فیلم جدید وس اندرسون، «گزارش فرانسوی»، ادای دینی است به مجله نیویورکر
زندگی یکی از مهمترین آرتدیلرهای دنیا، اقتباس فیلم جدید وس اندرسون است.
وس اندرسون همواره یکی از شیفتگان مجله نیویورکر بوده و هست؛ و اینبار، در قامت فیلم جدیدش، ادای دینی داشته به این مجله و داستانهایش. یکی از داستانهای فیلم «گزارش فرانسوی»، اقتباسی است از زندگی جوزف دووین، آرت دیلر بریتانیایی.
هنر امروز: آرتدیلرهای کمی مانند سر جوزف دووین بودند و هستند که تأثیر چشمگیر و بهسزایی بر بازار هنر جهان گذاشتهاند. در اوایل قرن بیستم، دووین توانست با فروش آثار مسترهای قدیمی (که عموما مربوط به هنرمندان دوران رنسانس تا ۱۸۰۰.م بوده) به مجموعهداران متمول، ثروت هنگفتی بهدست آورد. دووین خیلی سریع متوجه شد که اروپا، منبع بیانتهای آثار هنری است و آمریکا منبع بیانتها ثروت و پول! بنابراین، حرفهی دووین، با مشاهدهای ساده از وضعیت کنونی آن دوران بشکل گرفت و گسترش یافت. در سال ۱۹۵۱، اس. ان. بِرمن (نمایشنامهنویس و روزنامهنگار نیویورکر) مقالهای شش قسمته درباره او نوشت که با نام «روزهای دووین» در نیویورکر بهچاپ رسید. این مقالهی مفصل، یکی از منبعهای اقتباس و الهام وس اندرسون برای فیلم جدیدش، "گزارش فرانسوی/The French Dispatch" بود. این فیلم که حول محور سه روزنامهنگار و داستان/گزارشهای معروفشان میچرخد، در واقع هزارتویی از قصههاست. هربخش فیلم، فیلم و داستانی درون خود دارد. اولین قسمت آن، «شاهکار واقعی»، با آرتدیلری با نام جولین کادازیو (ادرین برودی) آشنا میشویم.
غیر از اینکه دووین وکادازیو، هر دو خود را تنها ارزشگذاران واقعی آثار هنری میدانستند، شباهت دیگری با یکدیگر ندارند. دووین سلیقه بسیاری از میلیونرهای افسانهای آمریکا را ساخت. دووین، عملا اولین کسی بود که توانست ترفند "خریدن آثار هنری با قیمتهای نجومی و سپس متقاعد مشتریان که آثارش بسیار باارزش هستند" را اجرا کند. براساس گزارشی که نیویورکر منتشر کرده بود، زمانی که دووین پرترهای از یک زن اشرافزاده انگلیسی را خرید، توانست آن زن را متقاعد کند که بهجای قیمت پیشنهادی ۱۸،۰۰۰ پوند، ۲۵،۰۰۰ پوند به دووین بفروشد! دووین از قیمت گزافی که میتوانست آن اثر را بفروشد بهخوبی خبر داشت. همچنین دووین میدانست که خریدن این اثر با قیمت بالا، فروختنش با قیمت بالاتر ممکنپذیر است. بهاینترتیب، او جزو اولین افرادی بود که توانست با حیله و ترفندهای مختلف، ارزش آثار در بازار را بهدست خود تغییر دهد. دووین از قیمت گزافی که میتوانست آن اثر را بفروشد بهخوبی خبر داشت و وجدانش اجازه سواستفاده از این زن را نمیداد. همچنین دووین میدانست که خریدن این اثر با قیمت بالا، فروختنش با قیمت بالاتر ممکنپذیر است. بهاینترتیب، او جزو اولین افرادی بود که توانست با حیله و ترفندهای مختلف، ارزش آثار در بازار را بهدست خود تغییر دهد.
دووین تعداد زیادی تاجهای جواهرنشان را از اروپا به آمریکا آورد تا به خانوادههای تازه پولدارشده بدون میراث خانوادگی بفروشد؛ و از این کار میلیونها دلار بهدست آورد. اگر امروزه قصهی زندگی دووین کهنه و مسخره بهنظر میرسد، به این دلیل است که ما به راحتی شخصیت و زندگی بحثبرانگیز او را فراموش میکنیم. با استعداد ذاتی او برای حواشی و میل شدید او برای رقابت، دووین دچار مشکلات مختلفی میشد. در سال ۱۹۲۱، یکی از مشتریهای او، اشتباه بزرگی کرد و نقاشی ایتالیایی مربوط به قرن شانزدهم که میخواست از آرتدیلر دیگری بخرد را به دووین نشان داد. دووین نگاهی به نقاشی انداخت، بینیاش را به بوم نزدیک کرد و سرش را به تأسف تکان داد: «متاسفانه بوی رنگ تازه میشنوم». دووین با چنین اتهامی که بر جعلی بودن این اثر زد، سالهای درگیر دعوی قضایی شد و در آخر توافق کرد که ۵۷۵،۰۰۰$ -معادل ۱۴ میلیون $ امروزی- خسارت داد.
تریلر فیلم «گزارش فرانسوی»
در فیلم «گزارش فرانسوی»، کادازیو به جرم فرار مالیاتی به زندان میافتد. در زندان به هنرمندی برمیخورد که نقاشیهای جالبی کشیده است. ضربههای صورتی، بنفش و قرمز رنگ، مرکزی درخشان در فضای سیاهرنگ ایجاد کرده است. کادازیو هرجور که شده میخواهد این آثار را به موفقیت برساند.
در قلب شخصیتهایی مانند دووین یا کادازیو، این سؤال قدیمی نهفته است: آرتدیلرها شیفتهی هنر هستند یا شیفتهی پولی که ازش درمیآورند؟ دربارهی دووین، شاید هیچوقت جواب درست را پیدا نکنیم. "هر بوم و نقاشی، هرمجسمهای که میفروخت، بهترین اثر جهان بود تا نوبت به اثر بعدی برسد."
جواب این سؤال درباره دووین، مشخصتر و راحتتر است؛ زمانی که کادازیو آثار این هنرمند را دید، فورا مشخص است که مجموعهی جدیدش موفقیتآمیز خواهد بود. اما یک مشکل کوچکی وجود داشت. هنرمند زندانی، نقاشیهایش را برروی دیوار زندان کشیده بود. کادازیو با فهمیدن این نکته، تعاریف و قولهایش را پس گرفت و به هنرمند توهین کرد. آخر چطور میشود دیوار زندان را به کسی فروخت؟ عجب شکست بزرگی!