{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"دار و دسته‌های نیویورکی" مارتین اسکورسیزی

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"دار و دسته‌های نیویورکی" مارتین اسکورسیزی
کدخبر : 16177

دار ودسته‌های نیویورکی (انگلیسی: Gangs of New York) فیلمی آمریکایی در ژانر درام تاریخی حماسی و به کارگردانی مارتین اسکورسیزی است که در ۲۰۰۲ منتشر شد. فیلم‌نامهٔ این فیلم را جی کاکس، استیون زایلیان و کنت لونرگان بر پایهٔ کتاب ۱۹۲۷ به همین نام نوشته‌اند. اسکورسیزی ۲۰ سال را صرف توسعهٔ این پروژه کرد و درنهایت هاروی واینستین و کمپانی تولیدی‌اش، میرامکس فیلمز امتیاز انتشار اقتباس از کتاب را در سال ۱۹۹۹ به دست آوردند.بازیگران اصلی این فیلم لئوناردو دی‌کاپریو، دنیل دی-لوئیس و کامرون دیاز هستند و جیم برودبنت، جان سی ریلی، هنری توماس، استیون گراهام، ادی مارسن و برندن گلیسون در نقش‌های مکمل حضور دارند.

به گزارش هنر ام‌روز، مقدمه ای برای تحلیل فیلم دار و دسته‌های نیویورکی

رفتار و قضاوت

فیلم دار و دسته نیویورکی را جزو بهترین فیلم های مرتبط با تاریخ آمریکا می دانند.

 مرور بخشی از تاریخ شهری که پایتخت اقتصاد دنیاست، بسیار جذاب است به خصوص برای کسانی که به تاریخ معاصر علاقمند باشند.

گذشته از جذابیت های سینمایی زیادی که در این فیلم وجود دارد، توجه به موضوع تحلیل رفتار و خطاهای شناختی می تواند با دقت بیشتری توسط مدیران مرور شود چرا که مدیران به صورت دائمی و گاه ناخودآگاه، در حال تحلیل رفتار دیگران و قضاوت درباره افراد هستند. 

تحلیل رفتار دیگران که مبنایی برای قضاوت درباره آنها را شکل می دهد، حتی برای متخصصین با تجربه نیز فرایندی به شدت خطاپذیر است از این رو مدیران همواره باید قضاوت های خود درباره دیگران را پایش کنند تا احتمال قضاوت نادرست در اثر خطای شناختی کاهش یابد.

خلاصه فیلم:

در خلال جنگ‌های آمریکا طی سالهای ۱۸۴۰ تا ۱۸۵۲، شهر نیویورک بر اثر جنگ‌های بین آمریکایی‌های بومی و ایرلندی‌های مهاجر به کوره‌ای داغ از آتش مبدل شده‌است.

بیل کاتینگ قصاب (با بازی دانیل دی-لوئیس) سر دسته آمریکایی‌ها حریف ایرلندی خود کشیش والن (با بازی لیام نیسون) که سردسته گروهی ایرلندی به نام خرگوش‌های مرده‌است را می‌کشد و آمریکایی‌ها پیروز می‌شوند. بعد از گذشت شانزده سال پسر کشیش، آمستردام (با بازی لئوناردو دی کاپریو) به نیویورک بازمی‌گردد تا از بیل به خاطر مرگ پدرش انتقام بگیرد. آمستردام ابتدا به عنوان دوستی وارد محفل او می‌شود ولی بعد به خاطر خیانت دوستش هویتش آشکار می‌شود. حالا او و جنی (با بازی کامرون دیاز) دوباره با کمک بازماندگانی از جنگ گذشته در حال جمع کردن گروه خرگوش‌های مرده برای دومین بار هستند.

 

 

تیزر معرفی دار و دسته نیویورکی

 

 

سکانس ابتدایی دار و دسته های نیویورکی

 

سرزمین های جدید از فرصت های تازه تا خشونت های تازه.

در قرن نوزدهم که مهاجران اروپایی به طور کامل قاره جدید را تصاحب کردند، فصل تازه ای در جدال های قومیتی شکل گرفت. 

جدالی که بخشی از آن ادامه درگیری های قومی و قبیله ای از قاره مبدأ بود و بخش مهم تر آن به تصاحب فرصت های جدید در قاره جدید مربوط میشد و از همه مهم تر ، تصاحب قدرت و ایجاد سلطه بر دیگران بود.

در فضای کسب و کار نیز بر خلاف تصور عامه مردم، فرصت های طلایی، جوایز قرعه کشی نیستند که نابه هنگام سر از کیسه کسی در بیاورند بلکه موقعیت هایی هستند که باید برای تصاحب آن هزینه کرد، به خطر افتاد و جانانه جنگید.

 قاره جدید یکی از مهم ترین مصداق های فرصت است که برای تصاحب آن خون های زیادی ریخته شد و جنایات فراوانی در تاریخ به ثبت رسید.

بخشهای زیادی از داستان فیلم سالهای دهه ی 1860 میلادی رو روایت میکنه.

 زمانی که ایالات متحده آمریکاکه البته اون موقع چندان هم متحد نبودن! در گیر جنگ داخلیه و نیویورک سیتی از بزرگترین و مهم- ترین شهر های آمریکا پذیرای مهاجرین ایرلندیه.

 نزاع بین بومیان نیویورک و مهاجرین ایرلندی محور اصلی داستان رو تشکیل میده.

فیلم با صدای اصلاح صورت و ریش کشیش والن و سپس تـصویر او آغـاز می‌شود.

اسکورسیزی نیز در این فیلم جامعه‌ای‌ نیازمند‌ اصلاح و تغییر را نشان می‌دهد که درگیر تنش‌های ناشی از تضادهای داخلی خود است.

وقتی که پدر خودش را با تیغ زخمی می‌کند، پسرش خون را از روی تیغ پاک می‌کند. پدر می‌گوید: “هیچوقت نگذار خون جاری شود”.

«مارتین اسکورسیزی» ما را به دیدن مهاجرانی که با چاقو، تبر و ساطور می‌جنگند تا در اواسط قرن نوزدهم تکه‌ای از خیابان‌های نیویورک را تصاحب کنند دعوت می‌کند.

در خلال جنگ‌های آمریکا طی سالهای ۱۸۴۰ تا ۱۸۵۲، شهر نیویورک بر اثر جنگ‌های بین آمریکایی‌های بومی و ایرلندی‌های مهاجر به کوره‌ای داغ از آتش مبدل شده‌است.

بیل کاتینگ قصاب (با بازی دانیل دی-لوئیس) سر دسته آمریکایی‌ها حریف ایرلندی خود کشیش والن (با بازی لیام نیسون) که سردسته گروهی ایرلندی به نام خرگوش‌های مرده است را می‌کشد و آمریکایی‌ها پیروز می‌شوند.

 

 

سکانس درگیری ایرلندی های مهاجر با آمریکایی های بومی

 

سکانسی از دار و دسته های نیویورکی

 

تنازع بقا

درگیری و جنگ و نزاع ، قواعد بسیاری دارد که هیچ کدام اصیل تر از اصل قدرت نیست. 

حتی در مدن ترین جوامع و عاری از خشونت ترین اجتماعات نیز تنازع وجود دارد چون میل به بقا وجود دارد. 

نعمت های موجود در زمین برای همه کافی نیست و همه نیز حاضر نیستند به سهم برابر قناعت کنند و از این جهت هیچگاه چیزی به نام صلح برقرار نخواهد شد.

 تاریخ آمریکا کلکسیونی در هم آمیخته از انواع تنش ها و قدرت طلبی های پیدا و پنهان است انواع جنگ هایی که در طول زمان فقط اسلحه و ابزار آن متفاوت می شود از بمب اتم تا لبخند از چاقو تا قرار داد از نسل کشی تا دیپلماسی همه و همه به فراخور شرایط موجود حکم سلاحی را دارند که جنگجویان ادوار مختلف به کار گرفته اند تا قدرت را در اختیار داشته باشند و از آنجایی که خون با خون پاک نمی شود دلیلی هم برای صلح نیست و اگر هم باشد مصالحه ای موقت است که خود یک تاکتیک جنگی محسوب می شود.

بعد از گذشت شانزده سال پسر کشیش، آمستردام (با بازی لئوناردو دی کاپریو) به نیویورک باز می‌گردد تا از بیل به خاطر مرگ پدرش انتقام بگیرد.

 

در هر شرایطی باید ظاهرقانون حفظ بشه بخصوص وقتی که نقض میشه!!!

photo_2022-10-19_12-56-07

 

سکانسی از دار و دسته های نیویورکی

 

آشوب و هرج و مرج

خانه ای آتش می گیرد، دو گروه آتشنشان از راه می رسند و به جای خاموش کردن آتش با یکدیگر درگیر می شوند و حتی در غارت خانه های اطراف با دزدان رقابت می کنند این وضعیت سازمان های بی در و پیکر است. 

سازمان هایی که معلوم نباشد چرا به وجود آمده اند، معلوم هم نخواهد شد که چه می کنند. 

بسیاری از سازمان ها نیز با گذشت مدت کوتاهی از به وجود آمدنشان همچون فرزندان نامشروع به حال خود رها می شوند و برخی دیگر از سازمان ها به علت توسعه نامتوازن، تبدیل موجودات ناقص الخلقه ای می شوند که جز گرفتن فضا از دیگران کاری نمی کنند.

سازمان های آشوب زده فقط در جوامع پر از هرج و مرج به وفور یافت می شوند فقط به این علت که در برابر رفتار خود هیچ مسئولتی ندارند و حتی مسئول سود و زیان خود نیز نبوده اند.

اسکورسیزی جامعه‌ای به ظاهر اخلاق‌گرا و در‌ باطن‌ فاسد را بـه تـصویر می‌کشد.

این فیلم‌،پیش‌بینی‌ تلخ‌ یک زوال است؛زوال جامعه‌ای که بنیادهای‌ سرمایه‌ در آن در حـال شـکل‌گیری اسـت و در آن ارزش آدمی را تنها میزان‌ قدرت‌ و دارایی او تعیین می‌کند.

شاید‌ سکانس‌ آتش‌سوزی ساختمانی‌ در‌ فیلم‌-که آتش‌نشان‌هایی از دوگـروه در رقـابت‌ بـاهم‌ درگیر می‌شوند و خاموش کردن آتش را فراموش می‌کنند-اشاره‌ای به همین موضوع‌ باشد‌.

رفتارشناختی حسادت‌ها و خیانت‌ها

علت اصلی  درگیری ابتدای فیلم؛ تنها به حسادت و قدرت طلبی بیل خیابانگرد نسبت به کشیش والون بر می‌گردد. 

این حسادت که منجر به تمامیت‌خواهی؛ قلدر مآبی به نام بیل قصاب شده‌است؛ راهی را باقی نمی‌گذارد تا کشیش محله فایو پوینت انجیل را به کناری بگذارد و تیزی چاقو را بر روی گردن افراد بیل قرار دهد و این آزمون البته نتیجه‌ای غکس دارد.

یک محصول دیگر این آزمون بداقبال رشد خیانت‌ها است. 

در سکانس افتتاحیه دوربین چندین بار به صورت سیال روی چهره افرادی متمرکز می‌شود. اینها همان افرادی هستند که در روزهای آتی سینه چاکان و فدائیان بیل قصاب خواهند شد.

آمستردام(دی کاپریو) پس از بازگشت به نیویورک هنگامی که صحنه‌ای از در گیری سالیان پیش را مرور می‌کند ؛ هرگز برایش باورکردنی نیست که آن آدمهای متعصب و مذهبی که گرد پدرش کشیش والون جمع شده بودند حالا عملا گذشته را کنار گذاشته و جذب ملحد محله شده‌اند.

به گونه‌ای که از هر 10 نفر حداقل 9 نفر جزو دارودسته‌ی بیل قصاب می‌شوند و بعضی‌هایشان در محفل خصوصی او نیز راه می‌یابند.

روایت حسادت‌ها و  و منجر شدن آن به خیانت‌های آشکار ؛ یکی از اصلی‌ترین حرفها و سخن اسکورسیزی از آمریگای 165 سال پیش است.

 

photo_2022-10-19_15-41-43

 

برای مثال جک خوشحال (Happy Jack درتصویربالا سمت راست کشیش) حالا به کسوت پلیس درآمده. 

او که سر نعش کشیش والون شیون و زاری می‌کرد اکنون در لباس پلیس نوکر قانونی بیل قصاب است. که آن طور که وی بخواهد امور محله را پیگیری کند. والتر همان مرد سرتراشیده ساده دل و محبوب که بعد از کشته شدن کشیش والون می خواست خودش را بکشد؛ حالا کلاه سیلندر برسر گذاشته و محافظ شخصی بیل قصاب گردیده است.

از روایت این قصه در نیمه اول آن به وی‍‍ژه با یاد آوری همان 2 سکانس عمده؛ آنچه برداشت می‌شود این است که انسان منتظر فرصت می‌ماند. دارو دسته کشیش والون تا زمان کشته شدن او فرصت حسادت و تزویر و خیانت پیدا نکرده بودند اما با مهیا شدن شرایط و وقتی آدمی مانند بیل قصاب همه کاره جغرافیای محل سکونتشان شد زمینه را برای آشکار کردن ذات پلیدشان آماده دیدند.

 تا آنجا که خیانتکارها حتی منکر گذشته خود شدند. به تعبیری فرهنگی که از پیاده روها بدست بیاید سریع هم محو می‌شود. به تعبیری جای پاها در پیاده‌روها زود از بین می‌رود.

جامعه شناختی حقارت‌ها

نیویورک سال 1846؛ یکی از زمان‌هایی است که این شهر سیل مهاجران را در خود جای می‌دهد. ایرلندی‌های فقیر و بی‌چیز و سیسیلی‌های از خود راضی و گداصفت بیشتر از دیگر مهاجران به چشم می‌آیند.

 از اینرو هرکدام از مهاجران وابسته به این طبقه؛ تصمیم دارند به سرعت هویت خود را کنار بگذارند و با حقارتی مثال زدنی به دارو دسته‌های نیویورکی بپیوندند.

البته این مهاجران؛ از مرام و مسلک این گروه‌ها اطلاعی ندارند. در محله پنجم نیویورک تعدادی گرد کشیش والون جمع می‌شوند و جمع بیشتری بیل قصاب را ترجیح می‌دهند. در بطن ماجرا هیچ کدام از این تازه واردها نه به والون اعتقادی دارند و نه به بیل. آنها حقارت‌های تمام نشدنی خود را می‌خواهند با فرورفتن در کسوت تازه فراموش کنند که البته این امر هرگز برایشان روی نمی‌دهد. از آنها در هر دو گروه به عنوان پادو استفاده می شود.

 

آمستردام(دی‌کاپریو): اگه می خوای یه شاه رو بکشی، نباید تو تاریکی از پشت بهش خنجر بزنی...

باید جایی بکشیش که همه اطرافیانش بتونن جون دادنش رو تماشا کنن.

photo_2022-10-19_15-44-04

 

سکانسی از دار و دسته های نیویورکی

 

روابط درون گروهی

روابط افراد در سازمان ها تحت تأثیر عوامل زیادی قرار دارد که عمده ترین آن، ویژگی های ساختاری خود سازمان است اما در سازمان های بی در و پیکر که صرفاً باجی را میان عده ای پخش می کند روابط افراد ناپایدارتر خواهد بود. در روابط مافیایی نمی توان پیش بینی کرد که نوع رابطه بین افراد چه وقت و در اثر چه عاملی دستخوش چه تغییراتی می شود چرا که ناپایداری مهم ترین شاخص آشوب و هرج و مرج است که بر تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی افراد تأثیر می گذارد. 

معمول بر این است که در ارتباطات مافیایی هیچ چیز بر منفعت شخصی ارجحیت پیدا نمی کند اما حتی همین اصل هم در شرایط آشوب و هرج و مرج قطعی و قابل اتکا نیست و هر لحظه ممکن است ارتباط میان افراد دچار چالش ها و تغییرات عمیق شود.

در این فیلم بیل قصاب یکی از مخالفین سرسخت ایرلندهای مهاجر به آمریکا هست وکسی هست که خودش را بی کله و بی پروا نشان میدهد فردی که در خیال خود در حال پایه گذاری آمریکاست.

کسی که اصالت را ملاک مهمی قلمداد میکند و برای باقی ماندن در کنار او باید بی پروا بود.

بیل  قصاب پادشاه خیابان های نیویورک شده و چاقویش گلوی هر کسی که این موضوع را رد کند پاره خواهد کرد. با تمام این شقاوت ها بیل قصاب دل نشین است تعصب های او را می توان درک کرد اینکه حریف را به

مبارزه می طلبد و رو در رو می‌جنگد او هر چه هست بیشتر از یک قصاب می نماید.

 

بیل قصاب یکی از مخالفین سرسخت ایرلندهای مهاجر به آمریکا:

روز پنجم شیطان کنار انگلستان استراحت کرد و اون چیزی که بالا آورد ایرلند بود.

photo_2022-10-19_15-48-53

 

سکانسی از دار و دسته های نیویورکی

 

چالش های قضایی

در سیستم های فاسد چیزی به نام ارزیابی وجود ندارد چرا که قانون ثابتی وجود ندارد و همه چیز بر اساس قدرت شکل می گیرد.

 حاکمیت در سیستم های فاسد باید انرژی زیادی را صرف موجه جلوه دادن خود کند و بخشی از این تلاش در سیستم های قضایی به وجود می آید که  هدف از آن نمایش دادن امنیت است و طبیعی است که این نمایش نیاز به تعدادی قربانی دارد قربانیان سیستم های قضایی هیچکدام به جایی وابسته نبوده و همگی مستقل هستند که این موضوع به هیچ عنوان اتفاقی نیست چرا که حاکمیت قصد مبارزه و حتی کنترل فساد را ندارد و با قربانی کردن عده ای که حذفشان کم هزینه است، قصد تحکیم پایه های قدرت را دارد.

سکانسی از دار و دسته های نیویورکی

 

لذت خشونت

یکی از ویژگی های قدرت طلبی، لذت بردن از خشونت است.

 در طول تاریخ نیز بسیار بودند حاکمانی که در نهایت بی رحمی همواره محبوب ترین سرگرمی آنها جنایت بود.

 کسانی که قدرت را در انحصار خود داشته باشند تا مدتی مانند عامه مردم به دنبال لذت بردن هستند اما اگر همین حاکمان فاقد قید و بند درونی و یا حس مسئولیت اجتماعی باشند دیگر شیوه های لذت بردنشان مانند لذت بردن عامه مردم نیست و یکی از بارزترین نمونه هایی که در تاریخ نیز ثبت شده است لذت بردن از خشونت است از استادیوم گلادیاتورهای روم باستان گرفته تا قفس شیرهای گرسنه خلفای عباسی و در عصر حاضر نیز انواع مبارزات مشت زنی و کشتی کج که خشونت طلبان را حسابی سرگرم می کند که البته در روزگار ما لذت بردن از خشونت مختص به حاکمان نیست و اقشار زیادی از مردم با چنین لذت هایی موافق هستند.

 «دار و دسته نیویورکی­ها»ی مارتین اسکورسیزی تصویر تاریخ آمریکا را با خشونت و خونخواری گذشته ما نشان می­دهد. 

نیویورکی که او در دهه 1840 و سال­های جنگ داخلی به تصویر می­کشد، جهنمی ساختگی است که گروه­ها با کشتن رقبا برای خود جا باز می­کنند. بریگادها و نیروهای پلیس در خیابان­ها می­جنگند، مردم به سوی هنرپیشه­ای که نقش آبراهام لینکلن را دارد میوه پرت می­کنند، اوباش به دنبال سیاهپوست­ها و ایرلندی­ها هستند و کشتی­های نیروی دریایی به روی شهر آتش می­گشایند.

 

سکانسی از دار و دسته های نیویورکی

 

پدر خوانده ها و پسر خوانده ها

نوع رابطه ای که دی کاپریو در این فیلم به نمایش می گذارد ما را کم و بیش به یاد فیلم:(  Departedرفتگان )می اندازد.

 فیلمی که باز هم دی کاپریو نقش یک نفوذی را داشت و نقش مقابل او نیز یک تبهکار بی رحم و نیرومند بود رابطه ای مالامال از خشونت، اقتدارگرایی و البته کمی احترام. 

بدون تردید هر کجا که پدرخوانده ای وجود داشته باشد، پسرخوانده ای هم وجود خواهد داشت.

 مکانیسم جانشین پروری در سیستم های مافیایی منجر به خیانت ها و دروغ پردازی های فراوانی می شود که همواره از سوی پسرخوانده ها دنبال می شود تا بتوانند قدرت را به دست آورند و تبدیل به پدرخوانده ای جدید شوند و به نظر می رسد پدرخوانده ها نیز اگرچه تمام تلاش خود را به کار می گیرند که قدرت را از دست ندهند اما در صورت وقوع چنین اتفاقی می توانند به سادگی آن را قبول کنند چرا که خود نیز چنین بود که پدر خوانده شدند.

آمستردام از ابتداسعی داشت کم کم در گروه بیل نفوذ کند و در نهایت او را بکشد، و اصلاً قصد ندارد او را مخفیانه یا عجولانه به قتل برساند. تنها عاملی که تا حدی حواس آمستردام را پرت می‌کند، دختر جیب‌بری به نام "جنی" («کمرون دیاز») است. 

 بیل به آمستردام می‌گوید: "من خشمی را در تو حس می‌کنم".

 

 

"من 47 سالمه. می دونی چطور این همه سال زنده موندم؟ ترس! نمایش اعمال ترسناک!

 اگه کسی چیزی ازم می دزدید دستاشو قطع می کردم. اگه توهین می کرد، زبونشو می بریدم. اگه شورش می کرد، سرشو می بریدم می زدم نوک نیزه تا مردم ببینن.

 این چیزیه که حاکم بودن رو تضمین می کنه: ترس!"

photo_2022-10-19_16-06-04

 

 

بیل کاتینگ: من و کشیش والان...عین هم بودیم.

فقط اعتقاداتمون فرق میکرد...منو نکشت.مرد بزرگی بود.خیلی بزرگ...ولی من آخرش با یه قلب پر از کینه رفتم سراغش .چشمم رو درآورده بود و من هم خونش رو...واقعا تنها مردیه که مرگش ارزش یادآوری رو داره.

photo_2022-10-19_16-06-46

 

«من هیچ‌وقت زیاد نمی‌خوابم، وقتی می‌خوابم باید یه چشمم باز باشه و یه چشم هم بیش‌تر ندارم!»

photo_2022-10-19_16-12-57

 

سکانسی از دار و دسته های نیویورکی

 

ترورهای نافرجام

لیدر هر مجموعه انسانی همواره در معرض تهدید است و مقدار قدرت متمرکز در رأس مجموعه هر چقدر بیشتر باشد امکان سوءقصد نیز بیشتر می شود. 

در سیستم های مافیایی تهدید های بالقوه در جهت ترور یک واقعیت روزمره و یک امر در جریان است چرا که رقابت بر سر قدرت ابعادی غیر قابل باور داشته که همیشه به خوبی قابل تشخیص نیست.

 با این وجود دیکتاتورها کمتر از رهبران مردمی در معرض ترور های موفق قرار دارند چرا که اغلب دیکتاتورها و سران سیستم های مافیایی، انتظار خیانت و اقدام بر علیه خود را لحاظ می کنند و کمتر به فضای آرام اطراف خود اعتماد می کنند. 

بر خلاف رهبران مردمی که راه و رسم ترور را نمی پسندند، دیکتاتور ها و رئوس سیستم های مافیایی به ابزار ترور کاملاً واقفند و ای بسا که در راه تحقق اهدافشان نیز به آن توسل جسته باشند بنابراین غافلگیر کردنشان بسیار دشوار است.

 

با پذیرفته شدن آمستردام در داخل گروه بیل و ارتقای او و نزدیکی هرچه بیشتر وی با شخص بیل؛ دیگ حسادت‌ها به جوش می‌آید و سهم هرکس نیز در شعله ورتر‌کردن آتش زیر این دیگ محفوظ است.

کار به جایی می رسد که حتی نزدیکترین دوست آمستردام به او خیانت می کند.

جانی که دوست دوران کودکی‌اش آمستردام را؛ از همان دیداراول به یاد آورد و می‌داند که او تنها برای این به نیویورک بازگشته که بیل را بکشد؛ ابتدا به ساکن حتی شاید آرزومند موفقیت آمستردام نیز هست؛ اما وقتی در می‌یابد که جایگاه خودش به دلیل حضور آمستردام بشدت متزلزل شده؛ در پیاده‌روهای فایو پوینت؛ وجدانش را چال می‌کندو به بیل می‌گوید که آمستردام چه نقشه‌ای برای او در سر دارد.

 بیل که به شدت به آمستردام دل بسته ؛ این سخنان را بر نمی‌تابد و حتی جانی را مضروب می‌کند اما بعدا نسبت به حرف های وی مجاب می‌گردد.

در سکانس جشن محله فایو پوینت؛ دیگر بیل به خوبی می‌داند هم آمستردام و هم جنی ( کامرون دیاز) نقشه‌هایی در سر دارند.

از این رو هم جنی را در صحنه پرتاب چاقو آزار می‌دهد و هم دست آمستردام را رو می نماید.

چاقویی که آمستردام به سمت بیل پرتاب می‌کند به هدف نمی‌نشیند و برعکس این چاقوی بیل است که سینه‌ی آمستردام را می‌شکافد.جنی آمستردام را به دخمه‌ای می برد و مخفیانه از او تیمارداری می‌کند.

photo_2022-10-19_16-27-40

 

سکانسی از دار و دسته های نیویورکی

 

کارکرد قانون

قانون در جوامع مختلف کارکردهای متفاوتی دارد در جوامعی که عدالت اجتماعی وجود دارد و قدرت به شکل کاملاً کنترل شده و محدود در اختیار متخصصان علوم انسانی قرار می گیرد، ادراک قانون محل اختلاف کمتری است و درک افراد مختلف از قانون با ابهامات کمتری مواجه است.

 اما در جوامعی که عدالت اجتماعی وجود ندارد و صاحبان قدرت به صورت نامحدود می توانند از آزادی عمل برخوردار باشند، نه تنها توافق عمومی بر سر مفهوم قانون حاصل نمی شود بلکه تنها کارکرد متصور از آن را حفظ قدرت برای صاحبان قدرت می دانند.

به این ترتیب قانون تضمین کننده نظم و برابری در جامعه نیست بلکه علت وضع آن فقط تأمین منافع حاکمان است.

در چنین شرایطی که هرج و مرج بر جامعه مستولی می شود رفته رفته در زیر پوست جامعه قوانین پنهانی شکل می گیرد قوانینی که هیچ کجا نوشته نشده اما از قوانین مکتوب بیشتر رعایت می شود قوانینی که مبتنی بر زرنگی، بی رحمی و خودخواهی شکل می گیرد و در آن هیچ نشانی از نوع دوستی و اخلاق گرایی یافت نخواهد شد مگر در ظاهر سازی حاکمانی که خود از همه فاسدترند.

آمستردام که برای گرفتن انتقام از بیل قصاب بازگشته یود،این در حالی‌است که موقعیت سیاسی و حرفه‌ای بیل که حالا آقای کانیگ نامیده می‌شود؛ به معنای واقعی کلمه تثبیت شده‌است. 

آمستردام در این شرایط صبر کرده و شکیبایی پیشه ساخته بود . و در ظاهر امر خود را طرفدار بیل جا می‌زد حال کم کم  یارانی گرد خود جمع نموده.حال که دست آمستردام رو شده گریزی از جنگ و دعوای دوباره نیست. هر دو گروه به مانند 2دهه پیش به هم خواهند تاخت. و حاصل کار بازهم فاجعه آمیز خواهد بود...

 

سکانسی از دار و دسته های نیویورکی

 

نزاع و دیپلماسی

بسیاری از نظریه پردازان علوم سیاسی و فلاسفه به طور تلویحی پذیرفته اند که دیپلماسی جایگزین مناسبی برای منازعات خونین است اما دیپلماسی هیچگاه جای نزاع را نخواهد گرفت و تنها باعث کم شدن شدت خشونت یا به تعویق افتادن نزاع می شود.

 این فقط یک آرزوی بزرگ برای فرهیختگان است که دیپلماسی بتواند جایگزین نزاع شود اما واقعیت این است که همه انسان ها فرهیخته نیستند. 

عوامل زیادی می تواند طرفین دعوا را مجاب کند که به وضعیت ترک مخاصمه تن در دهند که یکی از مهم ترین این عوامل، تخمین هزینه های سنگین درگیری و ضریب بالای خطر و احتمال شکست و تحلیل منفی از نسبت هزینه به منفعت درگیری است حتی در چنین شرایطی نیز خیلی نمی توان به دوام وضعیت ترک مخاصمه خوشبین بود و تاریخ نشان داده که در منازعات ژرف، حالت ترک مخاصمه حالتی ناپایدار بوده و پایان درگیری فقط با نابودی یکی از طرفین امکان پذیر می شود.

 

اولین قانون سیاست میگه رای‌ها نتیجه رو تعیین نمی‌کنن، شمارنده‌ها این‌کارو می‌کنن، شمارنده‌ها...

photo_2022-10-19_16-51-22

 

سکانسی از دار و دسته های نیویورکی

 

مرگ قانون

مادامی که هدف از وضع قانون، تأمین منافع عموم مردم نباشد حقیقتی تلخ و غیر قابل انکار به وجود می آید و آن مرگ قانون است. 

وقتی قانون هیچ رنگ و بویی از عدالت اجتماعی نداشته باشد و مفاسد حاکمیت علنی شود در واقع قانون مرده است.

 در این شرایط آحاد جامعه لبریز از نفرت و خشونت خواهند شد و خطر بالقوه شورش همواره در کمین امنیت اجتماع است شورشی که طبقات اجتماعی را یکسان در می نوردد و عادلانه از همه اقشار قربانی می گیرد و اگرچه در تاریخ سیستم های حاکمیتی بسیاری با همین قوانین مرده به صورت کاملاً مقتدرانه زیسته اند؛ اما هیچ کس نمی توانست از تداوم آن سیستم های حاکمیتی مطمئن باشد و هر کجا که تندباد حوادث وزیدن گرفت حاکمان فاسد به خود لرزیدند.

 

 

همیشه میشه نیمی ازآدم کش هارو برای کشتن نیم دیگه، اجیر کرد.

photo_2022-10-19_17-07-42

 

سکانس پایانی فیلم دار و دسته های نیویورکی

 

پایان مبارزه و مبارزات بی پایان

مبارزه برای قدرت هیچ پایانی ندارد و در مقیاسی اعم از محلی و گروهی گرفته تا منطقه ای و جهانی، صلح تنها یک سراب است آرزویی دور دست که هیچ اختراع، ابداع و فناوری قادر به تحقق آن نیست.

حقیقت این است که مبارزه سرتاسر زندگی ما را فرا گرفته و ابعاد فراوانی دارد از رقابتی ساده و مثلاً ساده میان دو دانش آموز گرفته تا جدال های پیچیده استراتژیک میان سران کشورها از رقابت میان دو ویزیتور خرده پا گرفته تا قمارهای سنگین بازاریابی بین برندهای غول آسا همه و همه باعث می شود که ما امیدی به تحقق رویای صلح پایدار نداشته باشیم و مشاهده کنیم که جنگ و جدال تمام زندگی ما و اطرافیان ما را احاطه کرده است. 

پایان مبارزه اما برای هر مبارزی جز شکست نیست چرا که اگر شکست نباشد هیچ مبارزی به آخر نمی رسد و هیچگاه پیروزی پایان راه نبوده بلکه پیروزی فقط آغاز جدالی نو برای رسیدن به یک پیروزی دیگر است و این تمایل به پیروزی همچنان ادامه پیدا می کند تا مادامی که مرگ و شکست از راه برسد.

 

 

آمستردام والن(دی کاپریو):

پدرم یه بار به من گفت که همه ما از خون و رنج به دنیا اومدیم. همین طور شهربزرگمون.

ولی برای اون عده ازما که تواون روزهای وحشتناک زندگی کردیم وکشته شدیم،مثل این بودکه همه اون چیزایی که می دونستیم از ذهن ها پاک شده بود،همه اون کارایی که کردیم تا شهرمون رو دوباره بسازیم دربقیه دوران اهمیتی نداشت.

مثل این که حتی هیچ کس نمیدونست ما یه روزی اینجا بودیم!!!

gangsofnewyo2

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها