ارغوان خسروی: ترجیح میدهم که نقاشی قلمرو من باشد

چندی پیش گالری «ریچل آفنر» میزبان نمایشگاه انفرادی «ارغوان خسروی» با عنوان «در میان مکانها» بود. این نمایشگاه با استقبال مخاطبان روبهرو شد و زمان ان چند بار تمدید شد. آثار سه بعدی ارغوان خسروی در این نمایشگاه در طول قرنطینه شکل گرفتند. این هنرمند با شکستن فضای اثارش، تغییر اندازه و جهت و استفاده از عناصر تصویری چون نخ، زنجیر، کلید، توپ و ... و نقش مایههای شرقی سعی در تصویر کردن تجربه زندگی خود (سالهای اقامتش در ایران و زندگیاش در سالهای اخیر در امریکا) دارد.
هنرامروز: او همچنین قصد دارند به عنوان یک هنرمند ایرانی تصویر تحریف شده زن ایرانی قربانی را تغییر دهد.
نشریه ارت نت به بهانه همین نمایشگاه با ارغوان خسروی گفتوگویی داشته که در ادامه بخشهایی از ان را میخوانید.
برای شروع از خودتان بگویید. کجا بزرگ شدید و اولین بار کی بود که فکر کردید هنر آن چیزی است که میخواهید در زندگیتان دنبال کنید؟
من در ایران متولد شدم و تقریبا تمام عمرم را همانجا گذراندم. در شهر تهران بزرگ شدم. فکر میکنم که بیشتر بچهها به هنر، نقاشی و رشتههای هنری گرایش دارند. خانوادهام همیشه از من حمایت میکنند. پدرم معمار است و فکر میکنم علاقه ما به هنر خانوادگی است. اما ما در ایران مجبوریم که در سنین پایین برای انتخاب رشته تحصیلی تصمیم بگیریم. اوایل فکر میکردم باید برای آینده شغلی انتخاب کنم و هنر در کنار آن باشد. به همین دلیل تصمیم گرفتم در دبیرستان رشته ریاضی بخوانم. اما سال آخر دبیرستان تغییر رشته دادم و هنر را انتخاب کردم. این تغییر کمی سخت بود.
بعد از تغییر رشته به هنر تصمیم گرفتم که رشتهای که تلاقی علم و هنر است را انتخاب کنم و انتخابم گرافیک بود و حدود ۱۰ سال هم به عنوان طراح گرافیک کار کردم. اما بعد فکر کردم علاقه و اشتیاق واقعی من به حرفه نقاشی است. به همین دلیل برای تحصیلات تکمیلی به اینجا (امریکا) آمدم و از سال ۲۰۱۵ تا کنون تمرکز اصلی من نقاشی است.
پیش از اینکه به صورت تمام وقت بر نقاشی تمرکز کنید، در کدام شاخهای از گرافیک فعال بودید؟
به عنوان طراح گرافیک در یک آژانس تبلیغاتی کار میکردم. در واقع کارم طراحی آرم، بسته بندی، پوستر، بروشورو ... بود. رویکرد من در این رشته تجاری بود و پشیمان هم نیستم زیرا به من اجازه داد تا هزینه تحصیلات تکمیلیام را پس انداز کنم.
از احساسی که در هنگام مهاجرت به امریکا داشتید بگویید. زمانی که این را انتخاب میکردید چه چیزی در ذهنتان جریان داشت؟
از آنجا که در زمینه نقاشی تجربه زیادی نداشتم فکر کردم که تصمیم گیری فوری برای انتخاب مدرسه درست نیست. بنابراین برای برنامه یکساله تحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه Brandeis در ماساچوست اقدام کردم. این یک سال فرصت این را به من داد تا درباره نقاشی فکر کنم و مدتی در استودیو کار کنم تا ببینم میتوانم به یک نقاش باشم. آن زمان هنوز هم فکر میکردم اگر نتوانم نقاشی کنم، میتوانم به عنوان یک طراح گرافیک به کارم ادامه دهم. در آن یک سال یک مجموعه نقاشی آماده کردم و استادانم من را تشویق کردند که به کارم ادامه دهم. این چراغ سبزی بود که برای ریسک کردن به آن نیاز داشتم.
و بعد به RISD (Rhode Island School of Design) رفتید؟
کارم طی دوسالی که آنجا بودم واقعا تغییر کرد. برای اولین بار بود که میتوانستم در استودیوی خودم کار کنم، تمرکز داشته باشم و روند خلاقانهای که رو پیشرفت است را دنبال کنم. RISD به من کمک کرد تا متوجه شوم که میخواهم در نقاشیهایم چه بگویم و صدای خود را پیدا کنم. اولین نقدی که به کارهایم شد خیلی خوب نبود. اما حالا که به آن نگاه میکنم میبینم که برایم خیلی مفید بود. گاهی باید برای بازسازی و پیشرفت چیزی را از بین ببرید.
به مدت یک هفته افسرده بودم، نمیتوانستم به قلمو دست بزنم اما در نهایت به من کمک کرد که در کارهایم تغییر ایجاد کنم.
بعد از فارغ التحصیلی چه روندی را دنبال کردید؟
من هم مثل بسیاری دیگر بعد از فارغ التحصیلی برای برنامههای اقدامت اقدام کردم و توانستم بورسیه اقامت هفت ماهه در مرکز هنرهای زیبای ایالت پراوینستاون را دریافت کنم. این برایم خیلی مفید بود چرا که شما بعد از فارغ التحصیلی پولی برای تامین هزینههایتان ندارید. من این بورسیه را در زمانی مهم و حساس به دست آوردم و بنابراین دیگر لازم نبود که نگران هزینههایم مثل اجاره باشم و تنها بر نقاشی تمرکز کردم و توانستم در آن ۷ ماه چند کار برای نمایشگاه انفرادیام در نیویورک آماده کنم. بعد از آن به نیوجرسی نقل مکان کردم و به عضویت بنیاد هنری الیزابت درآمدم. اما بعد از چند ماه همه گیری کرونا اتفاق افتاد و کل استودیو تعطیل شد.
چگونه با این اتفاق کنار آمدید؟
اگر بخواهم صادق باشم ابتدا احساس کردم که تمام دنیا متوقف شده اما بعد خود را تسکین دادم و کارم را شروع کردم. مجبورم شدم که تمام وسایل کارم را از استودیو به آپارتمانم بیاورم چرا که نمیخواستم برای رفت و امد به استودیو از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنم. به نوعی فکر میکردم میتوانم بهره وری بیشتری داشته باشم چرا که استودیوی من به خانهام منتقل شد و من میتوانستم ۷ روز هفته را تا هر زمان که بخواهم کار کنم. میتوانم تا نیمه شب بیدار بمانم و به کارم ادامه دهم. اما اینکه از دایره دوستان و منتقدان و کیوریتورها که با آنها گفتگو و معاشرت میکردم دور افتاده بودم سخت بود. اما برای یک سال از این فضا جدا شدم.
و خانواده ی شما؟
خانواده درجه یک من همه در ایران زندگی میکنند. اما همسرم و خانوادهاش اینجا اقامت دارند. بنابراین من خیلی احساس تنهایی نمیکردم. اما حتی پیش از همه گیری به دلیل اصلاح قانون مهاجرت و ممنوعیتهایی که برای مسلمانان ایجاد شد من نمیتوانستم از امریکا خارج شوم. یعنی میتوانستم خارج شوم اما نمیشد که دوباره برگردم به همین دلیل ترجیح دادم که این کار را نکنم. در واقع من پیش از همه گیری ممنوع السفر شدهبودم و نمیتوانستم خانوادهام را ببینم.
از نمایشگاه اخیرتان در گالری راشل اوفنر بگویید. آیا فکر میکردید که به این اندازه مورد توجه قرار بگیرد؟
کارهای آن نمایشگاه را در طول قرنطینه در اتاق نشیمن خانهام انجام دادم. وقتی کار بر این مجموعه را شروع کردم تردید داشتم، با اینکه قبل از این هم عناصر سه بعدی در کارهایم بود، اما این مجموعه سه بعدی ترین آثاری بودند که روی آنها کار میکردم و از آنجا که زیاد با دیگر هنرمندان یا منتقدان صحبت نمی کردم گاهی اوقات فکر میکردم شاید به مسیر اشتباهی میروم.
از نظر فضا هم محدودیتهایی داشتم. نمی توانستم در آپارتمانم روی تختههای بسیار بزرگ کار کنم، بنابراین به این فکر افتادم که اثاری چند بخشی داشته باشم. این از نظر معنایی و استعاری هم انتخاب درستی بود. احساس میکردم بین چند فضا گیر کردم. من اینجا زندگی میکنم، خانواده ام در ایران هستند، همه گیری کرونا زندگی همه را به هم ریختهاست و این ترکیبات شکسته به نوعی این احساس را نشان میدادند.
واکنش مخاطبان به آثارتان چه بود؟ من تا به حال کارهایی شبیه کارهایتان ندیدهام.
خوشبختانه واکنشها مثبت بود و همانطور که اشاره کردید، این (آثار نمایشگاه) چیزی است که بعضی از افراد قبلاً ندیده اند. من از شنیدن این خوشحالم چون دوست ندارم خودم را تکرار کنم. خوب است که بشنوید کارتان چیز جدیدی است. واکنشها به طور کلی مثبت بوده است - یا احتمالاً من فقط موارد مثبت را شنیده ام.
من در کارهایم به تجربیات زندگی و خاطراتم در ایران فکر می کنم. در ایران، مسائل مربوط به حقوق زنان در وضعیت وحشتناکی است. بنابراین نقطه شروع برای من تأمل در آن خاطرات و عکس العمل نسبت به آنها بود. امیدوارم با استعارههای بصری و نمادهایی که در نقاشیها به کار میبرم چیزی که در ذهنم است را به مخاطب منتقل کنم و آنها هم با نقاشیها ارتباط برقرار کنند.
کنجکاو هستم که بیشتر در مورد چگونگی تاثیر نگارگری ایرانی بر کارهای شما بدانم.
نقاشی مینیاتور یا نگارگری ایرانی همیشه یکی از منابع اصلی الهام من بودهاست. و در واقع این نقاشی های سه بعدی تحت تاثیر معماری موجود در آثار نگارگری شکل گرفتند.
در خصوص روند کار من همه چیز را از قبل برنامه ریزی میکنم. در مدرسه روشهای مختلف را امتحان کردم و متوجه شدم اینکه در روند کار چیزی از کنترلم خارج شود برایم خوب نیست. شاید به این دلیل که بسیاری از چیزها در زندگی از کنترل من خارج هستند، ترجیح میدهم که نقاشی واقعا قلمرو من باشد و اگر هم در روند کارم تصمیم عجولانه بگیرم به کارم آسیب میزند. نحوه رنگ آمیزی من بیشتر شبیه یک فرآیند افزودنی است. برای شروع کار منابع تصویری (تصاویری از زندگی روزمره، مد، مینیاتور ایرانی و ...) را جمع میکنم. این تصاویر به من کمک می کند تا خلاقیت بیشتری داشته باشم، چرا که خیره شدن به بوم خالی برایم، رعب آور است. من خودم را به جای آهنگساز، دی جی می دانم.
چرا که تصاویر موجود وجود دارد و من آنها را کنار هم قرار میدهم. گاهی اوقات چند نسخهای دیجیتالی از کارم را نقاشی میکنم و میسازم و بعد کار را شرع میکنم.
از کجا متوجه میشوید که یک کار کامل شده؟
زمانی که احساس میکنم یک کار تمام شده یکی دو روز از آن فاصله میگیرم و بعد از آن اگر از نتیجه کار راضی باشم میفهمم که کار تمام شده است.
یک بار در یک مصاحبه گفتید که میخواهید از نمایش کلیشهای زنان ایرانی به عنوان قربانی یا که کسی که تحت ظلم و ستم است دور شوید. کمی بیشتر در باره این مورد بگویید.
من ایرانی هستم و فکر میکنم زنان ایرانی در موقعیتهایی بسیار مظلوم واقع شده اند، اما میخواهم نشان دهم که آنها اختیاراتی هم دارند و سعی می کنند وضعیت را تغییر دهند. من علاقهای ندارم زنان ایرانی را به عنوان قربانی نشان دهم، زیرا این ایده که تحریف شده و کاملا دقیق نیست از طریق رسانهها نشان داده شدهاست. امیدوارم که بتوانم این تصویر را با نقاشیهایم تغییر دهم.
احساستان درباره جایگاهی که اکنون به عنوان یک هنرمند دارید چیست؟
احساس خوبی دارم، وقت و انرژی زیادی برای این نمایش گذاشتم بنابراین هر اتفاقی که بیفتد میدانم که این بهترین کاری است که می توانم انجام دهم و بازخوردی که دریافت کردم هم اطمینان بخش بود زیرا همانطور که اشاره کردم، من این آثار را در قرنطینه آماده کردم. بنابراین دلگرم کننده است که می توانم چیزهای مختلف و جدید را تجربه کنم و برای احساس موفقیت لازم نیست خودم را تکرار کنم چرا که دوست دارم خودم را به چالش بکشم.