نگاهی به زندگی حرفهای و کاری این هنرمند
بیوگرافی منوچهر معتبر (۱۳۱۵ - )
منوچهر معتبر (متولد ۱۳۱۵) نقاش ایرانی است. معتبر به خاطر سبک ویژه اش در طراحی شناخته شدهاست. معتبر در شیراز متولد شد و نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تحصیل کرد.
هنر امروز: 21 فروردین یک هزار و سیصد و پانزده، تاریخی بود که بر صفحه نخست دفترچهای نوشته شد که ما آن را شناسنامه مینامیم و با همین عدد روز تولد «منوچهر معتبر» مشخص میشود. شیراز، همان شهری که خاطره هنر قرنها با مردماناش عجین شده است، به عنوان محل تولدش جاودانه شد. پدرش زرگر بود و پدربزرگش از جامعه یهودیان فارس.
زندگی پسرش نیز اینگونه ادامه یافت که دیپلم را در همان شیراز گرفت و بعد از آمدن به پایتخت – تهران- تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا را در سال ۱۳۴۵ به اتمام رساند. رفتن به نیویورک و همچنین آموزش هنر در دانشگاه ایندیانا در سالهای ۱۹۷۶-۱۹۷۱ و ۱۹۷۷ تأثیر ژرفی بر آثارش گذاشت. در هنرستان پسران و دانشکدههای هنرهای تهران به تدریس مشغول شد. در چهار دهه فعالیت مستمر بیش از ۳۰ نمایشگاه انفرادی برگزار کرد و در ۵۰ نمایشگاه گروهی در سوئیس، اوکراین، کانادا، آمریکا، آلمان و... شرکت کرده است. تقدیر و جایزه از موزه هنرهای معاصر جهان در کشور «موناکو» در سال ۱۹۸۵ از جمله تقدیرهایی است که او در دوران کار حرفهاش به دست آورده است.
بچههای هنرستان در منزل استاد معتبر ( سال ۶۳-۶۵)
تکرار، تکرار، تکرار به گمانم تمام زندگی منوچهر معتبر را توصیف میکند. اما شگفتانگیز است که در این تکرار هیچ تکراری صورت نمی پذیرد. ساختار آثار معتبر پیچیده نیست، عناصر از تعدادی فراتر نمیروند، ترکیببندی آثارش پنهان و مقهورکننده نیست. او سادهترین صورت زبان نقاشی را برای بیان هزارتوهای آدمی، انتخاب کرده است. به گمانم مقایسهاش با «صادق هدایت» بهخوبی منظورم را روشن کند. واقعبینانه بدبینی میان این دو فصل اشتراک است.
منوچهر معتبر چه زمانی که گلدانهای شمعدانی لبه پله را کشید و چه آن وقت که به انقلاب و جنگ واکنش نشان داد و چه بعدا که ونوسهایش چادر پوشیدند، صندلیاش را رها نکرد و نگذاشت غباری بر آیینهاش بنشیند تا اون بتواند هزاران بار در آیینه خیالش بهدنبال خویشتن خویش بگردد. شاید جای آن منتقدی که چهل سال پیش خبر از آینده جوانکی داد که کوچهها را نقاشی میکرد و نوشت که ما در آینده از منوچهر معتبر جوان بیشتر خواهیم شنید، خالی باشد تا برایمان بگوید آن زمان چه دید که چنین پیشبینی کرد.
معتبر در حدفاصل تصویر درون آیینه و صورت خویش، به دنبال خود آیینه میگردد و از سال ۱۳۴۵ تاکنون یک چیز در این جستجو، ثابت باقی مانده است؛ او همچنان با شمعدانیهایش زندگی میند و به آنها آب میدهد. در ۱۳۵۰ عازم آمریکا شد تا در کلاسهای طراحی “انجمن هنری دانشجویان” در نیویورک ثبت نام کند. در این مدرسه طراحی توسط اساتید بسیار مجربی آموزش داده میشد و دانشجویانی از کشورهای مختلف حضور داشتند. در مدت شش ماهی که به طور فشرده کلاس ادامه یافت، دانشجویان بیش از هر کاری به طراحی و مطالعه روی بدن انسان میپرداختند.
"استادی که با ما کار میکرد، از ما میخواست تا روی کاغذهای بسیار بزرگ و با قلم یا مدادی که به نی بلندی نصب کرده بودیم، طراحی کنیم. تا به این طریق بیشترین فاصله را با کار داشته باشیم و با همه دست و بازوی خود طراحی کنیم."
حضورش در نیویورک برای وی فرصت مناسبی جهت گشت و گذار در موزهها و گالریها فراهم کرد تا با نقاشی معاصر جهان بیشتر آشنا شود. “در سفر اول به آمریکا، با کارهای “ادوارد هاپر” آشنا شدم. فضای خلوت و سکوت آثارش، راحتی در اجرای کارها و سایهروشن هایی که گذاشته بود، مرا به راحتی شیفته خود کردند. در همین سفرها بود که با کارهای “اَندرو وایِت” و “فرانسیس بیکن” نیز مواجه شدم و هر کدام به نوعی مرا مجذوب خود کردند.”
بعد از بازگشت به ایران، طراحیهای پیش از سفرش و نیز حاصل مطالعاتش در آمریکا را در گالری سیحون به نمایش میگذارد. نویسندهای کارهایش را این گونه توصیف کرده است:
” … چشمانداز کوچههای خالی و عبوس اما آکنده از غمی مهربان که دیوارهای کاهگلی و تیرهای چوبی برق، در آنها، خاطرههایی قدیمی و دور شونده را زنده میکردند. … در طراحیهای “معتبر” او را نقاشی آشنا به آناتومی مییابیم. اما نه طراحی بیاحساس و صنعتگری صرف. شناخت او از “تَن”، عضلهها، پیچیدگیها و خمیدگیها، چنان است که ما را به جذابیت دلپذیر تَن آدمی، رهنمون میشود.”
بالاخره در ۱۳۵۴ از بخش گرافیک اداره فرهنگ و هنر، برای تدریس به هنرستان تجسمی دختران تهران انتقال مییابد. در ۱۳۵۶ مجددا عازم آمریکا میشود و در دورهای دیگر از کلاسهای فشرده طراحی “انجمن هنری دانشجویان نیویورک” ثبت نام کرد. پس از بازگشت، مجددا حاصل این دوره را نیز در گالری سیحون به تماشا گذاشت (۱۳۵۶). بهروز صوراسرافیل از منقدان نام آشنای آن سالها در باره این نمایشگاه نوشته:
“… در نمایشگاه “معتبر” میبینیم که کارها پراکنده است، یعنی از “اتوپرتره” گرفته تا طبیعتهای بیجان. تابلوهایی از گلها و چشماندازهایی از کوچه و خیابان در مجموعه نقاشیها وجود دارد و آنچه که تمام این تابلوها را با هم ارتباط میدهد و یک دست میکند، نخست طراحی خوب معتبر است … پراکندگی موضوعات کار معتبر همچنان در شیوههای کار او نیز ادامه می یابد: طبیعتهای بیجانش با خطوطی نیرومند، سریع و خشن شکل گرفتهاند. پرترهها و گل ها آرامتر و ملایمترند، و کوچهها اصلا با دیدی شاعرانه و متفکرانه نگریسته شدهاند. به ویژه یکی دو تابلو که “معتبر” در آنها تنها با چند خط و چند حجم اساسیترین نمودهای بیرونی یک کوچه را تصویر کرده و در نهایت ایجاز و در حالی که چیزی نمانده کار به ترکیبی انتزاعی بدل شود، هنوز نشانههای “موضوع” را حفظ کردهاند، موفقترین نقاشیها نمایشگاه هستند.”
منوچهر معتبر در سومین سفرش به آمریکا، برای تحصیل در رشته “آموزش هنر” در “دانشگاه ایندیانا” ثبت نام کرد (۱۳۵۷). در طی بیش از یک سال و نیمی که حضور داشت، و به رغم این که اغلب واحدهای درسی مربوط به رشته خود را گذرانده بود، آن را ناتمام رها کرده و به ایران بازگشت (۱۳۵۹).
بازگشت او به ایران مصادف با روزهای پرشور آغاز پیروزی انقلاب و شروع جنگی ناخواسته با عراق بود. به تدریج جنگ و مصائب آن، تمام ذهن و ضمیر معتبر را اشغال کرد و در آثارش نمود یافت. استفاده از حداقل رنگ و حاکمیت سیاهی و خاکستریها در آثارش، به علاوه موضوعاتی که نقاشی کرد، بازتاب نگاه تلخ او به این سالها است.
در سالهای شصت، وی دوبار در نمایشگاه بین المللی نقاشی، در کشور “موناکو” شرکت کرد. (۱۳۶۳ و ۱۳۶۴). در مرتبه دوم موفق به کسب مدال و دیپلم افتخار این نمایشگاه شد. در همین سال نیز در “نمایشگاه جهانی طراحی “خوان میرو” که در بارسلون برگزار میشود، اثری از وی حضور مییابد.
در طی سالهای پایانی جنگ در چند نمایشگاه گروهی آثارش را به نمایش گذاشت. نخستین کارنماهای فردیاش بعد از انقلاب نیز ابتدا در گالری پافر (۱۳۶۸) و سپس در گالری سبز (۱۳۶۹) برگزار شدند.
منتقدی این دوره از کارهایش را چنین وصف کرده است:
” برای منوچهر معتبر هم، موضوع مرگ، لااقل در کارهایی که از او دیدهام، همیشه مرکزیت داشته است؛ هم هر آنچه ممکن است معنای مرگ داشته باشد و یا تهدیدی به مرگ کند. مثل گاری نعش کش، تشیع جنازه، زنان سیاهپوش در سر قبر، در گورستان و کنار عکس عزیزان از دست رفته و یا به شکلی پوشیدهتر، صندلی خالی کنار آینه، کوچه خالی فرسوده، درهای نیمه باز مشرف به تاریکی، یا با رنگهای سیاه و خاکستری، یا با تنهایی و خاموشی.”
معتبر در گفتگویی میگوید:
” … احساس من این است که تمام فضای ما خاکستری شده است سیاه شده است و همه آدم ها زیر خیمه اندوه زندگی میکنند. من دلم میخواهد آن ها مرگ را در نزدیکی خود ببینند و احساس کنند، تا قدر لحظات حیات را بیشتر بدانند و آواز شوری را که در متن زندگی جریان دارد، بشنوند و باور کنند.”
در اواسط سالهای شصت برای تدریس در دانشگاه هنر دعوت به همکاری میشود. این همکاری چند سالی ادامه مییابد. در ۱۳۷۱ نیز به عنوان استاد مدعو در واحد تجسمی دانشگاه آزاد اسلامی دعوت به همکاری شد. در سالهای دهه هفتاد به مرور پرداخت در طراحی و نقاشیهایش کمتر و خلاصهتر از گذشته میشوند، و حضور رنگ نیز – اگر چه به صورت محدود سبز، نارنجی و قرمز، و در کنار سیاه و سفید – شکل بارزتری مییابد. در این باره میگوید:
“رنگ در کارهایم غیر از اهمیت زیباشناختی، نقش دیگری نیز به عهده دارد. به عبارتی علاوه بر این که فضای خاکستری کارهایم را میشکنند گاه نقش نمادین نیز مییابند. سبز نماد مذهب و قرمز نماد خشونت. همچنین به کارهایم، روزنهای برای تنفس میدهند. علاوه بر اینها، استفاده مختصر از رنگ، بر سیاهیها و غیبت رنگها تاکید دارد. رنگ معمولا در پایان کار و در آخرین مرحله به گونهای گذاشته میشود که به غیر از آن، رنگ دیگری نمیتواند جایگزین شود.”
نمایشگاههای انفرادی او در این سالها عبارتند از” گالری گلستان (۱۳۷۱)، گالری کلاسیک (۱۳۷۲) و گالری سبز (۱۳۷۴). در دهه هفتاد به تدریج پرسپکتیو محدود کارهای معتبر، جای خود را به نوعی بخشبندی هندسی میبخشد. بر این بخشبندیها، توسط خطوط مکرر، یا با استفاده از کنتراستهای تیره و روشن و رنگین تاکید میکند. به این ترتیب گویی در هر بخش تنها به گوشهای از حقایق اشاره میکند. حقایقی پارهپاره و یا پارههایی از حقیقت!
“علی اصغر قره باغی در باره این دوره از کارهای وی می نویسد:
“نقاشیهای کدر و سیاه معتبر به سان نقشهای است که پیش روی تماشاگر قرار میگیرد. هیچ یک از ما در نقشه زندگی نمیکنیم اما از آن برای دریافتن موقعیت خود در ارتباط با جهانی که در آن زندگی میکنیم، سود میجوییم.” (آدینه شماره 105)
در جایی دیگر نیز مینویسد:
“… او خاطرهایی را که انسانها در ذهنش برجا نهادهاند، نقاشی میکند. همانگونه که هیچکس نمیتواند تمامی عناصر پدید آورنده یک خاطره را برشمارد، برای این یادآوری، فرمول منطقی خاصی به وجود آورده که حاصل آن شکل طراحی او است و آنقدر آزمودگی به هم آورده است تا این فرمول را کارساز و شدنی جلوه دهد. این طرحها از آن جا که میخواهد لحظههای پا در گریز زندگی را ثبت کند، سرشار از اتفاقات است و هنگامی که میخواهد این اتفاقات را در درون یک نقاشی جمع آوری کند، نیازمند برخی دقتهای ریاضیگونه است. برخی از آنها را نگه میدارد و برخی را نابود میکند تا اثری بینیاز از حمایت ادبیات به دست دهد.” (آدینه شماره 119).
دو کارنمای فردی در آتلیه شخصی (۱۳۷۴ و ۱۳۷۷)، یک کارنمای فردی در “مدرسه معماری زوریخ” (۱۳۷۷) و دو کارنمای فردی دیگر در گالری اثر (۱۳۷۸ و ۱۳۷۹)، همچنین داوری و شرکت در چند سالانه طراحی در نگارخانه برگ و نیز شرکت در دوسالانه “نقاشی معاصر ایران” و “طراحی معاصر ایران” (چشم انداز ۷۹) در موزه هنرهای معاصر تهران، از جمله فعالیتهای وی در سالهای دهه هفتاد میباشند.
در ۱۳۸۰ به همت “انجمن هنرمندان نقاش ایران” بزرگداشت و مروری بر آثار وی در خانه هنرمندان صورت میگیرد. همچنین فیلمی توسط “پویا آریانپور” و با همکاری انجمن نقاشان، از زندگی و کار وی ساخته شد. در ۱۳۸۱ از طرف “دانشکده هنرهای زیبا” به عنوان استاد مدعو، دعوت به همکاری میشود. کارنماهای فردیاش در گالری اثر را ادامه میدهد، و مجموعهای از کارهایش (از سالهای دهه چهل به بعد) توسط “نشر نظر” به صورت کتابی مستقل و با مقدمه علی اصغر قرهباغی به چاپ میرسد (۱۳۸۳).
در ۱۳۸۴ فیلم مستندی به کارگردانی “فریور حمزهای” در باره وی ساخته میشود. سال بعد نیز نکوداشتی از او با عنوان “دومین آیین نقش خیال” در موزه هنرهای دینی امام علی (ع) برگزار شد و به همین منظور کاتالوگی از دورههای مختلف آثارش نیز انتشار یافت.
در طراحیها و نقاشیها منوچهر معتبر، با وجود همه تغییر و تحولات آن از آغاز تاکنون ، خط سیر و به خصوص روحیه مشترکی را در همه آنها میتوان مشاهده کرد. موضوعاتی که به آنها پرداخته بسیار محدودند: طبیعت بیجان شامل اشیایی بسیار معمولی و دمدست نظیر بطری، سطل، صندلی، کتری؛ کوچه و محلات قدیمی و خلوت، زنان چادری به تنهایی و یا در ترکیبهایی چندتایی و در حال پچپچ و حرفهای درگوشی، پیکرههای ساکت و منفعل، برهنههای فاقد شهوت، و بیش از همه، خودنگاریهایش. حضور انسان به قدری در آثار معتبر قوی است که حتی در طبیعت بیجانهایش نیز میتوان ردپای این انسانهای غمگین و ساکت را یافت.
اساسا انسان مهمترین موضوع آثار وی از آغاز تاکنون بوده است. اما آدمهای که او تصویر میکند، یا بسیار ساکتند و یا به آهستگی با یکدیگر در حال نجوا هستند. حتی فضاهای تهی از انسانی که تجسم میبخشد سرشار از سکوت هستند. گویی سکوت مهمترین دغدغه او هست. تیرگیها و مختصر رنگهای سرد و خاکستری اش نیز چنین سکوتی را تشدید میکنند. فقدان حرکت و سکون محض و سردی فضا در آثار معتبر، آدمها را در موقعیت منفعل و گریز ناپذیر قرار دادهاند. گویی همه در تقدیر مقدری گرفتار آمده و پذیرفتهاند که تنها نظارهگر سرنوشت محتوم خویش باشند. او میگوید:
“هنرمند باید در بطن جامعه باشد. باید چیزی از آن بگیرد و چیزی پس بدهد. وقتی آدمها را میبینی که حتی لباسشان تیره و خاکستری است، وقتی لبخندی نمیبینی، طبیعتا اثر تو هم بازتابی از این شرایط خواهد بود.”
معتبر در پرداختن به آدمها کمتر به نمایش کاراکتر خاصی میپردازد. در آثارش فرد مشخص و معینی را نشان نمیدهد، بلکه به نمایشی کلی از آنها بسنده میکند. حتی به طبقه اجتماعی خاصی از مردم نیز نمیپردازد. در آثارش نه طبقات فرودست مطرح هستند و نه بالادست. آنچه برای او مهم میباشد انسان در معنای عام خود است. بدون هیچگونه شعارپردازی به چیزی که انسان امروز در آن گرفتار شده، به تقدیر و سرنوشت گریزناپذیر و تنهایی و تلخی زندگیاش میپردازد.
تنها کاراکتر مشخصی که وی بارها و بارها به آن پرداخته است، خودنگاریهایش هستند. معتبر در تمام دوران کاریاش، به دفعات از چهره خودش طراحی و نقاشی کرده است. اما همین خودنگاریها، نیز بیانگر صورتی ساکت و درونی ملتهباند. معتبر با سکوتی سرد و نگاه بهت زده و نامعلومش چه چیزی را نظارهگر آست؟ مشاهدهگر دنیای بیرون و سرنوشت محتوم و حاکم بر آن است و یا با افکاری پراکنده در درون خود سیر میکند؟
هنرمند امروز، انسانیست که میان واقعیت فیزیکی و واقعیت متافیزیکی قرار گرفته است و باید قلمرو سیال هنر خود را بیابد. هنرمند خواه یا ناخواه در کوران دورانی میزید که در آن زندگی میکند. میداند هزاران انسان دیگر در رویاها و آرمانهای خود با او شریکاند. میبیند که انسانها بیش از آنچه با هم تفاوت داشته باشند، همساناند و آنچه انسانها را به هم پیوند میدهد و یکپارچه میکند پرتوانتر از عواملی است که آنان را از هم میگسلد و پذیرفته است که هنر ابزاری برای پیوند دادن انسانهاست. هنرمند یک روشنفکر منزوی نیست چرا که خود مصرفکنندهی فرهنگ عامه است و باید آنچه پدید میآورد در اعتلای این فرهنگ نقش داشته باشد.
آنچه چهرهی هنر منوچهر معتبر را مشخص میکند، همین قلمرو سیال و مرزهای میان ملموس و نامرئی است. معتبر شکل نقاشی خود را نیز با این قلمرو اندیشه وفق داد و آن چه را که برای تماشا میگذارد چیزی میان طراحی و نقاشی است. و پیداست که بر طراحی دقیق تاکید میورزد. طراحی برای معتبر کشف و شهود است. او را ناگزیر میکند تا با دقت در مضمونی که در برابر اوست بنگرد، ان را در ذهن خود تشریح کند، با سنجههای خود بسنجد و بازسازی کند. و همه چیز در گرو این دیدن است و هر طرح او ثبت دیدهها و نادیدهها، ملموس و ناملموسهاست.
در همه جای نقاشیهای منوچهر معتبر صدای سکوت سنگین و رسوبکرده به گوش میرسد و همواره در زیر آخرین لایه است که نادیدنیها و نقاشینشدنیها قرار دارند، درست مانند چیزهایی که در پس پشت پلکهای بسته دیده میشوند، آخرین لایهایی که از آن پس حقیقت آغاز میشود. در سراسر تاریخ هنر همگانیترین مضمون برای نقاشی، نقش انسان و مسائل انسانی بوده است. در نقاشیهای معتبر انسانها یا ساکت و نگران و چشم به راهاند یا اشیاء نشان از هجرت و غیبت دارند. در جهانی که هرساعت هزاران انسان بر اثر حوادث سیاسی و اجتماعی به مشام برسد غنیمت است و دستکارهای نقاشی که به رنگمالیهای بازارپسند و طبیعت بیجانهای آرمانشهری و زبالههای نگارخانهای نپردازد، ستودنی است. معتبر با گزینش رنگ سیاه بر همین غیبت تاکید میورزد و رنگ سیاه مسلط بر نقاشیهای او به شکلی نمادین نشانهی غیبت و عدم حضور رنگهای دیگر است.
مستندی درباره منوچهر معتبر ساخت فریور حمزهای
تماشای مصاحبه 4 قسمتی پلتفرم آرته باکس با منوچهر معتبر:
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم
نمایشگاههای انفرادی:
۱۳۹۲ گالری آریانا، تهران، ایران
۱۳۸۸ گالری اثر، تهران، ایران
۱۳۸۵ موزه امام علی، “بزرگداشت منوچهر معتبر”، تهران، ایران
۱۳۸۳ گالری اثر، تهران، ایران
۱۳۸۱ گالری اثر، تهران، ایران
۱۳۷۹ گالری اثر، تهران، ایران
۱۳۷۸ گالری اثر، تهران، ایران
۱۳۷۷ کارگاه شخصی، تهران، ایران
۱۳۷۴ کارگاه شخصی، تهران، ایران
۱۳۷۴ کارگاه شخصی، تهران، ایران
۱۳۷۴ گالری سبز، تهران، ایران
۱۳۷۲ گالری آریا، تهران، ایران
۱۳۶۹ گالری کلاسیک، تهران، ایران
۱۳۶۸ گالری پافر، تهران، ایران
۱۳۵۶ گالری سیحون، تهران، ایران
۱۳۵۵ دانشکده عالی بازرگانی، تهران، ایران
۱۳۵۴ گالری سیحون، تهران، ایران
۱۳۴۷ انجمن فرهنگی ایران و آمریکا، تهران، ایران
۱۳۴۶ انجمن فرهنگی ایران و آمریکا، تهران، ایران
۱۳۴۳ کانون جوانان تهران، تهران، ایران
۱۳۴۳ دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، تهران، ایران
۱۳۴۲ دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، تهران، ایران
حراجیها:
حراج تهران، 9 خرداد (1393)
حراج تهران، 4 دى (1395)
حراج تهران، 16 تیر (1396)
حراج تهران، 22 دى (1396)
حراج تهران، 21 دى (1397)
حراج تهران، 26 دى (1399)