معرفی چند فیلم
به یاد عصر پنجشنبه در خانه مادربزرگ
امروزه مفهوم خانه وخانواده نسبت به گذشته تغییرات بسیاری کردهاست که میتوان ردپای ان را در فیلمهای ایرانی که خانه ( به جهت معماری ) و خانواده ( به جهت میزان اهمیت آن برای اعضا ) در آن مهماست پیدا کرد. در گذشته خانوادهها معمولا در خانههایی با حیاطی بزرگ که در مرکز خانه ساخته میشدند و افراد در این حیاط دور هم جمع میشدند، زندگی میکردند، اما امروزه دایرههای جمع خانوادگی تبدیل به دایرههای فردیتر شدهاست، به این معنا که هر شخص برای خودش محدودهای تعریف میکند و در خلوت خود زندگی میکند که معمولا مزکزیت ان تلفن همراه و فضای مجازی است. در این مطلب به معرفی چند فیلم که یاداور خانه و خانواده هستند پرداختیم.
هنرامروز:
یه حبه قند
این فیلم روایت گرد هم آمدن خانوادهای برای جشن عقد خواهر کوچکتراست، که البته اصلا طبق انتظارات تماشاگر پیش نمیرود.
داستان در دل خانهای سنتی در شهر یزد رخ میدهد، که به واسطهی نوع معماری مرکزگرای آن(مانند همه خانههای سنتی و اصیل ایران) موقعیتهای مناسبی به جهت قرارگیری مناسب اعضای این خانواده در کنار هم فراهم میآورد. در اکثر مواقع افراد در حیاط دورهم جمع میشوند و به گفتوگو میپردازند. آشناترین و به یادماندنی ترین این لحظات در فیلم نشستن سر سفرهی طویلی است که با کمک همه افراد پهن میشود.
در "یه حبه قند" نه تنها مدرنیته در مقابل با سنت قرار نمیگیرد و افراد به واسطهی پایبندی به سنت دچار مشکل نمیشوند، بلکه فیلمساز این شیوه از زندگی را مورد تحسین قرار میدهد.
با مرور آثار سینمایی چندین سال اخیر به خوبی به یاد خواهیم آورد که اکثر تصاویر ارائه شده از خانه و خانوادهها در فیلم ها در قابهایی خلاصه میشوند که در نهایت دو کاراکتر در آن حضور دارند،اما در تصاویر این فیلم همواره تعداد زیادی از اعضای خانواده نشان داده میشود که در حال معاشرت با یکدیگر هستند، به جای آنکه تک به تک درگیر فضای مجازی یا تکنولوژی باشند.
از آنجا که رضا میرکریمی به تصویر مرگ نگاه متفاوتی دارد، نه تنها آن را پایان زندگی و پوچی نمیداند، بلکه آن را موجب ایجاد فضایی صمیمی تر و نزدیکتر بین افراد به بهانهی کم کردن اندوه آنها قرار میدهد.
مادر
علی حاتمی که ملقب است به، سعدی سینمای ایران، با به کارگیری مفهومی شاعرانه همچون مادر در کنار دیالوگهای آهنگین و ریتم تصاویر مناسب، فضایی شاعرانه و نوستالژی را برای ما به میراث گذاشته است.
در این فیلم اعضای خانواده تک به تک به خانه مادری بازمیگردند تا مادر را در روزهای آخر قبل از سفرش به منزل ابدی همراهی کنند.
گذار از سنت به مدرنیته با مصداقهای مشخصی در فیلم خودنمایی میکنند، به طور مثال با مقایسهی سادهای میان رابطه گرم و صمیمی مادر با شوهر مرحومش( که در قالب فلش بک هایی به آن پرداخته میشود) و روابط سرد و ماشینی و فاقد احترام هریک از فرزندان با همسرانشان متوجه میشویم که امروزه تا چه حد انسانها از محبت و صمیمیت گذشته خودشان فاصله گرفتهاند.
حیاط خانه در اینجا هم مکانیاست که همه اعضای خانواده درآن گردهم میآیند و فضایی میسازد که نه تنها برای ارتباط با دیگری بلکه برای رجوع به خود و شناخت بهتر درونیاتشان است. یکی از صحنهی به یاد ماندنی از حیاط که میتوان به آن اشاره کرد، جایی است که خانواده برای خوردن کاهو و سکنجبین دور هم جمع میشوند و با دیالوگ های شیرین و آهنگین با هم گپ و گفت میکنند.
مادر در این فیلم به عنوان نمادی از هویت و فرهنگ ایرانی به کاربرده شده است، که فیلمساز با نمایش مرگ او در پایان قصد دارد به از بین رفتن بسیاری از ارزش های دیرینه مارا یادآوری کند.
مهمان مامان
داریوش مهرجویی مهمان مامان را براساس کتابی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی ساخته است، به همین خاطر شخصیتهای فیلم از اقشار مختلف جامعه و کاملا ملموس و قابل درک برای طیف بزرگی از مخاطبین انتخاب شدند.
داستان حول ماجرای ساده آمدن یک مهمان که صاحب خانه با او رو دربایستی دارد و میخواهد در عین مشکلات مالی که درگیر آن است، پذیرایی شایستهای به عمل آورد، اتفاق میافتد. همین موضوع باعث میشود همسایهها دست به دست هم دهند تا خواستهی "عفت خانم" که نقش او را گلاب آدینه بازی میکند، انجام شود.
خانهای که قصه در آن روایت میشود بازهم یک خانه سنتی ایرانیاست، حیاطی در وسط قرار دارد و دور تا دور خانههای کوچک وجود دارد که در هرکدام از آنها یک خانواده زندگی میکند.در طی تدارک مراسم شام هرهمسایه به قدر وسع خود کمکی به پهن شدن سفرهی رنگیت پایان فیلم میکند. این افراد با آنکه با هم فامیل نیستند اما مثل یک خانواده در شرایط بحرانی به کمک یکدیگر میآیند.