{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

قدم به دنیای نوستالژی عکس و نقاشی قاسم حاجی زاده

بیوگرافی قاسم حاجی‌زاده (۱۳۲۶ - )

بیوگرافی قاسم حاجی‌زاده (۱۳۲۶ - )
کدخبر : 14555
خبرنگار:

قاسم حاجی‌زاده (زاده ۱۲ فروردین ۱۳۲۶) نقاش ایرانی مقیم فرانسه است. حاجی‌زاده در لنگرود بزرگ شد و در هنرستان هنرهای تجسمی تهران تحصیل کرد. او از پیشگامان هنر مردمی در ایران است.

هنر ام‌روز: قاسم حاجی‌زاده در ۱۲ فروردین ۱۳۲۶ در لاهیجان ، گیلان ایران زاده شد. پدرش اصالتاً ترکمن بود و مادرش اهل یکی از روستاهای اطراف لاهیجان. در کودکی در خانه‌ای به همراه چند خانواده دیگر زندگی می‌کردند که پدر یکی از این خانواده‌ها عکاس بود و در حیاط خانه از مردمی که به این منظور به سراغش می‌رفتند عکس می‌گرفت. فرایند ظهور عکس برای حاجی‌زاده کوچک شگفت‌انگیز به نظر می‌رسید. در همین دوران بود که پدرش دوربین عکاسی معمولی‌ای خرید و از کودکی او و خانواده‌اش عکس‌های بسیاری گرفت. حاجی‌زاده با این‌که زاده لاهیجان بود ولی از آن‌جا که پدرش کمی بعد در یک کارخانه چای در لیلاه کوه، در جنوب لنگرود، به عنوان کارشناس چای استخدام شد، به لنگرود نقل مکان کردند و در نتیجه قاسم در این روستای کوهپایه‌ای در باغ‌های چای بزرگ شد.

 

1338hajizade

 

قاسم حاجی زاده

عکس از احمد عالی

 

او که به توصیه اردشیر محصص به نقاشی فیگوراتیو روی آورده بود، در اواخر دهه ۱۳۴۰ شروع به برگزاری نمایشگاه‌های نقاشی در تهران کرد. مهم‌ترین آثار او نقاشی از روی عکس‌های دوران قاجار بود. پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، مهمترین موضوع نقاشی‌های او نهضت جنگل و میرزا کوچک خان جنگلی بودند. او در سال ۱۳۶۵ به فرانسه مهاجرت کرد و از آن زمان در آنجا به فروش آثارش و آموزش نقاشی می‌پردازد.

بیشتر کارهای حاجی‌زاده بر پایه استفاده از رنگ روغن، گواش و اکریلیک است. او در اغلب آثارش با مهارت در طراحی چهره‌ها، با نگاهی مردم‌نگارانه فضاهای نوستالژیک دیروز را در ذهن مخاطب بازسازی می‌کند و در دستهٔ دیگری از آثارش که به انتزاع گرایش بیشتری دارد، رویکردهای مفهومی و معناگرایانه را دنبال می‌کند.

 

artwork_636357316767866594_thumb_1680_880

 

Mosabeghenaghashi

 

قاسم حاجی‌زاده/ حسن موریزی‌نژاد

«خیلی کوچک بودم، خانه‌ای را به یاد دارم که به‌اتفاق چند خانواده دیگر در آن زندگی می‌کردیم. شغل پدر یکی از این خانواده‌ها عکاس بود و در حیاط خانه، از مردمی که برای این منظور سراغ او می‌رفتند، عکس می‌گرفت. دوربین بزرگی داشت که پشت آن پارچه‌ی سیاهی بود و هنگام گرفتن عکس، سرش را به داخل پارچه می‌برد. عکس که گرفته می‌شد، ظهور فیلم و بعد ظاهر شدن رفته‌رفته‌ی عکس در ماده ظهور برای من بسیار جالب و شگفت‌انگیز بود. فکر کنم که از همان موقع هم بود که پدرم یک دوربین عکاسی معمولی خرید و از کودکی ما، عکس‌های زیادی گرفت.»

 

پدر قاسم حاجی‌زاده اصالتاً ترکمن بود و مادرش اهل یکی از روستاهای اطراف لاهیجان. بعد که پدر در کارخانه چای استخدام شد، به لنگرود نقل‌مکان کردند و در روستای «لیلا کوه» ساکن شدند. «از این زمان، از مزارع سرسبز چای در دامنه کوه و دشت وسیع شالیزارهای مقابل آن و از پرسه زدن‌های دائم و صدای پرندگان خاطرات روشنی دارم.»

 

Tablosazi

 

 

به سن مدرسه که رسید، خانواده‌اش به لنگرود تغییر مکان داد و در مدرسه کشاورزی «محزون آزموده» ثبت‌نام کرد.

«مدرسه‌ای روستایی، که صبح‌ها در آن درس می‌خواندیم و بعدازظهرها کار کشاورزی می‌کردیم. برخی از کتاب‌های درسی ما درباره گیاهان و روش کشاورزی و دام‌پروری بود و ما موظف بودیم برای شناخت بهتر گل‌ها و گیاهان از تصاویر آن‌ها نقاشی کنیم. انجام این کار برای من بسیار لذت‌بخش بود و بعد از مدتی نیز توانستم آن را بهتر از دیگر هم‌کلاسی‌ها انجام دهم، کلاس چهارم یا پنجم که بودم، یک نقشه بزرگ جغرافی در کلاس نصب کردند. از آن نقشه‌هایی که دورتادور آن پر از نقاشی از طبیعت گوناگون و آب‌وهوای ایران بود. شیفته این تصاویر بودم و دوست داشتم همه آن‌ها را بکشم. به‌خصوص آن منظره‌ای که از کوه دماوند بود. این کار را هم  کردم با رنگ‌روغن، بی‌آنکه اصلاً با طرز کار آن آشنا باشم.»

 

خانواده وقتی اشتیاق او به نقاشی را، بیشتر از شوقش به درس دیدند، مخالفت‌ها هم آغاز شد. «ولی انگار مخالفت‌ آن‌ها به نقاشی کردن مرا بیشتر به انجام آن حریص می‌کرد.»

دوران دبیرستان را در مدرسه امیرکبیر لنگرود ثبت‌نام کرد. بعد از مدتی با یک تابلونویس آشنا می‌شود به نام «خوشبین». که وی را بیشتر با نقاشی آشنا می‌کند. «تا وقتی لنگرود بودم، این مغازه را من اداره می‌کردم. اغلب به تابلونویسی پرداخته، برای مغازه‌داران، روی تابلو و یا کنار دکان آن‌ها، نقاشی‌هایی مرتبط با شغلشان می‌کشیدم. گاهی نیز کپی و یا مناظر اطراف نقاشی می‌کردن.»

در این سال‌ها، حبیب محمدی که نقاشی تحصیل‌کرده در شوروی (سابق) بود، در رشت آتلیه‌ای دایر کرده و در کنار نقاشی از مناظر شمال به آموزش نیز می‌پرداخت.

«هر بار که به رشت می‌رفتم، سری هم به آتلیه او می‌زدم و از پشت شیشه نقاشی‌هایش را که به دیوار نصب بود و هنرجویانی که در پشت سه‌پایه‌ها مشغول کشیدن نقاشی بودند را تماشا می‌کردم. دیدن این صحنه و آثار ارزشمندی که از نقاشان شوروی به‌صورت اصل یا پوستر، گاهی در بعضی از خانه‌های افراد متمول و اعیان رشت و گیلان می‌دیدن، هربار انتظار مرا از نقاشی و خودم بیشتر می‌کرد.»

 

d13a83c86c73406a1cd46d2da008f7d7

 

863479c7c351f60814fd4fb22658dd85

 

از طریق یکی از هم‌ولایتی‌ها (شاپور طواف‌زاده) که در هنرستان هنرهای تجسمی تهران درس خوانده بود و به علت فعالیتی که به عنوان کاریکاتوریست در محله «توفیق» داشت در گیلان اسم‌ورسمی پیدا کرده بود، فهمید که می‌شود در رشته نقاشی ادامه تحصیل داد. بنابراین سوم دبیرستان را که گرفت، به تهران آمد و در کنکور ورودی «هنرستان هنرهای تجسمی پسران» اسم نوشت. موضوع امتحان عملی، طراحی از مجسمه است که او تا آن زمان، چنین کاری انجام نداده بود. بنابراین آن سال پذیرفته نشد و به گیلان بازگشت. «به‌ناچار سال چهارم در رشته ادبیات درس خواندم، ولی به‌قدری مصمم به تحصیل در هنرستان بودم که آن سال را یک سره طراحی کردم.»

سال بعد در امتحان ورودی پذیرفته، و به‌رغم میل پدر، برای تحصیل نقاشی در تهران ماندگار شد (۱۳۴۳-۱۳۴۶). معلم‌های او در این سال‌ها عبارت بودند از :آذرگین، گلزاری، داوودی، مقیمی، قهاری، نامی و محسن وزیری‌مقدم.

 

ChamkhaleHajizadeh

 

«مؤثرترین معلم من در هنرستان، محسن وزیری‌مقدم بود که به ما قدرت تفکر و دیدن را می‌آموخت.»

 

در این مدت نیز با بهرام خائف، رحیم ناژفر، مرتضی رفیعی و... هم‌کلاس بود. بعد از تحصیل در هنرستان، نقاشی بخش لاینفکی از زندگی او شد. شکل نقاشی او نیز به تبعیت از معلم مورد علاقه‌اش، وزیری‌مقدم، به‌صورت آبستره است. اما لابه‌لای فرم‌های آبستره، گاه نیز حضور پیکره یا چهره‌ای نیز نمود می‌یافت.

 

1345hinarestanHajizadeh

 

به سربازی که رفت (بندرعباس)، با وجود همه مشکلات و محدودیت‌های دوران سربازی و گرمای غیرقابل‌تحمل جنوب، کشیدن نقاشی را با جدیت ادامه داد. بعد از پایان خدمت نیز که به تهران برگشت، این جدیت بیشتر شد و اولین نمایش انفرادی آثارش را در «تالار قندریز» ارائه کرد (۱۳۴۸) برای ماندن در تهران و تأمین هزینه‌های زندگی، به کارهایی نظیر کار در کارخانه چینی‌سازی و نقاشی رو چینی و پتینه‌کاری روی بدل‌هایی از اشیای عتیقه، می‌پردازد. یکی دو سال بعد از پایان خدمت نیز در سازمان رادیو و تلویزیون ایران استخدام رسمی و با سمت گرافیست به کار مشغول می‌شود.

پیش‌ازاین نیز در مجله «تماشا» در کنار قباد شیوا و ایرج گرگین فعالیت داشت. «از کار که به خانه برمی‌گشتم، تا آن‌جا که توان داشتم نقاشی می‌کشیدم.» قاسم حاجی‌زاده، بدین ترتیب دومین نمایشگاه نمایش انفرادی آثارش را در تالار قندریز برپا می‌کند. حضور و فعالیت نقاشانه‌اش در تهران، دامنه دوستان او را وسیع‌تر کرد، از جمله اردشیر محصص.

 

AkkasiHajizadeh

 

def924120bc29c66674f2136a74cc250

 

 

مستندی از قاسم حاجی‌زاده ساخته حامد یوسفی

 

 

«آشنایی من با اردشیر، روزبه‌روز بیشتر و محکم‌تر می‌شد. طوری که هرروز به شکلی باهم در تماس بودیم. یک روز به من گفت: سرکار نرو. شغل کارمندی، آدم را از نقاشی کردن می‌اندازد و من هم از کارم استعفا دادم تا یکسره نقاشی کنم.»

«اردشیر بزرگ‌ترین استاد من بود. بسیار خوش‌فکر و ذهنی بسیار زیبا داشت. جدیدترین جریانات هنری روز دنیا را از طریق مجلات و کتاب‌هایی که به ایران می‌رسید و یا سفارش می‌داد دنبال می‌کرد. عطش فهمیدن داشت. معاشرت با او چیزهای زیادی را به من آموخت. او بود که به من توصیه کرد که فیگوراتیو کار کنم و ایده نقاشی از پرتره شاعران را به من داد. این ایام سال‌های اوج‌گیری هنر پاپ در آمریکا بود و با اطلاعی که او از این جریان داشت، شاید چنین ظرفیتی را نیز در من تشخیص داد. بدین ترتیب نقاشی از پرتره‌ی شاعران، مقدمه ورود من به نقاشی پاپ شد.»

حاصل این رویکرد تازه، در «انجمن فرهنگی ایران و آمریکا» به‌نمایش گذاشته شد. (۱۳۵۱)

«تا مدت‌ها روش تازه‌ام، ترکیبی از فضای آبستره نقاشی‌های گذشته‌ام، با فیگور بود. بعد به تدریج، عکس مهم‌ترین مرجع کارهایم شد و اصلا از روی عکس، به‌خصوص عکس‌های قدیمی کار کردم.»

حاجی‌زاده در طی این سال‌ها موفق به سفری چندماهه به نیویورک شد. (۱۳۵۴) حضور در محفل‌ها و بازدید از مراکز هنری، تأثیر تعیین‌کننده‌ای در نگرش او به کاری که در حال انجام آن بود (نقاشی) داشت. «در نیویورک با این واقعیت روبه‌رو شدم که هنر تا چه حد می‌تواند بسیار مهم باشد.»

«در مدتی که در آمریکا بودم، از جمله اتفاق‌های خوب زندگی‌ام ملاقات با منوچهر یکتایی بود. از وقتی نقاشی‌هایم را دید گفت "نقاشی یا باید آبستره باشد یا فیگوراتیو". من این آدم را خیلی قبول داشتم، وقتی به تهران برگشتم دیگر در کارهایم فرم‌های آبستره را کنار گذاشتم. مدتی بعد، وقتی یکتایی به تهران آمد، سری نیز به من زد و کارهای تازه‌ام را که دید آن‌ها را کاملاً تأیید کرد.»

 

گزارش بهنام ناطقی از قاسم حاجی‌زاده

 

131125_ghasem_hajizadeh

 

IMG_6967

عکس از عباس عطار

 

Withfansinmotelghoo54Hajizadeh

 

«عکس به‌خصوص عکس‌های قدیمی، همیشه برای من بسیار جذاب و خاطره‌انگیز هستند. وقتی عکسی از پدرم را مثلاً در سن چهارده‌سالگی می‌بینم و یا عکسی دیگر از سال‌های جوانی یا نوجوانی مادرم، حس خاصی پیدا می‌کنم که دوست دارم آن‌ها را به نقاشی تبدیل کنم.

با چنین انگیزه‌ای شروع به جمع‌آوری عکس‌های قدیمی، پوسترهای سینما، پرتره‌هایی از زنان شهرنو، پرتره خوانندگانی مثل مهوش، قمر‌الملوک، داریوش رفیعی و... و تصنیفات روز کردم. اردشیر طرح‌هایی از روی عکس‌های قاجار می‌کشید. شاید او بود که چشم مرا باز کرد تا به ایده استفاده از عکس‌های دوره قاجار فکر کنم. از کودکی وقتی به پوسترهایی از نقاشی‌های روسی درروی دیوار خانه‌ها روبه‌رو می‌شدم، زرق‌وبرق لباس‌ها و یونیفرم‌های روسی را خیلی دوست داشتم و لباس‌های اشراف و ارتشی‌های دوره قاجار هم همیشه برایم جذاب بوده است.»

 

artwork_636357200729199497_thumb_1680_880

 

artwork_636357201996599368_thumb_1680_880

 

artwork_636357203111570991_thumb_1680_880

 

حاجی‌زاده پس از دوره کوتاهی که به آبستره پرداخته بود، متوجه ظرفیت بصری عکس‌های خانوادگی قدیمی و عکس‌های مطبوعاتی شد. با اندک تغییری که در عکس‌های آشنا می‌داد، با رنگ‌گذاری نامحدود، انتخاب برشی غیرعادی از یک عکس، جداسازی آشکار یا پنهان، جرح و تعدیل فضا و رابطه‌ها و ترکیب‌ها، او به «آشنایی‌زدایی» پرداخت و توانست دوره‌ای طولانی، به‌اندازه چند نمایشگاه از عکس به‌عنوان مواد خام نقاشی‌های خود استفاده کند.

قدیمی‌ترین کارهایی که از او بیشتر به‌یادم می‌آید، پرتره شاپور و مهوش است با ریشه‌های رنگی‌شان که بر بوم‌های عریض سفید، پروازی رنگین داشتند، نقاش با روحیه‌ای شوخ و شنگ، فضاهایی را برمی‌گزید که از طریق عکس‌های موجود صید می‌شدند. شکارهای تصویری خود را از بین رامشگران قاجاری، شادروان‌های عصا قورت‌داده، ژیگولوهای از حد افتاده، قربانیان صفحه حوادث جراید، هنرپیشگان محبوب و قاتلان نامحبوب، ورزشکاران و عشاق، انتخاب می‌کرد و با تأکید بر حالت، فضا، رنگ یا موقعیتی ویژه آنان را در نظر بیننده پررنگ‌تر از واقعیت روزمره‌شان جلوه می‌داد. شوخ‌طبعی نقاش

 

artwork_636357204197472331_thumb_1680_880

 

artwork_636357205276349201_thumb_1680_880

 

artwork_636357206107895910_thumb_1680_880

 

غالبا سوژه‌ها را در موقعیتی نابه‌جا یا غیرواقعی قرار می‌داد و برآن بود تا مناسبات روزمره را یک‌بار دیگر از طریق تلفیق زوایای «عکس-نقاشی» بازآفریند.

در نمایشگاه کارهایش در انستیتو گوته ۱۳۵۴، او اسکچ‌هایی از تابلوهای آینده‌اش را به تماشا می‌گذارد: جوان‌های قدیم، اعراب، رقاصگان، بزرگ خاندان و عزیزان فراموش‌شده در طرح‌های عصبی و قلم‌انداز به خلاصه‌ترین شکل ظاهر می‌شوند، طرح‌هایی که بیشتر حالت کاریکاتوری دارند و حاوی اغراق در تناسبات و حالات سوژه‌اند.

 

artwork_636357206475685977_thumb_1680_880

 

artwork_636357229580364833_thumb_1680_880

 

در سال ۱۳۵۵ او تابلوهای رنگی‌اش را از همین فضاها در انجمن سابق ایران و آمریکا، عرضه می‌کند. عکس‌های خانگی، عکس‌های صفحه حوادث، روی جلد رنگین‌نامه‌ها، او را به درون روابطی می‌خوانند که با خونسردی به تبیین رابطه اجتماعی آنان در سطح تابلوهایش دست می‌یابد.

نقاش، پاره‌ای از روابط موجود در عکس را پاک و محو می‌کند، با انتخاب جزئی و حذف جزئی دیگر، از سند «معکوس» سندی دیگر را می‌سازد که نگاه شخصی هنرمند را دارد و در فضای شنگولانه ذهن طبیعت‌پرداز او جریان می‌یابد. او نمی‌خواهد آن روابط را مسخره کند. او مسخره بودن آن روابط را –به‌رغم قهرمانانش که آن را سخت جدی گرفته‌اند، نشان می‌دهد و با روش کاستند یا افزودن عناصری، ماهیت درونی یک سند اجتماعی را در موقعیت هم‌زمان نشان می‌دهد.

 

artwork_637464289317493285_thumb_1680_880

 

artwork_637464289915517727_thumb_1680_880

 

در نمایشگاه دیگرش در سال ۱۳۵۶ او منظره سازی را به‌عنوان سوژه کارهای خود برمی‌گزیند. در عکس‌ها، مناظر و آدم‌ها مختصات زمانی خود را حفظ می‌کنند، زمان متبلور شده در عکس فضای واقعیت پیشین را ترسیم می‌کند. با استفاده مجدد از عکس در عرصه نقاشی، مشخصات مکانی و زمانی عکس زیر سیطره زمان‌نگاری‌ ویژه‌ای که از تخیل هنرمند نشأت گرفته قرار می‌گیرد. نشانه‌نگاری‌های زمانی و مکانی در چارچوب بوم، با آن‌چه روزی در عکس معنای تاریخی داشته است کم‌ترین ارتباط را دارد.

 

f207ef56814111e28a2c22000a9f15d9_7

 

 

در طی ماه‌های اوج‌گیری انقلاب سال ۱۳۵۷ و در طول ایام پر از شروشور بعداز‌آن و شروع جنگ، بسته‌شدن گالری‌ها و رکوردی که در فضای هنرهای تجسمی شکل گفت، قاسم حاجی‌زاده، نقاشی را هم‌چنان ادامه داد.

«در این مدت، اغلب اوقات در آپارتمانم بودم و نقاشی می‌کشیدم. کم‌تر به بیرون از خانه می‌آمدم. فقط صبح‌ها، به خاطر یک سگ شکاری که داشتم و باید می‌دوید با ماشین به لشکرک می‌رفتم تا هم سگ فرصتی برای دویدن داشته باشد و هم من کمی راهپیمایی و ورزش کنم.»

 

artwork_637802668161937752_thumb_1680_880

 

روش کار او در این زمان تغییری نمی‌کند و کماکان سوژه‌هایش را از میان عکس‌های قدیمی انتخاب می‌کند. نقاشی از «زن‌های قلعه» را ادامه می‌دهد و مدتی است که به عکس‌های فامیلی و عکس از آدم‌هایی که هیچ شناختی از آن‌ها ندارد و تنها به‌صرف نکته‌ی طنزآمیزی که در آن است انتخاب کرده، علاقه‌مند شده و سوژه خود قرار داده است.

 

«مثلا مردی که چندین ازدواج کرده تا صاحب فرزند پسر شده. بعد که سه یا چهارساله شده رفته و از خود و فرزندش، درحالی‌که پسر روی چهارپایه ایستاده تا هم‌قد پدر شود، عکس گرفته است. در عکس، آن‌ها هم‌قد هستند ولی اختلاف سنی عظیمی میان آن‌ها وجود دارد. از این موضوعات تا آن‌جا که می‌شد نقاشی کردم. آن‌قدر که دیگر نه رنگی برایم ماند و نه مقوا و بومی که روی آن‌ها نقاشی کنم. این دوره را یکی از دوره‌های خوب کاری‌ام می‌دانم. دوره‌ای که به‌راستی فقط به خاطر خود نقاشی، نقاشی می‌کشیدم و خواسته دیگری غیرازآن پشتش نبود.»

 

artwork_637641679753674665_thumb_1680_880

 

artwork_637767315754726907_thumb_1680_880

 

در کنار موضوعات دیگر، موضوع تازه‌ای که در سال‌های بعد از انقلاب به شکل معضلی به آن پرداخت، نقاشی از عکس‌های مربوط به قیام جنگل و میرزا کوچک‌خان بود. «همیشه زندگی میرزا برای من یک راز بود. اسم او را می‌شناختم ولی می‌دیدم که همه درباره او زیرگوشی و به آهستگی حرف می‌زنند. گاه می‌شنیدم آواز زنان و مردانی که در هنگام کار در مزارع چای و شالیزارها، که راجع به چشم‌های سبز میرزا و قهرمانی‌های او و یارانش می‌خواندند. یادم است در کودکی، پدرم برای کوتاه کردن موهایم مرا نزد سلمانی (آرایشگر) پیری می‌برد که گویا، یکی از یاران میرزا بود و با او درباره میرزا حرف می‌زد. پدرم نیز عکسی از میرزا داشت که در قابی به دیوار اتاق زده بود. منتها پشت این قاب نیز عکسی از یک منظره بود تا در مواقعی که احساس خطر کرد، قاب را پشت‌ورو کند. بنابراین همیشه میرزا و فداکاری‌ها و قهرمانی‌هایش حضوری زنده، اما گنگ در ضمیر من داشت. تا این‌که کتابی درباره میرزا توسط ابراهیم میرفخرایی که از یاران بسیار نزدیک او بود، چاپ شد. به توصیه دوستی (محمود پاییزه، شاعر) این کتاب را خواندم و از واقعه قیام جنگل و میرزا و یاران او تصویر روشنی یافتم.

 

Ghasem Hajizadeh at Mah Art Gallery May 2019 | Darz

 

artwork_636357200729199497_thumb_1680_880 (1)

 

Tehrafair55Hajizadeh

 

اولین تابویی که درباره این موضوع کشیدم، چهره بسیار بزرگی به‌صورت آبستره و فیگوراتیو از دکتر حشمت بود (۳×۲ متر) که سر او را طوری نشان می‌داد که به‌نظر دار زده می‌رسید. این تابلو به‌اتفاق دو تابلوی دیگر، یکی از مهوش (خواننده) و دیگری از زنی قاجار که بچه بی‌سر در بغل داشت، در نمایشگاهی گروهی شرکت داده شد. روز افتتاح، شاه به‌اتفاق فرح ازجمله بازدیدکنندگان بودند. شاه وقتی به تابلوی دکتر حشمت رسید، از من پرسید که این عکس کیست؟ وقتی نام را گفتم، چهره‌اش درهم رفت. بعد راجع به زن قاجار و بچه بی‌سرش پرسشی کرد و آخرسر از تابلو مهوش هم تعریف کرد. بعد از رفتن او، هویدا (نخست‌وزیر) به من نزدیک شد و گفت (با اشاره به تابلوهای دکتر حشمت و زن قاجار) این کارها را کنار بگذاره «مهوش» را ادامه بده.

سال‌های بعد از انقلاب فرصتی شد تا به‌طور جدی، موضوع میرزا و یارانش را ادامه دهم. برای این منظور با کمک پاییزه و محمدرضا اصلانی، ملاقاتی با ابراهیم میرفخرایی داشتیم و ایشان بعد از آگاه شدن از مقصود من، با سخاوت عجیبی همه عکس‌هایی را که داشت در اختیارم گذاشت. من با دوربین از همه آن‌ها عکس گرفته  و در طی چندسالی که در ایران بودم، آن‌ها را نقاشی کردم.»

حاجی‌زاده مجموعه جدید را در نگارخانه مجموعه آزادی و در گالری سیحون به نمایش گذاشت. (۱۳۶۴) کتابی نیز از این مجموعه به عنوان «یاد سبز» (مجموعه نقاشی‌های میرزا کوچک‌خان جنگلی) د ر سال ۱۳۷۱ به چاپ رسید.

 

artwork_637464290604407831_thumb_1680_880

 

 

جواد مجابی در مقدمه این کتاب نوشته است: «تابلوهایی که در این مجموعه عرضه‌شده در فاصله سال‌های ۵۸-۶۳ ساخته‌شده است و حاجی‌زاده در یک دوره شش‌ساله نهضت جنگل را موضوع کارهای خود قرار داده است.»

«... حاجی‌زاده به علت علاقه‌اش به میرزا و خیزش جنگل این‌بار به خلاف بقیه آثارش، جهت‌دار عمل می‌کند. پیش‌ازاین، عکس‌ها دست‌مایه‌ای برای ساختن اثر بودند. او با شوخ‌وشنگی خاصش به درهم‌ریزی عناصر عکس برای رسیدن به ترکیب‌های طنزآمیزی می‌پرداخت، اما در این مجموعه می‌کوشد با تأملی جانب‌دار بر زندگی میرزا و یارانش، زندگی آنان را به مثابه قهرمانانی که به نیاز عاطفی فردی و اجتماعی پاسخ می‌دهند، ترسیم کند.

میرزا روزبه‌روز در تابلوهای او وضوح بیشتری می‌یابد. بزرگ می‌شود فضا را اشغال می‌کند و ریشه در آب‌وخاک و هوا می‌گسترد. حضورش همان‌قدر اهمیت دارد که غیبتش، مرگش به همان اندازه حماسی است که زندگی‌اش. با این نگرش دوستانه و شیفته وار است که تابلوهای میرزا، دکتر حشمت و دیگر یاران او پیش از‌آن‌که در گور ضرورت‌های تجسمی باشد وام‌دار احساسات عاشقانه نقاش به شخصیتی است که نوستالژی سال‌های جوانی او را بازتاب می‌دهد.»

 

مصاحبه با قاسم حاجی‌زاده

 

زندگی در پاریس را ترک کرد.

«اصلا این مهاجرت را دوست نداشتم با آن‌که در طی هفت‌سال بعد از انقلاب، بی‌آن‌که فروشی داشته باشم یک‌سره کار کردم و برای این منظور حتی مجبور شدم وسایل زندگی‌ام را برای صرف مخارج بفروش، اما باز از زندگی‌ام در ایران راضی بودم. ولی مجموع شرایط مرا وادار به مهاجرت کرد. به فرانسه هم که پا گذاشتم، بدبختی‌های واقعی من آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد. یاد سهراب سپهری افتادم یک‌بار به من گفت: تو آدم خوش‌شانسی هستی. چون در جوانی خیلی زود معروف شدی. بعد ادامه داد: در پاریس که بودم (به اتفاق زنده‌رودی) بورس تحصیلی‌ام که قطع شد، برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامه نقاشی، مجبور به کار شدم و برای پاک کردن شیشه آپارتمان‌ها گاهی از ساختمان‌های بیست طبقه آویزان بودم.»

 

19215a874d0c925218dfb9a9e71fe383

 

ghasem-hajizadeh (2)

عکس از مریم زندی

 

Firstwife49

 

حاجی‌زاده وقتی به فرانسه رفت مردی چهل ساله بود، که دیگر شخصیت هنری و اجتماعی‌اش کاملا شکل‌گرفته و به‌هرحال خصوصیات فرهنگی محیط تازه، فاصله عمیقی با خلق‌وخوی تثبیت‌شده او داشت. بلد نبودن زبان نیز این فاصله را عمیق‌تر می‌کرد. ولی به‌هرحال می‌بایست با شرایط تازه کنار بیاید. با کمک آثاری که با خود از ایران آورده بود، خیلی زود یک گالری در پاریس حاضر به نمایش آن‌ها شد. نمایش آثار در جامعه هنری فرانسه مقبول واقع شد و تعدادی به فروش رفت و کار ادامه پیدا کرد. پیشنهاد و سفارش تعدادی برای ساخت یک فیلم و نقشی که برای این منظور به او دادند، شانس دیگر او شد.

«نقاشی‌هایم در فیلم جزوی از داستان بود و من نیز در آن فیلم به‌جای هنرپیشه‌ای که نقش نقاش را داشت، نقاشی می‌کردن. با پولی که از این کار کشب کردم، توانستم برای پلیس فرانسه مدرک ببرم که در آن‌جا پس‌انداز و درآمد دارم، تا امکان اقامت من تثبیت شود. بااین‌حال و با ‌آن‌که در طی بیست‌سالی که در فرانسه زندگی می‌کنم، موفق شده‌ام تا تنها از طریق فروش آثارم و آموزش نقاشی روزگارم را سپری کنم. هنوز صبح‌ها که از خواب بلند می‌شوم وقتی پنجره آپارتمان را باز می‌کنم انگار که در تهران هستم و منتظرم که با باز کردن پنجره، بام‌های خانه‌های تهران را مشاهده کنم. برخی زود می‌توانند با هر محیط تازه‌ای که در آن قرار می‌گیرند قاطی شوند ولی من هنوز نشدم و هنوز نتوانسته‌ام کاملا با خیال راحت نقاشی کنم و شاید هم با خیال ناراحت، آدم بیشتر و بهتر می‌تواند نقاشی کند.»

 

11Untitled

 

1Untitled

 

4Untitled

 

5Untitled

 

6

 

حاجی‌زاده در طی سال‌هایی که در پاریس حضور داشته از نقاشی هم‌چنان روند گذشته‌اش را ادامه می‌دهد. هنوز از عکس‌های قدیمی ایرانی مایه می‌گیرد و با کمک اغراق‌ها، دخل و تصرف یا نحریف‌هایی که در عکس می‌کند، کار خود را پیش می‌برد.

«نمایشگاه‌های او که به اهتمام گالری «کارولین کور» در پاریس در فاصله سال‌های ۸۲-۸۹ میلادی برپاشده، نمایشگر تغییرات تازه‌ای در شیوه کار حاجی‌زاده است. نقاش در نخستین سال‌های اقامتش در پاریس، هنوز به شیوه قبلی خود که شامل دخل و تصرف در متن عکس هاست وفادار مانده است و پرداخت ساده و بی‌آرایه کارها، او را در زمره نقاشان «نائیف» می‌آورد.

در اواخر دهه هشتاد میلادی او از اسلوب آزموده خود فاصله می‌گیرد، نوعی کارکرد مینیاتوری بر تابلوهایش متولی می‌شود. او با تکیه‌بر منابع فولکلوریک و فرهنگ بومی و شگردهای فنی که از نقاشان قهوه‌خانه و مینیاتورهای ایرانی نشانه‌هایی دارند، می‌کوشد در عرصه نقاشی جهانی خود را به‌عنوان هنرمندانی ه علایق استواری به فرهنگ سرزمین مادری دارد، معرفی کند؛ بی‌آن‌که گرفتار نوستالژی افراد مهاجر یا مقهور تربیت سنتی اسلوب‌های بومی می‌گردد. شخصیت‌های نقاش، خود را از قید جاذبه و تناسبات روزمره و هیجانات ژورنالیستی آزاد می‌کنند. فضا رنگین‌تر و پیچیده می‌شود. آدم‌ها عریض و غول‌آسا می‌گردند، طبیعت را از خود عبور می‌دهند و در طبیعت حلول می‌کنند. تناسب و هماهنگی اندام‌ها بیشتر تابع ظرفیت‌های کشدار و خیالی رنگ و خط است تا کارکرد فیزیولوژیک‌شان که بر اثر عادت شناخته‌ایم. آدم‌هایی که در برابر ما آشکار می‌شوند در ژست منجمد شده‌اند که از عکس‌های قدیمی تقلید شده است که آن حالات نیز به نوبه خود از تابلوها و باسمه‌های کهن به عاریت گرفته شده‌اند. او درهم‌آمیزی اکنون و گذشته را به مدد پرسپکتیوهای داخل و بازی با فضاهایی که در یکدیگر محو یا آشکار می‌شوند نشان می‌دهد. بدین‌گونه نقاش چیزها یا کسانی را از گذشته به امروز و از اکنون به قدیم می‌برد. در واقع او در عرصه زمان بیکران خیال، درگیر بازی شوخ چشمانه‌ای با شخصیت‌ها و سوژ‌ه‌های محبوب خویش است.»

«گاهی اتفاق‌های تازه‌ای که دردنیا رخ می‌دهد، انگیزه‌های تازه‌ای برای نقاشی‌های من می‌شوند. منتها پرداختن به این حوادث نیز، کاملا از دریچه همان رویه‌ی گذشته یعنی علاقه به عکس‌های قدیمی است. مثلا بعد از بمباران مجسمه‌های بودا توسط طالبان در افغانستان، این سوژه را دستمایه قرار داده و کاری در ابعاد ۲×۳ متر کشیدم. این اثر با استفاده از یک عکس از دوره قاجار، که صحنه قمه‌زنی را نشان می‌دهد و بتمن (شخصیت کارتونی) را در کنار این جمع نشان داده‌ام.»

«حوادث روزنامه‌ها، جه مربوط به ایران و یا جایی دیگر باشد برای مهم و جذاب هستند، عکس‌های این اتفاقات را جدا تاکنون آرشیو بسیار مفصلی از آن‌ها برای خدم تهیه کرده‌ام.»

«اخیرا در برخی از کارهایم، با حذف رنگ و تنها با مداد و در ابعاد بزرگ، برخی از کارهایم را پیش می‌برم. در واقع امکانات عجیب مداد سیاه را کشف کرده‌ام.» گاهی یک تابلو را با تغییرات مختصری و هربار با ابزار مختلفی مثل مداد، آب‌رنگ و یا ترکیب مواد و در ابعاد بزرگ چندین‌بار تکرار می‌کنم. نمایش این آثار در کنار هم برای بینندگان بسیار تأثیرگذار است. این عمل برای خود من کشفی است که پیش‌ازاین و تاکنون شاهد انجام آن توسط دیگران نبوده‌ام.»

 

6Untitled

 

7Untitled

 

9Untitled

 

 

نمایشگاه‌های انفرادی:

       انجمن ایران و آمریکا، ایران، اهواز

      انجمن ایران و آمریکا، ایران، تهران

      -گالری سیحون، ایران، تهران

      -گالری بو-لار، فرانسه، ست

      -گالری گروه ۲۰، هلند: آمهایم

  • ۱۹۹۶، انجمن اجتماعی-فرهنگی ایرانیان ول دو مرن، فرانسه، کرتی 
  • ۱۹۹۷، کوبا در خیابان لاپه، کافهٔ هابانیتافرانسه، پاریس 
  • ۱۹۹۹–۲۰۰۴، نمایشگاه پاییز، فرانسه، پاریس 
  • ۲۰۰۵، انجمن اجتماعی-فرهنگی ایرانیان ول دو مرن، فرانسه، کرتی 

     -بهار در ژیورنی، فرانسه، پاریس 

  • ۲۰۰۶، آتلیهٔ کلر، فرانسه، پاریس 
  • ۲۰۰۷، انجمن هویت گسسته، فرانسه، پاریس 
  • ۲۰۱۱، حراج ساتبی هنر معاصر: اعراب و ایرانیان؛ لندن

      -حراج کریستی: چشم‌اندازد شرق؛ پاریس

       -انجمن ملی هنرهای زیبای فرانسه.

  • ۲۰۱۲، مروری بر آثار روی کاغذ: آثار سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۰، تهرانگالری اثر، جمعه ۲۹ اردی‌بهشت ۱۳۹۱ الی ۱۷ خرداد ۱۳۹۱

      -نمایشگاه هنر ابوظبی

 

نمایشگاه گروهی

 

     -نمایشگاه فضای باز، پارک پهلوی، ایران، تهران

  • ۱۹۷۲–۱۹۷۳، گالری سالیوان، ایران، تهران

  • ۱۹۷۳، نمایشگاه هنرمندان معاصر ایرانی، فرانسه، بلژیک، ترکیه، چین، یوگسلاوی

     -نمایشگاه یونسکو، گالری قندریز و گالری مس، ایران، تهران

      -هنرمندان معاصر ایران، مرکز نمایشگاه، ایران، تهران

  • ۱۹۷۴، هفتمین جشنوارهٔ فرهنگ و هنر: آثار هنرمندان معاصر ایرانی در صدمین نمایشگاه گالری قندریز، گالری قندریز، ایران، تهران 

       -موزهٔ هنرهای معاصر، بلگراد، صربستان 

       -جشنوارهٔ کنی سور مرن، کنی سور مرن، فرانسه

       -نمایشگاه هنرمندان ایرانی، آنکارا، ترکیه

       -موزهٔ هنرهای معاصر، ایران، تهران

       -سالن فیگوراسیون و نقد کاخ بزرگ، فرانسه، پاریس 

      -المپیاد هنری سئول، کرهٔ جنوبی 

     -گالری کارولین کور، فرانسه، پاریس

  • ۱۹۸۹، هنر در مدرسه، فرانسه، پاریس

      -مکاشفهٔ ۸۹: پنجمین نمایشگاه بین‌المللی هنرهای تجسمی، لامارتین، پاریس، فرانسه 

      -هنر اس.او. اس ارمنستان، پیر کاردن، فرانسه، پاریس 

     -گالری کارولین کور، فرانسه، پاریس

     -هنر معاصر از دنیای اسلامی، گالری مرکز تجمعات مرکز باربیکن، انگلیس، لندن

  • ۱۹۹۰، هنرهای معاصر، لونز له سونیه، ژورا، فرانسه 

     -مرکز فرهنگی فرانسه در بلگراد، بلگراد، یگوسلاوی

     -هنر درون، نمایشگاه والنسیا، اسپانیا

  • ۱۹۹۱، پیکره‌بندی‌های معاصر، بلویل، پاریس، فرانسه 

  • ۱۹۹۲، سالن هنرمندان بیستم، فرانسه، پاریس

  • ۱۹۹۳، رنگ‌های هنر، گابریه دو نسل، فرانسه، پاریس

       -سالن اکتبر بریو، فرانسه 

  • ۱۹۹۶، لیگ، کمیتهٔ هرو، فرانسه

  • ۱۹۹۷، گالری ژاژا، فرانسه، پاریس

     -هنر رایج: آثار مردمی شاتو دو وردون، فرانسه

     -سالن مه، فرانسه، پاریس

     -خانوادهٔ نقاشان، اتحادیه. انجمن‌های خانواده‌های فرانسه، ول دو مرن

  • ۱۹۹۷–۲۰۰۰، سالن مه، فرانسه

  • ۱۹۹۸–۲۰۰۴، سالن مقایسات، فرانسه

  • ۱۹۹۹–۲۰۰۶، نمایشگاه پاییز، فرانسه

  • ۲۰۰۳–۲۰۰۵–۲۰۰۷، دوسالانهٔ ۱۰۹، فرانسه

  • ۲۰۰۷، مرکز فرهنگی والری-لاربو، فرانسه، ویشی

     -نمایشگاه پاییز، فرانسه، کلرمون فران

     -استودیو پولشری، هلند، لاهه

  • ۲۰۰۸، گالری بیکتور سابردرا، بارسلونا

      -گفت‌وگوی شرق و غرب: عرفان، طنز و گذشتهٔ افسانه‌ای، (به سرپرستی:) لیلا س. دیبا، گالری لیلا هلر، ایالت نیویورک، نیویورک سیتی

      -پیکربندی تخیل: پیرامون پت آندریا، مرکز هنرهای معاصر ریموند فاربوس، فرانسه، مون-دو-مارسان

      -هنرمندان ایرانی در اروپا، فرانسه، بوسینی

 

مشاهده آثار قاسم حاجی‌زاده که در حراجی‌های خارجی و حراج تهران شرکت داشته است

 

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها