سریال Lucifer: شیطان قلب شما را تسخیر خواهد کرد
لوسیفر یک سریال رمزآلود است که شخصیت اصلی آن شیطان است که به زمین آمده و از کتاب مصوری با همین نام اقتباس شده است.
از همان ابتدای آفرینش بشر , ماوراء و امور معنوی نقش به سزایی در باورهای نسل های مختلف انسان داشته است. در واقع اعتقاد به تاثیرگذاری دو نیروی بزرگ آفرینش یعنی خیر و نیکی در مقابل بدی و تباهی در زندگی انسان بسیار فراتر از هر تفکر دیگری در طول تاریخ بوده است. انسان های پیشین بر این باور بوده اند که در واقع جهان هستی مرکز جدال و درگیری بین خیر و شر است و آنها به عنوان شخص سومی تنها باید نظاره گر این جدال باشند و تا جای ممکن از درگیر شدن در این نبرد پرهیز کنند اما به دلیل اینکه انسان از هر دو نیرو به مقدار متفاوت در وجود خود داشته و بیشتر نیز کفه ترازویی وجود انسان به سمت تیرگی و شر متمایل می شده است، خداوند پیامبرانی را جهت ارشاد نوع بشر و تقویت قسمت خیر و نیکی مبعوث می کرده است.
بر اساس باورهای الهی در کتب دینی , عامل همه فسادها و شرارت ها فرشته ای به نام شیطان است که در ابتدای آفرینش از سر غرور و تکبر به خاطر جایگاه والایی که در میان سایر فرشتگان داشته از تعظیم کردن در مقابل مخلوق جدید خداوند یعنی انسان سر باز می زند و و به همین دلیل محکوم به حبس در جهنم تا روز قیامت می شود , اما سایه ای از وی که همان قسمت تاریک و شر بشر می باشد در وجود انسان قرار می گیرد.
این سریال دقیقا دربارهی خود شیطان است. لوسیفر نام دیگر شیطان رجیم است. در سریال لوسیفر، او از جهنم خسته شده و به زمین میآید تا خوش بگذراند. اما وقتی همه چیز تغییر میکند که با زنی به نام کلویی آشنا میشود و در او بارقههای خوبی و نور را میبیند.
شاید بیشتر بینندگان این سریال ندانند اما این سریال اقتباسی است از کامیک بوکی به همین نام است. سری کتابهای مصور لوسیفر Lucifer در سال 2013 توسط نیل گیمن نوشته شدهاند.
نکته جالبتر اینجاست که این داستانها تحت نام دی سی (DC Comics) منتشر شده است و اتفاقاً شخصیت لوسیفر یکی از قدرتمندترین کاراکترهای موجود در بین دنیاهای متعدد معرفی شده توسط دی سی میباشد (که البته از یک فرشته سابق که حالا حکمران جهنم است جز این انتظار نمیرفت.)
سریال لوسیفر دو ستاره اصلی دارد: لوسیفر و کارآگاه کلویی دکر، یک بلوند جذاب که شیطان را شیفته خود میکند. اجرای این دو نقش به ترتیب به عهده تام الیس Tom Ellis و لورن جرمن Lauren German گذاشته شده است.
لوسیفر (لقب شیطان به معنی ستاره ای که از آسمان سقوط کرده و درتورات و انجیل و در سه گانه دانته بارهابه آن اشاره شده است ) (با بازی خوب تام الیس) فرمانروایی جهنم را رها کرده و به زمین آمده است و در کالبدی انسانی در میان انسانها زندگی می کند, وی تشنه شناخت انسان های زنده است نه انسانهایی که در جهنم آنها را عذاب می داده است او این کار به منزله تفریح قلمداد می کند و تا به این جای داستان بیشتر قصدش این است ماهیت واقعی یا همان روح انسانها را قبل از مرگ بشناسد. در این بین با یک کارآگاه زن پلیس به نام کلویی دکر (با بازی خوب لورن جرمن) آشنا می شود ودر حل یک سری پرونده به او کمک می کند و هرچه بیشتر با کلویی همکاری می کند بیشتر شیفته اخلاق و انسانیت او می شود .کلویی با اینکه گذشته اخلاقی خوبی نداشته اما پس ازدواج و بچه دار شدن زنی جاافتاده و آرام و صبور شده و زندگی جدیدی را آغاز کرده و با اینکه از همسرش که همکار اوست جدا شده اما در کنار دخترش زندگی خوب و آرامی را دارد .
لوسیفر اما ویژگی های شیطانی خود مانند بدذات بودن و تحریک به گناه خود را ازدست نداده است و آن را در پشت لایه ای از شوخ طبعی پنهان کرده است او عمدا یا سهوا بارها گذشته کلویی را به او یادآوری می کند تا به نوعی او را عذاب دهد اما کلویی به او توجه نمی کند و به او می فهماند اشتباهی که در گذشته کرده را در همان گذشته رها کرده است. همین ویژگی توبه گری انسان و عدم بازگشت به گناهکلویی باعث می شود لوسیفر تحت تاثیر قرار بگیرد و دیگر نه تنها او را آزار ندهد بلکه به نوعی عاشق همکاری با او می شود اما این موضوع در مورد دیگران صدق نمی کند و لوسیفر حین همکاری با کلویی و مواجهه با انسانهای خطاکار آنها را به شکل بدی عذاب می دهد. مثلا قسمتی از ظاهر واقعی شیطانی و ترسناک خود را به آنها نشان می دهد و آنها را دیوانه یا وادار به خودکشی می کند و یا با هیپنوتیزم آنها باعث می شود آنها قصد و نیت واقعی خود را اعتراف کنند .
از طرفی لوسیفر مهمترین عامل شیطانی خود یعنی دعوت به گناه را حفظ کرده است او به همراه یکی از شکنجه گرانش که در کالبد یک زن قرار گرفته یک کلوب شبانه دایر کرده و خدمات جنسی ارائه می کند او چون علاقه به فساد دارد دست روی بزرگترین نقطه ضعف بشر گذاشته است یعنی میل جنسی . اون در مهمانی ها به راحتی دیگران را دعوت به گناه می کند و آنها نیز دعوت او را پاسخ می دهند اما باید در نظرداشت اون شیطان است و ذاتش اینگونه است. وی در جایی جمله معروف خود را می گوید :« من تو رو فقط دعوت به گناه کردم , مجبورت نکردم , خود تو بیشتر از من علاقه به انجامش داشتی! » ویژگی های اومانیستی به خوبی به شکلی طنز در این سریال گنجانده شده است.فرشته دیگری توسط خداوند به زمین فرستاده شده تا لوسیفر را وادار به بازگشت به جهنم کند اما خود این فرشته چندان از طولانی شدن ماموریتش و ماندن در زمین بدش نمی آید و به نوعی او نیز مانند لوسیفر از زمین و انسان ها خوشش آمده است وچندان به لوسیفر اصرار نمی کند.
در واقع در این سریال و یا نمونه های مشابه این باور وجود دارد که زمین و زندگی انسانها نه تنها حقیر و پست نیست بلکه خوشی ها و لذت های خوبی نیز دارد به طوری که هرکس که از دنیای بیرون و ماورا به آن وارد می شود دوست دارد در آن حتی برای مدتی کوتاه زندگی کند و این فرشتگان و سایر مخلوقات معنوی هستند که باید حسرت زندگی انسان را بخورند نه انسان حسرت آنها را ، زیرا انسان روی پای خودش و به اختیار خودش تا به اینجا رسیده است اما فرشتگان این قدرت اختیار را ندارند و در روزمرگی زندگی میکنند و زمانی که به زمین می آیند بدشان نمی آید ولو برای مدتی آزاد باشند و زندگی انسانی داشته باشند!
سریال « لوسیفر » تا بدین جا سریال خوبی از آب درآمده است و بازیهای خوب بازیگران و کنش و واکنشی که بین دو بازیگر اصلی یعنی لوسیفر و کلویی و جرو بحث های جالبی که بین این دو صورت می گیرد باعث جذابیت بیشتر سریال شده است. طنز ملایمی که در سریال وجود دارد در واقع بیانگر همان تفکرات شوخ طبعانه انسانی در مورد آفرینش و سایر مخلوقات می باشد که مدتهاست از شکل خشک و اسطوره ای خود بیرون آمده اند و شکلی انسانی به خود گرفته اند مانند فیلم «بروس قدرتمند» با بازی جیم کری که در آن خداوند به مدت یک هفته مسئولیت ها و قدرتهای خود را به او واگذار می کند و به تعطیلات می رود و جیم نیز تا جای ممکن عالم هستی را به فنا می دهد! و یا فیلم « ایوان قدرتمند » در ادامه این فیلم با بازی استیو کارل که در آن به استیو مانند حضرت نوح دستور ساخت کشتی در زمان امروز داده می شود و موقعیتهای کمیک و خنده داری بوجود می آید.
در واقع در این سریال و یا نمونه های مشابه این باور وجود دارد که زمین و زندگی انسانها نه تنها حقیر و پست نیست بلکه خوشی ها و لذت های خوبی نیز دارد به طوری که هرکس که از دنیای بیرون و ماورا به آن وارد می شود دوست دارد در آن حتی برای مدتی کوتاه زندگی کند و این فرشتگان و سایر مخلوقات معنوی هستند که باید حسرت زندگی انسان را بخورند نه انسان حسرت آنها را ، زیرا انسان روی پای خودش و به اختیار خودش تا به اینجا رسیده است اما فرشتگان این قدرت اختیار را ندارند و در روزمرگی زندگی میکنند و زمانی که به زمین می آیند بدشان نمی آید ولو برای مدتی آزاد باشند و زندگی انسانی داشته باشند !
در طول داستان سریال که داستان عمیق و پرباریست، با ذات واقعی لوسیفر که زمانی فرشتهای پاک و معصوم بود آشنا شده و متوجه میشویم که شیطان همانطور که خیلیها در طول تاریخ او را مظهر بدی و پلیدی میدانند، هم میتواند تغییر کند و به ذات خوب خود برگردد. دیدن این که شیطان هم مثل ما انسانها برای حل مشکلات رفتاریاش به روان پزشک مراجعه میکند و در هر قسمت سریال سعی میکند تا با صحبت کردن با روان شناسش (لیندا) خودش را درمان کند، خیلی زیباست. یا مثلا دیدن اینکه لوسیفر تحت هر شرایطی حقیقت را به اطرافیانش می گوید و از دروغ گفتن بیزار است، حیرت آور است.
در کل سریال لوسیفر بخاطر داستان جنایی- معمایی، شخصیت پردازی حیرت انگیز لوسیفر، عملکرد فوق العاده بازیگران، موسیقی متن گوش نواز، شوخ طبعی لوسیفر و لهجه انگلیسی فوق العاده جذابش که در ادامه بصورت جزئیتر براتون ذکر خواهیم کرد از جمله دلایلی هستند که حتما حتما باید به تماشای این سریال زیبا بنشینید.
-لوسیفر قلب شما را تصاحب خواهد کرد
همه میدانند که شیطان قرار است ذاتاً جذاب باشد، اما نحوه به تصویر کشیده شدن لوسیفر در این سریال باعث به وجد آمدن شما می شود. ماهیت او باعث میشود که قلب هرکسی را تصاحب کند. او قدرت این را دارد که درونیترین خواستههای مردم را بیرون بکشد و اعتماد به نفس شدید او باعث می شود که او را دوست داشته باشید. همهی اینها، امروز، او را به یکی از جذاب ترین شخصیتهای تلویزیون تبدیل میکند. این سریال فقط به خاطر شخصیت بسیار جذابش هم ارزش تماشا کردن را دارد.
- شخصیتپردازی خوب سریال
کاملا مشخص است که سریال حول محور لوسیفر میچرخد؛ اما شخصیتهای دیگری هم در سریال حضور دارند. شخصیتپردازیهای سریال فوقالعاده است و شما در طول سریال با بعدهای مختلف شخصیتها مواجه میشوید. همهی شخصیتها در این سریال یک فرق اساسی با شخصیتهای خستهکننده و کلیشهای که ما به تماشای آنها عادت کردهایم دارند.
-داستان بسیار جذاب
شیطان جهنم را ترک می کند و برای تعطیلات به لس آنجلس می آید. سپس او کارآگاه کلوئی را ملاقات میکند و در حالی که با مشکلات خانوادگی آسمانی خودش کنار میآید، به او کمک می کند تا پروندههای قتل را حل کند. ناگفته نماند، وی در طول سریال تلاش میکند تا با طرف انسانی خود هم وارد رابطه شود. این سریال چشم انداز کاملاً جدیدی از جهنم، بهشت، فرشتگان و حتی شیطان به شما میدهد.
- طنزپردازی شگفتانگیز سریال
Lucifer با استفاده از استعداد خدادادی خود، به کاراگاه کمک میکند تا کوچکترین نکات را از ذهن مردم برای کمک به حل قتلها بیرون بکشد. بله، شیطان در شهر لس آنجلس زندگی می کند و پرونده های قتل را حل می کند. شاید وقتی شخصی فقط از روی اسم سریال بگوید این یک سریال در مورد شیطانپرستان است که معمولاً کارهایی برای مردی شاخدار انجام میدهند، منطقی به نظر برسد، اما هیچکس هرگز به این فکر نمیکند که شیطان به اداره پلیس برای حل جنایات کمک کند. این طنز سریال را جذاب میکند.
-لهجه جذاب لوسیفر
نحوه صحبت کردن لوسیفر شما را شیفتهی او میکند. شخصیت لوسیفر یکی از جذابترین شخصیتهای تلویزیون است و لهجه انگلیسی او این جذابیت را چند برابر میکند. و درست وقتی که شما فکر میکنید لوسیفر نمیتواند جذابتر از این باشد؛ او شما را با مهارتهای پیانو زدن و خوانندگیاش شگفتزده میکند.
در انتها اگر به دنبال یک سریال مفرح میگردید، حتما سریال Lucifer را در لیست تماشای خود قرار دهید.