فیلم‌های دیدنی برای کودکان دیروز و امروز
این روزها به دلیل تعطیلات سراسری در کشور خانواده ها بیشتر زمان خود را در خانه هستند و فرصت مناسبی برای تماشای فیلم برای خانواده‌ها است. در تاریخ سینمای ایران و جهان فیلم‌هایی درخشان برای کودکان ساخته شده است که شاید این روزها کمتر مورد توجه قرار بگیرند. این فیلم‌ها علی رغم این‌که گاهی داستان‌های غمگینی دارند و با امکانات ابتدایی فیلم سازی نسبت به تکنولوژی امروزی سینما ساخته شده‌اند، اما راویان روابط ساده و زیبای انسانی هستند و می‌توانند به کودکان درس‌های بزرگی بدهند و برای بزرگسالان تجدید خاطره باشند.
هنرام‌روز-مه‌سیما شکریان: در این گزارش یازده فیلم خاطره انگیز مناسب برای کودکان و نوجوانان معرفی شده‌است. برای تماشای آنلاین این فیلم‌ها می‌توانید روی عنوان هر یک کلیک کنید.
اشک‌ها و لبخندها یا (The Sound of Music) قصه ماریا راهبه جوانی است که در صومعه زندگی می‌کند. این فیلم در سال 1965 به کارگردانی رابرت وایز کارگردان آمریکایی ساخته شد و در سال 1998 بنیاد سینمای آمریکا این فیلم را به عنوان چهارمین فیلم موزیکال برتر تاریخ سینما انتخاب کرد. ماریا عاشق طبیعت، موسیقی و آواز است. راهبه‌ای که سرپرست ماریا است، او را برای پرستاری از فرزندان کاپیتان فون تراپ، که مادر خود را از دست داده‌اند، انتخاب و به منزل آنها می‌فرستد.
ماریا با رفتار پر نشاطش خیلی زود بچه‌ها را به خود علاقه مند و بعد از مدتی کاپیتان هم به او اعتماد می‌کند و به او علاقه مند می‌شود. این فیلم درشهر سالزبورگ اتریش، باواریا در آلمان و استودیوی فاکس در کالیفرنیا فیلم برداری شده ومناظر طبیعی زیبا و ساختمان‌های ویژه در کنار شعرها و موسیقی زیبای این فیلم، برای بیننده لحظات خوشی را می‌سازد. شعرهای این فیلم می‌تواند کودکان و حتی بزرگسالان به لذت بردن از لحظه و خوشبختی با چیزهای کوچک دعوت کند.
این فیلم فرانسوی در سال 1956 به کارگردانی آلبر لاموریس ساخته شد. فیلم 34 دقیقه‌ای بادکنک قرمز، فیلمی بی کلام است و داستان پسربچه‌ای را روایت می‌کند که وقتی از خانه بیرون می‌رود با بادکنکی بزرگ و قرمز رنگ مواجه می‌شود که به نرده‌ای وصل است. پسر کوچک بعد از نجات بادکنک با دوست جدیدش (بادکنک) راهی مدرسه می‌شود. بادکنک بیرون کلاس منتظر "پاسکال" می‌ماند و این دو در طول فیلم به گشت و گذار در پاریس می‌پردازند.
رنگ قالب فیلم تقریبا خاکستری است و به نظر می‌رسد بادکنک ها نقاط رنگی قابل ملاحظه در طول فیلم هستند. همچنین برخورد افراد مختلف با دوستی پاسکال و بادکنک، ماجراهایی جدید را در فیلم رقم می‌زند.
جادوگر شهر از به کارگردانی ویکتور فلمینگ و بر اساس داستانی با همین نام از ال.فرانک باوم، در سال 1939 ساخته شد. این فیلم داستان دوروتی، دختر بچه‌ای را روایت می‌کند که فکر می‌کند اسیر زندگی کسل‌کننده در یک باغ زردآلو است و رویای زندگی پرهیجان آن سوی رنگین‌کمان را در سر می‌پروراند. او آرزو می‌کند و پس از آن گردبادی، او و سگ کوچکش را به سرزمینی عجیب و رنگارنگ به نام «اُز» می‌برد. دوروتی در این شهر با همراهی دوستان جدیدش در جستجوی جادوگر است تا راه خانه را به او نشان دهد.
دوستان دوروتی در این راه هر یک ویژگی‌هایی دارند که هم جالب است و هم زندگی را برای آنها سخت کرده‌است. آنها برای از بین بردن مشکلشان با دوروتی هم قدم می‌شوند اما در پایان متوجه می‌شوند حل کننده مشکلات دوستی‌ها و همراهی‌ها است و خوشبختی هر یک از ما از درون خودمان سرچشمه می‌گیرد.
ویلی وانکا و کارخانه شکلات سازی
این داستان یک بار در 1971 و به کارگردانی مل استوارت ساخته شد و یک بار در سال 2005 به کارگردانی تیم برتون و بازی جانی دپ و با عنوان "چارلی و کارخانه شکلات" روی پرده سینما رفت. داستان قصه پسرکی را روایت می‌کند که خانواده‌ای فقیر دارد و آرزوی ورود به تشکیلات اسرارآمیز شکلات‌سازی فردی به نام ویلی وانکا را دارد.
چارلی به همراه چند بچه دیگر بلیت طلایی سفر به درون کارخانه را به دست می‌آورد و متوجه می‌شود که آنجا چیزی فراتر از تنها یک کارخانه است. بچه‌ها باید برای باقی ماندن در این تشکیلات اسرار آمیز فکر کنند و تصمیم درست بگیرند در غیر این صورت از چرخه بازی حذف می‌شوند و بچه‌ای که تا آخرین مرحله در کارخانه باقی بماند می‌تواند وارث کارخانه شود.
این فیلم صامت به کارگردانی چارلی چاپلین در سال 1921 ساخته شد و داستان یک شیشه بر فقیر را روایت می‌کند که پسر بچه‌ای به صورت اتفاقی وارد زندگی‌اش می‌شود. رفته رفته شیشه بر فقیر به پسرکوچک دل می‌بندد و این دو زندگی یکدیگر را تکمیل می‌کنند.
این فیلم داستان عشق به سینما است. ماجرا در روستای کوچکی در سیسیل ایتالیا اتفاق می‌افتد و زندگی پسر کوچکی به نام سالواتوره دِویتا را روایت می‌کند که چگونه عاشق سینما می‌شود و به خاطر این عشق چه ماجراهایی برایش پیش می‌آید، تا بالاخر آپاراتچی سینما می‌شود. این فیلم به کارگردانی جوزپه تورناتوره در سال 1988 ساخته شده و یکی از شاهکارهای سینمایی است. موسیقی به یاد ماندنی این فیلم را نیز انیوموریکونه ساخته است.
محمدرضا هنرمند در سال 1369 با ساختن فیلم دزد عروسک ها دست به تجربه تکنیکی جدیدی در سینمای ایران زد. تلفیقی که او میان فیلم زنده و انیمیشن انجام داد، حتی هنوز هم با گذشت حدود 29 سال از پخش فیلم، جذاب و دیدنی است. فیلم همان فرمول آشنای ترانه و موسیقی برای کودکان را به کار می‌گیرد و در قالب داستانی جذاب و بر اساس مضمون ازلی و ابدی تقابلِ خیر بر شر، فیلمی دیدنی برای کودکان است.
فیلم کیسه برنج بر اساس داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی به کارگردانی محمدعلی طالبی در سال 1375 ساخته شد. این فیلم داستان یک دختر بچه و یک پیرزن را روایت می‌کند که برای خرید برنج برای شله زرد نذری از خانه بیرون می‌روند. کیسه بزرگ برنج معصومه خانم پاره می‌شود، اما با کمک مردم در کیسه‌های کوچکتر ریخته می‌شود. این فیلم که در شهر تهران فیلم برداری شده، شهری پاکیزه و بارانی را به تصویر می‌کشد که مردمی مهربان و قابل اعتماد دارد. شخصیت‌های این فیلم برای کمک به یکدیگر زمان دارند.
این فیلم تقریبا موزیکال ایرانی در سال 1374 به کارگردانی کیومرث پور احمد به نمایش درآمد. فیلم نامه خواهران غریب بر اساس رمان خواهران غریب اثر اریش کستنر نوشته شده‌است. این فیلم داستان دو خواهر دوقلو را روایت می‌کند که در سن هفت سالگی متوجه حضور یکدیگر می‌شوند و تلاش می‌کنند تا پدر آهنگساز و مادر خیاطشان را با هم آشتی دهند. این فیلم آهنگ‌هایی به یادماندنی برای کودکان دارد و به تشریح روابط خانوادگی می‌پردازد.
این فیلم به کارگردانی عباس کیارستمی در سال 1365 ساخته شد. فیلم راوی داستان پسر بچه‌ای است متوجه می‌شود دفتر دوستش به اشتباه با خودش به خانه برده‌است و قصد دارد دفتر را به دوستش برساند تا بتواند تکالیفش را انجام دهد، اما خانه دوستش خیلی دور است. پسر کوچک با دفتر راهی مسیر طولانی می‌شود. این فیلم پر از منظره‌های زیبای شمال ایران است و وفاداری و روابط دوستانه بین دو پسر بچه را نشان می‌دهد. بازیگران این فیلم نا بازیگر و از مردم روستایی شمال کشور انتخاب شده‌اند.
این فیلم ایرانی به کارگردانی مجید مجیدی محصول سال 1375 است. داستان این فیلم درباره پسرکی به نام علی است که کفش‌های خواهرش را گم می‌کند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار می‌گذارند که صبح‌ها زهرا کتانی علی را بپوشد و زمانی که مدرسه‌اش تمام می‌شود آن را در مسیر بازگشت به علی بدهد تا علی هم با کفش به مدرسه برود. با وجود این‌که علی هر روز تمام مسیر تا مدرسه را می‌دود اما دیر به مدرسه می‌رسد. تا این‌که در مدرسه علی یک مسابقه دو برگزار می‌شود...
این فیلم علی رغم غمگین بودن روابط عاشقانه بین یک خواهر و برادر و از خودگذشتگی و مسئولیت پذیری در کودکان را به تصویر می‌کشد.