مرثیههایی برای اب
معرفی ۵ مستند درباره بحران اب
بحران آب در ایران پیشینهی طولانی دارد به همین خاطر سالهاست که این مسئله دستمایه مستندسازان برای ساخت مستندهایی آگاهی بخش و هشدار دهنده قرار گرفته است. با وجود اهمیت فراوان این موضوع و ارزشمندی مستندهای ساخته شده متاسفانه به جز در موارد محدود مانند "جشنواره سینما حقیقت " توجه و حمایت لازم از آنها صورت نگرفته است و این آثار بیشتر با حضور در عرصهی بینالملل دیده و مطرح شدهاند. در این گزارش ۵ مورد از انها معرفی میکنیم:
هنرامروز:
بند آب، بند خاک
فرهاد ورهام در مستند ۵۷ دقیقهای «بندِ آب، بندِ خاک»، با تصاویری زیبا (فیلمبرداری رضا تیموری) به ویژه در نمایش فضاهای به ظاهر سخت اما عادی شدهی وزش بادهای ۱۲۰ روزه، ضمن اشاره به روزگار سرزندگی هامون و سرسبزی کناره های آن، در چند دههی گذشته، که برای کشاورزان، صیادان و دامداران و عشایر منطقه همچون بهشتی کوچک، سرشار از نعمت و برکت بود، تصاویری تلخ از کوچ ناخواسته و اجباری بومیان منطقه به شرق استان مازندران (گلستان کنونی) و منطقه ی گرگان به مخاطب فیلم ارایه می دهد، و یادآوری می کند که وجود هرگونه نارسایی یا بروز هر نابهنجاری در وضعیت اقلیمی یک زیست بوم، در زندگی همهی جانداران - به ویژه در حیات انسانی - بسیار تاثیرگذار خواهد بود.
این فیلمساز در تازه ترین مستند خود، با نگاهی ستایشگرانه به فیلم ارزندهی «آب، باد، خاک» ساختهی «امیر نادری» و استفاده از نماهای آغازین آن در بخش ابتدایی فیلم خود، به ما یادآور می شود که سینما و زبان تصویر و به ویژه فیلم مستند، نخستین رسانه هایی بوده اند که زنگ خطر تهدید خشکسالی ها و پیامدهای تلخ آن را به صدا در آورده اند.
فرهاد ورهرام در یادداشتی پیرامون ساخت این فیلم مستند آورده است: «بدون تردید یکی از بارزترین ویژگیهای زیستی و تنوع شیوههای معیشت مردم در مناطق گوناگون آب و هوایی، روش سازگاری و انطباق انسان با طبیعت است؛ اما در خشکسالی و در زمانهایی که سالها باران نبارد و یا رودخانهای رو به خشکی نهد، قهر طبیعت زیستمندان را با یک مبارزه واقعی درگیر میکند و تعادل بین دوام زندگی و شرایط محیط ناپایدار میشود. طوفان بر همه چیز چنگ میاندازد و باد قدرت غالب است، امواج شنی راه خود را میپویند، تپههای ماسهای جا به جا میشوند و هر دم بر گستردگی آن افزوده میشود. باد ماسهها را بر سطح کشتزارها ریخته و رویش گیاهان را مختل میکند. قناتها خشک و خانهها زیر انبوهی از شن مدفون میشوند. شهرها در معرض تهدید قرار میگیرند و هر ساله از این طریق خسارات زیادی بر پیکر روستاها و شهرها و تاسیسات وارد میآورد و نظام زیستی را پیوسته با چالش ها روبرو میکند. هجوم ماسههای روان به روستاها و مدفون شدن خانهها و باغات و مزارع در زیر تودههای ماسه، منجر به کوچ اجباری ساکنان آن میشود و آثار حیات را در منطقه از بین میبرد. با تخلیه روستاها، به جمعیت شهرها افزوده شده و عوارض ناشی از آن بر دیگر معضلات شهرها میافزاید.»
ورهام افزود : « مسئله اصلی این فیلم به مهاجرتی اشاره دارد که عامل آن خشکسالی و کمآبی است که با خشک شدن دریاچهای اتفاق میافتد. ریشه این مهاجرت نه تنها از شرایط نابسامانی اکوسیستم و خشکسالی و طوفان، بلکه اختلافات سیاسی دو کشور ایران و افغانستان از قرن نوزدهم تاکنون سرچشمه میگیرد که تاکنون هم لاینحل مانده است.»
مستند اوسیا حکایتی دردناک از ظلم آدمیزاد به طبیعت را بازگو میکند. داستان درباره قنات " زارچ" طولانی ترین قنات خاورمیانه، ثبت شده توسط سازمان میراث فرهنگی است. روایتی از خودکامگی انسان طماع، زخم زدن به طبیعت – اینجا بخشی دست ساز از طبیعت ، قنات – و تودرتو شدن ابعاد هولناک منفعت طلبی آدم ها و گذر از هر واقعیت مهمی با نگاه مستقیم به سمت منافع خویشتن و "من مداری" به نیت افزودن بر آورده های اقتصادی برای خویش. فیلم بدون پیش داوری شرحی مبسوط از وقایع را مقابل مخاطب قرار می دهد، از پیرمرد مقنی هشتاد و یک ساله اما سرحال و جذابی شروع می کند که دلش هفتاد سال است برای قنات میتپد و نگران آفت بزرگی به نام انسان است که در حال ستردن ویژگیهای مثبت از قنات و از بین بردن حیاتِ آب است. در نقطه مقابل، سراغ قطب منفی ماجرا هم میرود و فرصتی تقریبا مساوی را پیش روی او و حامیانش قرار میدهد تا دفاع کنند. اما آنچه در نهایت برای مخاطب به یادگار می ماند، باور به این واقعه جاری و هولناک است که در این شهر و در این دیار و در این کشور و شاید در این کره خاکی، بی اهمیت ترین بخش حیات، مهمترین است، آب !
لحظه های دردناکی است وقتی فیلم از جاری شدن فاضلاب خانگی در قنات بی دفاعِ بی حریم پرده بر میدارد و آوای دردناک پیرمرد مقنی که انگار بر مزار فرزند جوانش زار میزند.
علیرضا دهقان پس از این فیلم مستند دیگری به نام " بی گدار " با موضوع مسئله آب در کشور ساخته است . او درباره این مستند گفته است: «بحران آب در کشور چندین سال است که به مرحلهی هشدار رسیده است اما متاسفانه از جانب مسئولین در بخش کشاورزی، ایجاد صنایع و انتقال آب جدی گرفته نمیشود و بحرانهای ناشی از آن به زندگی مردم ایران مخصوصا جنوب شرق کشور کشیده شدهاست و در آینده نزدیک کل ایران را فرا خواهد گرفت. برای مثال استان چهارمحال و بختیاری که یکی از مکانهای تصویربرداری ما بود، یکی از پر آبترین مناطق ایران است؛ ۱ درصد مساحت کشور را دارد اما ۱۰ درصد منابع آب را در اختیار دارد. این موضوع در حالی است که ۳۰-۴۰ تا از روستاهای این استان، آب آشامیدنی برای خوردن ندارند. این موضوع سوء مدیریت را در بخش انتقال آب و برداشت آن نشان میدهد.
کامیون آبی
مستند کوتاه "کامیون آبی" ساخته هادی آفریده است. این فیلمساز پیش از این نیز همواره دغدغهی مسائل محیط زیستی را داشته و مستند " رگهای آبی زمین" را که پژوهشی دربارهی قناتهای ایران بود با همکاری سازمان یونسکو ساختهاست.
این مستند از رنج های خشکسالی بلوچستان و نجابت مردم این سرزمین سخن میگوید. فیلمساز می کوشد سختی های خشکسالی و بحران کم آبی مردم محروم خطه پهناور استان سیستان و بلوچستان را نشان دهد
هادی آفریده در مصاحبهای درباره این مستند گفته است: « در اصل این موضوع همیشه دغدغه من بوده است. کنجکاو شدم که درباره بلوچستان و بحران آب آن منطقه و مشکلاتی که مردم با آن دست به گریباناند، تحقیق کنم. زمان تحقیق متوجه شدم وضعیت آب بلوچستان فوقالعاده بحرانی است و به نظرم نمونهای در دنیا برای آن وجود ندارد.»
او درباره اضافه کردن بار تراژدیک به «کامیون آبی» گفت: «من عمق فاجعه را تلطیف دادم یعنی نمیخواستم فیلمم خیلی درگیر فضای اگزوتیک و خود غریب نما شود. به عبارتی بگوید من از این که هستم بدبخت ترم، نه. من اصلا در فیلمهایم سمت این چیزها نمیروم. شخصیتی در فیلم وجود دارد به نام حوا که بخاطر شستن رخت با مادرش به رودخانه میرود و در آنجا تمساح دستش را میخورد؛ طبیعتا تا اینجا، ماجرا خیلی بغرنج است که دختری دستش را از زیر پیراهنش بیرون میآورد و میگوید تمساح دستم را خورده. او هنوز نمیداند که چه اتفاقی افتاده چون خیلی کوچک است. حوا تنها یک نمونه آماری از آن جامعه بزرگ است. در سکانس بعد، آدمی وارد میشود که از تمساحهای رودخانه محافظت میکند و بعد میبینیم که تمساحها و آدمهای ان منطقه هر دوقربانی شرایط هستند. واقعیت این است که آن تمساح در خانه اصلیش زندگی میکند ولی چون فکری برای آب مردم نشده، آنها مجبورند دستشان را در برکه آبی کنند که تمساح خانه دارد. آن تمساح در ایران بسیار مهم است چون در حال انقراض است. در باور مردم آن منطقه تمساح بسیار محترم است. آنها باور دارند همین آب کمی که استفاده میکنند از برکت وجود گاندوهاست. آدمهایی که خودشان در فقر هستند برای این تمساحها مرغ میخرند و این پارادوکس است.»
در پی حضور درجشنواره سینما حقیقت،این فیلم توانست توجههای زیادی را به خودش جلب کند.
این فیلمساز همچنین درباره امیدهایش به سینمای مستند گفته است : «سینمای مستند رسانه ندارد و خیلی روی آن کار نمیشود. برخلاف ممالک پیشرفته و نه چندان پیشرفته مانند ترکیه که همسایه ماست. تنها چراغی که در مستند روشن است، «سینما حقیقت» است که امیدوارم سوسو نکند. امیدوارم تولید رونق بگیرد، تولیدی که به سمت استقلال برود.».
این مستند دربارهی سلیمان ناخدای کشتی به نمک نشسته در دریاچه ارومیه است که پس از خشک شدن تدریجی دریاچه، کار خود را از دست داده است. تنها کار برای امرار معاش او و خانوادهاش، ناخدایی روی کشتی در دریاچه ارومیه بود و پس از بیکار شدنش به کشاورزی مشغول است؛ کاری که تحت تاثیر بحران دریاچه ارومیه از آیندهای برخوردار نیست.
ناخدا سلیمان توانست در طی حضور جهانی خود درخشش قابل توجهی را در جشنواره ها داشته باشد.
از جمله حضور در جشنواره بینالمللی مستند کره که از مهمترین جشنوارههای مستند منطقه شرق آسیاست و در سالهای اخیر با حمایت از فیلمسازان آسیایی و بینالمللی، به اتفاق مهمی در آسیا بدل شده است. همه ساله در بخش پیچینگ و جذب سرمایه این جشنواره، حدود ۲۵۰ هزار دلار برای تحقیق و تولید آثار مستند، به مستندسازان سراسر جهان پرداخت میشود.
متاسفانه خشک شدن تدریجی دریاچه ارومیه بر کشاورزی مردم این منطقه تاثیر گذاشته است، بادهای محلی هم سبب می شود ریزگردهای روی دریاچه، بر محصولات کشاورزی بنشیند، مزرعه ناخدا سلیمان هم از این قاعده مستثنی نیست. او بعد از خشک شدن دریاچه ارومیه، حالا با خطر از دست دادن محصولات کشاورزی خود نیز مواجه است.
میر و مار
مستند میر ومار به نویسندگی و کارگردانی امین پاک پرور و تهیهکنندگی آرین عطار پور به بررسی بحران آب در تهران میپردازد و فیلمساز به این منظور شیوهای متفاوت را انتخاب میکند وبا تکیه بر داستان اژدها در اساطیر ایران و ارتباطش با آب در ذهنیت و فرهنگ ایرانی، میان واقعیتهای تاریخی و خیال اسطورهای پل میزند و با بازخوانی روند آبرسانی به مردم تهران، از دوران قاجار تاکنون و ریشههای بحران آب در این شهر، قصهی اژدها را احیا میکند.
این مستند روایتگر وضعیت منابع آب در تهران امروز است و میکوشد با تکیه بر منابع اطلاعاتی و پژوهشی، بحران آب را توضیح دهد. بحرانی همهگیر که زندگی میلیونها انسان را تحت تأثیر قرار میدهد و یکی از مهمترین جلوههای وابستگی انسان و محیط است..
«میر و مار» پیش از هر چیز سعی دارد یک هشدار جدی به پایتخت نشینان دهد و آنهارا از شرایط نه چندان مناسب و قابل اطمینان آب آگاه سازد.
رویکرد فیلم در روایت موضوعات حساسی مثل مساله سدسازی و مشکلاتی که سدهای غیراصولی برای سفرههای آب زیرزمینی و منابع محلی ایجاد کردهاند رویکردی هشداردهنده است و به ذهن تماشاگر تلنگر میزند. سوءمدیریت و رفتارهای فرهنگی غلط از جمله مهمترین عوامل شکلگیری بحران است و فیلم میخواهد این مسئولیت فردی و عمومی را یادآوری کند که مساله آب فقط به مدیران و مسئولان مربوط نیست و اگر به هر دلیلی (از جمله سوءمدیریت یا بیکفایتی متولیان امر) منابع آبی از دست بروند تمام مردم و حتی آنهایی که مقصر نبودهاند شرایط یکسانی خواهند داشت و همگی نابود خواهند شد. روشهای خلاقانهای که برای انتقال این هشدارها انتخاب شده شاید جذابیت بصری و روایی فیلم را قدری بالاتر برده باشند، اما قطعاً از تلخی موضوع کم نمیکنند و افسانه اژدها و چرخه آب هم فقط تأکیدی روی همین واقعیت است که اگر قرار باشد اتفاق خوب و مثبتی روی بدهد باید از خود مردم شروع شود و این نیاز به عزم ملی و آموزش صحیح و درک واقعگرایانه از موضوع دارد.