری،دلبری،پرخاشگری،گریه و زاری و…. رت بدلیل عشقی که به اسکارلت دارد وبا شناخت روحیه هیستریونیک او،اجازه برملا شدن این عشق را نمی دهد،زیرا به خوبی می داند که اسکارلت با دانستن این راز بنا به شخصیت خود از او دلزده و خسته شده و به دنبال تنوع طلبی ممکن است دست به عملی احمقانه بزند.

این فیلم به خوبی نشان می دهد که چگونه افراد در یک کلاستر شخصیتی ،توانایی سازگاری بیشتری با هم دارند.ملانی و اشلی هردو در کلاستر A(اسکیزوئید)و کمی در کلاسترc(کمی اجتنابی و کمی وسواسی-جبری) جای میگیرند.ازدواج یک اسکیزوئید با یک هیستریونیک بسیار نادرست است،درحالی که اسکارلت با خصوصیات کلاسترB(هیستریونیک،کمی بردرلاین،کمی خودشیفته و کمی پاسیو-اگرسیو)تنها ممکن است با آدمی در همین کلاستر کنار بیاید:رت باتلر با ویژگی های آنتی سوشیال قوی(در دوران جنگ قاچاق جنس و اسلحه می کند و با خانه های بدنام در ارتباط و حتی خودش مالک یکی از این خانه هاست!)خودشیفته(برای رسیدن به اهدافش ا هیچ عملی ابا ندارد)و حتی جنبه های هیستریونیک(رت به لباس و سر و وضعش خیلی زیاد اهمیت می دهد).

جالب است که در پایان فیلم اسکارلت خیلی چیزها را درک می کند،البته ۲۸ سال سن زیادی نیست ،اما اسکارلت نتوانسته به دلیل سطحی نگری خود قبل از آن ارزش رت برای در کنارش بودن و نامناسب بودن اشلی برای ازدواج را درک کند.او با پشت سر گذاشتن جنگ،فقر و مرگ فرزندش تا خدودی جنبه های بیمارگون شخصیت خود را کنار گذاشته است،امری که در زندگی عادی بسیار مشکل و گاهی غیرممکن است ،ویژگی هایی شخصیتی معمولا تا پایان عمر ثابت می مانند.

برای یافتن بازیگر نقش اسکارلت،سازندگان فیلم زمان بسیار زیادی صرف کردند و بسیاری از هنرپیشگان سرشناس آمریکایی نیز خواهان بازی در این نقش بودند که در نهایت ویوین لی انگلیسی انتخاب شد.معروف است که دیوید سلزنیک تهیه کننده فیلم در جواب اصرار کاترین هپبرن برای بازی در این نقش گفته:کاترین،عزیزم تو خیلی زیبایی اما من نمی توانم باور کنم مردی ۱۰ سال دنبال تو بدود!

 

سکانس خداحافظی اسکارلت

 

فیلمی از مراسم اکران فیلم بربادرفته در آتلانتا، باحضور ویوین لی(اسکارلت)، کلارک گیبل(رت باتلر) و دیوید اوسلزنیک(تهیه کننده)

 

لحظه اعطای جایزه اسکار بهترین نقش اول زن برای ویویان لی،برای فیلم برباد رفته

 

پس از مرگ کلارک گیبل نیویورک تایمز آن روز تیتر زد: 

"سلطان هالیوود مرد. او همتایی نداشت و نخواهد داشت. لقب سلطان هالیوود نیز همراه او دفن شد"

photo_2022-10-13_13-24-07

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها