پنج فیلم برتر تاریخ سینما به انتخاب «مارتین اسکورسیزی»
اسکورسیزی فیلمهای «۲۰۰۱» و «جویندگان» را در فهرست برترین فیلمهای تاریخ جای داده است.
به دنبال انتشار فهرست جدید صد فیلم برتر تاریخ سینما از مجله «سایت و ساند» که بسیاری را ناخرسند کرد، فهرست بهترین فیلمهای تاریخ از نگاه «مارتین اسکورسیزی» که برای نظرسنجی مجله ارسال شده بودند، منتشر شد. در فهرست اسکورسیزی فیلمهایی چون «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» به کارگردانی «استنلی کوبریک» و «جویندگان» ساخته «جان فورد» دیده میشود.
«سایت اند سوند» برای اولین بار فیلمی از یک کارگردان زن را در رتبه اول قرار داد. «ژان دیلمان» (Jeanne Dielman) به کارگردانی «شانتال آکرمن» این دستاورد تاریخی را ثبت کرد اما در فهرست اسکورسیزی از این ملاحظات سیاسی اثری نیست و حتی یک فیلم از یک کارگردان زن یا کارگردانی سیاه وجود ندارد.
۲۰۰۱: ادیسه فضایی
« 2001 : یک ادیسه فضایی » فیلمی بود که بسیار از زمانه خود جلوتر بود!. در این فیلم با زبان تصویر به تماشاگر گفته میشود که انسان در چند میلیون سال تکامل زندگی اش، همانی است که در ابتدا بوده و پیشرفت چندانی به جز کشف و استفاده از وسائل جدید به منظور راحتی خودش ، نکرده است. اکران فیلم « 2001 : یک ادیسه فضایی » در آن مقطع انتقادات زیادی را سبب شد. بیشتر افراد معتقد بودند که خود کوبریک هم ندانسته چه فیلمی ساخته است! اما با گذشت زمان و افزایش سطح آگاهی جامعه ، مشخص شد که « 2001 : یک ادیسه فضایی » یک شاهکار به تمام معناست که نمونهی دوم آن هرگز بوجود نخواهد آمد.
۸ و نیم (8 1/2)
این اثر بهترین فیلمی است که تاکنون در مورد فیلم سازی ساخته شده است. این از دیدگاه کارگردان گفته میشود و قهرمان آن ، گویدو (مارچلو ماسترویانی) ، به وضوح قصد دارد فلینی را بازی کند. این کار با یک کابوس خفگی آغاز میشود ، و یک تصویر به یادماندنی که در آن گیدو به آسمان شناور میشود ، با طنابی که همکارانش که او را برای تهیه برنامه های فیلم بعدی خود در حال هجوم آوردن به زمین هستند ، دوباره به زمین محکم میشود.
بیشتر فیلم در یک مرکز آبگرم در نزدیکی رم اتفاق می افتد و در مجموعه عظیم گیدو که برای فیلم بعدی خود در همان حوالی ساخته است ، حماسه ای علمی تخیلی که علاقه اش را به آن از دست داده است.
فیلم در واقعیت و خیال بافته و خارج می شود. برخی از منتقدان شکایت داشتند که گفتن واقعیت و آنچه فقط در ذهن گیدو اتفاق می افتد غیرممکن است ، اما من هرگز کوچکترین مشکلی نداشته ام و با فرار گیدو از شرایط ناخوشایند به دنیای سازگار ، معمولاً یک نقطه عطف مشخص وجود دارد از رویاهای او.
خاکستر و الماس
فیلم با نمایی از صلیب کلیسا آغاز میشود و چون بعدتر دین خاصیتی در مضامین فیلم پیدا نمیکند، این نما تنها میتواند به عنوان معرفی مکانی قلمداد شود که تروریستها در آن به انتظار نشستهاند. اما از آنجا که آغاز، در کنار پایان، مهمترین و معناسازترین نقطه فیلم است، این نما ممکن است معنای فیلم را کمی به بیراهه ببرد. چون بیش از این با آن کار نمیشود و معنایی به واسطه آن شکل نمیگیرد. صحنه ترورِ آغازین، کمی مصنوعی و باورناپذیر است و کنشهای کاراکترها و تیراندازیها چندان شکل واقعی ندارند. اما با خلاقیتهایی شبیه آتش گرفتن لباس یکی از کشته شدگان، و کنشهای خاص و بازی خوب بازیگرانی همچون چبولسکی، که نقش مکیک را بازی می¬کند، فضا آزاردهنده نمیشود، و به راحتی از سوی تماشاگر پذیرفته میشود.
«همشهری کین» داستان جاهطلبی مدامی است که قدرت را به کاراکتر چارلز هدیه میدهد و آرامش زندگی اش را کمکم میرباید. داستان چشمهایی که کمکم صداقت ترکشان میکند و برق غرور و خودبینی بر جای میماند. «همشهری کین» روایت ناب تنهایی در عین داشتن قدرت، پول، شهرت و همهچیز است، همه چیز؛ البته در معنایی که آدمهای بیرون از قلمرو قلعهات جزو داراییهایت میپندارند. چارلز فاستر کین، قهرمانی است که رفتهرفته «بد من» ماجرا میشود، البته نه بدی ذاتی، او گرفتار بدی آدمها و شرایط اطراف خود میشود. چارلز عاجزانه بهدنبال کسی است که واقعاً دوستش باشد، آن سکانسی که میبیند دوست قدیمی مستش راجع به کنسرت زنش چه نوشته را بهیاد بیاورید، آن نگاهی که پر از چرا و غم بود. سکانسهای آخر فیلم بهقدری قدرتمند و نمایندهی تنهایی کین هستند که از توصیف خارجند. اواخر فیلم، وقتی راز رزباد آشکار میشود، اصلاً نمیتوانید جلوی اشکهایتان را بگیرید و قلبتان برای کین به درد میآید.
فیلم خاطرات کشیش روستا به کارگردانی روبر برسون در سال 1951 ساخته شده است. این فیلم و در ژانر درام است. داستان دربارهی کلود لیدو کشیشی جوان است که مسئول منطقه آمبریکور می شود و در آنجا با خانواده کنت آشنا می شود.کنتس بعد از مرگ پسرش حال و روز خوبی ندارد و ایمان او نیز در خطر است و بحث های زیادی با کشیش می کند...