{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"تعادل" کرت ویمر

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"تعادل" کرت ویمر
کدخبر : 16176

توازن (به انگلیسی: Equilibrium) یک فیلم علمی-تخیلی و پادآرمان‌شهری محصول ۲۰۰۲ آمریکا است. فیلم‌نامهٔ آن توسط کرت ویمر نوشته و توسط خود وی کارگردانی شده‌است. در این فیلم کریستین بیل به ایفای نقش پرداخته است.

به گزارش هنر ام‌روز، «توازن» داستان زندگی مردم پس از جنگ جهانی سوم است؛ ظلم و فساد و تباهی جهان را فرا گرفته. رهبری با اتکا به نیروی نظامی به تصرف کل جهان می‌پردازد و برای جلوگیری از جنگ جهانی چهارم که موجب نابودی نسل بشر می‌گردد، با مجبور کردن مردم به مصرف انواع مختلف دارو، احساسات را در مردم سرکوب می‌کند. چرا که او معتقد است روح ستیزه‌خوی بشر ریشه در احساسات او دارد. این دارو برای از بین بردن و خنثی نمودن احساسات منفی در انسان استفاده می‌شود ولی باعث می‌شود که احساسات خوب هم از بین بروند. کسانی که از این دارو استفاده نکنند به عنوان مجرم، محکوم به اعدام با سوزاندن هستند. در حقیقت بروز احساسات در این فیلم یعنی مصرف نکردن دارو و داشتن احساسات است که سرنوشتی جز اعدام ندارد. در سرتاسر محیط این فیلم رهبر به مردم دربارهٔ نفرت و جنگ و اثرات داشتن احساس می‌گوید.

 

مقدمه ای بر فیلم تعادل

سازمان های عصر  ما از پیچیدگی های خاصی برخوردارند. 

هر سازمانی ابعاد پیدا و پنهانی دارد که هر کدام به صورت مجزا و متقابل قابل بررسی است درست مثل وجود انسان که دارای ویژگی های پیدا و پنهان فراوانی است و سازمان ها نیز متأثر از پیچیده تر شدن انسان ها، پیچیده تر شده اند.

در گذشته ابعاد ماشینی سازمان که بر موجودیت کار استوار شده بود تعیین کننده حجم اصلی موضوعات سازمان بود اما امروزه شاهد وجود سازمان هایی هستیم که کار و بیانیه مأموریت و حتی فرایندهای کاریشان از موضوعیت چندانی برخوردار نیست و سرچشمه عمده موضوعات سازمانی از حواشی نامرتبط است.

 در روزگار ما سازمان ها ممکن است آنچنان پیچیده باشند که هیچ کدام از اعضای سازمان از صدر تا ذیل به آن اشراف کامل نداشته باشند بنابر این از همه کسانی که به هر شکل با امور مدیریتی در ارتباط هستند دعوت می کنیم که برای تماشای این فیلم جذاب و سرگرم کننده با ما همراه باشند.

امیدوارم در کنار ما از تماشای این فیلم لذت ببرید.

 

تریلر فیلم تعادل

 

 

سکانس ابتدایی تعادل

 

طبیعت بی ثبات انسان

واقعیت این است که ابعاد و ویژگی های فنی سازمان که در مباحث تئوری سازمان ها مطرح می شود، در نهایت متأثر از یک واقعیت است و آن واقعیت این است که سازمان چیزی نیست جز برآیندی از چندین و چند انسان.

 فیلم با نشان دادن صحنه هایی از جنگ ‌های جهانی اول و دوم و نیز جنگ‌های بزرگ و طولانی و دیکتاتورهای آن ها آغاز می‌شود.

 پس از نمایش تصویر استالین، هیتلر و صدام در دقایق ابتدایی، راوی ادعا می‌کند که جنگ جهانی سومی نیز در سال‌های ابتدایی قرن ۲۱ ام روی داده است و انسان های باقی مانده برای نجات از جنگ، نیروی پلیس ویژه‌ای به نام راهبین مبارز (Grammaton clerics) در شهر لیبریا (آزاد شهر) به وجود آورده اند.

 سمت و سوی سیاسی فیلم کاملاً روشن است و کارگردان به اصطلاح شمشیرش را از رو بسته است.

کنترل و سرکوب احساسات و عواطف انسانی، از دیدگاه فیلمساز راهکاری است که برای رستگاری بشر به نمایش گذاشته شده و در ظاهر نیز بسیار با شکوه و گیراست.

 نابودی آثار هنری پیامد افراط در جمع گرایی است که اجازه هیچ خلاقیتی را به انسان نداده و روحیه آزاد اندیشی را از انسان می گیرد. 

شیوع فرهنگ جمع گرایی در یک مجموعه اگرچه منجر به تقویت ادبیات صنفی درون سازمانی و انسجام فرایندهای کاری می شود اما به دلیل ایجاد محدودیت در به کارگیری دیدگاه های نو، همواره منجر به بالا بودن آمار فرصت های نوین از دست رفته می شود.

پس از این مقدمه در سکانس ابتدایی فیلم، هجوم این نیروهای ویژه به یک مرکز مخفی را می‌بینیم؛ محلی که افرادی به نام مجرم احساس(sense offender) در آن جمع شده‌اند.

 محل تجمع بر خلاف محیط لیبریا پر از هنر است، چنان که نشانه هایی از فیلم، موسیقی و فرش را در آن می‌بینیم. 

وظیفه‌ی راهبین مبارز، شناسایی مجرمین احساس و نابود کردن مظاهر احساسات است.

در این قسمت ازسکانس با راهبی به نام پرستون آشنا می‌شویم که راهب ارشد است و توانایی خارق‌العاده‌ای در پیدا کردن آثار هنری مخفی شده دارد. پرستون یک دختر و یک پسر دارد، پسری که داوطلبانه برای آموزش به صومعه می‌رود. همسر وی مجرم احساس بوده و سوزانده شده است. مردی به نام پارتریج همکار او ست که تحرکات مشکوکی در پایین شهر دارد.

در تمام طول فیلم، تلویزیون‌های بزرگی در لیبریا وجود دارد که سخنان پدر (father) را پخش می‌کنند. پدر معتقد است که منبع ظلم بشر به یک‌دیگر “توانایی احساس داشتن” است و با قلع و قمع آن، بشر به آرامش می‌رسد. می گوید بیماری در قلب انسان‌ها ست و آن‌ها به طور ذاتی نسبت به جنگ کشش دارند. (مشابه نیروی خشم در نظریه‌ی روان‌تحلیلی فروید) و این احساسات باعث ایجاد خشم، غم، جنگ و نفرت می‌شوند. پس باید این احساسات منفی را نابود کنیم و البته برای ایجاد تعادل و توازن، احساسات خوب هم باید از بین بروند.

 

سکانسی از فیلم تعادل

 

رابطه قدرت و کنترل

طبق نظریه قدرت - کنترل، صاحبان قدرت همواره در جهتی تصمیم گیری می کنند که منجر به کاهش کنترل آنها بر محیط اطراف نشود و بلکه بیشتر هم بشود این رابطه تشدید کننده ای که همواره بین قدرت و کنترل برقرار است در صورتی که با ابزارهای تعدیل کننده ای چون قوانین رسمی و آداب فرهنگی، تعدیل نشود موجبات ایجاد ناعدالتی را فراهم آورده و معضلات گوناگون را نظیر ایجاد حلقه های اقتدارگرا و کاهش گردش اطلاعات را شکل می دهد

جرم بودن عواطف و احساسات موضوع بسیار دور از ذهنی محسوب می شود اما رصد کردن احساسات و عواطف چندان هم دور از ذهن نیست به خصوص در جوامعی که به دیکتاتوری عادت کرده اند و افراد قانع شده اند که به خاطر حفظ امنیت باید حتی اطرافیان خود را نیز فدا کرد.

پرستون پی می‌برد همکارش" پارتریج " یک مجرم احساس است، به محل “کتاب خواندن” او رفته و شخصا او را می‌کشد و از این نقطه است که تحولات پرستون آغاز می‌گردد.

بعد از این که پریستون، راهب ارشد، نزدیک ترین همکار خود، پارتریج  را به علت خواندن شعری، به این مضمون  که:

 "من مفلس چیزی به جز رویاهایم ندارم." که در عین سادگی اهمیت رویاهای سلب شده  بشری در نظام توتالیتر  را که از احساسات انسانی تغذیه می شوند را بیان می کند، اعدام می کند و  پس از فراموشی دوزهایی از داروی متعادل ساز خود، پریستون ، همسرش را که به علت سر باز زدن  از مصرف پروزیم به جوخه های آتش سپرده ، به یاد می آورد، نگاه او به خانواده و اطرافش نو می شود. 

در صف موجودات مسخ و ماشینی و در عبور از راهروها و گذرها و در بین کسانی که به چپ و راست نگاهی ندارند، او نگاه کردن را تجربه می کند.  نگرانی هم جز احساساتی می شود که هرگز نداشته است .پارانویای این که دنبال می شود آزارش می دهد.

 

سکانسی از فیلم تعادل

 

انسان بی روح و ماشینی یک ابزار مناسب برای حاکمیت خودکامه است تا با ساختن توجیهات مناسب و دروغ پردازی های رسانه ای گسترده، بتواند افکار عمومی را به سمت و سوی تأمین منافع خود هدایت کند. 

بر خلاف تصورات عامه مردم، احساسات و عواطف انسان موضوعی غیرعقلانی و غیرمنطقی محسوب نمی شود حتی در صورت بی ثباتی و ناپایداری مفرط نیز عواطف بشری جزء جدایی ناپذیر وجود انسان است طوری که عده ای از نظریه پردازن علوم انسانی عواطف و احساسات را سطح دیگری از تفکر و نوع دیگری از عقلانیت می دانند.

جملاتی که در فیلم می شنویم برای ما بسیار آشناست و فضای فیلم اگرچه در ظاهر علمی-تخیلی نمایش داده می شود اما برای ما به شدت واقعی و آشناست چرا که با چشمان خود دیدیم آنانکه دین را افیون توده ها می دانستند، خود آنچنان افیون زده و متوهم شدند که هیچ اعجازی قادر به نجاتشان نبود و آنانکه دم از جامعه توحیدی بی طبقه می زدند خود در رأس عمیق ترین شکاف های اجتماعی به نرخ روز نان خوردند و شیفتگان کرملین دست آخر نه به پیونگ یانگ، نه به هاوانا ، نه به هانوی و نه حتی به پکن و مسکو بلکه در نهایت ذلت و اوج حقارت به غربی ترین شهرهایی گریختند که برای ویران کردنش تز می دادند و هیچکس از آنها نپرسید شما که عاشق کومونیسم بودید چطور شد که به واشنگتن پناهنده شدید؟!!

دراین آینده فاشیستی،( پس از سومین جنگ خانمان برانداز جهانی)، جهان در بند نظامی سخت گیر شده که با سرکوب کردن احساسات، مدعیست جنگ را حذف کرده است: اندیشه برتر حاکم مدعیست که علت تمام جنگ ها و کشتارها ، احساسات و درک لذات بشری است ، پس تخدیر و کنترل احساسات به تعادل و آرامش منجر خواهد شد. 

کتاب،موسیقی و هنر به شدت قدغن شده اند و احساس کردن جرمی ست که سزاوار مرگ است.

در شهر، مراکزی به نام مراکز توازن وجود دارد که احساسات افراد را به وسیله‌ی دارویی غم‌زدا، پروزیوم، تنظیم می‌کند. تزریق پروزیوم باعث سرکوب تمام احساسات می‌شود.

 پروزیم که داروی آنتی دپرسانت قوی است(شبیه پروزاک که داروی موجود عصر ماست)، روزی دو بار توسط افراد به خودشان تزریق می شود تا نظم نظام بی احساس، تثبیت شود.

پر واضح که تخدیر و نابودی احساسات به وسیله بسیاری از انسان ها پذیرفته نمی شود، عده ای از دریافت دارو سر باز می زنند و در خرابه ها به شکل پنهانی زندگی می کنند تا احساساتی نظیر شادی و غم و تلاطم ها و آفرینش ها ی هنری و لذت درک و حس خود را حفظ کنند.

 حکمرانان چنین سرزمینی (لیبریا) که بر خلاف نامش سرزمین نقض آزادی های انسانی است، آن ها را تعقیب می کنند تا هر عصیانگری مخالف این اندیشه را بکشند.پس با ایجاد این آرامش دروغین ، ستیز و کشتار  نه تمام نشده ، بلکه صورتی مداوم و تغییر یافته بخود میگیرد !

 

سکانسی از فیلم تعادل

 

تفاوت در نوع حاکمیت

معیاری که می توان انواع حاکمیت را بر اساس آن تقسیم بندی کرد نه  نوع رابطه احزاب با حاکمیت است و نه جایگاه مجالس در حاکمیت بلکه تنها معیار ایجاد تفاوت در انواع حاکمیت، موضوع قانون است.

در کل قانون هر چقدر عینیت بیشتری داشته باشد، موضوعات حاکمیتی واضح تر و ابهامات نقش ها کمتر و در کل قضاوت ها همسان تر خواهد بود اما وقتی که قانون عینیت نداشته باشد، حاکمیت اسیر قضاوت های ذهنی خواهد شد و ابهامات بیشتر، اعتماد کمتر و در نهایت منجر به تبعیض، فساد و جنایت خواهد شد.

یکی از موضوعات بحث برانگیز در این فیلم، موضوع هنر است.

 مهم نیست که فلسفه هنر چیست یا اینکه تعریف درست هنر کدام است بلکه مسئله نحوه تعامل با هنر است بسیاری از حاکمان مستبد عات دارند که موضوعات هنری را با جایگاه سیاسی خود تطبیق دهند و هنرمندان را به دو دسته همراه و غیر همراه تقسیم کنند این کار در واقع همان نابود کردن هنر است چرا که بسیاری از هنرمندان قادر به باج دادن نیستند و هیچ حاکمی هم نتوانسته که تمام یا دست کم بخش مهمی از آثار هنری را در مدح خود بشنود.

امروزه با گسترش ارتباطات  به جرات میتوان گفت که کنترل احساسات توده امکان پذیر است البته نه به صورت تخیلی که در فیلم آمده بلکه به شکل تزریق داده های نادرست به افراد بشر.

تزریق دارودرواقع نمادی از شستشوی مغزی جهت وادار سازی به اطاعت کورکورانه است.

 پرستون که خود آثار تکرار ناشدنی ای  هنری  مانند مونالیزای داوینچی را به آتش کشیده و چنین اتفاق مهمی ،  ملهم هیچ حسی در او نبوده است، از شنیدن قطعه ای از موسیقی جاز که در دنیای شورشیان می شنود به وجد می آید و متلاطم می شود. و عشق را در برخورد با دوست دختر همکار اعدامی اش تجربه می کند. رنگ قرمز روبانی کوچک  متعلق به زنی ، در دنیای سیاه و سپید و خاکستری پریستون ، شورانگیز و محرک می شود.

 

 

سکانسی از فیلم تعادل

 

جنبش های مقاومت

سیستم های حاکمیتی فاسد و مستبد همواره در معرض تهدید جنبش های مقاومت هستند جریاناتی متشکل از افراطی ترین مخالفان حاکمیت که هیچ امیدی به تأمین حتی بخش ناچیزی از خواسته های خود در چهارچوب مستقر را ندارند و پیوسته به دنبال فضای جدیدی برای تنفس هستند این جنبش ها مرگ در راه آرزوهایشان را به زندگی تحت سلطه حاکمیت مستبد ترجیح می دهند. 

سیستم های حاکمیتی هر چقدر که مستبدتر باشند در برخورد با مخالفان خشن تر رفتار می کنند و همین خشونت است که اگر از حد بگذرد منجر به ایجاد هسته های اولیه مقاومت می شود. 

بسیاری از سیستم های حاکمیتی با وجود فساد گسترده و استبداد فراگیر، تلاش می کنند که فضا را بیش از حد امنیتی نکنند و مخالفان را به سمت تشکیل هسته های مقاومت سوق ندهند چرا که اگر این اتفاق رخ دهد چاره ای جز یک درگیری تمام عیار باقی نمی ماند که نتیجه ای جز حذف کامل یکی از طرفین درگیری باقی نمی ماند چرا که این مسیر برگشت ناپذیر است.

 

سکانسی از فیلم تعادل

 

برخورد با زیرزمین حذف یا تخلیه؟؟؟

هر سیستم حاکمیتی ممکن است دارای درجات مختلفی از فساد و استبداد باشد و به تبع آن عده ای دربرابر این فساد و استبداد واکنش نشان داده و سعی می کنند برای خود فضایی را مهیا کنند که به دور از چشم حاکمیت باشد که به این فضا اصطلاحاً زیر زمین گفته می شود.

سیستم های حاکمیتی بدوی تر و ساده تر همواره به دنبال حذف فیزیکی و برخورد نظامی با زیرزمینی ها هستند اما سیستم های حاکمیتی با هوش تر به جای برخورد فیزیکی و قهرآمیز ترجیح می دهد که ترتیب خاصی اتخاذ شود که به موجب آن زیرزمینی ها احساس بهتری داشته باشند و کم کم از زیر زمین خارج شوند به این ترتیب دیگر نیازی به حذف آنها و حتی مباحثه با آنها نیز وجود ندارد البته باید توجه کرد که حاکمیت ایدئولوژیک قادر به اجرای این استراتژی نیست چرا که لازمه اجرای این ترفند این است که حاکمیت هر ارزشی به جز قدرت را بی ارزش بداند تا بتواند با زیر پا گذاشتن هر ارزش و آرمانی، مخالفان را به خروج از زیرزمین راضی کند.

 

سکانسی از فیلم تعادل

 

خیانت و فروپاشی

سیستم های فاسد و مستبد تا زمانی که در اوج قدرت هستند به نظر شکست ناپذیر می آیند اما با کوچکترین تهدیدی به خود می لرزند و خیلی زود دچار ضعف می شوند این نوع حاکمیت که از پشتوانه عمومی برخوردار نیست، فقط کافیست که در مسیر فروپاشی قرار بگیرد تا با خیانت های بزرگی مواجه شود.

در قرن جدید سیستم های حاکمیتی فاسد با نهضت های مقاومت و جریانات برانداز مستقل سرنگون نمی شوند بلکه فقط و فقط با خیانت نیروهای ارشد نظامی سرنگون خواهند شد.

 بر خلاف تصور عموم، در سیستم های حاکمیتی فاسد و مستبد این مدیران ارشد و سیاستمداران اصلی نیستند که خیانت می کنند بلکه سران ارشد نظامی و امنیتی کار را تمام می کنند و تیر خلاص را شلیک می کنند چرا که در سیستم های حاکمیتی مستبد، سیاستمداران فاقد قدرت براندازی هستند واز طرفی زیر ذره بین نیروهای امنیتی هستند اما نظامیان ارشد که هیچکس فکرش را هم نمی کند این افراد خائن باشند و تحت هیچ کنترلی هم قرار ندارند به سادگی می توانند از پشت خنجر بزنند و کار را یکسره کنند. 

اگر به نظام های حاکمیتی سرکوب شده در همین دو دهه اخیر نگاه کنیم متوجه می شویم که اعتراضات گستره مردمی و نه حتی دخالت های ابرقدرت های خارجی نمی توانست باعث تغییر شود و حلقه تکمیل کننده خیانت نیروهای ارشد نظامی و امنیتی بوده است که تغییرات موسوم به بهار عربی و حتی کمی قبل تر سقوط صدام حسین، اگرچه در ظاهر با جنگ های تمام عیار و انقلاب های گسترده اتفاق افتاد اما صاحب نظران به خوبی می دانند که خیانت سران ارشد نظامی و امنیتی در تمام این پروژه ها چه نقش پر رنگی داشت.

 

 

دیدنش برای آخرین بار، فقط شرایط رو برای کاری که میخوای انجام بدی سخت می کنه.

14762752-6919-a

 

 

سکانس پایانی فیلم تعادل

 

صلح جاویدان

در یکی دو قرن اخیر ، انسان به مدد چیره شدن تفکر آزاد بر ارزش های موروثی، توانست مرزهای تکنولوژی را آنچنان جا به جا کند که بسیاری از آرزوهای محال اش تبدیل به خاطرات روزمره شدند. 

پدیده هایی که پدران ما در رویاهای خود نیز نمی توانستند تجربه کنند امروز برای ما کاملاً عادی و بدیهی هستند اما با وجود این تحولات عمیق و تغییرات شگفت انگیز آرزوهای زیادی همچنان دور از دسترس هستند آرزوهایی مانند صلح پایدار و فراگیر که تکنولوژی هرچقدر هم پیشرفت کند باز هم از تحقق این رویا عاجز خواهد بود رویایی که سقراط های زیادی به خاطرش محاکمه شدند و تامس مورهای زیادی به آن عشق ورزیدند و  چه گواراهای زیادی به خاطرش جنگیدند و حسین های زیادی را به خاطرش سر بریدند اما این رویا همیشه دور ماند و هر چه هم گذشت، دورتر شد که نزدیک تر نشد به نظر می رسد که رویاهایی مانند صلح جاویدان ، خوشبختی عمومی و تکامل بی بازگشت تمدن، برای بشر قابل تحقق نیست.

فیلم تعادل"Equilibrium "

جدال عشق است بر قدرتی عظیم و به ظاهر خلل ناپذیر و ضد احساس .

در سکانس آخر فیلم می‌بینیم که راهب ارشد"پریستون" توانسته است به تشکیلات پدر نفوذ کند و مشخص می‌شود که پدر، سال‌ها پیش مرده است! هرچند که به خاطر عدم حضور او در جامعه، هیچ‌کس از این مسئله مطلع نیست. 

کاخ شورا که جانشین پدر در آن مستقر است پر از آثار هنری است.

پایان فیلم پیروزی عشق است بر قدرتی عظیم و  به ظاهر خلل ناپذیر. 

انگیزه و جزم پریستون  برای مبارزه با یاد آوردن مری  که اسمش هم قداستی دارد ، تقویت می شود و در صحنه آخر  فیلم،  خاطره مری با لمس روبان قرمز مری در دست های پریستون  زنده  می شود در حالی که به شورشیان تازه رها شده ای  نگاه می کند که منقلب  و آزادانه در لیبریا می دوند.

14762759-4042-a

 

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها