{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

به بهانه دوازدهمین نمایشگاه منتخب نسل نو:

عوامل متعدد و متغیری در شکل‌گیری جایگاه یک هنرمند تاثیر دارد

عوامل متعدد و متغیری در شکل‌گیری جایگاه یک هنرمند تاثیر دارد
کدخبر : 10880
خبرنگار:

فردا اخرین روز از نمایشگاه منتخب نسل نو در گالری شیرین است. سالانه‌ی منتخب نسل نو سال‌ها پیش توسط گالری هما به‌عنوان مجری و برگزارکننده‌، با هدف معرفی هنرمندان جوان ایرانی به گالری‌های مطرح ایران آغاز به‌کار کرد. دوازدهمین دوره‌ی منتخب نسل نو پاییز امسال بعد از دو مرحله داوری توسط مریم مجد، داریوش حسینی و مصطفی دره‌باغی به معرفی و نمایش آثار ۳۸ هنرمند جوان و اغلب نوظهور در گالری شیرین پرداخت. به بهانه برگزاری این نمایشگاه با شهروز نظری مدیر هنری گالری درباره این نمایشگاه و چشم انداز هنرهای تجسمی گفت‌وگو کردیم که ان را در ادامه می‌خوانید:

هنرام‌روز:

درباره منتخب نسل نو بگویید.

شهروز نظری: به دلایل زیادی از برگزاری این مسابقه هنری خوشحالیم. منتخب نسل نو فعالیتش را از اوایل دهه هشتاد آغاز کرد. آن زمان گالری‌ها در انحصار هنرمندان سرشناس بودند. من امروز و بعد از ۱۸ سال و دوازده دوره برگزاری این رویداد هنری (چند دوره وقفه‌هایی داشت، مثل این دوره که دوسال برگزار نشد) می‌توانم بگویم حدود ۵۰ هنرمند صاحب اعتبار داخل و بیرون از ایران برای اولین بار آثارشان در منتخب نسل نو نمایش دادند و این برای ما مایه دلگرمی است. 

سرنوشت هنرمندان بعد از شرکت در این مسابقه چه می‌شود؟

این سوال مهمی است. گاهی بچه‌ها از ما می‌پرسند که چرا آثار را به صورت فایل اینترنتی نمی‌گیرید؟ برای اینکه متوجه شویم که یک هنرمند حرفه‌ای است یا نه، تنها کار او را تحلیل نمی‌کنیم. از مناسبات، مناسک و رفتار و ... او متوجه می‌شویم. عمدا از هنرمند می‌خواهیم که به اینجا بیاید تا ببینیم چه واکنشی دارد. خیلی از هنرمندان بلد نیستند که خودشان را پرزنت کنند بنابراین چنین آدمی هیچگاه با موفقیت مواجه نمی‌شود. این سنجشی برای رفتار هنرمند است. برای هنرمند بودن تنها استعداد کافی نیست.

وقتی که نمایشگاه برگزار می‌شود گالری دارها می‌آیند و تعدادی از هنرمندان منتخب نسل نو را برای نمایشگاه‌های سال بعدشان انتخاب می‌کنند و نکته جالب اینکه خیلی وقتها ما هنرمندانمان را از رد شدگان مرحله اول داوری نسل نو انتخاب می‌کنیم که الان هم پرینت بعضی از آن‌ها روی میز من می‌بینید. 

گاهی اثر شرکت‌کنندگان با پارامترهای داوران مسابقه همخوانی ندارد که کاملا طبیعی است. انها به یک صورت نگاه می‌کنند و من به صورتی دیگر. به عنوان مدیر هنری گالری هما انتخاب خودم را دارم و در انتخاب داوران مسابقه دخالتی ندارم. 

این به این معنا نیست که داوران اشتباه می‌کنند. داوری یک امر جمعی است که در آن مفهومی به نام برابری وجود ندارد اما عدالت وجود دارد. در همین دوره شخصی معترض بود که چرا اثر من رد شد. من هم به او گفتم یک نمونه مشابه از اثر تو اما انگلیسی ان وجود  دارد و حتی قبول دارم که ان را ندیده‌ای!؟

در هر صورت تصمیم داوران برای من محترم است چرا که در هر دوره از سه طیف مختلف انتخاب می‌شوند. یعنی کسی نمی‌تواند بیاید و بگوید اینها شاگردان فلانی هستند. معمولا برای داوران یک معلم و دو نفر از دیگر را دیگر حوزه‌های تجسمی انتخاب می‌کنیم و تلاشمان احقاق عدالت است و نه برابری. من اصلا به برابری در هیچ زمینه‌‌ای اعتقاد ندارم.

اینجا از نظر شما برابری و عدالت به چه معناست؟

شهروز نظری: مثلا وقتی که در حال صحبت کردن درباره تاریخ هنر ایران هستیم، رکنی حائری زاده کوشش و تاثیری فراتر از بسیاری از همنسلانش بر آن داشته، بنابراین باید سهمش همین باشد که در حال حاضر هست. من متوجه نمی‌شوم که چرا برخی می‌گویند پس سهم فلانی چرا اینطوری است؟! چنین چیزی برایم بی معناست. یعنی وقتی یک نفر سهم مهمی در ساخت هویتی جامعه‌اش بازی کرده خب امروز قیمت حراج تهران سهمش است و سهم کسانی نیست که چنین نقشی نداشتند. از برخی می‌شنوم که می‌گویند عرصه هنر عرصه بی عدالتی است. نه هیچ عرصه‌ای در جهان ناعادلانه نیست اما از منطق حذف ضعیفتر و بالا کشیدن قدرتمند پیروی می‌کند. 

چطور می شود که یک هنرمند توسط مجموعه دار و یا گالری دار برای حضور در بازار هنر انتخاب می‌شود؟

عوامل متعدد و متغیری در شکل‌گیری جایگاه یک هنرمند تاثیر دارد، اما در نهایت اثرش از او دفاع می‌کند. ادمی بد تبلیغات‌تر از علی گلستانه برای خودش سراغ ندارم. تمام رفتارهایی که می‌کرد بر علیه نقاشیش بود. اما در نهایت ان چیزی که او را نگه داشت آثار هنریش بودند. بهتر از عباس کیارستمی هم در این زمینه نداشتیم که او هم جایگاه خودش را دارد. اگر اثر هنری قطعه‌ای باشد که به برساخت فرهنگی کشورش یا به مفهوم تمدنیش مرتبط باشد، حتما ماندگار می‌شود.

نمی‌خواهم این بحث را پیچیده کنم اما در دانش هوش مصنوعی چیزی به نام generative model (مدل‌های مولد) داریم. در این مدل هوش مصنوعی در طول زمان داده‌های زیادی را تولید می‌کند. کسی نمی‌تواند در مدت دو ماه برای یک هنرمند شهرت تولید کند! این در یک پروسه طولانی مدت اتفاق می‌افتد. اگر ادمی واقعا می تواند سالها روی یک پروژه و یا یک گالری بتواند طی دهها سال روی پروژه هویتی یک هنرمند کار کند، خب ان هنرمند حتما واجد این شرایط هست. یعنی یک هنرمند سالها کار می‌کند و در نتیجه جایگاهی هم پیدا می‌کند. برخی اصلا این کار را نکردند و می گویند چرا ما انجا نیستیم.

چطور برخی از هنرمند شهرت فراگیر دارند؟

شهروز نظری: مثلا شهرت آیدین اغداشلو محصول حراج تهران نیست. محصول سالها شهرت آموزشی و حتی سالها قبلتر شهرت مدیریتی اوست. زمانی که در ایران مدیر هنری نداشتیم آغداشلو مدیر موزه رضا عباسی بود. یا مثلا زمانی که او هزار نفر شاگرد داشت مجموع کل دانشجویان هنر دانشگاه های ایران به دویست نفر نمی‌رسید و این خیلی عجیب است که نسل های جدیدتر می‌گویند این شهرت محصول تبلیغات است. مگر شما ان زمان بودید؟ اگر ما چیزی را ندیدم به این معنا نیست که وجود ندارد. به اضافه تمامی اینها اغداشلو مرمت، تذهیب و قطعه بندی بلد است. نقد می‌نوشت، فیلم می‌ساخت. مجموع این تلاشهاست که باعث شهرت امثال اغداشلو و احصایی است و محصول قیمت اثار هنری و حراج نیست. اما نسلهای جوانتر تنها حراج و قیمت را می‌بینند. البته طرفدار انها نیستم و فقط خواستم مثالی درباره سوال بیاورم که همان جنریتیو مدل است. 

این مدل مجموعه ای از داده‌ها است. اصلا هوش مصنوعی بر همین اساس کار می‌کند. جوانترها به جای این که این مدل را بشناسد با احساساتشان به موضوع نگاه می‌کنند و در برخی مواقع اتفاقاتی که افتاده را هم به ان اضافه می‌کنند که این روش تحلیل شکست می‌خورد.  

توصیه می‌کنید هنرمندان جوان‌تر چه کنند؟

شهروز نظری: هنرمندان جوانتر باید در رویدادها شرکت کنند، مجموعه روابط و ساختار شبکه‌ای خودشان را بسازند. تمام اینها علاوه بر کار عملی برای یک نقاش یا فیلمساز و ... مهم هستند. در واقع این دانشی است که باید در مقطع کارشناسی ارشد به هنرمندان یاد بدهند اما رشته‌اش را نداریم. 

جان بالدساری هنرمند امریکایی در دانشگاه CalArts (The California Institute of the Arts) چنین رشته‌ای را درس می‌داد. چگونه با گالری دار مواجه شویم. چگونه نقد را بفهمیم. چگونه نقد کنیم. چگونه نقد را تحلیل کنیم. چگونه با یک مجموعه دار رفتار کنیم و ... اینها چیزهایی است که دوره کارشناسی ارشد باید به بچه های نقاشی اقتصاد هنر و ...اموزش داد. 

شرایط و اقتصادی و اتفاقات دو سال اخیر روی همه چیز تاثیر گذاشته و روی هنر هم تاثیر خودش را داشته. با توجه به این اتفاقات شما چشم انداز اینده هنر را چگونه می بینید؟

شهروز نظری: من چشم انداز این دوره را روشن می‌بینم. البته هنرمندان باید خود را با اتفاقات روز جهان هنر تطبیق دهند. مثلا هنرمندی که در دوره ان اف تی چاپ دستی کار می‌کند مثل شخصی است که می‌گوید چند شمشیر خوب ساختم، اما نظامیان از من نمی‌خرند. البته اگر برای دل خودش کار می‌کند قابل احترام است. 

دوره‌ای که در مطبوعات نقد می‌نوشتید اینطور فکر نمی‌کردید؟

شهروز نظری: قبلا در مطبوعات نقد می‌نوشتم، اما فهمیدم که این روش دیگر در ساختار مطبوعات کار نمی‌کند. باید ساختار دیگری برایش تعریف کنم. امروز اینستاگرام یکی از بزرگترین شبکه های تولید نقد است. اما دیگر مانند ان زمان کار نمی‌کند و از طریق تولید ارزش کار می‌کند. یعنی تولید متن تولید نوعی ارزش است. به همین دلیل می‌گویم که دوران جدیدی شروع شده.

مثلا یک کارخانه تولید خودرو که به روش سنتی ماشین تولید می‌کند چه حمایت بشود و چه حمایت نشود محکوم به فناست برای اینکه تکنولوژی ان مطابق با شرایط زیستی جهان نیست. چون ماشین هیبریدی نمی‌سازد. چون دانش بنیان نیست. چون به سمت انرژی های پاک نمی‌رود و نهایتا از درون مضمحل می‌شود. 

بنابراین گالری داری هم به معنای سنتی خود تمام شده‌است. گالری داری کشف کردن جوان ها و بعد پروموشن (فرازش) انها و بعد پلتفرم کردن انها و در واقع بالاتر نگه داشتن هنرمند نسبت مشابه خودش است. با این منظر اینده برای جوانترهاست. مطمئننا گالری دارهایی از نسلهای بعدی می‌ایند و ما باید کم کم برای کنار رفتن اماده شویم. تا جایی که بتوانیم خود را با شرایط هماهنگ کنیم، به کار ادامه می‌دهیم اما از جایی به بعد متوجه نمی‌شویم. فکر می‌کنید که چرا  گالری که چهل سال پیش تاسیس شده، کمتر فعال است؟ گالری بد نشده دانش افرادی که در گالری هستند با اتفاقات امروز هماهنگ نشده است. انها پیش از این ادمهای باسوادی بودند که درباره شرایط کار اگاهی کامل داشتند اما حالا تغییرات و هنرپسا مدیوم را درک نکردند. 

ما در دوران crypto art به سر می بریم. در این دوران مثلا اموزش چاپ دستی عملی ارتجاعی محسوب می‌شود و کسی که چاپ دستی کار می‌کند با القاعده و داعش در حوزه خودش تفاوت چندانی ندارد. من اصلا نمی گویم درست است یا غلط، اما با زیست جهانی تطابق ندارد.

این درباره کل نقاشیها حتی اثاری که الان روی دیوار است صدق می کند.

شهروز نظری: بله هنرمندانی که نتوانند خود را با شرایط زیستی جهان تطبیق دهند به اندازه خودشان سهم می‌برند و یا اصلا سهمی نخواهند داشت.  شما می‌پرسید این چه جهانی است من می گویم دنیا کریپتو ارت. به همین دلیل است که مثلا یک هنرمند ایرلندی در امریکا شهرت دارد و ما نمی‌توانیم مشهور شویم.

به جز دلایل اجتماعی و شرایط جامعه در این زمینه مشکلات فردی هم داریم. ما درکی از کریپتو آرت نداریم. درباره ان در مجلات و سایتهای مرتبط هنری مقاله‌ای نمی‌بینیم. چیزی که می‌گویم قضاوت عمومی درمورد یک پدیده جدید است که خودم را هم شامل می‌شود. وقتی صحبت از مفاهیم تازه می شود تا سالها می‌گوییم این اصلا نیست. اول انکار می‌کنیم و می‌گوییم کریپتو ارت نیست و اینها شوخی است. ان اف تی شوخی است. بعد که جدی می‌شود یک دشمن فرضی درست می‌کنیم و می‌گوییم اینها می‌خواهند هنر را نابود کنند. مثل درک مدرنیسم در هنر. اول هنر ضیاپور را نپذیرفتند و امروز بعد از صد سال اثار هنر مدرن در حراجی ها حضور دارند و خرید و فروش می‌شوند. ما همین واکنش را درباره کریپتو هم خواهیم داشت یعنی اول نمی‌پذیریم و  بعد اهسته هسته ساختار اموزشی را و اجتماعی و گالری و ... را تغییر می‌دهیم. به نظر من انقلابی که اینستاگرام در هنر ایران و در کل جامعه ایران ایجاد کرد را  نه برق نه تلفن و نه تلویزیون ایجاد نکردند. هیچ یک از اینها چنین انقلاب اجتماعی فرهنگی وسیعی را به وجود نیاورد و این اتفاق حتی اگر اینستاگرام هم بسته شود ادامه پیدا می‌کند چون جامعه به ماقبل اینستاگرام برنمی‌گردد. 

پس آینده روشن با تطبیق یافتن با اتفاقات جهانی میسر می‌شود؟

شهروز نظری: بله چون اگر خودتان را با اطلاعات و اتفاقاتی که در جریان هستند تطبیق ندهید لحظه‌ای می‌رسد که با چیزی مواجه می‌شوید که اصلا ان را نمی‌شناسید. این مورد  به اشکال مختلف در ساختار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و هویتی جامعه ایرانی وجود دارد.

مثلا گوی های جف کونز را در نظر بگیرید. انها تنها در یک کارخانه در انگلستان تولید می‌شوند. من اصلا کاری با محتوای اثر کونز ندارم اما اگر همه هنرمندان مجسمه ساز و نقاش ما دور هم جمع شوند هم نمی‌توانند یک قطعه از ان را بسازند، چون ترکیب فولاد و لاک است. این اصلا یک اثر هنری صرف محسوب نمی‌شود بلکه یک فناوری است. بعد در چنین دنیایی بعضی فقط کلاس طراحی دارند.

باید از جایی شروع کرد.

شهروز نظری: بله از جایی باید شروع کرد اما اگر از جایی شروع کند و همانجا بماند چه؟!

شما چند نفر را می شناسید که در حال حاضر کلا کارشان طراحی در معنای سنتی رامبرانتی است خیلی هم ادمهای معروفی هستند. خب اینها ادمهای کمیکی هستند، نه اینکه کارشان اشتباه باشد، این کار در جهان امروز به تنهایی معنی ندارد.

البته تا لحظه ای که انتظاری ندارند برای من ادمهای قابل احترامی هستند.

.

‌crypto art چیست؟

 هنر و اثر هنری تا به امروز، همواره به واسطه سبک و مدیا (رسانه) تبیین شده‌اند، اما کریپتوآرت یا هنر رمزی، واژه‌ای نوین است که هنر را در ارتباط با نوعی فناوری جدید تعریف می‌کند. براساس این فناوری کلیه اطلاعات و داده‌های مربوط به هر اثر در یک دفتر کل ثبت و ضبط می‌شوند و از آن طریق امکان دسترسی و فروش آن فراهم می‌شود. از جمله ویژگی های بارز و حائز اهمیت این هنر موارد زیر هستند:

تکثیر پذیر و توزیع پذیر است.(بدون از از دست دادن کیفیت)

قابل خرید و فروش است.

اثر تک نسخه محسوب می‌شود. این تک نسخه بودن به واسطه رکوردی ثبت شده در بلاکچین تعیین می‌شود که در حکم امضا و شناسه اثر خواهد بود.

در ازای دریافت ارزهای دیجیتال- بیت کوین و اتریوم– معامله می‌شوند. این ارزهای دیجیتال را سپس می‌توان به ارزهای سنتی نظیر دلار و یورو تبدیل کرد.

به هر نسخه منحصر به فرد یک اثر هنری کریپتو آرت، “توکن غیر قابل تعویض” یا NFT گفته می شود. این توکن ها در واقع نمایانگر تک نسخه بودن و قابلیت خرید و فروش اثر و در حقیقت سند مالکیت اثر کریپتو آرت در بلاکچین به حساب می آیند. 

منبع: مجله آوام

 

ارسال نظر:

  • پربحث ترین ها