گفتوگوی نوید جهانبخش با احمد مرشدلو
خودمان باید فکری به حال خودمان کنیم.
به گزارش هنر امروز، نوید جهانبخش: به عنوان یک هنرمند چه عواملی محرکهای اصلی شما برای جمعآوری یک مجموعهی شخصی بود؟
احمد مرشدلو: این دغدغه به سالها پیش برمیگردد. در دههی هشتاد حراجیهایی در خاورمیانه شروع به فعالیت کردند و آثار هنرمندان ایرانی در آنها عرضه و فروخته شد. طبیعتا ما هم از این موضوع خوشحال بودیم که کارهایی ارائه شده و به فروش هم رسیده و وارد مجموعههایی در خارج از کشور شده بود. من هم از یک طرف خوشحال بودم و از طرفی موضوعی دیگر فکر من را مشغول کرده بود. سالهاست که به تاریخ توجه ویژهای دارم و خیلی زود متوجه شدم که بخش زیادی از آثار قابل توجه فرهنگ و هنر ما خارج از ایران هستند. همیشه با خودم فکر میکردم کاش اینها در اختیار خودمان بود و هروقت کسی اراده میکرد میتوانست آن را از نزدیک ببیند. در این دوره بود که با خودم فکر کردم که برای آثار معاصر نیز همین اتفاق میافتد و هرکدام به شکلی از کشور خارج میشوند.
از آنجایی که درآمدی از راه فروش آثارم داشتم به این فکر افتادم که بهترین فضایی که باید پول هنر را در آن خرج کرد خود هنر است. این برای من ایدهآل بود که بتوانم با درآمدم بخشی از این آثار را بخرم و نگهداری کنم. البته من هیچوقت به آثاری که خریدم به عنوان سرمایهی مادی فکر نکردم و هیچوقت به این فکر نکردم که قرار است آنها را بخرم که شاید وقت دیگری آن را بفروشم و سود کنم. این هدف را از اول نداشتم و امیدوارم هیچوقت هم در شرایطی قرار نگیرم که مجبور به کاری غیر از این شوم. این مجموعه آرام آرام شروع به شکل گیری کرد و تصوراتی را در فکر من شکل داد که ای کاش زمانی شرایطی پیش بیاید که من بتوانم این آثار را در قالب یک موزهی کوچک نقاشی در معرض دید عموم قرار دهم تا این اقدام کوچک هم یکی از سرمایههای دنیای تجسمی شود. با اینکه وضعیت و شرایط فعلی فرسنگها با این خواسته فاصله دارد ،امیدوارم یک روز این اتفاق بیفتد.
ن.ج: از نظرتان یک موزهی نقاشی معاصر چه تاثیری میتواند داشته باشد؟
ا.م: ایرانی پیشینهی عمیق تاریخی دارد. ما در جایی هستیم که یکی از قدیمیترین تمدنهای شناخته شده در دنیا است. من فکر میکنم موضوع، یک موزه و دو تا موزه و ده تا موزه نیست، چون باید تعدادشان واقعا زیاد باشد و همیشه کم است. مگر ما چند موزهی دائمی نقاشی داریم که یک دانشجو یا پژوهشگر به آن بتواند رجوع کند؟ ما تنها یک موزهی هنرهای معاصر داریم. من فکر میکنم قبل از هرچیز چنین موزهای باید تعریف مشخصی از هنرهای معاصر در اختیار ما بگذارد. الان بخش عمدهای از مجموعهی این موزه عمرش بالای صد سال است و هر سال که میگذارد به عدد این تفاوت زمانی اضافه میشود و موزه هیچ اقدامی برای به روز کردن مجموعههایش نمیکند. اما با این حال نام «معاصر» را یدک میکشد.
من فکر میکنم نیت موسسین موزه معاصر این بوده که از هنر معاصرِ ایران حمایت کنند و برای همین هدف پشتوانهای به واسطهی این مجموعه ساختهاند. در سالهایی که پشت سر گذاشتهایم چند اثر به مجموعهی موزهی هنرهای معاصر اضافه شده است؟ بیشتر آثاری که در حال حاضر در این موزه است از هنرمندان ایرانی قبل از انقلاب خریداری شده است که در آن دوره هنرمندانی جوان بودهاند. امروز موزهی هنرهای معاصر مفتخر به نمایش دادن هزاران بارهی همان آثار است و به هیچ وجه جوان ایرانی و اتفاقات نو را جدی نمیگیرد و حمایت نمیکند در حالی که بیشتر کسانی که قبل از انقلاب از آنها برای این مجموعه کار خریداری شده بود در آن دوره زیر سی سال داشتند. در حال حاضر بیشتر آرتیستهای خیلی خوب ما در موزهی هنرهای معاصر هیچ اثری ندارند و این اتفاق خیلی بدیست. کسی که ما را حمایت نمیکند، موزه که به وظایف خودش عمل نمیکند، نهادهایی که قرار بوده به هنرها توجه کنند به نظر میرسد که به وظایف اصلی خودشان توجهی نمیکنند، در نتیجه ما خودمان باید فکری به حال خودمان بکنیم.
در حال حاضر فقط من نیستم که مجموعهای جمع کردهام. فریدون آو از کسانیست که به نظر من یکی از بهترین مجموعههای هنر معاصر ایران را دارد و به این کار اصرار ورزیده. متاسفانه کم پیش میآید ایشان مجموعهشان را به نمایش عمومی بگذارد. اما من اطمینان دارم که اگر بستر و شرایط مناسب فراهم شود حتما چنین خواهد کرد و یا حتی موزهای برای این منظور تاسیس میکند . من فکر میکنم کیفیت های متفاوتی را که در آثار هنری شاهد آن هستیم همگی به نوعی تحت تاثیر دورهی تاریخی خودشان هستند. این نگاهیست که به خرید آثار هنری تشویقم میکند و فکر میکنم خیلی خوب است اگر آیندگان هم شرایطی داشته باشند تا بتوانند با دورههای مختلف تاریخ معاصر ایران به واسطهی نگاه هنرمندها آشنا شوند.
ن.ج: در خیلی جاهای دنیا رایج است که مجموعهدارهای خصوصی آثارشان را به موزهها هدیه کنند. دربارهی چنین اقدامی چطور فکر میکنید؟
ا.م: قطعا اگر این اطمینان برایم حاصل شود که به این آثار تعرض نمیشود این کار را میکنم اما در حال حاضر چنین احساس امنیتی ندارم. اصلا جریان وقف جریانی خیلی قوی در طول تاریخ ایران بوده، اما امروز سازمان اوقافی وجود دارد که به
شکلهای مختلف از موقوفهها سوءاستفاده میکند. مثلا میآید از ساختمانی که کسی به قصد دیگری وقف کرده است برای هدف تجاری به کار میگیرد. این اتفاقات خیلی زیاد است و آدم را بدبین میکند. برای همین اگر شرایطی پیش بیاید که من اطمینان داشته باشم که آنچه اهدا میکنم درمجموعهای به خوبی نگهداری میشود حتما این کار را میکنم که در حال حاضر تصور دوریست.
ن.ج: اولین اثری که خریداری کردید به کدام هنرمند تعلق دارد؟
ا.م: اولینش الان یادم نیست، اما اولین باری که به طور جدی یک مجموعه اثر از آرتیستی خریدم ؛پنج اثر از فرشید ملکی بود. به این دلیل میگویم به طور جدی چون معتقدم در یک یا دو اثر نمی توان تعریف درستی از هنرمند داشت و برای شناخت بهتر هنرمند و دوره های کاریش، داشتن چند اثر منسجم از او الزامیست. یادم میآید سال هشتاد و یک یا دو این مجموعه را از گالری طراحان آزاد خریدم.
ن.ج: آخرینش چطور؟
ا.م: خریدهایم رویهی دیگری پیدا کردهاند. الان دیگر فقط به خرید آثار معاصربسنده نمیکنم و آثار قدیمیتر هم میخرم. با این حال آخرین مجموعهای که خریدم چهار اثر از آقای گلستانه بود.
ن.ج: در مجموعهی شما آثار قدیمی متعددی هم دیده میشود که شامل مینیاتور، کاشی، خط و… است. آیا دنبال مسیر یا اشتراک مشخصی بین هنر معاصر و این قبیل آثار میگردید؟
ا.م: قصد و نیت اصلی من نگهداری آثار هنری است. امروز بخش قابل توجهی از آثار قدیمی و معاصر ایرانی به راحتی فروخته میشوند و از ایران خارج میشوند و این برای من خیلی دردناک است. بخشی از دغدغهی من این است که بتوانم آثاری را برای همیشه در ایران نگه دارم. مطمئٔن هستم کسی که هزینه میکند و این آثاررا میخرد و سپس از ایران خارج میکند هم به خوبی از آنها نگهداری میکند، اما اینکه این امکانات دور از دسترس نسلهای آینده باشد،ناراحت کننده است. آثار قدیمی که پیشتر گفتم را با همین نیت خریداری کردهام.
ن.ج: در فضای شما بیشتر از آثار خودتان کارهای دیگر هنرمندانی که در مجموعهتان دارید دیده میشود. کنجکاوم بدانم که آیا این شرایط به روند کاری و خلاقیت شما میکند؟
ا.م: کار من ،کاری که مناسب فضای شلوغی مثل اینجا(کارگاهم) باشد نیست. حتماً باید روی دیواری سفید و خالی و ترجیحاً وسیع دیده شود. من نقاش تزئینی نیستم،آثارم در کنار رنگ و لعاب نقاشی های امروزی یا اشیاء تاریخی گذشته، خشک و پر کنتراست است.مثل وضعیت امروز جهان.
به خاطر همین در خلوتم،از روایتهایم فاصله میگیرم تا دنیای آثار دیگران به وجدم بیاورد؛ تاثیر داشتن یا نداشتن این وجد چیزیست که مخاطبان آثارم بهتر میتوانند به آن جواب بدهند. در مطالعههای بصریام نیز به هیچ عنوان دگم نیستم و انواع و اقسام برخوردهای بصری را درک و هضم میکنم…فضای کارگاهم نیز پر از این تمایلات و زیباییهاست…اما در نهایت بیشترین تاثیر را وضعیت جهان بر من میگذارد. آیا خرید اثر هنری مفری شگفت آور است؟
اینطور گمان میکنم، شاید.
ن.ج: تا به حال شده است که از خریدن یک اثر هنری پشیمان شده باشید؟
ا.م: بله، چند مورد وجود دارد.
ن.ج: معمولا به چه دلایلی بوده؟
ا.م: هیچوقت دوست نداشتم تاثیرات مستقیم اثری را در کار دیگر هنرمندان و حتی خودم ببینم، چون در این صورت دیگر تاثیر نیست و بیشتر شبیه به تقلید است. با این وجود اگر بتوانیم هنر دیگران را بفهمیم ،این اتفاقها در وجودمان رسوب میکنند و احتمالا خیلی وقتها در زندگی مان تجلی پیدا میکنند. من از این نظر کاملا آزادانه فکر میکنم. اما اوایل که شروع به خریدن کار کرده بودم گاهی پیش میامد که با گذشت زمانی متوجه میشدم برخی از خریدهایی که کردم پا را از تاثیر فراتر گذاشتند و تقلید بی چون و چرا هستند. البته این را هم بگویم که این هم بخشی از تاریخ هنر ماست، اما من دوست ندارم که این بخش در مجموعهی من باشد.
ن.ج: بیشترین اثری که در مجموعهتان به آن تعلق خاطر دارید به کدام هنرمند مربوط است؟
ا.م: بیشتر به قطعات تاریخی تعلق خاطر دارم تا کارهای معاصر. باید اعتراف کنم که دیگر نقاشی و هنر معاصر مثل سابق برایم شگفت انگیز نیست و من را به وجد نمیآورد. چیزی که به وجدم میآورد ،گذشتهی تاریخیست. قطعات معاصر بالاخره موجودات زندهای در مسیر رسیدن به یک هدف هستند، اما هنوز به نتیجه ای شکل گرفته و پخته نرسیدهاند. از نظر من هنر معاصر ایران خیلی تقلیدیست. من همیشه از اینکه دنبالهروی هنر غرب باشیم بدم آمده. به تمام اتفاقاتی که در تاریخ هنر افتاده است احترام میگذارم اما بخش قابل ملاحظهی اکثر آثار هنری امروز تقلید است و این اصلا خوشایند نیست. با خیلی از آرتیستها و هنرمندها که صحبت میکنید انگار مراجع تقلیدی دارند که در دنیای غرب وجود دارد که برای من قابل فهم نیست.
ما نه به گذشتهی خودمان تعلق خاطر داریم و نه می توانیم دنباله روهای خوبی برای هنر غرب باشیم و برای همین کمی لنگ در هوا شدهایم. اگر سعی میکردیم جایگاه خودمان را در مسیر هنر معاصر پیدا کنیم خیلی خوب بود. البته تلاشهایی در این زمینه صورت گرفته که از نظر من خیلی موفق نبودند. مثلا سقاخانهای ها تلاشی در باب پاسداری از هنر کهن ایرانی کردهاند که حتی در آن موارد هم آدم احساس میکند یک هنرمند غربی آن آثار را شکل داده است. از منظر «غیر» به هنر ایران نگاه کردن برای من پذیرفتنی نیست و من برای همین سقاخانه را دوست ندارم. اگرچه هنرمند ایرانی در اینجا هم سعی کرده است تغییری ایجاد کند؛ که انکار کردنی نیست.اما از نظرم تغییر سازندهای در هنر معاصر ایران نبوده.
ن.ج: ترجیح میدهید آثار هنری را از کجا بخرید؟ کارگاه هنرمندها؟ گالریها؟ آرتفرها؟ یا حراجها؟
ا.م: اگر هنرمند با گالری خاصی کار کند قطعا از گالری. بعضی از هنرمندها مستقل هستند و با گالری خاصی کار نمیکنند، از آنها احتمال دارد مستقیم خرید کنم. ترجیحم این است که نهادهایی که متولی ارائه و فروش آثار هستند حمایت شوند، برای همین معمولا گالری را ترجیح میدهم .
ن.ج: دربارهی حراجها چطور فکر میکنید؟
ا.م: من با حراجها هیچ ارتباطی ندارم.
ن.ج: تا به حال پیش آمده است که کاری از مجموعهتان را بفروشید؟
ا.م: چند کار را از مجموعهام خارج کردم اما نیتم خیلی مادی نبوده. مثلا چند آرتیست بودند که دیگر کارشان را دوست نداشتم و به یک گالری دادم که برایم بفروشد.
ن.ج: اگر بخواهید سه هنرمند نام ببرید که از نظرتان در یک مجموعهی معتبر از هنر معاصر ایران بهتر است آثاری از آنها وجود داشته باشد چه کسانی را نام خواهید برد؟
ا.م: من واقعا دوست ندارم چنین کاری کنم چون هیچ آدم شاخصی دیگر در فکرم وجود ندارد و دیگر دوست هم ندارم که وجود داشته باشد و این نه تنها دربارهی هنر ایران که دربارهی هنر غرب هم برایم صادق است. خیلیها هستند که کارشان را دوست داشته باشم و از آنها آثاری هم خریده باشم، اما اینکه آنها را آنقدر دوست داشته باشم و یا برجسته بدانم که از نظرم در مجموعههای معتبر باید آثاری از آنها وجود داشته باشد برایم وجود ندارد. این خطا و اشتباه را هم قبلا مرتکب شدهام، آن هم در مسابقهای بود که مجلهی حرفه:هنرمند برگزار کرد. از نظر من خیلی اشتباه بود و من هم متاسفانه در آن شرکت کردم. احمقانه است که ما مثلا بگوییم که حافظ بهتر است یا سعدی؟ سعدی بهتر است یا مولوی؟ احمقانه ست! مخصوصا در دنیای هنر که هر کسی رنگ و بوی خاص خودش را دارد. به نظر من این شکل ارزش گذاری یا مقایسه کردن از اساس کار احمقانهایست. برای همین من دوست ندارم کسی را شاخص کنم.
ن.ج: اگر بخواهید سه مجموعهدار نام ببرید که از نظرتان مجموعهی مثال زدنیای از هنر معاصر ایران دارند چطور؟
ا.م: قطعا یکی از آنها آقای فریدون آو است. واقعا مجموعهی فوق العاده ای دارند. باید کمی فکر کنم. مثلا خارج از ایران مجموعهای دیدم که متاسفانه آثار ایرانی در آن نبود: مجموعهی خانم فاتی ملکی. مجموعهشان را در لندن دیدم و آن موقع خیلی شگفتزده شدم. از ریشتر و هنرمندان خیلی خوب زیادی کار داشت. یا یکی دیگر مراد ثقفی بود، نمیدانم که هنوز کار میخرد یا نه اما مجموعهی خیلی خوبی داشت. در سالهایی هم به هنرمندها و آرتیستهای زیادی کمک کرد که ایده هایشان را بدون دغدغه مالی پیش ببرند.
یکی دیگر هم مریم همایون است. یکی از ایرانیهاییست که در لندن زندگی میکند و یادم میآید که مجموعهی خیلی خوبی از هنرمندان معاصر چینی جمع کرده بود. البته خانم همایون از بازار ایران هم خریدهایی میکرد و این مجموعهشان را برای من جالبتر هم میکرد. اما در کل با مجموعهدارها ارتباط خیلی زیادی نداشتم، به جز آقای آو،که گفتمان مشترک بیشتری با هم داریم و تا حدی با فضای ذهنی یکدیگر آشنا هستیم.
ن.ج: چه توصیهای به هنرمند جوانی دارید که تمایل پیدا کرده است مجموعهای از هنر معاصر ایران نیز جمع کند؟
ا.م: نمیشود توصیه خاصی داشت. یک بخشی قطعا شناخت است و بخش دیگر تجربه. فکر میکنم همهی ما در دورههای مختلف پولهایی دستمان میآید و من معمولا به همه توصیه میکنم که در این شرایط اثر هنری بخرند. یک بخشی از آن حمایت است. حمایت از این بازار بی بنیه و ضعیف. شما با خرید اثر هنری میتوانید لذت ببرید و سرمایه هم داشته باشید. برای همین
توصیهی همیشگی من این بوده که با هر سلیقه ای دارید هنر بخرید. از نظر من مهمترین چیزی که باید در نظر بگیرید این است که آثاری را حمایت کنید که اصالت دارند و تقلیدی نیستند. اثر هنری باید رنگ و بویی از زندگی و جغرافیای هنرمند داشته باشد و اگر نداشته باشد از نظر من بی ارزش است. خیلی از هنرمندهای امروز ایران ،آثارشان از نظر فرمی و بصری قابل توجه است.اما گویی در جای دیگری، در اروپا خلق شدهاند و هیچ ربطی به دنیای امروز ایران ندارند. برای من درک این «بی ارتباطی »ممکن نیست. برای همین به نظر من مهمترین چیزی که باید در نظر داشته باشند این است که اثر واقعی باشد و رنگ و بویی از اقلیم و هنر ایران داشته باشند. منظورم چیزی فراتر از کلیشههای رفتاری اورینتالیسم است. اثری که در آن جریان واقعی هنر ایران دیده شود،( بی شباهت با رفتار سقاخانه) و دورهی تاریخیای که در آن شکل گرفته است را انکار نکرده باشد. سالها پیش خواندم که هنرمند فرزند زمانهی خودش است. آثار هنری هم همین هستند و نمیتوانند بی ارتباط با جغرافیا و زمانهای که در آن خلق شدهاند باشند.
منبع: سایت موبایل آرت پروجکتس