فیلمنامه نویسی را از از کریستوفر نولان بیاموزید
کریستوفر نولان با ساخت شاهکارهای سینمایی به عنوان یکی از مهمترین کارگردانان قرن شناخته میشود.
هنرامروز: کریستوفر نولان، نویسندهی فیلمهای مطرحی مثل «تنت» (Tenet)، «ممنتو» (Memento)، «میانستارهای» (Interstellar)، «تلقین» (Inception)، «بتمن آغاز میکند» (Batman Begins)، «شوالیه تاریکی» (The Dark Knight)، «پرستیژ»(Prestige) و «دانکرک» (Dunkirk) است، فیلمهایی که خودش کارگردانی کرده و کلی جایزه هم گرفته. یاد گرفتن نکاتی که او برای فیلمنامهنویسی دارد برای علاقهمندان به این رشته مفید و جذاب خواهد بود. نکاتی که به بهترین شکل ممکن، فرآیند فکری این کارگردان خلاق را نمایان میکند.
در تازهترین فیلم نولان «اوپنهایمر» (Oppenheimer) که فیلمبرداریاش به تازگی تمام شده، کیلین مورفی نقش اوپنهایمر فیزیکدان نظری را بازی میکند، کسی که به ساخت اولین بمب اتم جهان معروف شد. حالا که منتظر اکران این فیلم هستیم، بد نیست نگاهی بیندازیم به نظرها و نکتههای او دربارهی فیلمنامهنویسی تا بفهمیم که او چگونه فیلمنامههایش را مینویسد.
۱. اجازه ندهید قصهتان مصنوعی به نظر برسد. از طریق یک شخصیت اصلی باورپذیر و همدلیبرانگیز، احساسات مخاطب را تحریک کنید.
مخاطب با احساساتش داستان شما را دنبال میکند. برای اینکه مردم جذب قصهتان شوند، کاری کنید تا احساسات جاری در دنیای فیلم را کاملا درک کنند، همان حسهای اساسی و کلیدی که هم قصه را پیش میبرند و هم قهرمان داستان را وادار میکنند تصمیمهایش را بگیرد.
۲. تصویریترین زبان سینما تعلیق است. داستان را از زاویه دید شخصیتها روایت کنید تا به این طریق تعلیق و تنش بیشتری به مخاطب منتقل شود و همزمان با شخصیتهای فیلم به کشف و شهود برسد یا موقعیتها را تجربه کند.
به گفتهی کریستوفر نولان، وظیفهی شما، سرگرم نگه داشتن مردم است. میتوانید کاری کنید که نگران شخصیتها شوند؟ میتوانید کاری کنید که هم هیجانزده شوند و هم بترسند؟ با نحوهی نگارشتان میتوانید کاری کنید که مردم عمیقا جذب دنیای داستانتان شوند و حس کنند در آن غرق شدهاند.
وقتی شما اتفاقها و ماجراهای گوناگون را از زاویه دید شخصیتها دنبال کنید، خودتان را بخشی از داستان میدانید و با علاقه و جدیت بیشتری همه چیز را دنبال میکنید چون به نظرتان میرسد که برای شما هم دارد اتفاق میافتد.
۳. مخاطب را درون ذهن شخصیت اصلی قرار دهید تا خودش را جای او بگذارد
شخصیت اصلی داستان شما چه چیزی میخواهد؟ تمام جنبههای داستانی که دارید مینویسید باید حول شخصیت اصلی و چیزی که میخواهد به دست بیاورد بچرخد. به مخاطب اجازه دهید که به تدریج درک کند چه چیزی شخصیت اصلی داستان را به پیش میراند و انگیزهاش چیست، به این طریق مخاطب وارد ذهن او میشود و خودش را جای او میگذارد و به این فکر میکند که اگر در موقعیتی مشابه قرار میگرفت، چه میکرد. حالا میتوانید مخاطب را غافلگیر کنید، چون احتمالا در ذهنشان پیشبینی میکنند که حرکت بعدی قهرمان چیست (بر اساس انتخابهای شخصی خودشان) و وقتی کاری کنید که شخصیت اصلیتان خلاف انتظار ظاهر شود، همه جا میخورند.
۴. هنگام نوشتن، شخصیتهای داستانتان را بهعنوان آدمهای «واقعی» در نظر بگیرید. اگر در زمان نگارش، بازیگرها یا آدمهایی که میشناسید را به جای شخصیتها ببینید، دستتان بسته میشود و مجبور میشوید با محدودیت کار کنید.
فکر کنید شخصیتهای داستانتان آدمهایی واقعی در دنیای واقعی هستند و سپس واکنشهایی باورپذیر برایشان بنویسید و ویژگیهای ملموس به آنها بدهید. وقتی هنگام نوشتن، به بازیگر خاصی برای نقش فکر کنید، ناخودآگاه شخصیت را بر اساس ویژگیهای آن بازیگر در میآورید.
۵. مرزهای فیلمسازی را جابهجا کنید. این حقیقت را بپذیریت که سینما قواعد محدودکننده ندارد
هالیوود و هر سیستم و استودیو فیلمسازی ممکن است محدودیتهای خودش را داشته باشد، اما خود سینما و فیلمسازی هیچ نوع محدودیتی ندارد. مدام با توقع و انتظار تماشاگر بازی کنید و نگذارید روند داستانتان را حدس بزند. قواعد ژانر را به هم بریزید، ساختار کلیشهها را تغییر دهید، بر اساس انتظار و توقع همیشگی پیش نروید و چیزی به مخاطب بدهید که اصلا انتظارش را ندارد.
۶. حتی اگر داستانی مینویسید که در دنیایی عجیب و غیرممکن میگذرد، باید ملموس و باورپذیر به نظر برسد و قوانین منطقی خودش را داشته باشد.
کریستوفر نولان معتقد است وقتی در حال نوشتن قصه هستید، باید قواعد دنیایی را که خلق کردهاید بدانید. چه چیزهایی در این دنیا ممکن است، و مخاطب باید انتظار چه اتفاقهایی را داشته باشد؟ این قواعد هم حس و حال داستان شما را تعیین میکنند، هم باعث میشوند تا ژانر و دستهبندی آن را بشناسیم و بدانیم با موقعیتهای متفاوتش چطور برخورد کنیم. حتما کاری کنید تا مخاطب با قواعد دنیای داستان شما آشنا شود و به راحتی آن را درک کند.
۷. اگر میخواهید از عناصر داستانی دلخواهتان استفاده کنید، حتما برای حضورش در دنیایتان توجیه منطقی داشته باشید.
اگر از یک عنصر یا مؤلفه یا ابزار قصهگویی صرفا به خاطر اینکه «باحال» و جذاب است استفاده کنید، کافی نیست. باید پشت تکتک انتخابهایتان، انگیزه و دلیلی وجود داشته باشد. هر اتفاقی پیشزمینهای دارد و دلیلش اتفاقهایی که قبل از خودش رخ داده است. فیلمنامه زنجیرهای از کنشها و واکنشهاست، علتها و معلولها. یک اتفاق بهخصوص به خاطر این رخ میدهد که قبلش یک اتفاق دیگر مرتبط رخ داده است. دلایل این اتفاقها را چنان دیوانهوار و غیرمنتظره طراحی کنید که مردم شگفتزده شوند.
۸. شخصیتهایتان را با اقدامهای عملیشان معرفی کنید، نه حرفهایی که میزنند.
خیلی از نویسندهها در دهان شخصیتهایشان حرفهایی میگذارند که به مخاطب میگوید میخواهند چه کار کنند، به جای اینکه همان کار را مستقیم نشان دهند. به شخصیتهایتان فرصت دهید که اقدام کنند، به جای اینکه دربارهی اقدامشان حرف بزنند.
۹. یک شخصیت خارقالعاده خلق کنید و او را در دنیایی عادی و معمولی قرار دهید، دنیایی ملموس که پایش روی زمین است و بسیار واقعی به نظر میرسد.
چه کسی در مرکز داستان شماست؟ وقتی شخصیتتان را گسترش میدادید، نقاط قوتش را چه چیزهایی قرار دادید؟ کدام ویژگیاش باعث میشد تا به چشم بیاید و از بقیه متمایز شود؟ به این فکر کنید که چرا شخصیت جالبی است و اهدافش چیست.
۱۰. وقتی از مسیر و پایان قصه مطمئن شدید، شروع به نوشتن فیلمنامه کنید
تا زمانی که از پایان قصهتان مطمئن نشدهاید، نوشتن را شروع نکنید. هر چه بیشتر از مسیر و سرانجام کار باخبر باشید و نقشهی راهتان را با جزئیات بیشتری طراحی کرده باشید، فیلمنامهتان سریعتر به نتیجه میرسد. وقتی از پایان قصه باخبر شدید نوشتن را شروع کنید، نه پیش از آن.
منبع: دیجی کالا مگ سینمایی