معرفی سریال The Irregulars: شرلوک هولمز در دنیای ماورالطبیعه
تام بیدول (Tom Bidwell) فیلمنامهنویس بریتانیایی است که فعالیت حرفهای خود را با نوشتن نمایشنامه آغاز کرد. او با اثبات تواناییهای خود توانست به بیبیسی راه پیدا کرده و در آنجا مشغول به کار شود. از آثاری که در ساختشان مشارکت داشت میتوان Doctors و Eastenders را نام برد. بیدول سپس سری جدید Watership Down را تولید کرد که محصول مشترک بیبیسی و نتفلیکس به شمار میرود.
سریال The Irregulars «بی نظمی ها» اقتباسی فانتزی از داستان شرلوک هلمز است. سریالی که خلافکارانش قدرتهای خود را از جهان مردگان بهدست میآورند.
در این سریال، کارآگاه مشهور برخلاف گذشته قادر به حل پروندهها نیست. در چنین شرایطی، گروهی از کودکان خیابانی دور هم جمع شده و وظیفه حل پروندهها و مقابله با تهدیدها را به دوش میگیرند. مطابق انتظار، هر یک از اعضای گروه ویژگیهای منحصر به فردی دارد. سریالهای شرلوک هلمز معمولا داستانهایی واقعگرایانه دارند اما محصول نتفلیکس شامل المانهای فراطبیعی میشود.
در سریال The Irregulars روایت ازطریق شرلوک که حالا تبدیل به فردی معتاد شده است پیش نمیرود بلکه سکان داستان را گروهی از نوجوانان یتیم در دست دارند. آنها رفته رفته بعد از مدتی میفهمند که ریشهی این جنایتها و بی نظمیها در پورتالی است که بین دنیای ما و دنیای مردگان به وجود آمده است.
سریال با اتفاقات اپیزودیک پیش میرود اما یک موضوع داستانی پیوسته همهی این اپیزودها را کنترل میکند. این موضوع داستانی همان چیزی است که سریال در جستوجوی آن است. بی نظمیها ایدهای جذاب و خطرناک به همراه خود دارد. وارد کردن شرلوک هلمز به دنیای ماورایی اگرچه ایدهای خارقالعاده است اما اگر این ایده از پس اقتباسهای سنتی برنیاید و نتواند مخاطبان را راضی کند قطعا شکستی برای فیلم خواهد بود. از طرفی وارد کردن شرلوک و واتسون به این نوع از قصهها، گرانشی خوشایند برای فیلمهای فانتزی است اتفاقی که میتواند تجربهای عجیب برای مخاطبان اینگونه از فیلمها باشد. اما سریال غیر عادی ها نتوانسته است از این نقطه جاذبهای که نصیبش شده است بهخوبی استفاده کند. سریال اگر داستانش را قدری بهتر پرداخت میکرد بدون شک اثر جز بهترین فیلمهای فانتزی جنایی میشد.
گرچه شرلوک تنها شخصیتی نیست که با میراث خود در The Irregulars دست و پنجه نرم میکند؛ دکتر جان واتسون، دستیار و همراه وفادار هولمز، نیز در این میان سعی دارد نگاه عمیقی به زندگی و گذشتهاش داشته باشد. رویس پیرسون بازیگر نقش دکتر واتسون در سریال توضیح میدهد:
«من میخواستم او را به شخصیتی تبدیل کنم که نسبت به جهان اطرافش حسابی محتاط است و زندگی و سفر کرده و مجبور بوده با هر شرایطی کنار بیاید.
او مدام تلاش دارد از گذشته خود فرار کند اما اشتباهاتی که مرتکب شده هنوز با او هستند. وقتی هولمز و واتسون را اینجا میبینید، فکر میکنم در هر حال برای طرفداران انتظاراتی ایجاد میشود. ما معمولا آنها را در قالب شخصیتهایی عمیق و تقریبا بینقص میبینیم اما آنها اینجا شکسته و پیرتر هستند.»
این نسخه از شرلوک تمامی المانهای افسانهای او را به نمایش نشان میدهد، اما این در حالی است که این المانها همگی به قطعات بسیار کوچکی تقسیم شدهاند. در این سریال، سفری برای چسباندن دوباره این قطعات و دیدنشان در کنار هم را شاهد هستیم. حال وقتی چنین کاری را انجام دهیم تازه متوجه میشویم تمام آن افسانههای همیشگی به نفع شرلوک بوده یا به ضررش.
نقطه ضعف اصلی قصه که باعث شده سریال نتواند از پس ایدهی مرکزی خود بربیاید ضعف در پرداخت شخصیت مهم داستان جسیکا است. فیلمهای این چنینی که به دنیای ماورا و رمز و رازها وارد میشوند شخصیتی که صاحب قدرت مرموز است قصه را پیش خواهد برد چرا که علت و معلولها طبق این قدرت کنار یکدیگر خواهند آمد. ما یک شخصت پردازی عام را از جسیکا داریم دوستان و خانوادهاش را میشناسیم از گذشته و محل زندگیاش خبر داریم اما آن چیزی که به روایت داستان کمک میکند را از این شخصیت نمیبینیم. تماشاگر اطلاعات زیادی از رابطهی او با آن قدرت جادوییاش نمیداند نیروی جسی برای بیننده پرداخت نمیشود. و جسیکا تنها لزوما یک آدم عادی است که در مواقع خاص قدرتش را نشان میدهد. سیر تحول او و تبدیلاش به یک فرد قدرتمند به قدری ضعیف کار شده است که مخاطب با خود فکر میکند، شاید قسمتهایی از فیلم حذف شده باشد. کهن الگوی سفر درونی قهرمان به هیچ وجه در کارکتر جسیکا وجود ندارد و شخصیت از یک پرداخت روایتی رنج میبرد. تماشاگر اصلا نمیداند که چگونه این کارکتر در قسمت آخر تمام موانع را کنار گذاشت و موفق به انجام کارهای بزرگ شد.
یکی از دلایلی که جسیکا در هزارتوی کابوسهای خود سرگردان بود و نمیتوانست راهی برای بستن پورتال پیدا کند باور نداشتن خود و ترس از طرد شدن بود اما کارگردان هیچ تاکید مناسبی برای این قسمت که جز اصلیترین بخشهای داستان است ارائه نکرده است و در قسمت آخر اثر، مخاطب را در جریان مستقیم چنین علت دراماتیکی مهمی میگذارد. از طرفی هم ضد قهرمانهای قصه اینقدر قوی نیستند که بتوانند جسیکا را شخصیتی پر بُن و مایه به نمایش بگذارد. آنها با کوچکترین حرفی تسلیم میشوند و سلاحهای بشر به رویشان عمل میکند. برای همین اتفاقات فیلم بدون افت و خیز خیلی چشم گیری پیش میرود.
یکی از مهمترین تغییراتی که گروه گنگ The Irregulars نسبت به نمایشهای قدیمیتر به خود دیده، این است که دیگر شاهد یک گروه کاملا مردانه سفیدپوست نیستیم و نتفلیکس سیاستهای تازه هالیوودی برای استخدام بازیگران از جنیست و نژادهای مختلف را در نظر گرفته است.
سریال در دوران ویکتوریایی جریان دارد، جایی که در گذشته شاهد تبعیض جنسی و نژادی فراوان بود اما خب در The Irregulars قضایا فرق میکند. گراهام در این باره گفت:
«به نمایش گذاشتن انسانهای مختلف اهمیت بسیاری دارد. اما دیدن دو شخصیت مونث در جایگاههایی بسیار مهم، و رابطه خواهری که باهم دارند به شدت کمیاب و فوقالعاده است که نمونه آن را کمتر میبینیم. باعث افتخار است که توانستهایم چنین چیزی را به نمایش بگذاریم. ما ورای مباحث جنسیتی شخصیتهای قدرتمندی داریم و امیدوارم چنین مسائلی به هنجار تبدیل شود.»
در3 قسمت ابتدایی، سریال برای پیدا کردن خودش بسیار تلاش میکند تا که اتفاقات منسجم و دراماتیکی را به تماشاگر ارائه دهد. اما توضیح هر آنچه را که نشان میدهد برایش بسیار سخت است و فیلم قطعا در این قسمتها شکست میخورد چرا که بیننده را نمیتواند به روایتاش قانع کند. داستانهای اپیزودیک در این قسمتها کمترین بار روایی را دارند و مبارزهی قهرمانان با ضدقهرمانان بیشتر شبیه به کمیکهای کودکانه است اما از قسمت سوم به بعد، اثر با نزدیک شدن به خط اصلی داستانیاش مسیر خود را کموبیش پیدا میکند و تمرکزاش را روی هدف اصلی میگذارد.
همهی شخصیتهای سریال بهدنبال پیدا کردن شکاف بین دو دنیای مردگان و زندگان هستند نکتهای که در افسانهها بهخصوص اسطورههای مصری زیاد به آن اشاره شده است و ایدهی این اثر هم از دروازههای مصری بین جهان انسانها و مردگان آمده است.سازندگان فیلم سری هم به کهن الگوی نقاب یونگ میزنند. در اپیزودی دختری که با پوست کار میکند صورت دیگران را برای رسیدن به مقاصدش میبرد و از آنها برای خود ماسک درست میکند. این یکی از مطرحترین آرکی تایپهای یونگ است که به ناخودآگاه جمعی بشر اشاره دارد.
بی نظمیها سریالی است که میخواهد از همهی لایههای فیلمسازی در خود استفاده کند از افسانهها گرفته تا شرلوک هلمز. این برداشت متفاوت هلمزی شاید نتواند انتظارات مخاطبش را به خوبی اقتباسهای سنتی برآورده کند اما باز هم باید خود بیننده تصمیم بگیرد که آیا The Irregulars فیلمی در خور شرلوک هلمز بوده است یا خیر؟