دستمان ساز و یک دستمان سپر/ حسین علیزاده : خارجی ها باور ندارند موسیقی را با چنگ و دندان حفظ می کنیم
گاهی که با همکاران غیر ایرانی برخورد میکنیم، باور ندارند که در ایران، موسیقی را با چنگ و دندان حفظ میکنیم و مردم چقدر ما را حمایت میکنند. تمام این سالیانی که گذشت، تلخ و شیرین بود و البته تلخیش بیشتر.
به گزارش هنر امروز، امیدوارم روزی فرا برسد که این جنگ خانگی نسبت به موسیقی کنار زده شود و مجبور نباشیم یک دستمان ساز و یک دستمان سپر باشد.»
به گزارش ایسنا، گزیده گفتوگوی روزنامه ایران با استاد حسین علیزاده را در ادامه میخوانید.
- موسیقی ما مشکلات بسیاری دارد و نباید بگذاریم خسته شود و بر این اساس موسیقی ما بهوسیله جوانها زنده نگاه داشته میشود؛ همان طور که خود ما جوانیمان را بر سر این موسیقی گذاشتیم و جوان هم ماندیم.
- توصیه من به جوانان این است هر چقدر که به هنر نزدیکتر شوند و وجودشان سرشار از موسیقی شود گویا عمر جاودانهای خواهند داشت و به لحاظ ذهنی و روحی هرگز پیر نمیشوند.
- حس و عشق من در موسیقی مانند همان بیست سال گذشته بوده و این معجزه موسیقی است و همچنان شوق کودکی را دارم که میخواهم اولین ملودی را بنویسم.
در واقع اگر زایش داشته باشید و خلاق باشید، زنده هستید و زندگی میکنید؛ بخصوص در شرایط امروز و اگر این مونس که نامش موسیقی است و این خلاقیت در وجود ما نبود روزگار بسیار آزاردهنده میشد و این چاشنی امید همان اصوات و نغمههای موسیقی است که در دل آرام میگیرد و از این که چنین هدیه زیبایی را دریافت کردهام بسیار سپاسگزارم و باید به جوانان هدیه کرد و آنها هم به جامعه هدیه کنند.
- امیدوارم روزی فرا برسد که این جنگ خانگی نسبت به موسیقی کنار زده شود و مجبور نباشیم یک دستمان ساز و یک دستمان سپر باشد.
ای کاش که همه قلب و وجودمان ساز باشد؛ به این دلیل که سالهایی که گذشت میتوانست روزهای بسیار تلخی برای موسیقی باشد اما مردم عزیز ایران و خانوادهها به لحاظ مادی و معنوی زحمت بسیاری کشیدند و از نان شب خود زدند تا امروز فرزندانشان آموزش ببینند و به این جایگاه برسند و این تلاش ملت ما بوده که پای حق و حقوقشان ایستادگی کردند
اعتراض و اعتراض و اعتراض
رسانه ها خبر داده اند حسین علیزاده در تالار وحدت طی سخنانی گفته است: همه ما که در اینجا جمع شدهایم یک خانواده هستیم. پورنگ عزیز (پورنگ پورشیرازی نوازنده کنترباس و عضو ارکستر سمفونیک تهران بود که چندی پیش به علت ابتلا به سرطان درگذشت) با رفتنش باعث شد که همه ما اینجا جمع شویم. چیزی که خیلی اهمیت دارد این است که حدود نیم قرن است که با مسائلی در موسیقی مواجهیم که برای درست شدنشان، شاید کمی دیر شده باشد. مثل اینکه بار خودمان را خودمان باید ببندیم.
ما ثروت بزرگی به نام موسیقی و عشق را در اختیار داریم. تمام دوستان و همکاران من، سالیان سال از خودشان مایه گذاشتند. اینکه آدم در خانهاش مجبور باشد برای حفظ برخی چیزها بجنگد، دردآور است.
گاهی که با همکاران غیر ایرانی برخورد میکنیم، باور ندارند که در ایران، موسیقی را با چنگ و دندان حفظ میکنیم و مردم چقدر ما را حمایت میکنند.
تمام این سالیانی که گذشت، تلخ و شیرین بود و البته تلخیش بیشتر. اما چرا ما همیشه اینقدر امیدواریم؟
هنر به ما یاد داد که متکی به خودمان باشیم. ما هنری را در دست داریم که از هر سلاحی قویتر است؛ ابزاری در دست داریم که ماندگارترین است؛ همه اینها در ایران و در تمام دنیا اثبات شده است. وقتی آثار بزرگ هنری را بررسی میکنیم، این آثار بیانگرِ زمان و دوران خودشان هستند.
در تمام این سالهایی که گذشت خیلیها نمیفهمیدند چرا ما عاشقیم؛ چون از عشق چیزی نمیفهمیدند. گاهی آدم چقدر میتواند حقیر باشد که فکر کند در جایگاه بزرگی قرار دارد، در حالی که آن جایگاه بزرگ نیست و خیلی عجیبتر است که اگر همان جایگاه کوچک را به دست میآورد حرفهای بزرگ بزرگ بزند و برای مردم و موسیقی تعین تکلیف کند.
فکر کنم در بحثهایی که اخیرا درباره موسیقی شده، مهمترین چیز همین همبستگیِ هنرمندان بود.
چگونه میتوان از هنرمندان یاد کرد، جز با ابزار خودشان. این مراسم و این اجرا یک ابراز همدلی و همدردی است. در تمام دورههای تاریخی، هر جمعیتی که با هم بودهاند، ضربهپذیریشان به شدت کاهش یافته است.
متاسفم که در کشور خودم باید اینگونه حرف بزنم که بیایید متحد باشیم تا ضربهپذیر نباشیم!
موسیقی برای ما هنرمندان مهمتر از هر چیزی است.
وقتی که این اتفاقات تلخ اخیرا رخ داد، بهترین کار این بود که با زبان موسیقی همدردی کرد. امشب یک نمونه و اتفاق مثبت است. از تمام هنرمندان جوان میخواهم که امشب را الگو قرار دهند و در هر شرایطی در کنار هم باشند.
اگر به موسیقی توهین میشود به همه ما توهین شده است. من نمیدانم که چند سال یا چندین سال باید در این باره صحبت کنیم. ما در دنیا کشورهای اسلامی زیادی داریم؛ در هیچ کدام از این کشورها موسیقی تا این حد تحت فشار نیست. حتی الان طالبان هم کم کم کنسرواتوارهایش را باز خواهد کرد، چرا که باید حیات داشته باشد.
قرن بیست و یکم است و دنیا درگیر چیزهای دیگری است. موسیقی مونس آدمی است؛ حالا ما بیاییم تازه از اول درباره بود و نبودِ موسیقی صحبت کنیم.
آیا در این مملکت قانون وجود دارد که هر کسی به خودش اجازه بدهد که به موسیقی و موسیقیدان توهین کند. در عین حال اگر یک موسیقیدان به یک روحانی نظرش را بگوید، ممکن است امنیت قضایی نداشته باشد.
ما نیروی عظیمی به نام مردم داریم. باید قدردان مردم باشیم که در همه این سالها از موسیقی و هنرمندانشان حمایت کردند.
فکر نکنیم که تنها هستیم؛ صدای ما خیلی قویتر است. صدای ما عشق است. اگر در جایی موسیقی درک شده، جامعه به سمت خوشبختی رفته است. اما اگر از موسیقی غافل باشیم، جامعه مریض میشود.
کسانی که ضد موسیقی هستند، مریضاند. البته هنوز هیچ واکسنی برای چنین افرادی ساخته نشده است. ما باید با ایمان کار خودمان را انجام دهیم. جالب اینکه وقتی هم میخواهند به موسیقی توجه کنند، ببینید به چه نوع موسیقی توجه میکنند؛ موسیقیهایی که جنبه هنریِ چندانی ندارند.
البته تمام انواع موسیقی در جامعهای نرمال باید وجود داشته باشد. حالا ببینید در رادیو و تلویزیون وقتی که میخواهند بگوید که ما با موسیقی مسئله نداریم، ببینید با چه موسیقی مسئله ندارند. راستی چرا هر موسیقی که جنبه هنری و تفکری دارد مورد مشکل است؟ چرا حرف زدن از این نوع موسیقیها ممنوع است؟
تا به حال شده است که به صورت آزادانه یک موسیقیدان عقاید خودش را در رسانه ملی بگوید؟ هر کسی که به رسانه ملی میرود باید از قبل حرفهایش چک شود و همه چیز طوری باشد که مسئولان خوششان بیاید. در واقع از حیثیت هنری خودش نمیتواند دفاع کند.
برای مسئولانی متاسفم که پس از این همه سال هنوز نمیفهمند موسیقی یعنی چه و به راحتی به هنر و هنرمند توهین میکنند. ما هم قانونی برای دفاع خودمان نداریم. قانون ما عشق و هنر موسیقی است. به تمام همکاران خودم تبریک میگویم که در تمام این سالها پایمردی و ایستادگی کردند.
قشنگ این است که نسل امروز پر از جوانانِ بسیار بسیار با استعداد و خارقالعادهای هستند و هنر با همت این جوانان پایدار خواهد بود.
موسیقی چه قدرتی داشته که در میانِ این همه عدمِ امکانات، نیرویی تربیت شده که نمیتوان آن را دست کم گرفت. به امید روزی که همین جوانان بتوانند هنر و هنرمند را باز هم سربلند کنند.»