{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"درخشش" استنلی کوبریک

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"درخشش" استنلی کوبریک
کدخبر : 16157

درخشش یا تلألو (به انگلیسی: The Shining) فیلمی در ژانر ترسناک روانشناسانه محصول آمریکا و بریتانیا به نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی استنلی کوبریک است که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد. فیلم‌نامه این کار را کوبریک و دایان جانسون، رمان‌نویس زاده آمریکا نوشتند. در این فیلم هنرپیشگانی همچون جک نیکلسون، شلی دووال و دنی لوید به ایفای نقش پرداخته‌اند. درخشش تنها فیلم کوبریک در ژانر وحشت محسوب می‌شود. این فیلم بر اساس داستانی به همین نام از استیون کینگ ساخته شد.

به گزارش هنر ام‌روز، مقدمه ای برای فیلم 

درخشش " تلألو " (1980 The Shining)

از فیلم تا معما

کوبریک یکی از  عجیب ترین و ناشناخته ترین کارگردان های تاریخ سینماست شاید از نظر خیلی ها اصلاً اینطور نباشد اما بسیاری از مخاطبین این کانال مانند ما فکر می کنند که کوبریک اگر برترین کارگردان تاریخ نباشد بی گمان جزو برترین هاست و فیلم های او، یکی از یکی شگفت انگیزتر است که هر کدام در نوع خودش جزو به یادماندنی ترین فیلم ها هستند.

ما پیش از این چند فیلم دیگر او را از دیدگاه مدیریتی در این کانال دوباره نگاه کردیم و باور داریم که قادر به نقد هیچکدام از آثار این ابرکارگردان نبودیم و صرفاً از دیدگاه مدیریتی به آثار کوبریک پرداختیم و امروز حقیقت این است که قصد نداشتیم فیلم بعدی که از این نابغه انتخاب می کنیم فیلم درخشش باشد. 

چرا که منتقدان نامدار سینمای جهان نیز درباره این فیلم به دیدگاه مشترکی نرسیدند و بالطبع ما نیز توان کشف حقیقت این فیلم را نداشتیم و در نگاه اول نیز هیچ موضوع مدیریتی از این فیلم استخراج نمی شود اما علت انتخاب این فیلم دقیقاً همین است.

بسیاری از مدیران و کارکنان شرکت ها و سازمان های بزرگ خود را به مسائل کاری جا افتاده و کم نوسان عادت داده اند و در اثر همین فعالیت های تکراری به مسائل زیادی از جمله انسان به مثابه یک رکن مهم سازمانی، دچار ضعف آگاهی شده اند بسیاری از مدیران ما فراموش کرده اند که انسان موجودی بسیار پیچیده و ناشناخته است و نیازهای متعددش با ابعاد گوناگون خواسته هایش پیوسته در چالش است.

علت بسیاری از شکست های اقتصادی در عصر ما همین پیش فرض های غلطی است که در گذشته نزدیک بسیار هم صحیح بوده اما طوفان تغییرات اجتماعی و ناپایداری سبک های زندگی باعث شده که هیچ پیش فرضی برای تصمیم گیری قابل اطمینان نباشد و تماشای فیلم درخشش نه فقط برای مدیران بلکه برای همه انسان ها یک تمرین مفید ذهنی است که باعث می شود ما نسبت به رخدادهای پیرامون خود ساده انگار نباشیم.

همچنین درخواست های مکرر برخی از اعضای محترم کانال مبنی بر ارائه این فیلم نیز مزید بر علت شد تا تصمیم بگیریم در کنار شما به تماشای یکی از ناشناخته ترین آثار سینما بنشینیم. 

پیشاپیش از ضعف نقدها و نظراتمان در خصوص این فیلم از کلیه اعضای کانال به ویژه طرفداران کوبریک بزرگ، عذرخواهی می کنیم.

خلاصه داستان:

مرد نویسنده‌ای به همراه همسر و فرزندش در هتلی به عنوان سرایدار اقامت می‌گزیند تا در طول فصل زمستان و در آرامش فضای هتل داستانش را به پایان برد. در طول فصل زمستان به دلیل بارش برف بسیار راه‌های مواصلاتی به هتل بسته شده و به همین دلیل جک تورنس با خانواده خود بعنوان سرایدار در این هتل در طول زمستان استخدام می شود و...

 

تریلر رسمی فیلم درخشش 

 

 

سکانس ابتدایی درخشش

 

در این قسمت از فیلم یک مذاکره وجود دارد میان یک پیمانکار و یک کارفرما.

جک نیکلسون شخصیتی را از خود ارائه می دهد که خصوصیات اخلاقی کوبریک در آن مشاهده می شود که مهمترین آن، تمایل به انزوا و تنهایی است.

شخصیتی که به عنوان کارفرما نمایش داده می شود یک مسئول هتل نیست بلکه رئیس جمهور آمریکا و دقیق تر بگوییم شخص جان اف کندی است صرف نظر از شباهت بسیار زیاد چهره، لباس و اندام رئیس هتل با جان اف کندی.

 نحوه استقرار وی پشت میزش و پرچم ایالات متحده آمریکا در کنارش، راه دیگری برای ما باقی نمی گذارد که بپذیریم این کاراکتر خود جان اف کندی است.

همه این فیلم را به عنوان یک فیلم ترسناک و روانشناسانه(اسکیزوفرنی) می دانند اما همین ابتدا متوجه ابعاد سیاسی و اجتماعی فیلم می شویم.

 این فیلم جزو معروف ترین فیلم هایی است که به لحاظ روانشناختی مخاطبان زیادی را به خود جلب کرده اما این فیلم ابعاد سیاسی و اجتماعی زیادی هم دارد.

 اشاره به یک نوع بیماری با عنوان تب انزوا و فروپاشی شخصیتی، یک هشدار از سوی کارفرماست که مخاطرات پروژه ای دشوار را به جک گوشزد می کند و جک ابراز می کند که خودش عاشق این مخاطرات است.

این نوع مخاطرات که منجر به تب انزوا و فروپاشی روانی می شود تنها در ارتباط با سازمان های امنیتی و اطلاعاتی صدق می کند که از بالاترین درجه محرمانگی برخوردار بوده و کار کردن در این نوع پروژه ها می تواند حقایق دردناکی را دربرابر چشم انسان هویدا کند.

در ابتدای فیلم ماشین کوچک جک را می بینیم که در یک جاده کوهستانی در حرکت است و دوربین با فاصله زیاد و از بالا همراه با ماشین جک حرکت می کند و آن را تعقیب می کند.

این نوع تصویربرداری از بالا سوژه را چنان خرگوشی بی پناه نشان می دهد که توسط عقابی تیز چنگال تعقیب می شود و در نهایت تلاش های خرگوش بی ثمر بوده و به ناچار تسلیم قدرت عقاب خواهد شد.

هنگامی که ماشین جک در جاده کوهستانی به سمت هتل “اورلوک” حرکت می کند تیتراژ ابتدایی فیلم نیز می آید و همزمان روی این تصاویر موسیقی تاثیرگذاری شنیده می شود .موسیقی ای که با رهبری موسیقیدان به نام آلمانی “هربرت ون کارایان” آماده شده است.این موسیقی فوق العاده در بخش های مختلف فیلم کمک بسیاری به صحنه های دلهره آور آن می کند.

photo_2022-10-16_11-45-43

 

نقطه عطف شخصیت هادراین فیلم پسر کوچک خانواده است که به خاطر صحبت های مکرر با دوست خیالی خویش ، گمان همه به بیماری او میرود و این در حالیست که او به خاطر قدرت استثایی اش توان آگاهی و مشاهده اتفاقاتی در گذشته یا آینده را دارد.

یکی از جنبه های روانشناسانه فیلم اشاره به همین موضوع است.

نیاز به امنیت، نیاز به محبت و هم صحبت از جمله نیازهای فطری یا به زعم روانشناسان از نیازهای غریزی انسان است.

 دنی بر اساس چنین نقصی صاحب دوستی چون تونی شده است.

در لحظاتی که جک مشغول مذاکره با رئیس هتل است” دنی “پسرش در حال صحبت با “تونی”  موجودی که به گفته دنی درون دهان وی زندگی می کند.

تونی به درخواست دنی صحنه ای از فوران خون در هتل اوورلوک را به دنی نشان می دهد و در واقع تماشاگر را آماده می کند تا منتظر فاجعه ای که در آینده رخ خواهد داد بماند ،زیرا رئیس هتل هم در مورد فاجعه ای که در گذشته در هتل رخ داده اطلاعاتی به جک داده است و تماشاگر احساس می کند رابطه ای بین فوران خون و فاجعه ای که در هتل رخ داده وجود دارد .

 پزشک دنی هم به گونه ای خودهیپنوتیزمی اشاره می کند .زمانی که “وندی “همسر جک با پزشک دنی مشغول صحبت است به او می گوید که در گذشته یک بار جک رفتار خشونت آمیزی با دنی داشته است وهمسرش چند ماهی هست که عادت مشروب خوردنش را کنار گذاشته است.

و این رفتار جک هنگامی برای تماشاگر حساس و مهم جلوه می کند که در زمان بازگو شدن این خاطره پزشک با چهره ای جدی اما نگران وندی را نگاه می کند.

photo_2022-10-16_11-46-33

 

سکانسی از فیلم درخشش

 

هتلی که با آن آشنا می شویم همه جوره نماد آمریکاست.

 عمارتی بزرگ، زیبا و پر از امکانات مختلف و البته مخوف که روی قبرستان سرخپوستان ساخته شده. 

بدون تردید آمریکا جای خوبیست که ارزش کشتن آن همه سرخپوست را داشته و هر نژاد و ملیت دیگری نیز اگر جای مهاجرین بود از تصاحب و تصرف آمریکا چشم پوشی نمی کرد. 

اشاره به درخشش فکر ، اتاق٢٣٧ و ارواح دو کودک ، هر کدام گره های بزرگی در ذهن ایجاد می کند که مشخص نیست تا چه حد با یکدیگر مرتبط هستند و هر کدام به طور دقیق روی کدام موضوع تأکید دارند.

 نظریات مختلفی در این باب مطرح شده که یکی از معروف ترین این نظریات، نظریه توطئه و جعل فرود بر روی کره ماه توسط سازمان ناسا محسوب می شود .

 عده ای معتقدند که فیلم قدم زدن انسان روی ماه به طور کامل جعلی بوده و توسط کوبریک کارگردانی شده است.

در این قسمت از فیلم البته مهم ترین موضوعی که وجود دارد خود آمریکاست که در نگاه اول بسیار جذاب و دلربا و از درون اما بسیار خوف انگیز، ناشناخته و دلهره آور است و معلوم نیست که این اتاق٢٣٧ کجای آمریکاست که از نظر کوبریک اسرار مگوی آمریکا را در آن پنهان کرده اند.

 این مسئله می تواند به هر رازی در تاریخ آمریکا مرتبط باشد از نقش پنهان آمریکایی ها در هولوکاست گرفته تا  جریان مکارتیسم، ترور جان اف کندی، رسوایی واترگیت و شاید پروژه سفر به ماه. و در این میان باید به نقش ارواح دختران خردسال نیز توجه کرد که نماد کدام جنایت پنهان محسوب می شوند.

photo_2022-10-16_11-49-55

 

دو قلو های فیلم درخشش درگذر زمان.

این دوقلو ها موقع ضبط فیلم The Shining دوازده ساله بودن و الان 50 سالشونه.

photo_2022-10-16_11-51-04

 

سکانسی از فیلم درخشش

 

آغاز تب انزوا

جک یک توپ کوچک را به دیوار می کوبد و این قانون عمل و عکس العمل را اگر با درخشش فکر تلفیق کنیم قضیه کمی وحشتناک می شود. 

گویی درخشش فکری که باید به صورت تله پاتی میان دو نفر باشد، از جک به سمت خودش بر می گردد او خودش در معرض درخشش ذهن خودش قرار می گیرد و همین باعث می شود که خانواده اش را در آن هزارتوی مخوف گم کند. 

پرخاشگری او نسبت به همسرش نشانه فراموش کردن اوست.

این البته فقط به لایه روانشناختی فیلم مرتبط است حال آنکه فیلم در سایر ابعاد نیز پیش می رود و ادامه پیدا می کند به نظر می رسد که سواری دنی با سه چرخه اسباب بازی، نمادی از مسابقه فضایی میان آمریکا و شوروی باشد و فضای سرد هتل نیز القاگر فضای جنگ سرد است و طرح پیچیده کف پوش نیز بر پیچیدگی ماجرا می افزاید تا نشان دهد که شرایط دولت آمریکا، مردم و شخص کوبریک تا چه حد سخت و طاقت فرسا بوده است.

 

سکانسی از فیلم درخشش

 

تا ابد

کلید واژه ای که در این بخش دوبار تکرار می شود، "ابدیت" است. 

دنی یک بار از دو شبه قربانی شده و یک بار هم از پدر در حال مسخ شدن می شنود که تا ابد

علاوه بر این مشاهده می کنیم که روی پیراهن دنی واژه آپولو یازده نقش بسته که این نشانه به همراه چند نشانه دیگر در این فیلم ،ما را به پروژه فرود انسان روی ماه، مظنون می کند  و مشخص نیست که این راز سفر به ماه است که در اتاق٢٣٧ سر به مهر شده تا ابد قرار است بماند یا جنایتی دوگانه که اشباح دو کودک قربانی نماد آن هستند و یا شاید هم این مسابقه آمریکایی هاست که حتی پس از پایان جنگ سرد باید تا ابد ادامه داشته باشد اما به هر حال همه می دانند که کوبریک نمادهای سفر به ماه را بی دلیل در این فیلم استفاده نکرده است و به طور قطع از این اقدام خود هدفی داشته است که بر ما پوشیده خواهد ماند.

در این فیلم ما با دو مفهوم روبه رو هستیم : یکی احساس فوق طبیعی درخشش فکر که سیستم احساس خطر دنی است و دوم خانه ای در تسخیر ارواح که در مورد آن دیک می گوید : «هر اتفاقی بیفتد می تواند عواقبی در پی داشته باشد(اثر پروانه ای).

61294b80-9286-11e9-bbdb-3be8df9c38e3

 

در سکانس ابتدایی وندی به پزشک می گوید همسرش چند ماهی است که عادت مشروب خوردنش را کنار گذاشته است.

در این سکانس می بینیم که جک دنی را به سینه اش می چسباند و به او محبت می کند که این محبت حقیقتا محبتی است که یک پدر به پسرش دارد .

در نمایی دیگر می بینیم که شدیدا از تهمت وندی نسبت به خود کلافه است .

وندی به جک تهمت زده که دنی را او کتک زده است در حالی که جک این کار را نکرده است و عصبانیت جک از وندی از دید جک کاملا منطقی است زیرا جک عمیقا به دنی علاقه دارد و از این بابت از خود مطمئن است  و می داند به دنی آسیب نرسانده و دیگر به خاطر عهدی که در گذشته با خود بسته محال است به دنی آسیبی برساند .

این علاقه به حدی در جک زیاد است که وقتی در خواب می بیند که زن و فرزندش را کشته ،هنگام بیدار شدن از خواب چنان کودکی می گرید و نکته حساس دیگر اینکه خوابش را برای وندی تعریف می کند .

این تعریف کردن خواب نشان از رابطه ای صمیمانه و صادقانه بین جک و خانواده اش می دهد .

نکته دیگر اینکه جک تلاش می کند رمان بنویسد .اینها اطلاعاتی است که ما از جک دریافت می کنیم ،پس جک در عمق انسانی است که تلاش می کند پدری خوب و یا حتی فردی مفید برای جامعه اش باشد ولی عملا تلاش های او در مقابل نیروهایی عجیب که هیچ توضیح شفافی هم در مورد آنها داده نشده ناچیز و از بین رفتنی است ،البته از دید سازندگان این فیلم .

photo_2022-10-16_12-16-36

 

پشت صحنه فیلم درخشش ، اثر استنلی کوبریک با بازی جک نیکلسون

 

سکانسی از فیلم درخشش

 

خط روشن و درخشان

در انزوا دو چیز یقه بشررا می گیرد عقده ها و پشیمانی ها و اگر کسی در وجودش این دو را نداشته باشد هرگز نباید از تنهایی و حبس بهراسد.

نوار روشن و درخشانی که جک پشت آن می نشیند ، نه تنها مرز خیال و واقعیت بلکه مرز اخلاق و ضد اخلاق است.

 خط روشن و درخشانی که جک پشت آن می نشیند و با دست خود در حالی از آن عبور می کند که پرهیز خود از مشروبات الکلی را می شکند.

 این خط درخشان که در قسمتی از آن ناپیوستگی وجود دارد از دیدگاه کوبریک بسیار واضح و صریح است درست به همان اندازه که روشن است و البته منقطع بودنش نشانی از نسبی بودن و شکسته شدن است.

حد و مرزها از دید کارگردان واضح، روشن و درخشان است به طوری که هیچ راهی برای انکارش نیست که اگر کوره راهی نیز برای انکارش وجود داشت شاید کوبریک هرگز این فیلم را نمی ساخت.

جک که بخاطر ناتوانی در نگارش داستانش به الکل پناه آورده ، در این حالت مستی و پریشانی درگیر مشاهدات و اتفاقاتی میشود که نسبت به وقوعشان در عالم رویا یا واقعیت هیچ نظری نمیتوان داد .(مشاهدات تصویر وصدا رایج دربیماران اسکیزوفرنی)

photo_2022-10-16_13-27-32

 

سکانسی از فیلم درخشش

 

ارواح شیطانی یا عقده های پنهانی؟

دو نمونه تمثیل وجود دارد که شباهت زیادی با نمونه های ادبیات شرق دارد: 

یکی پیرزن عجوزه ایست که گاه به شکل زنی زیبارو جلوه می کند و جک را لجن مال می کند و دیگری " دلبرت گریدی" سرپرست سابق که خود قاتل بوده ، ضحاک وار به مشورت جک می شتابد که صرف نظر منشاء شرقی یا غیر شرقی بودنشان، ذات دوگانه دنیا و به خصوص فریبندگی آمریکا را مورد اشاره قرار می دهد درست همان دوگانگی که در شخصیت جک هست و در سیاست کلان ایالات متحده آمریکا در قامت دو حزب اصلی مشاهده می شود.

آنچه که کوبریک قضاوتش را یک سره به مخاطب می سپارد تشخیص این مسئله است که ریشه مشکلاتی اینچنینی، ماورایی بوده یا انکه روانی است و از آنجایی که هم موضوعات ماورایی و هم موضوعات روانشناختی، پیچیدگی های فراوانی دارند، ای بسا این دو وادی با هم مرتبط باشند.

آقای تورنس (با بازی جک نیکلسون) نویسنده ایست منطقی و متعصب و کسی است که به اخلاقیات و قول و قرارها پایبند است اما تنهایی، که البته منظور کوبریک بیشتر تنهایی شخصیتی است تا تنهایی با مفهوم عام، باعث صعود حیوانگرایی و نزول متناسب انسانیت می شود. 

در این داستان، کابوسها تبدیل به واقعیت می شوند و برعکس، به سکانس خواب دیدن تورنس پشت میز کار و یا حضور پیرزن در حمام اتاق هتل توجه کنید. 

این تبادل حقیقت و مجاز تعبیری برای توجه به بازتاب مسائل روزمره زندگی در ذهن و پس از آن سیستم عصبی است، سیستمی که نماینده و مسئول اخلاق، سیمپتومها یا نشانه های روانی است و بلادرنگ دریافتی های خود را به روشهای مختلف از جمله جنسیت، خشونت و به طور کلی غریزه به بیرون متبادر می کند.

درخشش قصه خشم است، خشمی که اخلاق حیوانی را وقع می نهد و خاستگاهش چیزی نیست جز عقده، حقارتها و کاستیهای شخصیتی یک انسان.

 

 

سکانسی از فیلم درخشش

 

آمریکای خسته

در تاریخ آمریکا جنگ های فراوانی ثبت شده اما هیچکدام به اندازه جنگ سرد برای ایالات متحده سخت و نفسگیر نبود. در دوران جنگ سرد آمریکا توأمان در جبهه های زیادی مبارزه می کرد از تلاش های موفق و ناموفق در آمریکای لاتین گرفته تا جنگ ویتنام و در نهایت انقلاب ایران همه و همه راندهایی از یک مبارزه بزرگ بودند که سال های زیادی به طول انجامید و در نهایت منجر به اجرای طرحی موسوم به طرح بازی شد یک طراحی دقیق و بلند مدت که حریف را وادار می کرد در بخش های غیر ضروری هزینه های هنگفتی صرف کند و انرژی اقتصادی زیادی را بابت مسابقه فضایی به هدر بدهد و همین طرح بود که باعث شد رقیب قدرتمند و باهوش اگرچه در موضوعات مهمی چون تسلیحات و تکنولوژی فصانوردی، از آمریکا پیش بیوفتد اما زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی آنها چنان صدمه دید که ناگهان از پای درآمدند و فروپاشیدند. جنگ سرد با وجود آنکه مجال نداد تا حتی یک گلوله به طور مستقیم میان طرفین شلیک شود، اما دلارها و روبل های هنگفتی را به باد داد. در این میان طبیعی است که آمریکایی ها در پی راهی برای فریب کم هزینه طرف مقابل باشند و اگر جعل فرود روی ماه بتواند هدف آنان را محقق کند چرا باید از آن چشم پوشی می کردند؟

 

هنربازیگری ومسحورکننده جک نیکلسون در فیلم "درخشش" که یکی از بهترین روانی های تاریخ سینما را به نمایش می گذارد.

 

استنلی کوبریک، کارگردان فیلم تحسین شده (The Shining)، در سال ۱۹۸۰ میلادی، این صحنه را ۱۲۷ بار فیلمبرداری کرد.

 

 

وندی: «منو اذیت نکن»

جک: «من نمیخوام اذیتت کنم»

وندی: «به من نزدیک نشو»

جک: «عزیزم، نورِ عمرم، من قصد ندارم به تو آسیبی برسونم. نذاشتی حرفم رو تموم کنم... گفتم قصد ندارم که بهت آسیبی برسونم، من فقط می‌خوام مغزت رو له کنم.فقط می‌خوام همین حالا مغزت رو له کنم!!..»

photo_2022-10-16_14-30-20

 

قسمتی دیگر ازپشت صحنه فیلم درخشش ، اثر استنلی کوبریک با بازی جک نیکلسون

 

سکانسی از فیلم درخشش

 

خون ریزی

استراتژی های بلند مدت ایالات متحده در سرتاسر قرن بیستم، همواره بوی خون می داد در عرصه سیاست های خارجی آمریکا همواره با برنامه های جنگی متنوع، نظامیان خود را مشغول کرده و دامنه این خشونت طلبی گاه و بی گاه دامنگیر جامعه آمریکایی نیز شده است.

این خشونت اما با ذات بسیاری از مهاجرینی که به امید زندگی بهتر، از قاره های دیگری به آمریکا آمدند، سازگار نیست. 

بر خلاف جماعتی که در فیلم دار و دسته نیویورکی ها جز خشونت راهی برای بقا پیدا نمی کردند و یا سودجویانی که در فیلم خون به پا خواهد شد، از هیچ حیله ای برای منفعت بیشتر رویگردان نبودند، بسیاری از مهاجرینی که به آمریکا آمدند آرزویی جز زندگی آرام تر و انسانی تر، نداشتند و این خون ریزی های پیاپی، عامل اصلی اضطراب، نگرانی و دلهره مردم آمریکاست اگر این خشونت ها نبود مردم آمریکا هرگز از چیزی نمی ترسیدند.

در نهایت تله پاتی بین تونی و مرد سیاه پوست هم خیلی به جایی نمی رسد چرا که به محض رسیدن و ورود مرد سیاه پوست به هتل جک با تبر او را از پا در می آورد .البته ورود مرد سیاه پوست باعث می شود جک دست از کشتن وندی بکشد و به سراغ مرد سیاه پوست برود و این باعث فرار وندی از موقعیت خطرناک می شود.

 

پشت صحنه "The Shining " به کارگردانی کوبریک.

نگاه کنید کوبریک چگونه بدون کامپیوتر و جلوه های ویژه روند تولید را طی می کند.

 

پشت صحنه فیلم درخشش و عصبانیت کوبریک از شلی دووال

کوبریک از قصد این حرکات را انجام میدهد تا بازیگران را بیشتر عصبی کند و در نتیجه بازی بهتری از آن ها بگیرد.

 

 پشت صحنه فیلم "درخشش"اثری ماندگار از استنلی کوبریک فقید با هنرنمایی جک نیکلسون​

 

سکانس پایانی فیلم درخشش

 

ژانر کوبریک

نقدها و نظرات فراوانی درباره این فیلم منتشر شده اما هنوز به طور قطع نمی توان ژانر فیلم را تشخیص داد در ابتدا به نظر می رسد که فیلم در ژانر وحشت ساخته شده اما ابعاد روانشناختی فیلم ما را قانع می کند که با اثری روانشناسانه مواجه شده ایم و از طرفی ابعاد اجتماعی، سیاسی و تاریخی فیلم نیز به هیچ عنوان قابل انکار نیست و از همه بدتر اینکه این ابعاد متأثر از هم بوده و چالش های فراران و پیچیده ای را در ذهن مخاطب شکل می دهد و در کل تمام این مسائل باعث می شود که ما برای این فیلم استثنا قائل شویم و بگوییم که فقط در ژانر کوبریک قرار دارد گونه ای از فیلمسازی که فقط متعلق به اوست و در سرتاسر فیلم روحش در آن جریان دارد.

در نهایت سه موضوع درباره فیلم قابل جمع بندی است:

اول نظریه توطئه

مطالب و فرضیات فراوانی مبنی بر جعل واقعه فرود انسان بر ماه مطرح شده است که در فیلم نیز بارها مورد اشاره قرار گرفته است که باعث شده برخی خود کوبریک را در جعل فرود انسان بر ماه دخیل بدانند حال آنکه حدس احتمال همین فرضیه از سوی کوبریک، محتمل تر است. همچنین در مورد واقعیت فرود انسان بر کره ماه، دلایل و شواهد فراوانی مطرح شده که اصالت قضیه را به شدت زیر سؤال می برد اما این شواهد و دلایل آنقدر قوی نیستند که بتوانیم فرضیه توطئه را تأیید کنیم از طرفی شواهد و دلایل ارائه شده نیز آنچنان ضعیف نیستند که بتوانیم به سادگی از کنارش عبور کنیم و به نظر می رسد که این موضوع نیز به لیست ابهامات آمریکایی ها اضافه شده باشد در کنار ابهامات بزرگ دیگری همچون ترور کندی، رسوایی واترگیت، یازده سپتامبر و ... 

دوم آمریکا

واقعیت این است که ایالات متحده آمریکا جزو اصلی ترین موضوعات فیلم است که در طول فیلم نمادها و نشانه های زیادی در این رابطه ارائه می شود. فضای حاکم بر فیلم به طور کامل منطبق بر فضای آمریکا در ابتدای دهه٨٠ است با تمام آن اضطراب ها، سردرگمی ها و خستگی هایی که مردم آمریکا در آن سال ها تجربه می کردند و در این میان اشارات مستقیم و غیر مستقیم فراوانی هم به تاریخ و پیشینه آمریکا شده است به طوری که نمی توانیم به هیچ وجه این فیلم را فقط یک اثر روانشناختی فرض کنیم.

سوم ابهامات فیلم

در این اثر ابهامات زیادی وجود دارد که مشخص نیست هدف کوبریک از طرح آنها چه بوده. آیا قصد داشته به مخاطب هشدار بدهد یا اینکه با شیطنت، مخاطب را سرکار بگذارد و یا حتی اینکه به زمامداران آمریکا پورخند بزند و گوید که من راز شما را فهمیدم. واقعاً مشخص نیست که نیت اصلی او چه بوده است.

یکی از مهم ترین ابهامات فیلم اتاق٢٣٧ است که فلسفه انتخاب این عدد هنوز مشخص نیست عده ای آن را به فاصله زمین تا ماه نسبت می دهند که البته٢٣٨ هزار مایل است و شاید کوبریک با یک واحد کمتر خواسته بگوید که آنها به ماه نرسیدند این در حالیست که ٢٣٧ سال قبل از تولید فیلم، سالی بود که توماس جفرسون به دنیا آمده بود یکی از رؤسای جمهور اولیه آمریکا و یکی از امضا کنندگان اصلی و البته نویسنده بیانیه استقلال آمریکا که در امور زمامداری، سرلوحه سیاستمداران آمریکایی محسوب می شود اما هیچکدام از اینها قابل اطمینان نیست و فقط فرضیاتی غیرقابل آزمون محسوب می شوند.

از دیگر ابهامات فیلم، اشاره به جان اف کندی است که در ابتدای فیلم در ساحت مدیر هتل ظاهر می شود کسی که اولین بار و در ابتدای دهه٦٠ اعلام کرد که تا اخر دهه٦٠ فرود انسان روی ماه توسط آمریکایی به انجام خواهد رسید و هرگز مشخص نشد که آیا ترور جان اف کندی با پروژه فرود انسان روی ماه ارتباط دارد یا خیر.

از دیگر ابهامات فیلم اشاره به یک خرس در کنار یک مرد است که اگر خرس را نماد روس ها بدانیم، شاید بتوان مطرح کرد که کوبریک پایان جنگ سرد را دوازده سال زودتر پیش بینی کرده است و این صحنه ما را به یاد اصطلاح ازدواج لیبرالیسم و سوسیالیسم می اندازد که پس از پایان جنگ سرد رایج شده بود که برای توضیح احزاب سوسیال دمرکراسی کاربرد داشت. 

در کل باید گفت که کوبریک موجود عجیبی بود که فیلم هایی فراتر از سینما می ساخت مردی که زیاد می دانست اما زیاد حرف نمی زد.

 

این پشت صحنه کامل فیلم درخشش را از دست ندهید. 

 

 

استنلی کوبریک، فیلم معروف "درخشش" را طوری کارگردانی کرد که دنی لوید بازیگر خردسال فیلم هیچگاه متوجه نشد در حال بازی در یک فیلم ترسناک است! 

photo_2022-10-16_15-33-49

 

این فیلم در واقع نگاه جامعه شناسانه و روان شناسانه به خشونت دارد.

جک نماد انسان کامل است که همه چیز دارد، زن و فرزند دارد. حتی به نظر فردی فرهیخته است. آدمی منظم و مقرراتی است. الکل را ترک کرده. ولی همین آدم در هتل که نماد جامعه است اگر مراقب خود نباشد به سقوط میرسد که همانطور شد. در مقابل همسر و پسرش که در حد او کامل نیستند با قبول ضعفها و جبران آن بوسیله اعتماد و عشق به یکدیگر از این مهلکه جان سالم به در میبرند. 

این نکته جالبی است، این دو هرچند که از سقوط فرد دیگری در این جامعه لطمه میخورند(همسر و پدرشان را از دست میدهند) اما این یک بهای اندک است در مقابل نجات خودشان.

تورنس گمان می کرد این مناظر شگفت انگیز کوه های راکی و آرامش هتل ،فضا و وقت کافی را برای خلق شاهکار ادبی اش به او خواهد داد. 

متاسفانه قبل از اینکه جرقه ای برای شعله ور شدن خلاقیت تورنس زده شود، محیط او را تحت تاثیر قرار داده و باعث تغییر شخصیت او شد. 

این هتل مارپیچی است تو در توهزارتویی کلاستروفوبیک (بیماری ترس از فضای تنگ) در چشم انذازی شوم است.

نمونه بارز یک شخصیت  متوهم و دیگر آزار است وشیزوفرنی.

راهروهای مارپیچ و معمایی بیرون هتل  نماینده مشکل پیچیده روانی هستند. دنی و مادرش از این گرفتاری بیرون می آیند چون هردو نقص روانی خود را به گونه ای جبران کرده اند اما تورنس در وسط این مخمصه منجمد می شود.

 از رود خون گرفته تا دوقلوهای وحشت زده، کوبریک با استفاده از جلوه های دیداری توانسته وحشتی خالص بیافریند، به طوریکه برخی از تصاویر و شات های این فیلم در تاریخ ژانر وحشت ماندگار شدند.

کوبریک قصد ندارد بیننده را از فیلم بترساند، بیشتر او نیت دارد که بیننده را از «بشر» و پیچیدگیهای روانی او بترساند.

 او خاطرنشان می سازد که همه افردبشر قاتل بالقوه هستند و باید این خشونت ذاتی در زمینه و بستر مناسب قرار بگیرد تا احیا بشود.

photo_2022-10-16_15-44-09

در انتها عکسی از جک با تاریخ ۲۱ ژوییه ۱۹۲۱ وجود دارد که جزء اصلی ترین بانیان هتل است وپیرو این عکس صدای دست مهمانان او را به سالن جشن دعوت می کند.

احترام هایی را در طول فیلم از سمت روح هایی که جک با آنها مواجه می شود را می بینیم که نسبت به جک ادا می شود و در واقع تمام آن روح ها جک را رئیس خود خطاب می کنند .احتمالا سازندگان فیلم می خواهند بگویند جک همان رئیس هتل است که دوباره متولد شده است(تناسخ) .

آهسته آهسته که تیتراژ پایانی ناپدید می شود به جای صدای دلنواز موسیقی صدای دست زدن جانشین آن می شود شاید این نشانه ای از شکوهی ناممکن اما فرضی باشد.درست مثل دکتر استرنج لاو که در صحنه ی پایانی آهنگ باز همدیگر را خواهیم دید به عنوان آخرین شوخی به ما میگویید که دوباره همدیگر را خواهیم دید “، نمیدانم کجا نمیدانم چه وقت اما به هرحال دوباره در یک روز افتابی همدیگر را خواهیم دید” البته با دعوتی محبت آمیز به خنده.

photo_2022-10-16_15-46-13

 

بخش هایی از پشت صحنه ی فیلم درخشش ساخته ی استنلی کوبریک

با بازی «جک نیکلسون» و «شِلی دووال»

حال و روز خانواده تورنس در انتها و ابتدای فیلم درخشش!

photo_2022-10-16_16-10-50

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها