تینا آخوندتبار: من بچه اسلامشهرم نه بچه پولدار!
صحبتهای جدید تینا آخوندتبار را بخوانید.
به گزارش هنر امروز، تینا آخوندتبار در گفتو گو با خبرآنلاین: خب این برای خیلی ها سوال است که من ورزشکار هستم یا بازیگر،باید بگویم هر جفتش.بازیگری که شغل من است اما ورزش حالم را خوب می کند.ورزش می کنم تا با اعتماد به نفس بیشتری جلوی دوربین بروم.تا شخصیت یک قهرمان در فیلم را به خوبی بازی کنم.من تمام تلاشم این است؛استفاده از ورزش برای اینکه در سینما حرفی برای گفتن داشته باشم.
قید سینما را نزده ام
من هنوز هم در سینما هستم و فعالیت می کنم.از نظر من سینما یک رسانه است.رسانه ای که می شود در آن استعداد، حرف، شخصیت و چیزی که در زندگی شخصی یاد گرفتی را به خیلیها یاد بدهی.تجربه شخصی میتواند یک تلنگر مهم باشد که چیزی را به دیگری یاد بدهد.
چرا بوکس؟ عاشقش هستم
بوکس آرامم می کند.عاشقش هستم در این ورزش خودم را تخلیه می کنم.نمی دانم چرا اینجا همه فکر می کنند که بوکس یک ورزش مردانه است اما من بوکس را دوست داریم.بیایید دیگر این ورزش را جنسیتی نکنیم.من اینجا هستم و شاید به خاطر من یک دختر نوجوان به بوکس بیاید،رشد کند و در سال های بعد برای ایران افتخار بیاورد.
صورت و قیافه ام سرمایه من بود اما ..
خب صورتم سرمایه من بود و بدون تعارف خیلی راحت از آن پول درمی آوردم اما حالا می بینم که من فقط این صورت نیستم.با بوکس چیزهای بهتری در خودم پیدا کردم که قطعا اگر به آنها برسم خوشگل تر هم می شوم.دست من در بوکس شکسته و آسیبدیدگیهای زیادی داشتم. اما بوکس من را با چیزهای تازهای در زندگی آشنا کرد.
مگر سینما فقط آدم خوشگل می خواهد؟
می پرسید که اگر اتفاقی برایم در بوکس بیفتد باید قید سینما را بزنم؟نه!چرا این حرف ها را می زنید؟مگر سینما فقط آدمهای خوشگل با چهره زیبا نیاز دارد؟سینمای ما الان به یک آدم قوی نیاز دارد تا یک بازیگر خوش چهره. چهره در سینما لازم است ولی کافی نیست. برای بازیگری، من چهره داشتم ولی اگر این به تنهایی کافی بود، به همان کفایت میکردم. قیافه برای من کافی نبود.
دانشگاه رفتم چون خانواده ام دوست داشتند دانشجو شوم!
حسابداری خوانده ام.رفتم دانشگاه چون خانواده ام دوست داشتند به دانشگاه بروم.رفتم حسابداری اما چیزی به دست نیاوردم.یعنی این کار را انجام دادم اما از آن لذتی نبردم.
بچه اسلامشهرم، نه بچه پولدار!
بچه پولدار نیستم.خانواده من هنوز هم در اسلامشهر زندگی می کنند.خودم هم خوانده ام که این چیزها را نوشته اند.پدرم در اسلامشهر فرش فروشی داشت و همان جا هم مانده است اما این را هم بگویم که از لحاظ اقتصادی در وضعیت بدی قرار نداریم.بچه پولدار نیستم اما همیشه زندگی خوبی داشته ایم.
هر چه در سینما پول در آوردم خرج شد!
من پول ۱۰ سال کار در سینما را خرج کردم و تمام شد. برایم مهم نیست که چه پول زیادی از دست دادم. من با شروع بوکس، هیچ امکاناتی نداشتم. با استاد اولم، در پارک تمرین میکردم اما مجبور شدم باشگاهی برای تمرین مهیا کنم که هزینه داشت.در بوکس اصلاً لابی نداشتم، خانه و ماشینم را فروختم و رفتم یک کشور دیگر تمرین کردم و با چیزی که خودم داشتم دنبال هدفم رفتم. از آدمهای ارتباطدار و لابی هم هیچگاه استفاده نکردم. در سینما هم همینطور.
پیشنهاد بی شرمانه همه جا هست!
لابی هم در بوکس هست هم در سینما.مگر میشود نباشد؟ مافیا از قدرتش استفاده میکند اما من تا حالا با این افراد کار نکردم که پایم را روی کسی بگذارم و بالا بروم. هرچه دارم را خودم ساختم.میگویند در حوزه سینما، پیشنهاد بیشرمانه و... مرسوم است.من می خواهم بگویم همه جا هست.
بستگی به خودت دارد که بخواهی چه آدمی را زندگی کنی. آدمی که حاضر است برای رسیدن به هدف هر کاری کند، سرانجام به هدفش نمیرسد. وقتی یاد بگیری در وجودت چیز دیگری هم هست که بیشتر از جسمت ارزش دارد، تن به هر کاری نمیدهی. مگر اینکه خودت دوست داشته باشی.
کمربند جهانی را می خواهم
هدف من رسیدن به کمربند جهانی در بوکس است البته به شرطی که همینطور که الان انگیزه دارم، کارم را ادامه بدهم. من خودم را ۳۴ ساله نمیبینم. برخلاف نظر خیلیها، بوکس اصلاً ورزش بدنی نیست. بیش از ۵۰ درصدش ذهنی است و شاید ۴۰ درصد آن به بدن و استقامت ربط دارد. در واقع یک جورهایی مثل شطرنج است. به همین دلیل از بوکس خوشم آمده که به من قدرت استراتژی میدهد.