{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد، تحلیل و بررسی فیلم "پاپیون" فرانکلین جی. شافنر

نقد، تحلیل و بررسی فیلم "پاپیون" فرانکلین جی. شافنر
کدخبر : 16182

پاپیون (به انگلیسی: Papillon) فیلمی سینمایی در ژانر درام، جنایی، و بیوگرافی به کارگردانی فرانکلین جی. شافنر است. این فیلم محصول سال ۱۹۷۳ فرانسه و ایالات متحدهٔ آمریکا است و بر اساس رمانی واقعی از آنری شاریر به همین نام و با بازی استیو مک‌کوئین و داستین هافمن ساخته شده‌است. این فیلم در رشتهٔ بهترین موسیقی متن نامزد جایزهٔ اسکار شد.

به گزارش هنر ام‌روز، مقدمه ای برای فیلم ماندگار پاپیون.

انسان و آزادی

بدون تردید نمی توان از مفهوم آزادی سخن گفت و از فیلم پاپیون حرفی نزد فیلمی که در اکثر فهرست صدتایی برترین فیلم ها که از دیدگاه های مختلف منتشر شده است، حضور دارد. 

دلیل انتخاب این فیلم نیز همین مفهوم آزادی است یعنی همان چیزی که بسیاری از مدیران فراموش کرده اند البته نه برای خودشان. 

واقعیت این است که آزادی یک مفهوم اساسی در مورد انسان است هر چند که تعاریف و تفاسیر مختلف و گاه متضادی از آزادی بیان می شود، اما با این وجود آزادگی نه تنها یک اصل، حق یا آرمان؛ بلکه یک حقیقت  انکار ناپذیر است.

متأسفانه بسیاری از مدیران و تصمیم سازان از یاد می برند که افراد زیردست آنها و نیز کسانی که در اثر تصمیم آنها منتفع یا متضرر می شوند هم انسان هستند با تمام ویژگی هایی که هر انسانی ممکن است داشته باشد. 

تماشای این فیلم به مدیران کمک می کند تا یکی از نادیده گرفته شده ترین حقایق روزگار ما را به خاطر بیاورند و نیز به یاد داشته باشند که در جهان ما چیزی به نام آزادی وجود دارد که ناخودآگاه همه انسان ها در حسرتش می سوزند و توجه یا عدم توجه به آن در برنامه ریزی های مرتبط با حوزه منابع انسانی، تبعات مبهمی را در پی خواهد داشت. 

برای تماشای این فیلم همراه ما باشید نه به خاطر اینکه پاپیون اثری ماندگار است نه به خاطر اینکه مفاهیم مدیریتی را از آن استخراج کنیم نه حتی به خاطر بازی درخشان دو ستاره بزرگ سینما و نه حتی به خاطر اینکه هیچکس نباید قبل ار مرگ تماشای این فیلم را از دست بدهد بلکه فقط به این دلیل که ادای دینی داشته باشیم به مفهوم اصیل آزادی و به یاد بیاوریم که فراتر از پست و مقام و جایگاه، حقیقتی عظیم و قابل احترام وجود دارد که هیچ قدرتی درجهان قادر به نابودی آن نبوده و نیست.

 

هنری شاریر

نویسنده و شخصیت واقعی کتاب" پاپیون".

photo_2022-10-20_12-03-32

 

این فیلم محصول سال ۱۹۷۳ فرانسه و آمریکاست.

فیلم پروانه (Papillon) بر اساس یکی از پرفروشترین رمان های فرانسه بنام مجرم سابقه دار نوشته آنری شاریرکه درسال 1969منتشرشد ساخته شده است .

موضوع رمان از اتهام کشته شدن یک فروشنده زن به دست آنری شاریر شروع می‌شود، در صورتی که خود او منکر این قتل می‌شود، و در نهایت به گویان فرانسه برای گذراندن دوره محکومیت فرستاده می‌شود.

 کارگردانی این فیلم بر عهده فرانکلین جی شافنر بوده که در آن بازیگرانی همچون استیو مک کوئین و داستین هافمن به ایفای نقش پرداخته اند.

موسیقی فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار برای بهترین موسیقی متن فیلم در سال 1974 شد و جزء یکی از برترین موسیقی ها در دنیای سینما بشمار می آید. 

موسیقی بسیار زیبایی که تجلی بخش معنای واقعی آزادی و رهایی در وجود هر انسانیست . این موسیقی در برنامه صد فیلم که از شبکه یک پخش می شد به عنوان موسیقی تیتراژ آغازین این برنامه مورد استفاده قرار می گرفت.

جری گلداسمیت موسیقی متن این فیلم را ساخته است.

«پاپیون» در زبان فرانسوی به معنی پروانه است و شاریر آن را به عنوان نام مستعار خود انتخاب کرده بود و عنوان فیلم هم به همین معنی اشاره دارد.

 

سکانس ابتدایی پاپیون

 

 

استیفن رابینز در کتاب ((تئوری سازمان و مدیریت)) از تعابیر ده گانه ای برای ارائه شمای کلی از موجودیت سازمان استفاده می کند که یکی از این تعابیر به شدت تکان دهنده و البته شاعرانه است:

سازمان به عنوان زندان روح

در موارد بسیاری شاهدیم که سازمان ها صرف نظر بیانیه مأموریت مضحکی که دارند و یا چارت های بدساختی که بیشتر به اسباب بازی های یکبار مصرف شباهت دارند، یا حتی فرآیندهای کاری جنون آمیزی که محیط کار را به سیرک مبدل می کند، یک زندان بزرگ محسوب می شوند. 

در نگاه اول البته همه چیز منطقی به نظر می رسد انسان ها با سازمان قرارداد می بندند که چیزهایی را بدهند و چیزهایی را بگیرند به همین سادگی. اما وقتی موضوع بی کاری و نیازهای اقتصادی مطرح شود قضیه دیگر اینگونه نیست چرا که انسان ها مجبور هستند با سازمان ها قرارداد بنویسند تا زنده بمانند و در ازای آن قرارداد به همه چیز تن می دهند و اینجاست که سازمان ها تبدیل به زندان های اختیاری ارواح می شوند.

فیلم از همین ابتدا با پارادوکس آغاز می شود، فرانسه که نماد و مهد آزادیست، آزادی را از محکومین سلب می کند و آنها را مطرود کرده و به تبعید می فرستد.

 وداع با خاک فرانسه و سوار شدن بر زندان شناور نیز خود ترکیبی غریب از اسارت و آزادی است که بیش از همه چیز رنگ و بوی تنهایی می دهد.

 

جری گُلدسمیت (به انگلیسی: Jerry Goldsmith) (زادۀ ۱۰ فوریهٔ ۱۹۲۹ - درگذشتۀ ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۴) آهنگساز و رهبر ارکستر اهل آمریکا

photo_2022-10-21_11-27-51

 

سکانسی از فیلم پاپیون

 

تبعیدگاه

در هر سرزمینی مناطقی دور افتاده هست که قرن گذشته آنجا را تبعیدگاه می نامیدند.

 اما در روزگار ما این اصطلاح را برای قسمت هایی از یک سازمان به کار می برند که افراد کمترین تمایل به خدمت در آن بخش را دارند و معمول اینطور است که خدمت در این بخش ها زحمت بیشتر و مزایای کمتری داشته باشد.

البته این موضوع بیشتر به سازمان ها و شرکت های مرتبط است که یا به بلوغ سازمانی نرسیده اند یا اینکه اساساً در کشورهای عقب مانده و توسعه نیافته واقع شده اند و این ویژگی،  با تعبیر سازمان به عنوان ((زندان روح)) همخوانی مفهومی زیادی دارد.

حقیقت این است که بسیاری از مواقع ما انسان ها درون خودمان یک تبعیدگاه می سازیم یا برایمان می سازند و تفاوتی هم نمی کند چون در هر صورت اتفاقی که رخ داده ثابت است و آن اتفاق، از دست دادن آزادی است. 

ما برای آنکه به حقایق مهم زندگی خود فکر نکنیم ناخودآگاهانه و حتی گاهی آگاهانه، ذهن خود را به دور باطل افکار مزاحم مبتلا می کنیم و اجازه می دهیم روح ما در تبعیدگاه درون، گم شود و از چشم بیوفتد.

 

سکانسی از فیلم پاپیون/ "شخصیت شناسی درمذاکره"

 

سکانسی از فیلم پاپیون

 

شکار چیان آزادی

حقیقتی تلخ وجود دارد و آن حقیقت این است که همه انسان ها عاشق آزادی هستند و تلخی این حقیقت آنجاست که پی می بریم اشخاص بسیاری که عاشق آزادی هستند، آزادی را فقط برای خودشان می پسندند و به همین دلیل نفی آزادی دیگران را با دلایل ایدئولوژیک توجیه می کنند و هر چقدر هم که این توجیهات ایدئولوژیک منطقی به نظر برسد باز هم نمی تواند دورنمایه رفتارهای مستبدانه را تغییر دهد. 

کسانی که آزادی دیگران را برنمی تابند هرگز قبول نمی کنند که آزادی دیگران را پایمال کرده اند و هرگز قبول نمی کنند که دیگران نیز مانند آنها از آزادی برخوردار شوند از این رو بشر تنها موجودی است که تبدیل می شود به شکارچی آزادی.

در هیچ کجای تاریخ مشاهده نشده است که موجودی مانند بشر دست به ساختن قفس بزند و بشر تنها مخترع قفل و قفس محسوب می شود که از آن نه فقط برای اسارت اشخاص که حتی برای به بند کشیدن موجوداتی دیگر استفاده می کند. متأسفانه بشر تنها شکارچی آزادی محسوب می شود.

 

سکانسی از فیلم پاپیون

 

سلول انفرادی

بسیاری از ما انسان ها ظاهراً آزاد هستیم و اجبار سنگینی در زندگی به ما تحمیل نشده است و برای انسان هایی که آزاد زیسته باشند تحمل تنهایی به غایت دشوار است. 

برای همین است که در درون زندان تحمل سلول انفرادی بسیار دشوارتر از بند عمومی است حتی با وجود اینکه در بند عمومی امنیت پایین تر از سلول انفرادی است اما باز هم کسی انفرادی را به بند عمومی ترحیح نمی دهد که علت آن را باید در عمق نیازهای اجتماعی جستجو کرد. 

افرادی که حبس نکشیده اند معمولاً ذهنیت درستی از سلول انفرادی ندارند ولی هر انسانی پس از تحمل٧٢ ساعت انفرادی، به وضوح خواهد گفت که چه تجربه دردناکی را سپری کرده و زمان بسیار طولانی تر از  تصوراتش بوده. 

 اما دردناک تر از آن سلول انفرادی، یک سلول انفرادی دیگر است، یک سلول انفرادی سرد و خشن که درست وسط روح و قلب ما ساخته شده است و زمان هایی که تحمل محیط اطراف برایمان دشوار می شود، روح خود را به این سلول انفرادی می فرستیم تا با خواسته هایش ما را دچار تردید نکند و حقیقت این است  که افرادی که در جوامع ناراضی زندگی می کنند به سلول های انفرادی سیاری تبدیل می شوند که جز خود آن شخص هیچ محبوس دیگری ندارد.

 

فرمانده زندان خطاب به پاپیون:

هدف ما اصلاح و نو سازی نیست. کشیش هم نیستیم. تبدیل کننده ایم. عین کنسرو سازی! از آدم های شرور، انسانهای بی آزاری می سازیم.

 این کار را هم به این صورت انجام می دهیم: با خُرد کردن جسم،عاطفه، روان و مغز.اینجا حوادث عجیبی برای مغز رخ می دهد.امید نجات را هم از کله ات دور کن

photo_2022-10-22_10-42-54

 

سکانس اولین انفرادی استیو مک کوئین

 

غوغای دورن

در وجود همه ما دنیاهای پر تلاطمی وجود دارد که ما سعی می کنیم با درگیر شدن در زندگی روزمره از تلاطم غوغای درونمان فرار کنیم و درست به همین علت است که حبس در سلول انفرادی همواره یک مجازات سنگین محسوب می شود چرا که با این کار شما زندانی را به سوی بی رحم ترین دادگاه یعنی ذهن خودش رهسپار می کنید.

 وقتی حبس در سلول انفرادی طولانی شود رفته رفته مرزهای عوالم درونی کم رنگ شده و ذهن انسان انضباط خودش را از دست می دهد در این حالت افکار منفی تازیانه هایی نامرئی هستند که هر ساعت را به اندازه یک هفته طولانی می کنند و زمانی که حتی نور هم از محیط حذف شود دیگر چیزی برای دفاع وجود نخواهد داشت و در صورت تداوم این شرایط، انسان قادر به تشخیص مرزهای خیال و واقعیت نخواهد بود و روند جریان سیال ذهن، قابل کنترل و پیش بینی نیست.

جالب اینجاست که این مجازات سنگین در فیلم، قسمت کسی می شود که نماد آزادی خواهی است و همین نیروی آزادی خواهی اوست که نه تنها او را زنده نگه داشته، بلکه از وفاداری به دوست خود نیز دست بر نمی دارد واقعیت این است که آزادی بهای بسیار سنگینی دارد که افراد کمی قادر به پرداخت آن هستند.

پاپیون که در انفرادی به خاطر دریافت خلاف قانون نارگیل از طرف دگا در ابتدا اوضاع بدی ندارد  پس از لو رفتن ماجرا تا آستانه مرگ پیش میرود ولی برای حفظ آرمان هایش حاضر نیست اسم دگا را بگوید . 

پاپیون هر روز چندین بار مسیر انفرادی را طی می کند و نشان میدهد میلی به تسلیم شدن ندارد و در صحنه ای که در رویا دوستان قدیم خود را می بیند که در برای آزادیشان کشته شدند و در صحنه ای خیالی دیگر او , دگا و همسرانشان  را آزاد شده و قهرمان می پندارد نشان افکار نامرتب اوست ودر جایی که خود را محاکمه می کند درحالی که از گناه خود سر باز می زند قاضی جرم او را بزرگترین جرمی می دانند که انسان می تواند مرتکب آن شود .را از او صلب کندجرم پاپیون(( خواستن آزادی)) است .

جایی‌ که‌ پاپیون‌ در خواب‌ می‌بیند او را سرزنش‌ می‌کنند که ‌زندگی‌ خویش‌ را تباه‌ ساخته‌ است‌، در حقیقت‌ آن‌ ندای‌ درون‌ اوست‌ که‌ بر اثر تعامل‌ با واقعیت‌ به‌ وی‌ نیشتر می‌زند، ولی‌ او عملاً برخلاف‌ آن‌، لوئیس‌ را لو نمی‌دهد. زیرا لوئیس‌ تنها به‌ خاطر او خطر کرده‌ و نارگیلی‌ را به‌ او رسانده‌ بود و پاپیون‌ خوب‌ می‌دانست‌ که‌ لوئیس‌ تاب‌ مقاومت‌ در مقابل‌ آن‌ شکنجه‌ها را ندارد. 

 

سکانس محاکمه نمادین پاپیون

او هیچ جرمی انحام نداده اما به او گفنه میشود؛ اتهام تو بزرگترین جرمی ست که انسان میتونه مرتکب بشه؛ تو زندگیتو تباه کردی و باید مجازات بشی ...

 

پاپیون: من بی گناهم! من اون واسطه رو نکشتم! شما نتونستید مدرکی پیدا کنید و واسم پاپوش دوختید!

قاضی در رویا: کاملا درسته! ولی جرم حقیقی تو هیچ ربطی به یک پیمپ"واسطه" نداره...

-پس چیه؟

-جرم تو بزرگ ترین جرمیه که یک انسان میتونه مرتکب بشه... من تو رو متهم میکنم، به یک زندگی هدر داده شده!

(مکث طولانی)

-گناهکار... گناهکار... گناهکار.

photo_2022-10-22_11-11-54

 

معیار واقعی برای شناختن یه شخصیت ، مقدار مقاومتش در برابر وسوسه‌هاست​.

photo_2022-10-22_11-13-38

بزرگ‌ترین نکته‌ای که در رابطه با درگیری حسی مخاطب با فیلم پاپیون باید در نظر گرفته شود، رابطه بین دو شخصیت اصلی یعنی پاپیون (با بازی بی‌نظیر و شگفت‌آور استیو مک کوئین)و لوئیس دگا (با درخشش تکرارنشدنی و فرا‌تر از تصور داستین هافمن) است.

 حضور امیدوارانه عاطفه انسانی در میان آن همه خشونت و تلخی فضای تبعید و زندان، کارکردی در جهت مضمون انسانی فیلم دارد و باز هم نشان می‌دهد که انسان و انسانیت تحت هیچ شرایطی بطور کامل سقوط نخواهد کرد و همیشه فرد یا افرادی هستند که در کفران عشق، اخلاق و معنویت، مسیر یکتای نیکی را تا به انتهای بودن خویش سیر کنند. 

در واقع همینجاست که ارزش پابرجای رفاقت بین پاپیون و لوئیس در گذار از سختی‌های مشترک شکل می‌گیرد و فداکاری و ایثار به ظاهر غیرمعقول این دو برای هم، احساسات پاک و ناب سینمایی را برانگیخته می‌نماید.

پارادوکس قضیه اینجاست. تو زندگی را تباه کردی و باید بمیری. تو مایه ی مرگ زندگی شدی. تباهی یعنی افول آدمی از انسانیت به حیوانی غریزه مدار و بی روح و بی عاطفه.

 در حالی که دگا چون خبر دار می شود که مامورین زندان از ماجرای نارگیل ها که مخفیانه برای پاپیون فرستاده بود، آگاه شده اند می گوید: اگر من بودم به مامورین می گفتم که چه کسی نارگیل ها را داده است. ولی پاپیون می گوید: من هنوزآنقدر گرسنه نشده ام. هنوز آنقدر تابع غریزه نیستم.

 

سکانسی از فیلم پاپیون

 

دو راهی سازش و آزادی

تمام آزادی خواهان تاریخ، قبل از رسیدن به آزادی بر سر یک دوراهی بزرگ قرار گرفته اند که امکان تجربه شرایطی غیر از آزادی را برایشان فراهم می کند و انسان های کمی هستند که باز هم آزادی را انتخاب کنند چرا که انتخاب آزادی هزینه های سنگینی دارد و در عوض صرف نظر کردن از آزادی می تواند رفاهی نسبی را به همراه داشته باشد. اوج این دو راهی را می شود در شعر معروف پرویز خانلری و در تمثیلی از کلاغ و عقاب مشاهده کرد.

پاپیون اما به هر صورت شاعرانه تر و فاخرتر از تمام نمونه های سینمایی رفتار می کند و دست کم ما ایرانی ها به شدت مجذوب و شیفته این رفتاریم به خصوص آنجا در این دو راهی قرار می گیرد و حاضر نمی شود سه سال برای رسیدن به معشوق خود، آزادی، صبر کند.

 برای انسانی که از درون به تکامل رسیده باشد بسیار دشوار است که پشت میله های زندان بنشیند و به دنیای آزادی که آن سوی میله هاست فکر نکند.

اگر چه شاعران و هنرمندان بسیاری همواره در این دو راهی ، انسان ها را به عدم سازش دعوت می کنند اما واقعیت این است که هر انسانی قدرتش را ندارد که از تله سازش فرار کند و در راه آزادی ثابت قدم بماند.

درهمین سکانس در حالی که پاپیون ملخی را آزاد می کند با نگاه خود حرف از نقشه ای برای فرار می زند و درخواست بعد او از دگا یک قایق است و لوئی دگا که آرمان انسان را اراده و ایما ن می خواند در انتظار آزادی  است که همسرش  برایش فراهم کند .        

صحنه ای که"درسکانس بعد"  نمایانگر فرار پاپیون همراه یک دکتر است  و دگا را نیز به ظاهر خلاف میلش با آنها همراه می شود میتواند نشان تاثیر افکار پاپیون بر دگا باشد.

 

پاپیون:تو باید با ما بیای لویز

لویز:نه ممنون،زنم داره ترتیب آزادی منو میده،نامه ش تازه رسیده

پاپیون:ببین!اگه زنت اینجا بود و تو با اون همه پول تو پاریس بودی چقدر خرج میکردی که بیاریش بیرون

لویز:هرچی که داشتم

پاپیون:اون چقدر خرج کرد تا تورو بیاره بیرون

لویز:...(سکوت)

پاپیون:پس باید همین الان فرار کنی.

لویز:....(سکوت)

پاپیون : اونا من رو میتونن بکشن ،ولی تورو صاحب شدن...

photo_2022-10-22_11-20-00

 

اجرای زندهُ موسیقی متن فیلم: پاپیون به همراه ارکستر فیلارمونیک لندن سال ۱۹۷۵ میلادی به رهبری جِری. گُلداسمیت.

 

سکانس ورود استیو مک کوئین به دهکده جذامی ها

 

فرار

وقتی انسان در موقعیتی نامطلوب باشد یکی از طبیعی ترین گزینه های پیش رو، راهکار فرار است راهکاری که حتی در دفاع شخصی از آن به عنوان یک تکنیک کم هزینه یاد می شود.

در مواقع بسیاری این راهکار فاقد نسبیت در نتایج است چرا که وقتی کسی اقدام به فرار کند یا موفق به فرار می شود یا شکست خورده و تاوان سختی پس می دهد. کسی که در فرار کردن ناکام مانده نمی تواند نیمه پر لیوان را ببیند و از دستاوردهای فرار ناکامش دم بزند و کسی هم که موفق به فرار شده را نمی توان به ناکارآمدی اقدامش متهم کرد در کل حالت بینابینی وجود ندارد فرار یا موفقیت آمیز خواهد بود یا با شکست همراه است.

 معمولاً برای فرار همیشه بهترین راه کم هزینه ترین نیست چرا که در هنگام فرار اتفاقات پیش بینی نشده بسیاری رخ می دهد.

انسان هایی که شیفته آزادی شده اند، برای رسیدن به آرمان خود از هیچ تلاشی فروگذار نیستند و از تن دادن به مخاطرات نامعلوم پرهیز نمی کنند نه اینکه نمی ترسند یا اینکه از جان خود سیر شده اند، بلکه فقط و فقط به خاطر اینکه خود را ناچار و مجبور می ببنند که راه آزادی را تا انتها طی کنند.

کار در کیلومتر 40  , جدال با تمساح , رفتن به انفرادی و قایق شکسته  عناصری هستند که سختی های  انسان هایی با آرمان پاپیون و همراهانشان  را نشان می دهند خصوصا انفرادی که  در واقع در جامعه ای به شکل زندان ترسیم شده نماد زندانی واقعی است و هم دوری از جامعه است.

روبرو شدن آنها با قایق شکسته  مانع هدفشان نمی شود و با کمک یک شکارچی  خود را به جزیره جزامی ها می رسانند که افراد جزامی و به تعبیری جدا افتادگان از جامعه آنها را می پذیرند و به آنها کمک می کنند .

 

سکانسی از فیلم پاپیون

 

بدون تردید یکی از پر هزینه ترین آرمان های بشر، آرمان آزادیست. 

انسان های زیادی در طول تاریخ قربانی این آرمان شدند و برای کسانی که برای آزادی تلاش می کنند، خطر کردن عملی روزمره و تکراری محسوب می شود و معمولاً در هر بار تلاش شانس کمی برای موفقیت وجود دارد و مهم تر اینکه انسان می تواند تصمیم بگیرد که برای آزادی تلاش کند یا نکند و اگر تصمیمش مبتنی بر تلاش کردن باشد به احتمال زیاد این آخرین تصمیم زندگی او خواهد بود چرا که وارد شدن به این وادی به اختیار انسان است اما اتفاقاتی که پس از آن رخ می دهد هیچ کدام تحت کنترل نیست و سرنوشت آزادی خواهان مبهم، پر حادثه و اغلب غم انگیز است.

پاپیون بعد از رسیدن به ساحل و دستگیری دگا و دکتر می گریزد توسط بومیان منطقه اسیر می شود.

 

سکانسی از فیلم پاپیون

 

پاپیون در راه رسیدن به آزادی با اقلیت هایی از جوامع بشری مواجه شد ابتدا جزیره جذامیان و سپس قبیله بومیان و در نهایت نیز کلیسا. 

در این میان بیماران جذامی و قبیله بومیان وحشی که هر کدام به سادگی می توانستند جان پاپیون را بگیرند به او رحم کرده حتی برای رسیدن به آزادی حاضر شدند بدون چشم داشت به پاپیون کمک کنند.

 بیمار جذامی تنها در ازای کمی صمیمیت و اعتماد حاضر شد به پاپیون کمک کند و رئیس قبیله بومیان وحشی تنها در ازای نقاشی یک پروانه یا پاپیون، روی سینه اش تصمیم گرفت کمکش کند بدون اینکه موفقیت یا شکست پاپیون برای آنها منفعت یا ضرری داشته باشد .

اما نوع سوم که نمادی از جوامع مذهبی یا ایدئولوژی زده محسوب می شود، با گرفتن پول وعده همکاری می دهد سپس تمام دارایی او را به نفع کلیسا مصادره کرده و او را تحویل زندان می دهد.

 صرف نظر از پیشینه سیاه و کارنامه ننگین کلیسای کاتولیک در قرون وسطی، در کل می توان ادعا کرد تمام ادیانی که بدون نمایندگان واقعی خداوند بر جوامع حاکم شدند، نه تنها آزادی بشر را به رسمیت نشناختند بلکه همواره سعی در برقراری نظام برده داری داشته اند و این واقعیت فقط شامل حال مسیحیت نمی شود متأسفانه ادیان پس از عزیمت نماینده خداوند تبدیل به ضد خود شدند و دیگر نه تنها جایی برای آزادی خواهی باقی نماند بلکه اولین سد دربرابر آزادی بشر همین ساختار دگردیسی شده ادیان محسوب می شوند. سد محکمی که برای رسیدن به آزادی از بیماری و عقب ماندگی، رسوخ ناپذیر تر است.

به دلیل یادآوری قرون وسطی از مخاطبان مسیحی کانال عذر خواهی می کنم و با توجه به شعور بالای همه مخاطبان این کانال از یادآوری نمونه های مشابه قرون وسطی صرف نظر می کنیم چرا که تنها علت تمثیل فوق الذکر نیز اشاره مستقیم خود فیلم است فقط همین.

درمقابل کمک رئیس قبیله بومیان شایداسف انگیز ترین صحنه آنجا با شد که مادر روحانی پاپیون را به مامورین تحویل می دهد.و به او می گوید اگر بی گناه باشد قطعا خداوند بزودی او را آزاد خواهد کرد !

آن صومعه و مادر روحانی که نه تنها اموال پاپیون وحتی آزادی اش را می گیرند بلکه به تعبیر خود کار درست را نیز انجام داده اند.

هفت سال زندان انفرادی پاپیون با اینکه به تصویر کشیده نمی شود ولی مقایسه آن با دو سال زندان انفرادی اول سختی آن را نمایان می کند . پاپیون که اکنون موهایش سفید شده به جزیره ای بدون بازگشت و بی نام و نشان برده خواهد شد .

 

ما موجودات عجیبی هستیم....

تنها جونورهایی هستیم که حاضریم به هرقیمتی زنده بمونیم.

photo_2022-10-22_11-36-06

 

سکانس پایانی زیباترین سکانس فیلم پاپیون

 

صرف نظر تعاریف متفاوتی که از آزادی وجود دارد، باید گفت که آزادی پیش از آنکه در اجتماع محقق شود، در ذهن انسان شکل می گیرد.

 در جوامعی که آزادی نیست قبل از اینکه نظام سیاسی و اجتماعی اصلاح شود باید انسان ها تفکر مستقل و آزادی بیان را بشناسند. 

نشانه عدم شناخت انسان از افکار را می توان در واکنش کپی شده همه آنها مشاهده کرد.

 کسانی که با مفهوم آزادی درونی مشکل دارند بیشتر افرادی هستند که قبل از آغاز فکر کردن، در مورد نتیجه تصمیم گیری کرده و به عبارتی دچار خطای تعمیم دادن شده اند بسیاری از ما به جای اینکه به مسئله فکر کنیم، به توجیه جواب مطلوبمان فکر کرده و توجیهات مختلف می تراشیم. 

صحنه آخر این فیلم بسیار شگفت انگیز است ترکیبی از هبوط و رستگاری و مرگ و تولد و .. .

پاپیون سال های بسیاری در سلول انفرادی بود و فقط در صورتی می توانست زنده باقی بماند که از درون آزاد باشد او آزاد نیست ولی جز آزادی چیز دیگری هم ندارد و این تنها چیزی بود که هرگز نتوانستند از پاپیون بگیرند.

صحنه ملاقات پاپیون با دگا در جزیره و هراس اولیه دگا ازدیدن پاپیون و فرار او به سمت کلبه اش همراه با موسیقی معنی دار فیلم یکی از به یاد ماندنی ترین صحنه های سینما است. 

دگا که ظاهرا وضعش بهتر از قبل است از همیشه درمانده تر به نظر می رسد و خیالات او درباره اشباهی که محصولات باغچه اش را می دزدند گواه این ادعا است . 

دگا  همراه چند حیوان زندگی و آنها با اسم صدا می کند .

او  در ابتدا حاضر می شود همراه پاپیون فرار کند ولی در پی آزمایشی ناموفق نا امید می شود .

پاپیون که هنوز امید خود را از دست نداده راز آزادی در قدرت موج هفتم می بیند  و همراه دگا آماده فرار می شود ولی دگا تردید دارد و با پاپیون وداع می کند.

تفاوت پاپیون با زندانیان دیگر اگرچه  در میزان میل به آزادی است ولی  دیدگاه وعملکردش او را از دیگر زندانیان حتی دگا جدا می سازد  دیدگاهی که در ابتدا رهایی از زندان است ولی رفته رفته  ژرف تر می شود .

 در نقطه مقابل دگا برای رهایی خود چشم  امید به همسرش دارد و برای رهایی خود نمی جنگد مطیع اربابان زندان است و فقط سعی می کند در محیطی بسته زندگی راحت تری داشته باشد .

در نهایت پس از چندین سال تلاش و سه بار فرار نافرجام پاپیون موفق به فرار می‌شود ولی دگا با او نمی‌رود.

پاپیون نیز تا زمانی که چشم امید به ثروت دگا و کمک سایرین دارد موفق به کسب آزادی نمی شود. در نهایت زندان مخوف فرانسه نیز نمی تواند آزادی را از او سلب کند.

"من هنوز زنده‌ام"..... شاید شاهکارترین دیالوگ فیلم همین باشد.

آزادی و ارزش آزادی در رفتار پاپیون به زیبایی به تصویر کشیده شده است پاپیون روی بدن خود یک پروانه را خالکوبی کرده است که حس آزادی خواهی او نشان می دهد و در بیشتر صحنه ها تو این پروانه را میبینی....تنها چیزی که پاپیون را زنده نگه می دارد امید است.

 

لوییس: این تنها راه نجات ماست، مگه نه؟

پاپیون: آره

لوییس: فکر میکنی موفق بشیم؟

پاپیون: مگه فرقیم میکنه؟!

photo_2022-10-22_11-45-40

 

از شکوه‌مندترین پایان های سینما و فیلم پاپیون.

 

این فیلم ازدیدگاه فیلم درمانی وروانشناسی به اندازه توان سرسختی و سخت کوشی انسان در رویارویی بااتفاقات ناخوشایند و دردناک می پردازد و همجنین در درمان سرخوردگی، افسردگی، درماندگی، ضعف پشتکار و عزت نفس نیز موثر است.

فیلم پاپیون استقامت، فرصت طلبی و رفاقت را در شرایطی سخت به تصویر کشیدومی تواند در رهایی از سستی و تنبلی، بسیار سودمند و سرنوشت ساز باشد و اراده و انگیزه اشخاص را در پشت سر گذاشتن دشواری ها و ناکامی ها بسیار فزونی بخشد.

در زندگی ٬ می توان دو مسیر را انتخاب کرد: یامانند پاپیون جاودانه شد و فریاد کشید: حروم زاده ها من هنوز زنده ام ویا مانند لوئیس دگا با حسرتی ابدی در بیغوله یی حقیر ٬  خوک پرورش داد و راضی به حیات تبعیدی ،زندگی کرد.

 

پاپیون: من نباید تسلیم بشم ,

من نباید خودمو ببازم .

آهای حرومزاده ها , من هنوز زنده ام

photo_2022-10-22_12-00-15

 

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها