نگاهی به فیلم سینمایی «سازهای ناکوک»
فیلم سینمایی «سازهای ناکوک» اگرچه تلاش دارد رگههایی روانشناختی را در پود قصه خود بتند اما تارهای علمی داستان را نادیده میگیرد و یک پرداخت ناقص در حوزه روانشناسی را به مخاطب ارائه میدهد.
به گزارش هنر امروز به نقل از خبرگزاری ایرنا، فیلم سینمایی سازهای ناکوک که این روزها در پلتفرمهای نمایش آنلاین اکران شده، اولین ساخته سینمایی علی حضرتی در مقام کارگردان و تهیهکنندگی فرشته طائرپور در سال ۱۳۹۸ و در ژانر خانوادگی و اجتماعی است و هنگامه قاضیانی، غزل شاکری، حامد کمیلی، مرتضی ضرابی و احمد عربانی در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
علی حضرتی کارگردان این فیلم، فرزند الیاس حضرتی (فعال سیاسی، نماینده پیشین مردم در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و صاحبامتیاز و مدیرمسئول روزنامه اعتماد) است.
حضرتی با تهیهکنندگی در تئاتر فعالت خود را آغاز کرد و سپس با تهیهکنندگی فیلمهای سینمایی خداحافظی طولانی (فرزاد مؤتمن) و نیمرخها (ایرج کریمی) وارد عرصهٔ سینمای داستانی شد. خداحافظی طولانی در هفت رشته ازجمله بهترین فیلم در جشنوارهٔ فیلم فجر کاندید شد و نیمرخهای زندهیاد ایرج کریمی بهعنوان بهترین فیلم بخش هنر و تجربهٔ جشنواره برگزیده شد.
سازهای ناکوک نخستین فیلم حضرتی در مقام کارگردان است که با توجه به سابقهٔ تهیهکنندگیاش، توانسته گروهی از حرفهایهای سینما را در پشتصحنهٔ نخستین فیلمش داشته باشد. ازجمله میتوان به حضور عبدالله اسکندری (طراح چهرهپردازی)، ژیلا ایپکچی (تدوین)، مسعود امینی تیرانی (مدیر فیلمبرداری) و فرشته طائرپور بهعنوان تهیهکننده اشاره کرد. همچنین فیلمنامهٔ سازهای ناکوک را حضرتی با مشارکت اصغر عبداللهی (آشپزباشی، صبحانهای برای دو نفر) به نگارش درآورده است.
بهرغم نامهای بزرگی که در تولید این فیلم و همچنین ایفای نقشها به چشم میخوردند، خروجی آنگونه که باید موفق نیست. داستان البته داستانی قابلتأمل است که تلاش دارد تا رگههای روانشناختی شخصیتی را برجسته سازد.
در خلاصه داستان سازهای ناکوک آمده است: «این فیلم قصه دو خواهر است که با ورود مردی عاشق، هویت اولی در آستانه فروپاشی و شخصیت دومی در مسیر جدیدی از خودشناسی قرار میگیرد».
بر این اساس فیلم سازهای ناکوک درباره دو خواهر به نام هدیه (با بازی غزال شاکری) و هلیا (با بازی هنگامه قاضیانی) است که فقط همدیگر را دارند. هدیه از یک بیماری خاصِ افسردگی رنج میبرد و هلیا که یک روانپزشک است، تمام لحظاتی را که سرکار حضور ندارد، برای مراقبت از هدیه سپری میکند.
حضرتی در سازهای ناکوک، با نورپردازی بیجان و رنگبندیهای سرد، فضایی بیروح و دلمرده خلق کرده است؛ فضایی که سازهای ناکوک را شبیه به نیمرخهای ایرج کریمی میسازد و بسان جلوه بیرونی فضایی است که در ذهن و روان هدیه قرار دارد. فضایی سراسر سرد و غمزده که بارش دائمی باران آن را ملالتانگیز و بازی سایهها در برخی سکانسها شبیه به فیلمهای ترسناک میسازد.
یکی از نکات کلیدی که فیلم و فیلمنامه مطرح میکند پدیدهای با عنوان «ژن خودکشی» است؛ اینکه خودکشی رگههای وراثتی دارد و میتواند در یک خانواده به نسلهای بعد منتقل شود البته نه خود خودکشی که ریشههای مشکلاتی چون افسردگی و اختلالات خلقی است. موضوعی که امروز به اثبات رسیده که همانند بیماریهای جسمی و بالینی کاملاً قابلیت انتقال دارد و میتواند نسلهای بعدی را هم آلوده سازد.
جایی که هلیا به همسر هدیه پارسا (با بازی حامد کمیلی) میگوید که او ژن خودکشی مادرش را دارد یادآور جمله صادق هدایت است که نوشته بود خودکشی با بعضیها متولد میشود.
انگار هلیا هم از این میترسد که هدیه راه ناگزیر سرنوشت مادرش را پی بگیرد و به زندگیاش پایان دهد به همین دلیل در طول سی سال همواره هدیه را در یک حباب شیشهای از توجه و مراقبت اغراقشده قرار داده تا مبادا هدیه به این سرنوشت محتوم مادری دچار شود.
مسیری که به نظر میرسد همان اندازه که بر هدیه اثر منفی گذارده بر هلیا نیز اثری مخرب داشته و او را در یک نقش همواره مراقب و کنترلکننده جاودانه کرده است. نقشی که به دلیل استمرار فرار از گذشته و تلاش برای حفظ راکد زمان حال (حالی که نباید کوچکترین جرقهای از شادی و غم در آن باشد) او را در آستانه فروپاشی قرار داده است.
اما شخصیت در معرض خودکشی یعنی هدیه هرگز نمودهای واقعی یک بیمار افسرده را بروز نمیدهد و حتی در انتهای فیلم ناگهان خوب میشود؛ بدون اینکه درمان درستی (بهجز قرصهای کرختکنندهای که هلیا به او میخوراند) را در پیشگرفته باشد.
در حقیقت داستان این فیلم درست و خوب شروع میشود: خواهرانی که هردو از اقدام مادر (خودکشی در سالهای کودکی و نوجوانی دو خواهر) آسیبدیدهاند و بر این اساس یکی همانگونه که داستان از زبان هلیا میگوید ژن خودکشی دارد و خواهر دیگری که تحصیلات و زندگی حرفهایاش را بر اساس همین مشکلات دنبال کرده و حالا یک دکتر روانشناس است اما مشکل این فیلمنامه آنجایی توی ذوق میزند که این شروع خوب روانشناسانه هرگز در مسیری علمی دنبال نمیشود و مسائلی چون نیاز به درمان و تراپی در این فیلم نادیده گرفته میشود.
یکی از اصول مهم در روانکاوی و روانشناسی صحبت کردن از گذشته و ریشهیابی مشکلات کودکی است و هلیا اگرچه دکتری روانشناس است که ادعای درمان هدیه را دارد اما نه خود از گذشته چیزی میگوید و نه شنونده فعالی در مقابل صحبتها و سؤالات و ابهامات هدیه از گذشته است.
نمیتوان از یک علم (روانشناسی) صحبت کرد و المانهای آن را در داستان به کار گرفت اما به اصول آن پایبند نبود و نتیجهگیری را کاملاً جدای از مفروضات آن بنا کرد.
بر اساس آنچه بیان شد، در نقطه انتهایی فیلم هیچ منطقی وجود ندارد که حال هدیه به ناگهان خوب شود و در فضایی که اتفاقاً با مه و باران و رخوت احاطهشده به ناگاه تصمیم بگیرد که با هر سازی میتوان نواخت آنهم درست زمانی که تا دقایقی قبل گمشدن ساز خویش را سرآغاز یک توطئه و تخریب میدانسته است.
نکته دیگری که جزو اشکالات اساسی این اثر محسوب میشود این است که همه شخصیتها و همه داستانها تماما در سطح بیان میشود و هرگز به عمق نمیرسند؛ عمق شخصیت پارسا هرگز باز نمیشود و مخاطب تا انتها نمیفهمد که دلیل مشکلاتی که او به روانشناس مراجعه کرده، طلاق گرفته و از سوی خواهر زنش روانی قلمداد میشود چیست.
بر همین اساس شخصیت هلیا و اینکه چرا تمام زندگیاش را وقف خواهرش کرده و خود زندگی و سامانی ندارد مشخص نیست و در انتها هدیه دختری منزوی و کم رو که به قول خودش هیچ دوستی ندارد تنها نقطهای از گذشتهاش که مطرح میشود زمان مرگ مادر است که پشت در بوده و به او اجازه ورود ندادهاند؛ هرگز نمیفهمید که هدیه و شوهرش چگونه باهم آشنا شدهاند و اساساً همسرش چه دلیلی برای ازدواج با دختری داشته که عمری از افسردگی و گوشهگیری رنجبرده است.
بر این اساس سوالات و ابهامات فیلمنامه در این اثر زیاد است و جز قاب بندی های کارت پستالی که در این اثر وجود دارد نمی توان نقطه برجسته ای را برای آن برشمرد؛ البته که بازیگران نمایش خوبی از خود به جا می گذارند اما کلیت داستان به میزان زیادی تصنعی است.
البته نباید ازنظر دور داشت که سازهای ناکوک به دلیل طبقه اجتماعی و رفاه زندگیای که به تصویر میکشد اگرچه آینه زندگی مخاطبان زیادی نیست و مخاطب معمولی احتمالاً نتواند خودش را در این اثر ببیند اما به دلیل اینکه از سینمای مد روز ایران (که یا به دنبال اصغر فرهادی و یا سعید روستایی درحرکت است و چند سالی است که تصویری جدید را رو نکرده)، فاصله میگیرد و حرف خودش را میزند (با همه کاستیها و ناکوکیهایش) قابلستایش است.