{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد، تحلیل و بررسی فیلم" جدامانده" مارتین اسکورسیزی

نقد، تحلیل و بررسی فیلم" جدامانده" مارتین اسکورسیزی
کدخبر : 16220

رفتگان، مرحوم، ازدست‌رفته یا جدامانده (به انگلیسی: The Departed) یک فیلم جنایی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و با بازی لئوناردو دی‌کاپریو، مت دیمون، مارک والبرگ و جک نیکلسون است که برندهٔ چهار جایزه اسکار بهترین فیلم سال ۲۰۰۶ از هفتاد و نهمین دوره جوایز اسکار شده‌است: بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین تدوین (شونمیکر) و بهترین فیلمنامه اقتباسی (ویلیام موناهان). به علاوه مارک والبرگ نیز نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد بود.

به گزارش هنر ام‌روز، این فیلم با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدین مواجه شد؛ به طوری که تبدیل به اولین فیلم اسکورسیزی شد که توانست برای او جایزه اسکار کارگردانی و فیلم را بیاورد و همچنین به موفقیت خوبی در گیشه دست یافت و فروش خوبی را تجربه کرد و از سوی مردم نیز با استقبال مواجه شد.

خلاصه داستان

یکی از مأموران اداره پلیس شهر بوستون به اسم بیلی کاستیگان از سوی دو تن از فرماندهانش یعنی کاپیتان کوئینان و سرجوخه دیگنام مأموریت پیدا می‌کند تا به صورت ناشناس در تشکیلات یک باند گانگستری بسیار مهم و خطرناک که رهبری آن برعهده فردی به اسم فرانک کاستلو است نفوذ نماید تا خبرهای آنجا را به اداره پلیس منتقل کند. از سوی دیگر یکی از افراد مهم و وفادار به کاستلو به اسم کالین سالیوان به عنوان یک پلیس به اداره پلیس شهر می‌پیوندد تا برای کاستلو خبرچینی کند. پس از گذشت مدتی از این اتفاقات بیلی پی می‌برد که گانگسترها یک جاسوس در اداره پلیس دارند و کالین نیز از سوی دیگر متوجه می‌شود فردی در تشکیلات آن‌ها برای اداره پلیس جاسوسی می‌کند. با این وجود کالین و بیلی از مأموریت و هویت واقعی همدیگر اطلاعی ندارند و هر کدام در تلاشند تا هر چه زودتر فرد جاسوس را بدام بیندازند.

 

سکانس ابتدایی جدامانده

 

فرصت های برابر

یکی از طنزهای همه سیاستمداران همین شعار فرصت های برابر است چرا که در جوامع عقب مانده چیز زیادی که مترادف با واژه فرصت باشد وجود ندارد و در جوامع توسعه یافته نیز هیچگاه شاهد برابری نخواهیم بود در واقع آنچه که تحت عنوان برابری در جوامع توسعه یافته از آن یاد می شود، برابری در یک طبقه اجتماعی است به این معنی که افراد فقط در طبقه اجتماعی مربوط به خود می توانند با افرادی از همان طبقه در یک تراز واقع شوند به گونه ای که امکان ایجاد فرصت های برابر وجود داشته باشد که البته ایجاد فرصت های برابر با این پیش فرض چندان پر هزینه نیست چیزی شبیه به هزینه ایجاد امنیت در فضای بادیگارد شده.

همیشه این شما نیستید که آینده خود را می سازید گاهی این گذشته شماست که آینده را می سازد. 

طبقه اجتماعی شما چیزی نیست که شما انتخاب کرده باشید و هر چقدر هم که بخواهید اسپینوزایی به موضوع نگاه نکنید، باز ناچار هستید قبول کنید که تغییر طبقه اجتماعی هر بشر مستلزم صرف انرژی و هزینه های کلان است و از آنجایی که فرصت های صعود به طبقه اجتماعی بالاتر و نیز فرصت های بهتر زیستن، بسیار محدود است شکل گیری رقابت های خشن که تحت کنترل طبقه اجتماعی بالاتر قرار دارد، اجتناب ناپذیر است.

 

فیلم جدا مانده The Departed

با نمایی از تاریخ پر اغتشاش شهر بستون شروع می شود. تصاویر اولیه فیلم که مستند میباشد مربوط است به تظاهرات و ناارامی های شهر بستون درسال 1970ودیگر شهرهای آمریکا  اعتراض قشر فرودست و کارگر که اکثریت انها را ایتالیایی ها و ایرلندی های مهاجر تشکیل میدهند.

 حرکت نمادین اتوبوس ها به نشانه اعتراض از وضعیت سیاه پوستان و مهاجران اقوام مختلف در ان روزگار امریکا میباشد که اسکورسیزی به آن در ادامه فیلم میپردازد.

شاید کاراکترهای اصلی فیلم به خصوص فرانک کاستلو (با بازی جک نیکلسون)نماد فرهنگی همان نا ارامی ها باشند و البته دو شخصیت دیگر فیلم یعنی بیلی (با بازی دی کاپریو) و سالیوان (با بازی مت دیمون) محصول این وقایع اتفاق افتاده هستند.

داستان بر محور یک گنگستر ایرلندی - آمریکایی در بوستون می چرخد.

فیلم رفتگان فیلم خوش ساختی است یک جاسوس پلیس در میان گانگسترها و در نقش یک خلافکار و یک جاسوس گانگسترها در نقش پلیس که اتفاقا همگی هم محصول فرهنگی دنیای اطراف خود هستند!!!

 

کاستلو:اگه بخوای یه چیزی به این کاکا سیاه ها بگم. اون اینه :

هیچ کس بهتون کمک نمیکنه. خودتون باید موفق بشین.

photo_2022-10-26_12-44-01

 

سکانسی از فیلم جدامانده

 

قدرت و اطلاعات محرمانه

یکی از مهم ترین ابعاد یک سازمان، بُعد اطلاعات است که نیاز به طبقه بندی و حفاظت دارد. طبیعی است که در هر سازمانی، وظیفه ای تحت عنوان حفاظت اطلاعات وجود داشته باشد که شرح وظایفش مبتنی بر محرمانه بودن است. کسانی که به اطلاعات محرمانه دسترسی دارند خودبه خود از نفوذ و قدرت بیشتری نسبت به سایرین برخوردارند که اقتضای کار ایشان است اما سوال اینجاست که نحوه ارزیابی متصدیان این مشاغل به چه صورت است؟

 شاید این تئوری که به موازات هر سازمان اطلاعاتی باید یک سازمان ضد اطلاعات هم وجود داشته باشد؛ روی کاغذ معقول باشد اما در عمل ناکارآمد خواهد بود چرا که آنگاه بحث نظارت و ارزیابی سازمان های ضد اطلاعات مطرح می شود و این دور باطل ادامه می یابد بنابراین چاره ای نیست جز اینکه دست عده ای را باز گذاشت تا آزادانه عمل کنند و تنها وظیفه آنها پاسخگویی اطلاعاتی باشد طبیعی است که مرزهای قانون برای متصدیان این دست مشاغل گاهی جابه جا شود.

دوگانگی مورد نظر کارگردان از همان ابتدا مورد تأکید قرار می گیرد. دوگانگی در این فیلم در ابتدا به موضوع تبعیض نژادی اشاره می کند و اگرچه بعد از گذشت سالهای فراوان دیگر تبعیض نژادی به شدت قبل نیست اما امروزه تبعیض نژادی ابعاد پیچیده تری به خود گرفته که شایع ترین آن تبعیض عقیدتی است به این معنا که افراد بر اساس عقایدی که دارند، از درجات متفاوتی از شانس برخوردار می شوند.

 

سکانسی از فیلم جدامانده

 

خیانت، فساد و نفوذ

کسانی که به سازمان خیانت می کنند باید از دید ما انسان های خوبی باشند وگرنه نمی توانند خیانت کنند.

خیانتکاران بر خلاف انتظار، بسیار انسان های موجه و کارآمد و صد البته که بسیار هم با هوش هستند چرا که ذکاوت لازمه خیانت است. 

نفوذ، اصلی ترین راهبرد تمام جریان های فاسد است. 

در هیچ کجای تاریخ بشر نمی توانید جریان فاسدی را پیدا کنید که نفوذ در قدرت را به عنوان اصلی ترین یا دست کم یکی از مهم ترین راهبردهای خود انتخاب نکرده باشند. 

جریان های فاسد به دلیل ماهیت انحصار طلبانه ای که دارند همواره بقای خود را در تحقق هر چه بیشتر این راهبرد میدانند و بین میزان تحقق این راهبرد با میزان خیانت های انجام شده، رابطه مستقیم وجود دارد.

یکی از نشانه های جریان های فاسد اداری و سازمانی، خشونت پنهان است.

 در برخورد اول با کسانی که به جریان های فاسد خدمت می کنند، جز رفتارهای معقول و حتی انسان دوستانه، چیزی نخواهید دید اما فقط کافیست تا در موقعیت چالشی به رفتارشان دقت کنید، آنگاه جز خشونت و بی رحمی چیزی نخواهید دید چرا که اصول ضد اخلاقی حاکم بر این جریان های مافیایی حکم می کند که از اخلاق به عنوان ابزاری در جهت منافع خود استفاده کنند و از خشونت تنها زمانی استفاده کنند که موقعیت مناسبی ایجاد شده باشد آن وقت نه تنها از خشونت ابایی ندارند بلکه به طرز جنون آمیزی از آن لذت هم می برند.

 

یک سکانس کوتاه از فیلم مرحوم (رفتگان )

 

سکانسی از فیلم جدامانده

 

بازی پلیس و مافیا نه تنها یکی از جذاب ترین سوژه های هالیوودی محسوب می شود بلکه در میان کودکان و نوجوانان نیز یک بازی سرگرم کننده محسوب می شود و مهم ترین نکته این بازی این است که برنده رقابت کسی خواهد بود که بهتر رمزگذاری کند. 

وقتی بحث نفوذ مطرح باشد حفظ اطلاعات خود و کشف اطلاعات دشمن، موضوع تمام فعالیت های استراتژیک خواهد بود. 

برای حفظ اطلاعات ناچار هستید به گونه ای هنرمندانه رمزگذاری کنید که برای هم تیمی ها قابل درک و برای تیم مقابل غیر قابل درک باشد و به موازات آن باید کوشید تا شیوه رمزگذاری اطلاعات تیم مقابل را کشف کرد.

اما حقیقت کمی دردناک است وقتی در مقابل یک ساختار قانونی، یک مجموعه مافیایی بتواند عرض اندام کند، پیروزی حتماً از آن مافیاست چرا که اگر سیستم های مافیایی نفوذ بهتری نداشتند اصلاً به وجود نمی آمدند بنابراین همواره با این حقیقت تلخ رو به رو می شویم که مافیا یک قدم جلوتر است و اگر غیر از این دیده شد، احتمالاً به اراده مافیا و برای ترتیب دادن یک نمایش خود ساخته است.

 

سکانسی از فیلم جدامانده

 

تفاوت عناصر نفوذی

در نبرد اطلاعاتی، هر دو گروه عناصر نفوذی خود را دارند که هر دو به یک اندازه در تلاشند تا به مجموعه خود خدمت کنند و احتمالاً هر دو نیز در کار خود متخصص هستند اما با این وجود یک تفاوت فاحش وجود دارد.

 عوامل پلیس وقتی در مافیا نفوذ می کنند با ریسک بیشتری مواجه می شوند چرا که در هر صورت در وقوع جرم دخیل و شریک می شوند که همکاری با پلیس و حتی حکم مأموریت نمی تواند بیشتر حد مشخصی از تبعات جرم بکاهد اما در سمت مقابل عوامل مافیایی که در پلیس نفوذ می کنند قدرت بیشتری دارند چرا که می توانند از اختیارات قانونی برای سرپوش نهادن به تخلفات خود استفاده کنند و همین تفاوت است که باعث می شود در مبارزات اطلاعاتی، همواره جریان های مافیایی یک قدم جلوتر باشند.

 

سکانسی از فیلم جدامانده

 

زندگی شخصی

در این حرفه هیچ موضوع شخصی وجود ندارد.

مشاغل امنیتی، اطلاعاتی و در کل تمام کارهایی که با امور محرمانه و مخفیانه سر و کار دارد، به دلیل ضدیت با قوانین عمومی و هنجارهای اجتماعی، هیچگاه شرح وظایف قابل استنادی ندارند به طوری که نقض حریم شخصی افراد اجتناب ناپذیر است.

 اینگونه مشاغل معمولی نیستند بنابراین شرایط معمولی هم ندارند و کسانی که در این امور حرفه ای هستند هیچگاه انتظار ندارند که از حقوق شهروندی مانند دیگران بهره مند شوند و عموماً نسبت به نقض حریم شخصی خود نیز چندان حساس نیستند چرا که می دانند این اقتضای کارشان است.

پلیس ایالتی ماسوچوست همان ایرلندی مهاجر است و گانگستر معروف فیلم هم همان گانگستر ایرلندی مهاجر است! 

در واقع ما در این فیلم بر خلاف فیلمهای دیگر گانگستری شاهد یک پارادوکس بین پلیس و خلافکار نیستیم هم پلیس و هم خلاف کار در این فیلم از یک امتیاز برابر برخوردار هستند و ان امتیاز جاه طلبی کاراکترهایی است که سعی دارند دنیای اطرافشان محصول خودشان باشند.

شاید در این فیلم تشخیص قهرمان و ضد قهرمان کمی سخت باشد اما با رسیدن فیلم به نیمه دوم خود ما در مییابیم که این فیلم قهرمان ندارد!شاید یکی از کاراکترهایی که قهرمان نیست شخصیت بیلی کاستینگ(با بازی لئوناردو دی کاپریو)باشد شخصیتی که دارای یک کشمکش و جنگ روانی درونی است او هم جز همان نسل بعدی مهاجران اروپایی است و مثل شخصیت سالیوان (مت دیمون)لهجه ایرلندی هم دارد اما با وجود اینکه ما در این شخصیت ها ضعفهایی میبینیم اما به واقع انها به قدرتی قدرتمند هستند که میتوانند دنیای اطرافشان را تحت تاثیر قرار دهند شاید دیالوگی که بین مت سالیوان(مت دیمون) و پزشک روانشانس (با بازی ورا فارمینگ)رد و بدل میشود نمونه خوبی برای مثال باشد.

فروید روانشانس بزرگ میگوید:ایرلندی ها تنها مردمی هستند که در زمینه روانشناسی غیر قابل نفوذ هستند! 

و ما این نکته را به خوبی درک میکنیم شخصیت های ایرلندی فیلم حتی قادرند که پزشک روانشناس را هم تحت تاثیر قرار دهند بیلی و سالیوان با این قدرت خود هر دو دکتر روانشناس را تبدیل به بیمار میکنند و با مراجعه هر بار بیلی به دکتر روانشناس میبینیم که بیلی به عنوان یک بیمار پزشک خود را تحت تاثیر افکارش قرار میدهد تا انجایی که با او هم اغوش می‌شود!ا

 

سکانسی از فیلم جدامانده

 

مواجهه با رقیب 

رقبا در موارد بسیاری با یکدیگر مواجه می شوند این مواجهه ممکن است به شکل مبارزه میان دو بوکسور در رینگ مسابقه باشد یا عملکرد دو شرکت تجاری در بازار یا مناظره دو کاندیدای انتخابات و یا حتی ارائه مبحثی از دو دانشجو در کلاس درس اما این مواجهه هر چه باشد ویژگی هایی دارد که یکی از مهم ترین آنها، تلاش برای تحلیل رفتار حریف است.

همانطور که دو بوکسور در رینگ مسابقه لحظه ای از هم چشم برنمی دارند یا دو شرکت رقیب همه تحرکات یکدیگر را رصد می کنند و یا دو کاندیدای انتخابات که به کوچکترین شائبه مطرح شده از سوی رقیب، پاسخ های کوبنده می دهند؛ دو جاسوس نیز نسبت به واکنش های یکدیگر حساس می شوند.

در مواجهه با رقیب جزئی ترین واکنش طرف مقابل می تواند حائز اطلاعاتی بسیار مهم و تأثیرگذار باشد که دستیابی به آن از هیچ طریق دیگری ممکن نیست. 

وقتی رقابت در عرصه های اطلاعاتی و امنیتی باشد، حساسیت کار چندین برابر خواهد بود به نحوی که اولین اشتباه، آخرین اشتباه است.

مدیریت بحران

 وقتی در بحران قرار می گیرید باید تا میتونین زمان بخرین تا حدی که بتونین تاحدودی براوضاع مسلط بشین.

هر کسی ممکنه تو مخمصه بیفته ولی هرکسی نمیتونه از مخمصه بیرون بیاد.

شما با خریدن زمان و تفکر سریع تمام سعی خودرا انجام می دهید تابر اوضاع مسلط بشید.

 

سکانسی از فیلم جدامانده

 

در ساختارهای امنیتی و حفاظتی، سطوح دسترسی به اطلاعات اهمیت فوق العاده مهمی دارد چرا که عدم تطبیق شرح وظایف و میزان دسترسی به اطلاعات، باعث تحمیل هزینه های سنگین به سازمان می شود.

با ورود کامپیوتر و شبکه به سازمان ها، حساسیت طبقه بندی صحیح مشاغل بسیار بیشتر شده به نحوی که بحث امنیت اطلاعات و شبکه، خود محور بسیاری از حوزه های تحقیقاتی محسوب می شود.

چنانچه دسترسی به اطلاعات در سازمان برای افراد فاقد صلاحیت میسر شود؛ آنگاه سازمان متحمل ریسک های بزرگی خواهد شد همچنین اگر دسترسی به اطلاعات برای افراد دارای صلاحیت در سازمان میسر نشود؛ آنگاه سازمان فرصت های بزرگی در تحقق اهدافش را از دست خواهد داد از این رو تطبیق میزان صلاحیت افراد با میزان دسترسی آنها به اطلاعات بسیار مهم است و از آن مهمتر،تشخیص و تدوین معیارهایی است که طبق آن میزان صلاحیت افراد تشخیص داده می شود.

 

سکانسی از فیلم جدامانده

 

هویت دیجیتال

وقتی منابع اطلاعاتی و مراجع استنباطی، صرفاً دیجیتال باشد آنگاه شاهد چالش های نوینی خواهیم بود.

اسناد و مدارک قابل استناد برای استدلال در دعاوی مختلف یا به کار گیری آنها در رویه های قانونی به شدت متأثر از این تغییر منابع خواهد بود چرا که علاوه بر تفاوت های موجود در روش های جعل اسناد فیزیکی و دیجیتال، تفاوت های زیادی نیز در شیوه های جمع آوری، طبقه بندی، نگهداری، پردازش، ویرایش و گزارش سازی مرتبط با آنها وجود دارد به نحوی که ساختارهای امنیتی و حفاظتی را در ابعاد گوناگون ساختاری، نیازمند به تجدید نظر می کند.

در تقابل بین سیستم های امنیتی قانونی با سیستم های مافیایی، طبیعی است که از هر دو طرف عده ای موفق به نفوذ شوند که میزان این نفوذ به میزان اختلال سیستم بستگی دارد و باز هم طبیعی است که وقتی سیستم های مافیایی بتوانند در ساختارهای امنیتی قانونی نفوذ کنند، این ادعا مطرح شود که ساختارهای امنیتی قانونی دچار اشکال هستند اما معضلی که فیلم در این قسمت به آن می پردازد عمیق تر از این حرف هاست.

چالش اینجاست که اگر سرکرده سیستم های مافیایی یک یا چند فرد ذی نفوذ در ساختارهای امنیتی قانونی باشند؛ آنگاه چه کسی در امنیت خواهد بود؟ در این صورت به چه کسی می شود اعتماد کرد و اصلاً مرجع درستی و نادرستی اطلاعات کجاست؟ وقتی هویت دیجیتالی افراد تا این حد متزلزل باشد، آنگاه ملاک تشخیص هویت چیست؟ و در نهایت تاوان اشتباه یک ذی نفوذ را چه کسی پرداخت می کند؟ و هزینه فساد در ساختار چقدر است؟

این پرسش ها بیش از آنکه جنبه تکنولوژیک داشته باشد، در زمینه جامعه شناسی، حقوق، علوم سیاسی و مدیریت قابل مباحثه است با این فرض که چیزی به نام حقوق شهروندی یا همان واژه citizen که مخدوش شد، وجود داشته باشد ولو به صورت نمادین و ساختگی.

تفاوت نگاه نسل ها در این سکانس در دیالوگ زیر مشهود بود: 

" وقتی بهت میگم اونو بینداز در باتلاق یعنی این کار رو بکن چرا وقتت رو برای کندن قبر هدر دادی"

نسل جوان معتقده هر چیزی که به ذهنش می رسه نوعی خلاقیت هست و اگر اجرا کنه قطعا جواب می گیره مگر اینکه محیط یاری نکنه و هرگز فکر نمی کنه ممکنه ذات انجام کار اشتباه باشه نه محیط اجرای آن .

اما نسل قبل تر با تجربه زندگی کرده آنها بسیاری از آموزه هاشون رو از محیط گرفتن و اگر شیوه مربیگری و منیتورینگ در سازمان ها شکل و نقش پررنگ داشته باشه هم نسل قبل منتفع میشه و هم نسل جدید.

 

سکانس پایانی جدامانده

 

درگیری میان جریان های نفوذی پلیس و مافیا بی پایان است و این به معنای آن است که این مبارزات مانند بسیاری از جنگ های بزرگ ، هیچ برنده ای ندارد و اگر هم به فرض برنده ای وجود داشته باشد هیچ اهمیتی ندارد چون نتیجه در هر صورت یک آشغال است.

بحران هویت، اصالت و سازماندهی اطلاعات دیجیتال در سیستم های امنیتی و ضد امنیتی؛ باعث می شود که کمترین اشتباه در رویه های اطلاعاتی، بیشترین خسارت را برای ذینفعان به همراه داشته باشد از این رو بازنگری ساختاری، علاوه بر ارزیابی ها و بازخوردهای سیستماتیک، لازم الاجراست اما همه اینها زمانی قابل تجویز است که جریان های نفوذی به رأس سیستم دسترسی نداشته باشند و از آن مهم تر اینکه در رأس سیستم جا به جایی صورت نگرفته باشد زیرا اگر مانند فیلم یکی از مهم ترین گردانندگان جریان های مافیایی، خود یک پلیس باشد و بالعکس، دیگر هیچ عملی صحیح نیست زیرا اقدامات غلط که غلط است و اقدامات صحیح نیز چون به افراد غلطی خدمت رسانی می کند، بنابراین آن هم غلط است پس با این شرایط هیچ چیز جز منفعت شخصی اهمیت ندارد.

در آخر با پایانی در فیلم رو به رو می شویم که پر از غافلگیری است و مثل اکثر آثار اسکورسیزی از راننده تاکسی تا جزیره شاتر پایانی کوبنده و تاثیر گزار را شاهدیم که بر خلاف آثار معمول هالیوود، فیلم را به پایانی خوش و عامه پسندانه باج نمیدهد.(صحنه تیر خوردن و مرگ دیکاپریو در پس اون چهره مضطرب، غمگین و نگاه های ناراحتش در طول فیلم که به سکانس آخر عمرش در آسانسور هم میرسد بدون شک از شوک آورترین و غیر منتظره ترین سکانسهای سالیان اخیر سینما بوده است. همچون سکانس مرگ کالین سالیوان در جلوی همان مجلس مذهبی همراه تصویر هوشمندانه موشی(نماد آدمهای ترسوی جاسوس و خاین صفت) که بسیار فوق العاده و نیش دار است).

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها