{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نگاهی به زندگی‌ حرفه‌ای و کاری این هنرمند

بیوگرافی محمود جوادی‌پور (۱۲۹۹ – ۱۳۹۱)

بیوگرافی محمود جوادی‌پور (۱۲۹۹ – ۱۳۹۱)
کدخبر : 15139
خبرنگار:

محمود جوادی‌پور (زاده ۱۳ شهریور ۱۲۹۹ – درگذشته ۵ آذر ۱۳۹۱) نقاش، گرافیست و از پیشگامان هنر نوگرای ایران بود، او در تهران متولد شد و در سن ۹۲ سالگی درگذشت. وی در رشته‌های گرافیک، نقاشی، تصویرسازی و چاپ دستی فعالیت داشت و در دانشگاه تهران و هنرستان هنرهای زیبا هم تدریس می‌کرد.

هنر ام‌روز: محمود جوادی‌پور (زاده ۱۳ شهریور ۱۲۹۹ – درگذشته ۵ آذر ۱۳۹۱) نقاش، گرافیست و از پیشگامان هنر نوگرای ایران بود، او در تهران متولد شد و در سن ۹۲ سالگی درگذشت. از جوادی پور به عنوان یکی از نخستین پایه‌گذاران جنبش نقاشی نوگرای ایران تجلیل شده‌است و به همین سبب از وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی نشان عالی دریافت کرد. آثار این هنرمند در برخی موزه‌های ایران و آمریکا نگهداری می‌شوند.

 

40-b

 

پدرش در سن ۱۵ سالگی از کرمان به تهران مهاجرت کرد و در اوقات فراغت به طراحی نقش قالی می‌پرداخت. حدود سال ۱۳۱۷ که به عنوان ناظر هزینه معادن انارک در نائین انجام وظیفه می‌نمود، ساعات بیکاریش را با استفاده از سنگ‌های معدنی، خاک‌ها، رسوبات معدن و انواع مواد طبیعی دیگر به نوعی نقاشی می‌پرداخت که از نظر هنری بسیار با ارزش و زیبا بود.

 

2Untitled

 

محمود جوادی‌پور در سال ۱۳۱۲ گواهینامه ششم هنرستان صنعتی ایران و آلمان در تهران در رشته آهنگری و ماشین‌سازی دریافت کرد. در سال ۱۳۲۲ جوادی‌پور به عنوان نقاش چاپخانه در بانک ملی ایران به صورت نیمه وقت استخدام شد و با مطالعه و تلاش، شیوه چاپ رنگی عکاسی را آزمود و موفق شد اولین کار چاپ رنگی را در همان سال انجام دهد. وی نمایشگاه‌های متعددی با حسین کاظمی، احمد اسفندیاری، مهدی ویشکایی و هوشنگ آجودانی برگزار کرد.

محمود جوادی‌پور یکشنبه پنجم آذرماه ۱۳۹۱ در آلمان در گذشت. پیکر جوادی‌پور، با حضور هنرمندان، مسئولان فرهنگی و هنری و پیشکسوتان عرصه هنر از موزه هنرهای معاصر در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

 

19-b

 

33-b

 

زندگی‌نامه استاد محمود جوادی پور

استاد محمود جوادی‌­پور آثاری بسیار متعدد و متنوعی برای هنر معاصر ما به‌یادگار گذاشته است. او در طول سال­ها فعالیت هنری به عنوان نقاشی حرفه‌ای و علاقه‌مند به عرصه گرافیک، هیچ‌گاه از فعالیت باز نایستاد. جوادی‌پور در طول هفتاد سال فعالیت، هنرمندی به تمام معنی پرکار بوده است. سال‌ها تلاش در زمینه‌های مختلف هنرهای تجسمی: طراحی، نقاشی، گرافیک و تصویرسازی، نشانۀ فعالیت مردی است که با تمام توان در زندگی حرفه‌ای خود کوشیده است. او در دورانی پا به عرصه فعالیت حرفه‌ای گذاشت که زمانه عسرت هنر و هنرهای تجسمی در ایران بود. در آن سال‌ها دانشکده تازه تاسیس هنرهای زیبا تنها مرکز آموزشی هنر در کشور محسوب می‌شد؛ فضای فعالیت تجسمی بسیار محدود و کم تحرک، شناخت از تحولات هنر در جهان نقاشی نارسا و جدال میان کهنه و نو در آغاز راه خویش بود. هنرمندان جوانِ این دوران همه توان خود را برای گذار به نقاشی نوگرا فراهم آوردند.

 

4-b

 

34-b

 

35-b

 

بر همین اساس استاد پس از فراغت از تحصیل، در چاپ‌خانه بانک ملی به کار مشغول شد و اولین تجربه کارهای گرافیکی‌اش را در آنجا به‌کار گرفت. پس از آن در سال ۱۳۲۸ «کاشانه هنرهای زیبا» یا «گالری آپادانا» را به اتفاق دوستانی همچون احمد اسفندیاری بنیان نهاد. در این کاشانه آن‌ها علاوه بر برگزاری نمایشگاه‌هایی از آثار خود و سایر فارغ‌التحصیلان دانشکده همچون جلیل ضیاءپور، جواد حمیدی و حسین کاظمی جلسات سخنرانی، بحث و بررسی برای شناخت مکاتب هنر مدرن و عمومی کردن هنر نو را راه‌اندازی می‌کنند و با دامن زدن به نقد و بررسی آثار هنری سعی می‌کنند فضای مناسبی را برای فعالیت هنرمندان نوگرا در تهران فراهم آورند. جوادی‌پور پس از گذراندن دوره‌های تکمیلی در آکادمی هنرهای زیبای مونیخ، سرانجام در سال ۱۳۳۲ به عضویت هیات علمی دانشکده هنرهای زیبا درمی‌آید و فعالیت خود را به‌عنوان یک هنرمند و استاد دانشکده هنرهای زیبا توسعه می‌دهد و به خلق آثار متنوعی به‌ویژه در زمینۀ هنر گرافیک می‌پردازد؛ طراحی تمبر، اوراق قرضه، نشان، اعلان، تصویرسازی و طراحی روی جلد کتاب فعالیت‌هایی است که وی را علاوه بر پیشتاز بودن در نقاش نوگرای ایران، به‌عنوان یک پیش‌کسوت در عرصه گرافیک معاصر ایران نیز معرفی می‌کند.

 

30-b

 

Untitled

 

در خصوص آثار نقاشی استاد، آنچه بیش از همه در کارهای او به چشم می‌خورد، تلفیق نگاه نو با مضامین، رنگ‌ها، و حال و هوای هنر و نقاشی ایرانی است. اصولاً در آثار قریب به‌اتفاق هنرمندان هم‌نسل جوادی پور که اولین فارغ‌التحصیلان دانشکده هنرهای زیبا نیز بودند، توجه به سنت‌های هنر ملی و بومی ایران کاملاً ملموس است. گرایش به زبان و بیانی ایرانی و جستجوی هویتی بومی در آثار جوادی‌پور و هم‌نسلانش، نشان از روحیه ملی، هویت‌جویی و دل‌سپردگی آن‌ها به هنر و فرهنگ ایرانی است و همین زمینه است که سرانجام در دهۀ ۱۳۴۰ منجر به شکل‌گیری جنبشی ایرانی در میان نقاشان مدرنیست کشور می‌شود. آثار تصویرسازی استاد جوادی‌پور هم از نظر فضاسازی و هم ازلحاظ به کارگرفتن رنگ و خط به‌طور قابل‌توجهی ملهم از نقاشی قدیم ایرانی است. اگرچه او در برخی از تصویرسازی‌ها از تکنیک گراور استفاده نموده، اما به‌خوبی توانسته است آن‌ها را با آنچه از نقاشی ایرانی به عاریت گرفته، پیوند دهد.

 

artwork_637564251227567540_thumb_1680_880

 

در این قسم آثار هم توفیق استاد را در استفاده از ویژگی‌های هنر بومی می‌توان دریافت و هم ظرفیت‌های نقاشی قدیم ایرانی را در همراه شدن با تصویرسازی جدید. آثار نقاشی جوادی‌پور اما سیر شگفت‌انگیزی دارد. او دوره‌های تجربه گری بسیاری را پشت سر گذاشته است، و مگر نه اینکه هنر نوگرا تحولات و تنوع و خلاقیت را عموماً در تجربه گری آموخته و نشان داده است؟ بنابراین جوهره مشترکی که آثار نقاشی استاد را در طول هفتادسال گذشته به یکدیگر مرتبط می‌سازد، تجربه گری و درعین‌حال تلاش برای حفظ مواریث هنر ایرانی در رنگ پردازی، به‌کارگیری نقوش و فضاسازی است. هنر استاد، هنری است که به‌تدریج نضج یافته و به عمق و غنا رسیده است. این پختگی به‌ویژه در آثار مربوط به بیست، سی سال اخیر به نقاشی او شخصیتی ممتاز بخشیده است. در طی این مهروموم‌ها جوادی‌پور به آرامشی شورانگیز در منظره‌پردازی و باز آفرینی فضاهای مورد نظرخود دست یافته است. آثار جوادی‌پور از ما می‌خواهند که پیچیدگی‌ها و قیدوبندهای زندگی روزمره و فریبندگی دودگرفته شهرهای پرازدحام را رها کرده و با لعاب‌های آبی رنگ مینایی همراه شویم. در برخی منظره‌های استاد، از جمله چشمه علاء فضایی به تمام معنی ایرانی دیده می‌شود که نور زندگی سنتی و دلخوشی‌های خانوادگی در آن باز تابیده و ما را به یاد طبیعت‌سازی در نگاره‌های مکتب تبریز و شیراز عهد صفوی می‌اندازد.

 

artwork_637564254045848259_thumb_1680_880

 

برخی آثار نیز روایت‌گر مناظر روستایی و رازهای معنوی زندگی ساده و صمیمی مردم هستند، همچنان‌که در بعضی دیگر از آثار استاد، نگاهی افسون‌گرانه به شعر و مفاهیم عمیق  زندگی و هستی شکل گرفته و کوزه‌ها، لعاب‌ها، سفال‌ها، آجرهای قرمز و طاق‌های تکرار شونده ما را به سوال‌های همیشگی و پاسخ‌های ناتمام، به سرزمین حکمای شرقی، به اساطیر و فضاهای افسانه‌ای دعوت می‌کنند و با صد زبان خاموش به تأمل در بودن، شدن و رفتن فرا می‌خوانند:

جامی است که عقل آفرین می زندش    صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش

این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف    می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش

(دکتر عبدالمجید حسینی راد، بخشی از مقدمۀ کتاب راز مشتاقان، مروری بر زندگی و آثار استاد محمود جوادی‌پور، انتشارات فرهنگستان هنر، ۱۳۸۳)

 

بوم و گل | محمود جوادی‌پور

 

جواد مجابی در کتاب «نود سال نوآوری در هنر تجسمی ایران» درباره‌ی محمود جوادی پور این‌طور می‌نویسد:

محمود جوادی‌پور با نظم خاصی زندگی خود را بین آموزش و کار اداری و نقاشی و گرافیک تقسیم کرده و نمونه یک هنرمند متعادل و کوشا در عرصه فرهنگ ملی است. او این اعتدال را در زندگی خانوادگی و فعالیت‌های اجتماعی نیز نشان داده؛ و در روزگاری که نوسان شدید اجتماعی و سیاسی، بسیاری از هنرمندان را به کام ناهنجاری و تلاطم سهمگین کشانیده، جوادی‌پور بهشتی از آرامش را در سر و دل خود به خانه و آتلیه و دانشکده برده و با وقاری تمام از گزند ایام مصون مانده است.

 

حسین بهزاد - هنرستان دخترانه تهران

حسین بهزاد - هنرستان دخترانه تهران
 

hjnd8

 

جوادی‌پور نیز چون نخستین هنرآموزان رشته نقاشی در هنرکنده هنرهای زیبا، که در سال ۱۳۱۹ در مسجد مروی مستقر بود، به آموختن هنر روآورده، درحالی‌که از هنرستان صنعتی ایران و آلمان در رشته ماشین‌سازی و آهنگری فارغ‌التحصیل شده بوده.

«هنرکده ما در داخل مسجد مروی جای داشت. شبستان مسجد، کارگاه اصلی نقاشی بود و بیشتر غرقه‌هایی که طلاب در آن زندگی می‌کرده‌اند، به‌صورت کارگاه‌های خصوصی شاگردان معماری درآمده بود. چند حجره هم به امور اداری اختصاص یافته بود. نقاشی کردن دانشجویان دختر و پسر کنار هم مغایر انجام فرایض دینی و موجب نارضایتی بود، اما دولت پهلوی اول چنین سیاستی درپیش گرفته بود. با خروج رضاشاه از ایران، ما نیز سریعا از مسجد مروی به زیرزمین دانشکده فنی دانشگاه تهران نقل مکان کردیم تا ساختمان دانشکده هنرهای زیبا تمام شود.

ریاست دانشکده با آندره گدار بود. اسدالله‌میرزای قهرمان‌پور ریاست دبیرخانه را عهده‌دار بود و صادق هدایت، ضمن اداره کتابخانه، متونی را نیز برای دانشکده ترجمه می‌کرد، و خانم کیا با ایشان همکاری داست. استادان ما در رشته نقاشی، علی‌محمد حیدریان و خانم امین‌فر بودند که ایشان را مادام‌آشوب صدا می‌کردند. سال پیش از ورود من، استادی به نام عبادی در رشته نقاشی تعلیم می‌دادند. استاد ابوالحسن صدیقی در رشته مجسمه‌سازی فعالیت می‌کرد و آقای محسن وزیری‌مقدم تاریخ هنر و دکتر کیهانی تشریح هنری می‌آموخت. در رشته معماری دو  استاد فرانسوی –دوبرول و سیرو- و، هم‌چنین، آفتاندالیان فعال بود.

از سال دوم دانشکده به‌عنوان نقاش و گرافیست در چاپخانه بانک ملی مشغول کار شدم. همان ایام برای جراید، از جمله اطلاعات هفتگی، کارهای تصویرگری انجام می‌دادم. پس از گفت‌وگوهای فراوان، مسؤولان چاپ‌خانه را متقاعد کردم که با وسایل موجود قادر به چاپ رنگی هستیم. با تلاش شبانه‌روزی نخستین تجربه چاپ رنگی در ایران را با انتشار تصویر مسجد خیف، کودک‌دبیره از ذبیح بهروز، ترجیع‌بند هاتف و موش‌وگربه عبید زاکانی با موفقیت اجرا کردم؛ و راه برای دیگران هموار شد.

 

artwork_637593506128313846_thumb_1680_880

 

artwork_637564254651575120_thumb_1680_880

 

هم‌دوره‌های من خانم‌ها شکوه ریاضی، فخری عنقا، لیلی تقی‌پور و آقایان احمد اسفندیاری، منوچهر یکتایی، عبدالله عامری بودند و آقایان ضیاءپور و حمیدی و کاظمی و مهدی ویشکایی یک‌سال قبل از من وارد دانشکده شده بودند.»

محمود جوادی پور، بنیان‌گذار نخستین گالری هنری در تهران است. او با کمک دوستانش –کاظمی و آجودانی- نام آن را کاشانه هنرهای زیبا (آپادانا) گذاشتند و یک‌سالی نیز از فعالیت بازایستاد. این گالری محل نمایشگاه، تبلیغ و ترویج هنر نو، محل برگزاری دیدار دوستانه هنرمندان و کلاس آموزش نقاشی بود. این گالری کوشید تا هنرمندان تجسمی را از پناه‌بردن به مراکز دولتی یا کانون‌های فرهنگی مشترک با سفارت‌خانه‌ها بی‌نیاز کند و الگویی شود برای نگارخانه‌های نوپایی که پس از آن ایجاد شدند.

 

44-b

 

artwork_637564236973580894_thumb_1680_880

 

در سال ۱۳۲۲ جوادی پور به استخدام دانشکده هنرهای زیبا درآمد. او با تجربه‌ای که در چاپ‌خانه بانک ملی و آکادمی مونیخ به‌دست آورده بود، به تأسیس رشته گرافیک همت گماشت و در مقام مسؤول گروه آموزشی تجسمی، به تقویت رشته گرافیک و تأسیس رشته طراحی صنعتی پرداخت.

 

book_97941

 

artwork_636974987835564093_thumb_1680_880

 

«بیشتر نقاشی‌های ۱۳۲۰ – ۲۶ من رنگ‌هایی روشن و حال‌وهوایی رؤیایی و شاعرانه دارند؛ و در آثاری که در ۱۳۲۷-۳۰ نقاشی شده، از انواع خاکستری و رنگ‌های قوی نیز استفاده کرده‌ام. خطوط طراحی در متن نقاشی‌ها دیده می‌شود و توجه کمتری به پدیدآوردن عمق در کارها شده و رنگ‌ها بیشتر به‌صورت سطوح رنگی کنار هم به‌ کار رفته‌است.

 

artwork_637476096409478734_thumb_1680_880

 

43-b

 

در کارهای ۱۳۳۱-۳۸، با توجه به زندگی در محیط اروپایی آلمان، بعد از جنگ جهانی دوم، مشاهده ساختمان‌های ویران، شهرهای دودزده، کمبود آفتاب و نور و غیره، رنگ‌آمیزی تابلوهایم بیشتر در مایه خاکستری تأم با لکه‌های رنگی ملایم دیده می‌شود. درحالی‌که در همان زمان در کارهای گرافیکی‌ام، که موضوع‌های ایرانی داشتند، رنگ‌ها کاملا زنده و شرقی به کار برده‌ام، در بیشتر کارهای اخیر رنگ‌های زنده، تند و شاد به کار برده‌ام، که شاید ناخواسته نوعی واکنش در برابر دنیای بی‌رنگ، خاکستری یا سیاه پیرامون بوده است... من از  گذشته دور خط را گاه به‌عنوان یک عنصر نقاشی و زمانی به‌عنوان یک عنصر تزئینی در پاره‌ای از آثارم به‌کار گرفته بودم... بیشتر نقاشی‌های ملهم از حیات پیرامونم بوده که، در ضمن، برایم انگیزه‌ای پژوهشی نیز دربرداشته‌است. معمولا، پس از هر دوره پژوهشی، به‌عنوان نتیجه‌گیری و آزمایش خودم، دست به آفرینش یک-دو اثر جدی زده‌ام. مانند تابلوهای کوچه‌باغی از دربند، تعزیه‌خوانی، افتاب روی تپه‌ها، چشمه‌علا و کوزه‌گر و بازار روستایی. اصولا روح هنری من روح پرسه‌گرد است و هیچ‌گاه در نقطه‌ای ثابت نمی‌ماند. گاهی به کوه و جنگل می‌زند و زمانی به بیایان و دشت و دریاو از حرکت در لابه‌لای اشیا، از خیره‌شدن در چهره‌های انسان‌ها و سایر موجودات طبیعت لذت می‌برد. نقاشی ما بیننده را به فراسوی زندگی روزمره می‌کشاند، به‌طرف دنیایی می‌برد که در آن از کشمکش‌های حقیر روزانه خبری نیست و همه‌پرواز و رهایی است.»

 

artwork_637685318968426996_thumb_1680_880

 

artwork_637199546752159564_thumb_1680_880

 

گفت‌و‌گو با تاریخ

من در سال ۱۲۹۹ ش. در تهران به دنیا آمدم. دوره کودکی من بادگرگونی‌های تاریخی مهمی هم‌زمان بود.

به بسیاری از مسائل از جمله مسئله آموزش چندان توجهی نمی‌شد. هنوز در بسیاری از نقاط کشور مکتب خانه دایر بود. در شهرهای بزرگ، مراکز آموزش در حد دبستان و دبیرستان وجود داشتند که همه از نظر آموزگار و کادر آموزشی بسیار عقب‌مانده و فقیر بودند. تربیت و آموزش کودکان ارتباط مستقیمی با سطح فرهنگ و دانش پدران و مادران و خانواده‌ها داشت. دایه‌ها، لَلِه‌ها و خدمتکاران زن و مردی که در خانه‌های مردم طبقات متوسط و مرفه یا بالای اجتماع کار می‌کردند نیز سهم به‌سزایی در آموزش‌وپرورش کودکان داشتند.

 

artwork_636385158394363696_thumb_1680_880

 

artwork_636385155593412126_thumb_1680_880

 

مادر و پدر من هر دو هنردوست و هنرمند بودند. مادرم با نواختن تار آشنایی داشت، گلدوزی های بسیار زیبایی می‌کرد و خیاط هنرمندی بود. پدرم در جوانی نقش قالی طرح می‌کرد. خوب به خاطر دارم که پدرم برای سرگرم کردن بچه‌ها با استفاده از یک مداد ساده روی کاغذ اشکال ساده و بچه گانه‌ای از انسان، گیاهان و جانوران و گل‌ها می‌کشید و ما با ولع به آن شکل‌ها نگاه می‌کردیم. گاهی ورق‌هایی از کاغذ رنگی را تا می‌زد و بعد با قیچی عروسک‌های کاغذی می‌ساخت. آن‌ها را در داخل سینی‌های بزرگ قرار می‌داد و ما با انگشتان کوچک مان ضربه‌هایی به ته سینی می‌زدیم و عروسک‌های کاغذی شروع به رقصیدن می‌کردند. آخر کار خسته که می‌شدیم بایک فوت عروسک‌ها را به این طرف و آن طرف سینی پرتاب می‌کردیم و قهقهه شادمانه سر می‌دادیم ... نتیجه آن بازی‌های بچگانه این شد که من ناخودآگاه به هنرهای نقاشی و موسیقی و هرکار دیگری که در آن مسئله سازندگی مطرح بود، علاقه‌مند شوم.

 

artwork_636649366288000986_thumb_1680_880

 

artwork_636665725543096495_thumb_1680_880

 

در خانه ما پیرزنی با چهره سیاه و قامتی خمیده بود که ما او را باجی صدا می‌کردیم... تابستان در حیاط زیر سایه درختان و زمستان ها در اتاق و زیر کرسی، دور او جمع می‌شدیم. برایمان قصه های قشنگی می‌گفت و ما را با قصه می‌خوابانید...

در شهرها کتابخانه و کتابفروشی به صورت امروز وجود نداشت... از طرف دیگر در خانه بیشتر خانواده‌ها متوسط و مرفه، همیشه کتاب‌هایی مانند قرآن و دیگر کتاب‌های دینی، شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ، سعدی، خیام، مثنوی و کتاب‌های داستانی مانند امیر ارسلان نامدار، سه تفنگدار و کنت دومونت کریستو، نگه‌داری می‌شد. در خانه ما هم از این نوع کتاب‌ها فراوان بود. در آغاز که هنوز سواد خواندن و نوشتن نداشتم، فقط به دیدن تصویرهای کتاب‌ها می‌پرداختم. خواندن و دیدن تصویرهای این کتاب‌ها، سبب تقویت نیروی تخیل من می‌شد، به طوری که هنوز هم از آن‌ها بهره می‌گیرم. من دوران ابتدایی را در دبستان سلطانی و علامه و دوران دبیرستان را در هنرستان صنعتی ایران و آلمان در رشته ماشین‌سازی و آهنگری به پایان رساندم. سال ۱۳۱۹-۱۳۲۰ که دیپلمه شدم، هم‌زمان با جنگ دوم جهانی بود. نیروهای متفقین از راه‌آهن ایران برای فرستادن مهمات و خواربار به روسیه استفاده می‌کردند. به دلیل راه آهن ایران نیاز فراوانی به تقویت کادر فنی خود داشت.

 

artwork_636385153129527732_thumb_1680_880

 

51-b

 

تمام همکلاسی‌های من به استخدام راه آهن درآمدند. چیزی نمانده بود که من نیز به آنان بپیوندم. خوشبختانه به موقع خبردار شدم که دانشکده‌ای به نام دانشکده هنرهای زیبا باز شده است. شنیدن این خبر با توجه به علاقه خاصی که به هنر نقاشی داشتم. مسیر زندگی من را دگرگون کرد. دانشکده در خیابان ناصر خسرو، بازارچه مروی و داخل مسجد مروی بود. چند سال بعد دانشکده هنرهای زیبا درفضای جنوب شرقی دانشگاه، صاحب خانه مستقلی شد... دانشکده را در سال ۱۳۲۶ تمام کردم... از سال دوم ناچار بودم برای تامین کسری هزینه دانشکده کار کنم. در چاپخانه بانک ملی ایران به عنوان نقاش و گرافیست استخدام شدم. از همان وقت برای داستان‌های اطلاعات هفتگی و بعضی از مجلات دیگر نقاشی می‌کردم. در آغاز باکارهای چاپی آشنایی چندانی داشتم، ولی علاقه فراوانی به این رشته سبب شد که خیلی زود با تمام فوت‌و‌فن‌های هنری کارهای چاپخانه آشنا شوم و به دنبال آن موفق شدم تا تحولی چشمگیر در کارهای گرافیکی چاپخانه ایجاد کنم.

 

تجسم یک قرن
 

artwork_636385155919349222_thumb_1680_880

 

artwork_636385156281381841_thumb_1680_880

 

من پس از گرفتن دانش‌نامه در رشته نقاشی، در آکادمی هنرهای زیبای مونیخ، آموختن رشته نقاشی و هنر گرافیک را ادامه دادم. در سال ۱۳۳۴ از شورای عالی فرهنگ درجه دکترا گرفتم. در میان استادانم در ایران باید از علی‌محمد حیدریان و خانم امین‌فر و درخارج از ایران از پروفسور کارل کرودل و لو واسر نام برم.

نخستین کتابی که برای کودکان تصویر کرده‌ام، کتاب کودک دبیره استاد بهروز بود که به نظرم سال ۱۳۲۳ به چاپ رسید. همیشه در آثارم به ویژگی‌های سنتی کودکان توجه داشته‌ام. نکته دیگری که در تصویرگری رعایت کرده‌ام، پرهیز از نقاشی‌هایی بوده است که جنبه بدآموزی داشته باشند.

همواره در تصویرگری به سه نکته توجه داشته‌ام: ارتباط تصویر با موضوع آن، جالب بودن تصویر از نظر ترکیب‌بندی و رنگ‌آمیزی، مناسب بودن تصویر برای  گروه سنی مخاطب. برای هر کس کار کرده‌ام، شرط اول، داشتن استقلال و آزادی در کارم بوده است.

 

artwork_637564253101502818_thumb_1680_880

 

artwork_637564252535621142_thumb_1680_880

 

در میان تصاویری که برای کودکان نقاشی کرده‌ام، هنوز از کتاب کودک دبیره که اولین کار من در تصویرگری بوده، یاد می‌کنم، در آثار نقاشی‌ام از تابلوی انتظار به سبب چهره‌پرداز احساس دختری که موضوع اصلی تابلوست، راضی هستم، تابلوی کوزه‌گری را از نظر نورپردازی آن، فضای سنتی و تضادی که بین آجرهای سرخ بنا و کوزه‌های آبی وجود دارد، دوست دارم. تابلوی کوه‌های خفته را به دلیل حالت اندوهناک تابلو و چهره‌های مرموز لابه لای سنگ‌های کوه‌ها و تابلوی بازار روستایی را به سبب فضای شاد و روستایی و زنده آن و وجود چهره‌های آشنایی که در لابه لای مردم نقاشی کرده‌ام، می‌پسندم. خیلی دوست داشتم فرصتی برای مصور کردن قصه‌های قدیمی ایرانی، صحنه‌هایی از شاهنامه، خیام و مانند این‌ها دست دهد. متاسفانه تا امروز موفقیت زیادی در این زمینه نداشته‌ام.

 

artwork_636385156691409806_thumb_1680_880

 

52-b

 

با نویسندگان بسیاری مانند صادق چوبک، صادق هدایت، صادق کیا، جلال آل‌احمد، سیمین دانشور، جلال ستاری، خسرو حمزوی، ذبیح بهروز، ناصر میرمحمدی و افرادی دیگر آشنا بوده‌ام. سال‌ها پیش حسین کاظمی و من همراه یکدیگر از چهره استاد بهروز و صادق هدایت نقاشی کردیم. از خان سیمین دانشور نیز چهره‌ای نقاشی کرده‌ام.

 

artwork_636385151404781318_thumb_1680_880

 

53-b

 

من یکی از بنیانگذاران انجمن هنری جوانان و نخستین مرکز هنرهای تجسمی آپادانا (کاشانه هنرهای زیبا) بوده‌ام. پنج جلد راهنمای هنر و راهنمای تدریس (هنر) برای دوره‌های ابتدایی و راهنمایی نوشته‌ام وبرای ۱۷ کتاب در زمینه‌های فرهنگی- علمی – بهداشتی و تاریخی و راهنمای تدریس تصویرگری کرده‌ام و سه جایزه در زمینه نقاشی گرفته‌ام. از میان پیشه‌هایم می‌توانم به تدریس در دانشگاه هنرهای زیبای دانشکده هنرهای زیبا اشاره کنم.

گفت‌وگو با محمود جوادی‌پور، مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران، تهران، دی ۱۳۸۲

 


 

مشاهده آثار محمود جوادی‌پور که در حراجی‌های خارجی و حراج تهران شرکت داشته‌اند

 

 

 

 

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها